#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#شهدا
#غزل
🔹خط زیر آتش بود...🔹
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1167
✅ @ShereHeyat
📗 وا اُمّاه (دفتر دوم)
🏴 مجموعه نوحههای ایام فاطمیه
در طول تاریخ، شیعیان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت، به پیروی از ائمه اطهار(علیهمالسلام) همواره در مسیر عرض ارادت به ساحت بانوی یگانۀ عالم، حضرت صدیقۀ طاهره(سلاماللهعلیها) به حد وُسع خود قدم و قلم برداشتهاند.
اثر حاضر نیز عرض ارادت جمعی از نوحهسرایان به آستان با عظمت آن حضرت است که در قالبهای زمزمه، زمینه، نوحه، واحد، شور و... به مخاطبان گرامی تقدیم شده است.
📚 جهت دسترسی به مطالب این کتاب از طریق لینک زیر به پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید:
🌐 shereheyat.ir/k/2
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹أشمّ رائحةً طیبه🔹
بهار از قدمت برگ و بار میگیرد
بهشت از فدک تو انار میگیرد
به رسم عشق صبوری، وگرنه حقِ تو را
اگر اراده کنی ذوالفقار میگیرد
به کوچههای مدینه بگو که بعد از تو
علی از عالم و آدم کنار میگیرد
«أشمّ رائحةً طیبه»، روایت کن!
حدیث از نفست اعتبار میگیرد
دلم گرفته و در گردش است تسبیحم
که در مدار تو دلها قرار میگیرد
میآید آنکه از آیینهکاری حرمت
به دستمال ظهورش غبار میگیرد
📝 #زهرا_بشری_موحد
🌐 shereheyat.ir/node/4417
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹حسرت زیارت🔹
قلم چگونه گذارد قدم به ساحت تو
«توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو»
خدا به یُمن شما رزق میدهد ما را
زمین نشسته سر سفرۀ قناعت تو
هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش
نمیرسد به بلندای استقامت تو
چه آمده به سر ماهِ رویت این شبها
که در توان علی هم نبوده رؤیت تو
هنوز کوثر این اشکها خروشان است
چگونه سرد شود داغ بینهایت تو
تو رفتهای و جهان قرنهاست میسوزد
و مانده روی دلش حسرت زیارت تو
چقدر دست غزل در برابرت خالیست
بگو چگونه درآییم از خجالت تو
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/4411
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#زمزمه_خوانی
#غزل
🔹نماز شکسته🔹
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
پاییز پاییز پاییز اندوه اندوه اندوه
آیا پس از رفتن تو باید بهاری بیاید؟
بعد از تو این حرفها را با چاه باید بگوید
دیگر چگونه به خانه با شرمساری بیاید؟
از این نماز شکسته پهلوی هر کس نگویید
حالا که جمعاند گلها حیف است خاری بیاید
ای دشمنان سیهرو در خوابی آشفته باشید
ای کوچههای مدینه باید سواری بیاید...
📝 #آرش_پورعلیزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4421
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹آتش گرفت🔹
تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت
حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد
خواست تا غسلت دهد، آب روان آتش گرفت
هان چه میپرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد
بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت
یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت
یک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت
رفت سمت آسمان روحت، زمین از شرم سوخت
در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت
📝 #علیرضا_قزوه
🌐 shereheyat.ir/node/4424
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹به هجر یار قسم🔹
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شبهای انتظار قسم،
به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،
به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،
به بیصفایی صبح مدینه بیزهرا
به بیوفایی دنیا، به شام تار قسم...
به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمهسار قسم
اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4419
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹گفتند فاطمیه کدام است؟🔹
ابریست کوچه کوچه، دل من... خدا کند،
نمنم، غزل ببارد و طوفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژههای از رمق افتاده آمدم
میخواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بیتاب قصهات...
تا اینکه لای لای تو با او چهها کند
یادش بهخیر مادرم از کودکی مرا
میبرد تکیه تکیه که نذر شما کند
یادم نمیرود که مرا فاطمیهها
میبرد با حسین شما آشنا کند
در کوچههای سینهزنی نوحهخوان شدم
تا داغ سینۀ تو مرا مبتلا کند
مادر! دوباره زخم شما را سرودهام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:
یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه... مانده بود،
دست تو را چگونه ز مولا جدا کند
باور نمیکنم که رمق داشت دست تو
مجبور شد که دست علی را رها کند...
تو روی خاک بودی و درگیر خار بود،
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن، اجازه بده اشک دیدهات
این خاک معصیتزده را کربلا کند
زخمی که تو نشان علی هم ندادهای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند
باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز، راز تو را برملا کند...
گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟
افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند
::
با بغض، مردی آمد از این کوچهها گذشت
میرفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچهها گذشت... و باران شروع شد
پایان شعر بود که طوفان شروع شد
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/106
✅ @ShereHeyat
🌷تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹کربلا در کربلا🔹
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است
گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است
شانههای مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ
مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟
عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر،
کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟
چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین
آیههای روشن زیتون و تین افتاده است
دستبردامان شاه تشنهکامان یافتند
دستهایش را که دور از آستین افتاده است
زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاستهست
شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است
کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر
ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است
محشر کبراست در کرمان و در تهران و قم
در رگان شهر، شور اربعین افتاده است
کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاینچنین
لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است
سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لالههاست
خاتم مُلک سلیمان بینگین افتاده است
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/4426
✅ @ShereHeyat
#ملی_میهنی
#سانحه_هوایی
#غزل
🔹آخرین پرواز🔹
پرندهها همه در باد، تار و مار شدند
نگاهها همه از اشک، جويبار شدند
مرا ببخش اگر واژههای معصومم
خبررسان خبرهای ناگوار شدند
مرا ببخش اگر روزنامهها امروز
گريستند و غريبانه سوگوار شدند
كسی مرا برساند به آخرين پرواز
رسيدهها همه رفتند و ماندگار شدند
رسيده و نرسيده هزار واژۀ تلخ
برای مرثيهای آتشين، قطار شدند...
بيا بنفشه بكاريم دسته دسته كبود
برای باغچههايی كه بیبهار شدند
خبر درشت، خبر سنگدل، خبر اين بود:
پرندهها همه در آسمان غبار شدند...
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/1945
✅ @ShereHeyat
#سردار_حاجی_زاده_تنها_نیست
🌷 برای شجاعت، صداقت و غربت سردار
سر در بغل، باید میان جاده باشی
پیش از شهادت هم به خون افتاده باشی
حق است خاطرخواهت اسماعیل باشد
وقتی به مسلخ این چنین آماده باشی
یعنی شهادتنامه از دستت نیفتد
بیوقفه بانگ «اِرجعی» سرداده باشی
از دوستان هم بشنوی زخمزبانها
در عین غربت مثل سرو آزاده باشی
تو شیری و جنگاور میدان، طبیعیست
در چنگ این کفتارها افتاده باشی
دیروز خونخواه سلیمانی و امروز
سر در گریبان اینقدر دلداده باشی
میبینمت با خاتم خونین در انگشت
در مظلمه هرچند حاجیزاده باشی
📝 #محمدحسین_انصارینژاد
🌐 shereheyat.ir/node/4428
✅ @ShereHeyat
🌷تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹صدها سلیمانی🔹
از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
دلهای ما مُلک او شد، جانهای ما سرزمینش
این سرزمین بهار است، اینجا زمستان ندارد
ما التیام از که جوییم؟ ما از که مرهم بخواهیم؟
جز روضۀ فاطمیه، این درد درمان ندارد...
صدها سلیمانی اینجا، میجوشد از خون پاکت
دشمن چرا فکر کردهست خون تو تاوان ندارد؟
ما غرق خشمیم و کینه، آتشفشانهای دردیم
ایمن نباشد از این خشم، هرکس که ایمان ندارد
خون ابو مهدی امروز آمیخت با خون سردار
یعنی که اسلام اصل است، بغداد و تهران ندارد
📝 #ریحانه_کاردانی
🌐 shereheyat.ir/node/4443
✅ @ShereHeyat