eitaa logo
شعر هیأت
9.9هزار دنبال‌کننده
996 عکس
169 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹جانِ عمو...🔹 این سر شب‌زده، ای کاش به سامان برسد قصۀ هجر من و ماه به پایان برسد... حال آن تشنه که با یاد تو سیراب شود مثل این است که در دشت به باران برسد... کاش با دیدن تو جان بدهم آقاجان قبل از آنی که ز هجرت به لبم جان برسد گر مقدّر شده، آید به سراغم اجلم سببی ساز که در شام غریبان برسد و پس از مرگ بیا جانِ عمو لطفی کن پیکرم تا حرم ساقی عطشان برسد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/919@ShereHeyat
گفت آن که دل تیر ندارد برود یا طاقت شمشیر ندارد برود فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون هرکس جگر شیر ندارد برود 📝 @ShereHeyat
🔹بادیهٔ ابتلا🔹 گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما... تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گراز شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدس آراسته‌ست بزم ضیافت برای ما... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/867@ShereHeyat
🔹شهد شهادت🔹 در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقت جوابِ هم‌سفران بر امام شد پاسخ‌دهنده اوّل آنان «زُهیر» بود كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش ما عزممان همین و نه جز این قیام شد و‌آن‌‌گه «بُریر» دادِ سخن داد آن‌چنان ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد منّت به ما نهاده خدا با وجود تو ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد فخر است قطعه‌قطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد! پس بهر دل‌نوازیِ فرزند فاطمه گاهِ سخن ز «نافع» شیرین‌كلام شد گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما با رهبریت، محنت ما بی‌دوام شد ما دوستیم با تو و با دوستان تو دشمن به آن‌كه دشمنی‌ات را مرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1645@ShereHeyat
🔹آن شب...🔹 آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط تابیده بود عشق به دل‌ها و می‌وزید عطر زلال نافله از خیمه‌ها فقط وقتی نسیمِ گُل‌نَفَسی‌های او وزید پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط پرسید: می‌روید اگر؟ وقت رفتن است! کوتاه بود پاسختان: ها! کجا؟ فقط «کامل عیار سنگ محک خورده‌ایم ما آغوشمان گشوده به روی بلا فقط پولادِ آبدیدۀ ما را توان گداخت در التهاب حسرت یا لیتنا فقط» بی‌رنگ می‌شدید در آن آزمون سرخ من‌هایتان گرفت از او رنگ ما فقط باور نداشتید اگر عشق را، چرا برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟ روزی که آه شیونیان شور خاک داشت زد خیمه گل‌خروش شما در فضا فقط یک کاروان دلید ولی روی نیزه‌هاست سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط منظومۀ بلند شهادت سرودنی‌ست با حنجر بریده سر نیزه‌ها فقط زنجیرۀ قیام تو را امتداد داد زینب به حلقه حلقۀ دام بلا فقط بر روی نی چو دید گل‌افشانی تو گفت: می‌خواهد این بهار شکوه تو را فقط از حر مجال شرم گرفته‌ست خنده‌ات یعنی که از تو شِکوِه ندارم، بیا فقط روزی که عشق و عاطفه تاراج می‌شدند سهم تو بود پاره‌ای از بوریا فقط افزون‌تری ز حوصلۀ ما، هزار حیف از تو اگر که داغ بماند به جا فقط قادر به وصف شأنِ اَبَرمردیِ تو نیست: غیرت فقط، گذشت فقط، ابتلا فقط بر قامت شکوه شما قد نمی‌دهد عزت فقط، حماسه فقط، مرحبا فقط گم می‌شود خروش بلند رهایی‌ات در لابه‌لای همهمه و هوی و ها فقط دردا که دشمنان تو را شاد کرده است چون و چرای خیل مسلمان‌نما فقط تا کعبه را مباد که «بیت الصَّنم» کنند باید به این «هُبَل‌زدگان» گفت: «لا» فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تو به یاد، خاطرۀ کربلا فقط هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست ای خطبۀ حماسی سُرخت رسا فقط گیرم که ماجرای شما را رقم زدند روز اَلَست با قلم ابتلا، فقط ما را به عمق فاجعه هرگز نمی‌برند دردا و وامصیبت و واویلتا فقط تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط؟ خون بود و داغ بود و عطش بود و شعله بود امّا نبود این همۀ ماجرا فقط افتاده از نفس جرس، ای هم‌نفس بیا یک شیون است فاصله تا نینوا فقط او ماند و خون‌حماسۀ او ماند و عشق ماند از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟! نازم به این قیام، که تکمیل می‌شود با انقلاب «قائم آل عبا» فقط 📝 @ShereHeyat
🔹آخرین شب🔹 ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند در دست باد، بعد تو گل‌های پرپرند بعد از تو در محاصرۀ شعله‌ها و خار گل‌های پرپرند به میدان کارزار دلبندهای قافله شلاق می‌خورند از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت جایی نماز کن که برادر! ببیندت آهسته از کنار حرم بگذر، ای امید! با ذکر یا صبور! که خواهر ببیندت شاید رقیه تشنۀ دیدار دیگری‌ست معلوم نیست دفعۀ دیگر ببیندت دیدار دیر می‌شود امشب که بگذرد تا گوشۀ خرابه که یک‌سر ببیندت مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار این خاک دیر نیست که بی‌سر ببیندت تا هست آسمان به هوای تو می‌تپد فردا که بی‌برادر و یاور ببیندت تا هست معنی شب و روز جهان تویی فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت فردا کلام روشن زهرا کلام تو فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز آرام و باشکوه و دلاور ببیندت در جانگدازِ واقعه‌ها هر که هر کجا زیباترین تجسم باور ببیندت ای خطبۀ منای تو تا هست در تپش تا هر خطیب بر سر منبر ببیندت تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر در مجلس شراب، منور ببیندت قرآن تویی که بر سر نی خواندنی‌تری کوفه میان خطبۀ خواهر ببیندت بنگر به عزم خواهر و صبر و اراده‌اش در آخرین نماز شب ایستاده‌اش تا هست روزگار پر است از سلام تو بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو این چادر از نگاه تو معنا گرفته است هر دل به خیمه‌گاه تو مأوا گرفته است طفل تو رمز هستی و باب نجات ماست سقای تشنه، راز رشید حیات ماست عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید با خود جز آبروی دو عالم نیاورید یک مشت بر نداشت که دل با تو باخته‌ست پاک است دست هر که علی را شناخته‌ست سقا که هر سبو به جهان است مست اوست سقا که آب تشنۀ یک جرعه دست اوست پیغام و درس کرببلا دست‌های او در گوش خلق زنده و مانا صدای او گوید که دل به جرعۀ دنیا مبند هیچ با آب و خاک عالم بی‌آبرو مپیچ شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند مشکی که معنی عطش و عهد را رساند یک قطره‌ای به نیت دریا وضو بگیر خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر باید تمام بر سر پیمان گذاشتن جان گر به قدر طاقت شش‌ماهه داشتن ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش روی مرا که همچو شب بی‌ستاره‌ای‌ست جز جامۀ سیاه عزای تو چاره نیست جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست با گریه خون ما به تو پیوند می‌خورد با اشک جان به یاد تو سوگند می‌خورد خورشید سربریده که فردا شروع توست دنیا اگر چه تشنۀ صبح طلوع توست ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5689@ShereHeyat
🔹صبح شهادت🔹 شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود لهیب تشنگی‌ات، روح دشت را می‌سوخت فرات موج‌زنان گرچه در کنار تو بود به رزم، قصد فنای جهان، گرت می‌بود نه آسمان، نه زمین، مردِ کارزار تو بود اگر شجاعت و ایثار، جاودانی شد ز خون پاکِ دلیران جان‌نثار تو بود به جای ماند اگر نامی از جوانمردی ز پایمردی یاران نام‌دار تو بود به پیشواز اجل آن چنان کمر بستی که مرگ، مضطرب از طفل شیرخوار تو بود شُکوه نام بلند تو، جاودان باقی‌ست که سربلندی و آزادگی، شعار تو بود به روی دست تو پرپر شد از خدنگ ستم گلی که از چمن حُسن، یادگار تو بود اگرچه گلشنت ای باغبان به غارت رفت خزانِ باغِ تو، آغازِ نوبهارِ تو بود درخت عدل و مروّت که آبیاری شد رهین منّت شمشیر آبدار تو بود به جز دل تو که بود از وصال، خرّم و شاد جهان و هر چه در او بود، سوگوار تو بود به غیرِ داغ محبت به دل نبود تو را اگرچه سینهٔ هر لاله داغدار تو بود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/869@ShereHeyat
🔹صبح محشر🔹 مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن شب بلندی می‌کند از وحشت رسوا شدن آفتاب از خانه‌اش بیرون نمی‌آید چرا؟ شرم دارد گوییا از این چنین فردا شدن با حسین این چند ساعت ره‌سپردن ساده نیست جرئتی می‌خواهد آخر، روز عاشورا شدن چشمه‌هایی از دل شب گرم جوش و پویش‌اند چند منزل راه مانده تا خود دریا شدن در دل تاریخ سرّی بود از عهد قدیم در چنین روزی قراری داشت تا افشا شدن :: الغرض آنان که این صبح مشجر دیده‌‌اند صحنۀ روز قیامت را مصور دیده‌‌اند دشت گویا شب نخوابیده‌ست و در کابوس تلخ هرچه سنگ و چوب، خواب صبح محشر دیده‌اند دشمنان چون برگ لرزانند بر شاخ درخت چون‌که در یک جنگ، هفتاد و دو لشکر دیده‌اند یک طرف عباس در رزم است و در سمتی حسین وای بر قومی که در یک صف، دو حیدر دیده‌اند ظهر عاشورا به چشم خود همه اهل حرم برگ قرآن در میان دشت پرپر دیده‌اند ساکن دیر بحیرا کو که امشب راهبان در سر خونین علامات پیمبر دیده‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5658@ShereHeyat
🔹 اگر بگذارند🔹 عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3191@ShereHeyat
🔹شب اشک🔹 شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند لحظه‌ها با تو چه زیباست اگر بگذارند فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند مثل قدش، قدمش، لحن پیمبروارش روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند غنچه آخر چقدر آب مگر می‌خواهد؟ عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند ساقی‌ات رفته و ای کاش که او برگردد مشک او حامل دریاست اگر بگذارند آب مالِ خودشان چشم همه دلواپس خیمه‌ها تشنهٔ سقاست اگر بگذارند قامتش اوج قیام است، قیامت کرده‌ست قد سقای تو رعناست اگر بگذارند سنگ‌ها در سخنت هم‌نفس هلهله‌ها لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند تشنه‌ای، آه... وَ دارد لب تو می‌سوزد آب مهریهٔ زهراست اگر بگذارند بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو یک نگاه تو تسلاست اگر بگذارند آمد از سمت حرم گریه‌کنان عبدالله مجتبای تو همین‌جاست اگر بگذارند رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/851@ShereHeyat
🔹تکرار تاریخ🔹 تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد فردا قلم‌ها تیغۀ شمشیر خواهد شد هر چند فردا با غروبش می‌رود اما این داستان یک روز عالم‌گیر خواهد شد این ماجرا تا روز محشر تازه می‌ماند هر لحظه‌اش با اشک‌ها تکثیر خواهد شد سقای تو فردا بدون دست هم باشد با یک نگاهش کربلا تسخیر خواهد شد از دیدن حال علی‌اصغر در آغوشت دریا هم از نامی که دارد سیر خواهد شد آن‌ها تو را کنج قفس در بند می‌خواهند اما مگر این شیر در زنجیر خواهد شد هر بوسۀ جدت محمد روز عاشورا بر زخم‌های پیکرت تفسیر خواهد شد این صحنه‌ها تکرار یک تاریخ ننگین است قرآن به روی نیزه‌ها تکفیر خواهد شد شاعر برایش گفتن از آن روز آسان نیست در هر هجا همراه شعرش پیر خواهد شد دیشب کنار قبر شش‌گوشه غزل خواندم من حتم دارم خواب من تعبیر خواهد شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3194@ShereHeyat
🔹فردا...🔹 چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/83@ShereHeyat
عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان تا پاک شود زمین ز ابناء یزید همواره حسین مقتدا بایدمان 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹قلّۀ ادراک🔹 آنچه در سوگ تو اى پاک‌تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت‏ چشم تاریخ در آن حادثۀ تلخ چه دید که زمان مویه‌کنان از گذر خاک گذشت‏ سر خورشید بر آن نیزۀ خونین می‌گفت که چه‌‏ها بر سر آن پیکر صدچاک گذشت‏ جلوۀ روح خدا در افق خون تو دید آن‌که با پاى دل از قلّۀ ادراک گذشت‏ مرگ هرگز به حریم حَرمت راه نیافت هر کجا دید نشانى ز تو چالاک گذشت‏ حرِّ آزاده، شد از چشمۀ مهرت سیراب که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت‏ آب، شرمندۀ ایثار علمدار تو شد رود بی‌تاب کنار تو عطشناک گذشت‏ بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب دشت، دریا شد و آب از سر افلاک گذشت‏... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3241@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چشمه‌سار رحمت🔹 آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد چشم از جهان و هر چه در او هست و نیست بست‏ آن راه را که گفت خدا انتخاب کرد چون دوست بهر دیدن او بود منتظر او نیز عزم دیدن او با شتاب کرد بیمی نبود در دلش از حادثات دهر وقتی به دشمنان ز شهامت خطاب کرد او چشمه‌سار رحمت فیاض دوست بود در امتحان اگر طلب از دشمن آب کرد مظلوم بود و صبر بزرگش بر آن بلا بنیاد ظلم را به حقیقت خراب کرد مقصود یک‌دم است که با حق برآورند هر لحظه را که عمر نباید حساب کرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3233@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آب بقا🔹 آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین آن که از کعبۀ گل جانب معشوق شتافت خیمه در کعبۀ دل کرد به پا کیست؟ حسین آن که با سعی و صفا کرد وداع و چو خلیل کرد آهنگ سفر سوی منا کیست؟ حسین آن که در مدرسۀ عشق پی حفظ شرف هله آموخت به ما درس وفا کیست؟ حسین... آن که در سنگر آزادگی و آزادی سر نَهَد در خطِ تسلیم و رضا کیست؟ حسین آن که با دادن هفتاد و دو تن قربانی درس آزادگی آموخت به ما کیست؟ حسین آن که از خون علی‌اصغر شش‌ماهه گذشت تا شود شافع ما روز جزا کیست؟ حسین آن که لب‌تشنه لب آب روان گشت شهید در عوض داد به ما آب بقا کیست؟ حسین... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3228@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹رهبر روز🔹 حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت‌آموز است تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است... حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات! که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست ردای مرگ برایش قبای زر دوز است رهین همت والای سیّدالشهداست هر آن‌که از غم اسلام در تب و سوز است هماره تازه بُوَد یادبود عاشورا که روز حق و عدالت همیشه نوروز است حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست برای ظالم هر عصر، خانمان‌سوز است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/880@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حیات ابدی🔹 ما بهر ولای تو خریدیم بلا را یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را دادیم حیات ابدی بر شرف و خون کشتیم از اول به هوای تو هوا را والله قسم چشم به عالم نگشوده در آینۀ روی تو دیدیم خدا را از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را رفع عطش ماست ز جام عطش تو بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را آن روز که دانشگهِ ما عالم زر بود عباس تو آموخت به ما درس وفا را... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3256@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهیدپرور🔹 اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلندان🔹 تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج، سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پای‌بندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3078@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هیهات منّا الذلّه🔹 با یک تبسم به قناری‌ها زبان دادی بالی برای پر زدن تا بی‌کران دادی... دنیا میان خواب غفلت بود تا این‌که از جای خود برخاستی او را تکان دادی کاغذ شدی، خونت مُرکّب شد، نوشتی عشق این‌گونه پای اعتقادت امتحان دادی انگشت دست نازنینت را جدا کردند دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی «هیهات منّا الذلّه» را آخر نشان دادی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3244@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلند🔹 بر نیزۀ شقاوت این فتنه‌زادها گیسوی توست، سلسله‌جنبان بادها... بر نیزه می‌برند سرت را كه بعد از این سرسبز و سربلند بماند به‌یادها خورشید، با تلاوت لب‌های تشنه‌ات خوانده‌ست بر طلوع سرت، «اِن یكاد»ها هر روز، دشمنان تو، بی‌آبروترند تا زنده‌اند زینب و زین‌العبادها... تا هست بی‌وفایی و تا هست نقض عهد هر كوفه لعنتی‌ست به ابن‌ زیادها!... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4095@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹در این صحنه کیستم؟🔹 ای در دلم محبت تو! هست و نیستم! هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم؟ حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟ اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4579@ShereHeyat
شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة» این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟ یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات این آخرین جماعت مردان آشناست اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات ای آخرین نماز تو معراج بندگی! ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات «یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات «یا أیها العزیز» سرت را بلند كن بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین یعنی كه خاك بر سر دنیای بی‌حسین 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1230@ShereHeyat
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹 صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز» ـ شما که سینه سپر کرده‌اید ـ جان بدهید صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید... رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید... اگر چه زخم زبان می‌زنند، باز شما پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست به حلقه‌های زره رنگ پرنیان بدهید در این مقام که احرام عاشقی بستید به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید به عاشقانه‌ترین سجده سر فرود آرید به مهر سایه، به محراب سایه‌بان بدهید از این نماز به معراج می‌رسید آری اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید «سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید نماز آخر من، باز عصر عاشوراست شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید نمی‌رسید به فیض حضور یار، «شفق» مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4185@ShereHeyat