#شب_عاشورا
#غزل
🔹عصر تاسوعاست...🔹
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش
یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش
آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت
خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش
او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...
ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش
عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/2917
✅ @ShereHeyat
#شب_عاشورا
#قصیدهواره
🔹با عطش وارد شوید!🔹
حضرتِ عباسی آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شیطان کور! حالم امشب از آن حالهاست!
با عطش وارد شوید! اینجا زمین علقمهست
مجلسِ لبتشنگانِ حضرت سقا به پاست
جمع بیپایان ما را نشمرید آمارها!
جمع ِ ما هر جور بشمارید هفتاد و دو تاست
جای دنجی خواستی تا با خدا خلوت کنی
این حسینیه که گفته کمتر از غار حراست؟
اشک را بگذار تا جاری شود، شور افکند
هرچه پیش آید خوش آید، اشک مهمان خداست
شانه خالی کردهایم از کلّ یومٍ اشک و آه
گریهٔ حُرّیست این شبگریهها، اشکِ قضاست
اذن میدان میدهند اینجا به هرکس عاشق است
با رجزهای اباالفضلی اگر آمد سزاست
هروله در هروله این حلقه را چرخیدهایم
های! ای هاجر! بیا در این حرم، اینجا صفاست
شورِ ما را میزند هر تشنهکامی گوش کن!
حلقِ اسماعیل هم با العطشها همصداست
أیها العشاق! آب آوردهام غسلی کنید
شامِ عاشوراست امشب، مقصد بعدی مناست
خندهٔ قربانیان پُر کرده گوش خیمه را
من نفهمیدم شب شادیست امشب یا عزاست؟!
گریههاتان را بیامیزید با این خندهها
سفرهٔ این شبنشینان، تلخ و شیرینش شفاست
آب باشد مال دشمن، ما تیمم میکنیم
آبهای علقمه پابوسِ خاک کربلاست
ما اذانهامان اذانِ حضرتِ سجّادی است
همهمه هر قدر هم باشد صدای ما رساست
أشهدُ أنَّ محمّد جدّ والای من است
أشهد أنَّ علی إلّای بعد از لافتاست
یک نفر از حلقه بیرون میزند وقت نماز
سینهٔ خود را سپر کرده مهیای بلاست
ای مکبّر! وقت کوتاه است، قد قامت بگو
صف کشیدند آسمانها، پس علیاکبر کجاست؟
گفت قد... قامت... جوانها گریهشان بالا گرفت
راستی! سجادههای ما همه از بوریاست!
از علیاکبر مگو! میپاشد از هم جمعمان
یک نفر این سو پریشان، یک نفر آن سو رهاست
چارهٔ این جمع بیسامان فقط دستِ یکیست
نوحهخوان میداند آن منجی خودِ صاحب لواست
گفت: «عباس»! آن طرف طفلی صدا زد: «العطش»
ناگهان برخاست مردی، گامهایش آشناست
مشک را بر دوش خود انداخت بسم الله گفت
زیر لب یکریز میگفت از من آقا آب خواست
حضرتِ عباسی از من دیگر اینجا را نپرس
آسمان را از کمر انداختن آیا رواست؟
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/850
✅ @ShereHeyat
💠 سنتهای ادبی فراموش شده
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم
پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن اللهاكبر، اكبر آوردم...
علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم
اگر با كشتن من دین تو جاوید میگردد
برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم
برای آنكه قرآنت نگردد پایمال خصم
برای سُمّ مركبها، خدایا پیكر آوردم
علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم...
من «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
📝 #ژولیده_نیشابوری
🔹زبان حال سرایی در شعر هیأت و به ویژه در مرثیه رواج و اهمیت فراوان دارد. شاعر مرثیهسرا، از طرفی به دلیل کلی بودن و محدود بودن اطلاعات تاریخی و از طرفی به دلیل هنرنماییهای شاعرانه و نگاههای جزئی و جستجوی زاویهدیدهای تازه و متفاوت ناگزیر از زبان حال سرایی است.
آنچه ممکن است فرصت ارزشمند زبان حال سرایی را به تهدید تبدیل کند، افتادن شاعر در ورطهی حکماندازی است. یعنی شاعر آنچه را که در تاریخ اتفاق نیفتاده به گونهای به بهانهی زبان حال در شعر بیاورد که گویی این نیز جزئی از تاریخ بوده و به وقوع پیوسته است.
🔸برای آنکه زبان حال سرایی منجر به حکم اندازی نشود، شاعر باید اول زبان حال را با توجه به شخصیت کسی که از زبان او سخن میگوید انتخاب کند؛ یعنی سخن او با شخصیتی که سخن از زبان اوست منطبق باشد. دوم اینکه فضایی که به واسطهی زبان حال در شعر ترسیم میشود، با روح کلی واقعیت تاریخی و اخبار موجود منافات نداشته باشد. سوم اینکه شاعر قرینهای در شعر ایجاد کند که برای مخاطب شعر مشخص باشد که این زبان حال حاصل خیال شاعرانهی سرایندهی شعر است نه واقعیت تاریخی.
🔹در شعر زندهیاد محمدحسن فرحبخشیان معروف به ژولیدهی نیشابوری این شرایط به خوبی رعایت شده است. شعر از زبان امام حسین(علیهالسلام) و به صورت نیایش با خدای متعال است. شاعر عبارات و مضامین خود را به خوبی و با در نظر گرفتن شخصیت والای امام و اهداف متعالی قیام عاشورا انتخاب کرده است. اهدافی مثل ابقای دین حق و نیز توجه به گرهخوردگی قیام عاشورا با غدیر، فاطمیه و... .
عبارات و مضامین نیز متناسب با شخصیت والای یک امام معصوم هستند و از همه مهمتر دغدغهی شاعر در بیت پایانی است که مبادا مخاطب تصّور کند که این زبان حال واقعاً کلام امام معصوم است و صریح به آن اذعان کرده است:
من «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
این قرینهسازی از سنتهای ادبی فراموش شدهی ماست و شاعران جوان میتوانند با توجه به این سنّت ادبی، قرینهسازی را بسیار هنرمندانهتر و امروزیتر در اشعار خود ایجاد کنند.
✍🏻 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
تا پاک شود زمین ز ابناء یزید
همواره حسین مقتدا بایدمان
📝 #سیدحسن_حسینی
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹سفر عشق🔹
خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند
دل شکسته به میقات دوست آوردند
درستی سفر عشق، آرزو کردند
ز شوق وصل، گریبان صبر چاک زدند
سپر فکنده به میدان عشق رو کردند
سری که در چمن سروری سرآمد بود
به یک اشارهٔ ابرو نثار او کردند
به سرخرویی گل، روز حشر برخیزند
به پاس آنکه گل از دستِ دوست بو کردند
زبان عقل ز توصیف عشق معذور است
سخن بس است اگر ترکِ «های و هو» کردند
فدای همت آن تشنهلب شهیدانم
که دل به بحر نهادند و ترکِ جُو کردند
کبوتران سبکسِیرِ سِدرِهپیما را
کسی ندید که با آب و دانه خو کردند
به تیزگامی برق از حساب درگذرند
که خود محاسبهٔ خویش موبهمو کردند
«حمید» غبطه برم بر سبکروان طریق
که طوف خانهٔ محبوب را نکو کردند
📝 #حمید_سبزواری
🌐 shereheyat.ir/node/1228
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#عاشورا
#قصیده
🔹هفتاد و دو خورشید🔹
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها...
در وسعت میدان نگاه تو بپوشند
هفتاد و دو خورشید تو تشریف خطرها...
جز آل علی با که توان یافت، شود جمع،
در خلقت مجموع شما، جمع هنرها؟
در بارش تیر ای همه آیات خداوند!
خوش باد که جز سینه نکردید سپرها...
خونبار شود چشم غروب از تن خورشید
جز سرخ نپوشد به سراپرده سحرها
تا خلوت تنهایی ما پر شود از اشک
بستیم پس از کوچ شما بر همه، درها
آتش به گلوی فلک افتاد که میکرد،
تیر از نفس کودک شش ماهه گذرها...
این غصّه درید از جگر کوه، گریبان
در خون شده از داغ پسر، چشم پدر، ها...
این آب که تن میکشد از کوه به دریا
از شرم لب خشک شما داشت سفرها...
از تیغ و سنان جز لب بُرّنده ندیدم
یارب چه کشیدند در این واقعه سرها؟
حیرانِ تو شد دیدۀ عالم که بر این خاک
در سایۀ خورشید ندیدند قمرها
تعلیم شما بود که جز مکتب اسلام
از اوج شهادت، چه حقیرند دگرها
این حادثۀ سرخ که در نسل شما ماند
تکرار نگردد به قضاها و قَدَرها
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/4102
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹آیت بیداری🔹
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه
خواب خونین شما آیت بیداری بود
جایتان سبز که با خون خود امضا کردید
پای آن نامه که منشور وفاداری بود
قصهای بیش نبود آنچه سرودید از عشق
لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود
ای شمایان، که خروشانِ کفنپوشانید
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود
در رگ ما، که خموشان سیهپوشانیم
کاشکی قطرهای از خون شما جاری بود
📝 #حسین_منزوی
🌐 shereheyat.ir/node/4100
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹در این راه...🔹
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلیست
خوردهست بدان خون جگرهای زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانۀ تو شانهبهسرهای زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی
راهی است پر از شور، که میبینم از این دور
نیهای فراوانی و سرهای زیادی
هم دربهدری دارد و هم خانهخرابی
عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خوردهست به اما و اگرهای زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی
📝 #سعید_بیابانکی
🌐 shereheyat.ir/node/3323
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹صفی از آینه🔹
ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم، شام غریبانِ عزایت
عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از حادثهٔ کربوبلایت
همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آنروز
که درخشید خدا در همهٔ آینههایت
کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل
میفشاندیم سبکتر ز کفی آب به پایت...
📝 #محمدرضا_محمدی_نیکو
🌐 shereheyat.ir/node/708
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹رخصتِ میدان🔹
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
بعد از حبیب و حُر و زُهیر و غلام ترک
آماده میشوند جوانان یکی یکی
پا در رکاب، رخصت میدان گرفتهاند
با التماس، دست به دامان، یکی یکی
پیغمبرانه غزوه به پا کردهای که باز
غوغا کنند حمزه و سلمان یکی یکی
دیشب در آسمان دو انگشت معجزه
بودند محو روضۀ رضوان یکی یکی
روح تغزّلاند، شکوه قصیدهاند
شمشیر میکشند غزلخوان یکی یکی
از دست میروند عزیزان و... خیمهها،
کمکم شدهست کلبۀ احزان یکی یکی
بر نیزهها در اوجِ رجزآیههای کهف
تفسیر شد حماسۀ قرآن یکی یکی
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی
📝 #علی_اصغر_شیری
🌐 shereheyat.ir/node/5185
✅ @ShereHeyat
#زهیر_بن_قین علیهالسلام
#غزل
🔹مقام ارادت🔹
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات، برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست، پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی
زهیر باش دلم! با یزیدِ نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نینوا برسی
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/731
✅ @ShereHeyat
#اسلم_بن_عمرو علیهالسلام
#غزل
🔹سلمان خیمهگاه حسین🔹
آزاده است، بندۀ آقای عالم است
سلمان خیمهگاه حسین است، «اَسلَم» است
چشمش به ماه روی حسین است روشن و
در راه او دل و قدمش، قرص و محکم است
در خیمهها به زخمِ دلِ تنگ کودکان
با شعر و قصهگویی و لبخند، مرهم است
وقت نبرد، چشم جهان ماتِ رزم اوست
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
از فرط زخم عاقبت افتاد از نفس
چشم انتظار دوست، در این آخرین دم است
ای روضهخوان! کنار تنش گریۀ حسین،
باران رحمت است، مگو اشک ماتم است
صورت به روی صورت خونین او گذاشت
آری در این جهان چه کسی مثل اَسلَم است؟
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🌐 shereheyat.ir/node/5655
✅ @ShereHeyat
#وهب_بن_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹مسیح، خوانده مرا...🔹
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
از آسمان چهارم، مسیح میبارد
چقدر منتظر رعدِ آسمان من است!
برو که پیکر مصلوب و بیسرت مادر!
در امتداد مسیرِ خدا، نشان من است
به کف بگیر سرت را برای یاری عشق
سرت مقدمهٔ سرخ داستان من است
نماز آخر خود را اقامه کن در خون
برو که بدرقهات نغمهٔ اذان من است
اگرچه بعد تو صحراست خانهام امّا
چه باک؟ زینب کبری همآشیان من است
📝 #سیدمحمد_بابامیری
🌐 shereheyat.ir/node/735
✅ @ShereHeyat
#عابس_بن_شبیب علیهالسلام
#غزل
🔹نمیدانم چه شد🔹
هرکه میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
آنچنان از شوق او سرتابهپا رفتن شدم
در شتاب رفتنم توسن نمیدانم چه شد
روبهروی خود نمیدیدم به جز آغوش دوست
در میان دشمنان، دشمن نمیدانم چه شد
سنگباران بود و من یکسر رجز بودم، رجز
ناله از من دور شد، شیون نمیدانم چه شد
من نمیدانم چه میگویید، شاید بر تنم
از خجالت آب شد جوشن، نمیدانم چه شد
مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد
ناگهان برخواستم، مردن نمیدانم چه شد
پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق
دست و پا گم کرده بودم، تن نمیدانم چه شد
ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان
در تنور آن چهرۀ روشن نمیدانم چه شد
صورت من غرق خون بود و نمیدیدم درست
خیزران در دست اهریمن نمیدانم چه شد
::
وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست
از خودش باید بپرسی، من نمیدانم چه شد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1611
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹من الغريب الی الحبیب🔹
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که میرسد به مشامی
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/682
✅ @ShereHeyat
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
آنکس که تشهد اباعبدالله
تلقین شهادتین او بود آن روز
📝 #راضیه_مظفری
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#قصیدهواره
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست
که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید
صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز»
ـ شما که سینه سپر کردهاید ـ جان بدهید
صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید
به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید...
رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری
به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید
همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید
فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید...
اگر چه زخم زبان میزنند، باز شما
پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید
زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر
شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید
پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست
به حلقههای زره رنگ پرنیان بدهید
در این مقام که احرام عاشقی بستید
به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید
به عاشقانهترین سجده سر فرود آرید
به مهر سایه، به محراب سایهبان بدهید
از این نماز به معراج میرسید آری
اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید
«سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد
به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید
نماز آخر من، باز عصر عاشوراست
شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید
نمیرسید به فیض حضور یار، «شفق»
مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4185
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹حی عَلی الصّلاة🔹
شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»
این آه ابرهاست زمین را دویده است؟
یا اشك فاطمهست كه افتاده در فرات
حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة
سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات
این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمیدهند به نامحرمان برات
رنگینكمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما كسی به تیر نمیكرد التفات
ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «ركعت شكسته» به قربان سجدههات
«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت میرود این كشتی نجات
«یا أیها العزیز» سرت را بلند كن
بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات
گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین
یعنی كه خاك بر سر دنیای بیحسین
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/1230
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹اذان عشق🔹
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
بیشک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد
رو میکنم به قبلۀ سرخی که راه توست
هر صبح با اذان علیاکبرِ تو عشق،
تکرار میشود که بگوید پگاه توست
هر روز و شب به خاک شما سجده میبرم
خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست
«خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار»
تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست
این شعلهها که در نفس باد میدود
گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست
طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز
چشمانتظار بیرق سبز نگاه توست
📝 #حیدر_منصوری
🌐 shereheyat.ir/node/3762
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹نماز عشق🔹
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
📝 #پروانه_نجاتی
🌐 shereheyat.ir/node/1229
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹نماز آخرین🔹
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
وضو میسازد از خون گلوی خود چه راز است این؟
که میداند گوارایی آب آتشینش را؟
سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آنجا
که میبیند به مرگ خویشتن احیای دینش را
به خون تکبیرةالاحرام میبندد به ظهر عشق
که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را
خودش هم خوب میداند چه کس در انتظار اوست
چه با احساس میخواند نماز آخرینش را
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/3249
✅ @ShereHeyat
بشتاب برادر دلیرم، بشتاب
عباس تویی! تازه فراتی دریاب
چون بود شهید عشق در کربوبلا
لبتشنۀ لبیک، نه لبتشنۀ آب
📝 #سیدحسن_حسینی
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#شهدا
#مثنوی
🔹عاشورای ما🔹
تو زینت دلهایی ای اشک حماسی
از کربلا میآیی ای اشک حماسی
عشق است نام چشمههای اشک لبریز
از چشمهای شیرمردان سحرخیز
آرامش جانهای ناآرام، عشق است
در قبر خوابیدن شب اعزام، عشق است
عشق است با قاسم رسیدن محضر مرگ
قربان طعم از عسل شیرینترِ مرگ
عشق است عبدالله بودن، ساعت عشق
خود را سپر کردن برای حضرت عشق
قربان اسماعیلهای سرسپرده
دل را به امر حضرت دلبر سپرده
آن خویشتنداران از خود بار بسته
فرماندهگردانهای دلهای شکسته
پیران راه عشق در عین جوانی
صاحبزمانیهای گرم ندبهخوانی
آنان که میدیدند مصباحالهدی را
آنان که فهمیدند اعجاز دعا را
آنان که عطر سیب را احساس کردند
مشق ادب در مکتب عباس کردند
با مرتضی «مولای یا مولای» خواندند
چون او، سر قول و قرار خویش ماندند
هر روز و شب، از خود گرفتند امتحانها
العفوها گفتند آن پاکیزهجانها
وقت مناجات از جهان، آزاد بودند
مست از صحیفه، همدم سجاد بودند
نور توسل، در دل آمادهشان بود
عطر تضرع، زینت سجادهشان بود
هرگز ننوشیدند آن مردان سرمست
هرقدر شد آن قمقمه این دست و آن دست
بر لب رجزهای یل امالبنین بود
دستی به ماشه، دست سرخی بر زمین بود
پوتین درآوردند و پا بر مین نهادند
اینگونه درس حفظ بیتالمال دادند
ای دل تو هم با اشک، فتح خون بلد شو
از سیمهای خاردار نفس رد شو
ما اینچنین گنجینهای داریم با خود
باید قراری تازه بگذاریم با خود
ما بارها از نیل، با ایمان گذشتیم
از هفتخان سختی دوران گذشتیم
هشدار! عاشورا همین امروز و فرداست
این تازه آغاز حسینی بودن ماست
این روضهها این نوحهها غوغای جان است
آمادهباش لشکر صاحبزمان است
ما با دل خون پای روضه مینشینیم
میراثدار اشک زین العابدینیم
غوغا پس از روز دهم هرگز نخوابید
زینب شروع کربلای خویش را دید
یک کاروان دل میرود صحرا به صحرا
ای کاش بر نیها نیفتد چشم زهرا
📝 #میلاد_عرفانپور
🌐 shereheyat.ir/node/3533
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#کل_ارض_کربلا
#غزل
🔹پایداری ما🔹
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
تنور لاله در این فصل آنچنان داغ است
که میچکد عرق از روی شرمساری ما
به راه خیزش ما گرچه نیزه کاشتهاند
جُوِی نکاسته از شور تکسواری ما
به رود خستۀ تاریخ داده درس شتاب
در آبراهِ هدف، موجِ بیقراری ما
صفی ز لشکر عشقاند باد و باران هم
غریب نیست شتابند اگر به یاری ما...
شروع زندگی جاودانه با یار است
در این غریبکشی، مرگِ اختیاری ما
به زیر سایۀ طوباقدان عاشورا
نرُسته سرو بلندی به استواری ما
صلا زدی که: کسی هست یاریام بدهد؟
بلی حسین من، آنک خروش آری ما
اگر چه دیر صلایت شنیدهایم، اما
بگیر هر چه غرامت ز خون جاری ما
بگو به دشمن مغلوب ما که در راه است
هنوز حادثۀ زخمهای کاری ما...
امید منتظران! با ظهور خود بزدای
غبار اشک، ز چشم امیدواری ما
«فرید» خط شهادت همیشه حایل باد
میان خستگی و پای پایداری ما
📝 #قادر_طهماسبی
🌐 shereheyat.ir/node/4189
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#کل_ارض_کربلا
#غزل
🔹نیزههاست پیشِ رو🔹
خیمهها محاصرهست تیغهاست بر گلو
دشنههاست پشتِ سر، نیزههاست پیشِ رو
روی خاک پیکریست، روی نیزهها سریست
قصّه را شنیدهایم بندبند، مو به مو
قصّه را شنیدهایم، قصدِ راه کردهایم
شرحِ ماجرا بس است لب ببند قصّهگو!
نیست، نیست نخلزار، پشت رقصِ این غبار
نیزهزارِ دشمن است، دشمن است روبهرو
در مسیرِ مردها صف کشیده دردها
زخمها نفسنفس، زهرها سبوسبو
عدّهای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند
یا خزیده در سکوت یا اسیرِ هایوهو
شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست
جز به خون نمیکنند عاشقانِ او وضو
عاقبت برای او پیشِ چشمهای او
غرقِ خونشدن مرا آرزوست آرزو!
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🌐 shereheyat.ir/node/4105
✅ @ShereHeyat