eitaa logo
شعر هیأت
8.8هزار دنبال‌کننده
881 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹برکه خورشید🔹 جلوه‏‌گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر می‌تراوید از دل صحرای سوزان بوی عشق موج می‌زد عطر انفاس مسیحا در غدیر... رودها با یكدگر پیوست كم ‏كم سیل شد «موج می‌‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر» هدیۀ جبریل بود «الیوم اكملت لكم» وحی آمد در مبارک‌باد مولا در غدیر با وجود فیض «اَتمَمتُ علیكم نِعمتی» از نزول وحی غوغا بود، غوغا در غدیر بر سر دست نبی هركس علی را دید گفت‏: آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر آی ابراهیمیان! در موسم حج وداع این خلیل بت‌شکن، این مرد تنها در غدیر سرنوشت امت اسلام را ترسیم کرد غنچۀ لب‌های پیغمبر که شد وا در غدیر بر لبش گل‌واژۀ «من كنت مولا» تا نشست‏ گلبُن پاک ولایت شد شكوفا در غدیر منزلت بنگر! که چون هارون امام راستان لوحِ دَه فرمان گرفت از دست موسی در غدیر بوی پیراهن شنید آن روز یعقوب صبور یوسف گمگشته‌اش را کرد پیدا در غدیر زمزم توحید جوشید از دل آن آبگیر نخل ایمان سبز شد از صبح فردا در غدیر... فطرت حق‌جوی ما را دید و عهدی تازه بست رشتۀ پیوند با عترت دل ما در غدیر دست در دست دعا دارند گل‌های امید تا بگیرد این نهال آرزو پا در غدیر گرچه در آن فصل بارانی كسی باور نداشت‏ می‌‏توان انكار دریا كرد حتی در غدیر... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1577@ShereHeyat
🔹دریا در غدیر🔹 چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر بود پیدا در زلال جاری تکبیرها نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر «گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست» کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر... دستِ رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار «عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر... یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طلوع آفتابِ عالم‌آرا، در غدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2898@ShereHeyat
از شأن علی، فقط خدا آگاه است از دامن او دستِ خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی‌طالب کیست؟ گفتند محمد بن عبدالله است! 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹با علی هم‌مسیرم🔹 اگر نوبهارم، اگر زمهریرم اگر آبشارم، اگر آبگیرم اگر تیره مانند شب‌های ابری اگر مثل خورشید، روشن‌ضمیرم تپش‌جوش اگر مثل امواج دریا عطش‌نوش اگر مثل خاک کویرم اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم فقیرم، فقیرم، فقیرم، فقیرم همینم که هستم، همین روح خاکی اگر بر گلیمم، اگر بر حریرم رها از حصار نفس‌گیر حرصم مگیرید خرده اگر بر حصیرم لبالب ز شعرم، لبالب ز آتش اگر لب گشایم، اگر گُر بگیرم... گزیر و گریزی مرا نیست از عشق «که بر عهد و پیمان روز غدیرم» علی بوده تا بوده ورد زبانم «شناسند مردان، صغیر و کبیرم» اگر خفته‌ام، با علی هم‌خیالم اگر می‌روم، با علی هم‌مسیرم مرام علی را فقط دوست دارم کلام علی را فقط می‌پذیرم اگر بی‌علی شاد باشم، بگریم اگر بی‌علی زنده هستم، بمیرم علی بوده در بیقراری، قرارم علی بوده در گم‌شدن، دستگیرم اگر از کلامم نظر برندارد به شش‌گوش گیتی نیابی نظیرم علی عزّتم داده گر عزّتی هست اگرنه حقیرم، حقیرم، حقیرم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2903@ShereHeyat
فرازی از یک 🔹اکمَلتُ دینکُم🔹 خورشید بر مسیر سفر بست راه را در دست خود گرفت سپس دست ماه را بین سیاه‌چالۀ تاریک و نور محض می‌خواست تا نشان بدهد راه و چاه را تا شعله‌های فتنه نخیزد پس از غدیر بنشاند نزد برکه، هزاران گواه را.. فرمود: «در شمایل این مرد بنگرید آیینۀ تمام‌نمای الاه را» تاریخ گشت محو تماشای هیبتش برداشت گنبد فلک از سر کلاه را ترسیم کرد صحنۀ پیوند آن دو دست در پیش چشم خلق، مسیر نگاه را «اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم» شد نازل و شناخت بشر، تکیه‌گاه را تا تکیه بر سریر ولایت زند علی اعزام کرد خیل ملائک، سپاه را صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان گیتی ندیده بود چنین فَرّ و جاه را میزان حق، علی شد و نهج‌البلاغه‌اش آباد کرد خرمن خشک و تباه را سامان گرفت بی سر و سامانی بشر پیدا نمود پشت عدالت، پناه را یابی چون او میانۀ اصحاب مصطفی با هم اگر شبیه کنی کوه و کاه را.. ذرات عالم است روایت‌گر غدیر بینی اگر ضمیر جماد و گیاه را خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علی‌ست یارب مگیر، از سرم این مهر و ماه را یا مرتضی! بگیر به حق ولایتت هنگام مرگ، دست من روسیاه را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5297@ShereHeyat
ما خانه ز غیر دوست پیراسته‌ایم از یُمن غدیر محفل آراسته‌ایم خود معنی عشق است که هنگام قیام یک عمر علی گفته و برخاسته‌ایم 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آیینۀ غدیر🔹 خدا جلال دگر داد ای امیر تو را که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را امیر! دست تو را دست عشق بالا برد که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را جهان به سجده در افتاد و عرشیانِ خدای به احترام نشاندند بر سریر تو را کلید سلطنت و گنج عافیت با توست که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را ز جور خلق، پیمبر ز پای می‌افتاد اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را پناه پیری و نان‌آور یتیمانی چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را تو کیستی که نمازت دمی شکسته نشد اگرچه بود به پا، زهرخورده تیر، تو را یقین که تا به ابد پای‌بند مهر تو شد چگونه بود مگر، رَحم بر اسیر، تو را؟ ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند که خوانده‌اند همه در تبِ کویر، تو را به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/649@ShereHeyat
🔹منظومۀ بی‌کران🔹 اینجا گرفته‌ست مردی بر روی دست آسمان را مردی که در قبضۀ خود دارد تمام جهان را آورده با ذوق سرشار در پیش چشمان مردم تصویر زیبایی از این منظومۀ بی‌کران را در هالۀ روشن وحی با قلبی آکنده از مهر آیینه بر دوش دارد این‌بار باری گران را در جشن «من کنت مولاه...» آیینۀ نور کرده‌ست لبریز از روشنی‌ها چشمان پیر و جوان را با شور و حالی فراگیر در امتداد رسالت جبریل در حلّه نور آورده این ارمغان را باید علی بود و فهمید باید علی بود و حس کرد در آسمان حقیقت تکبیر افلاکیان را همراه بارانی از گل ای دشت شور و بشارت در برکه جاری کن امروز تصویر رنگین‌کمان را گویا نوای بلال است... آری! که با عطر مولا بر آسمان می‌فشاند گل‌نغمه‌های اذان را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/646@ShereHeyat
سرچشمۀ روشن حیات است غدیر عطر ملکوت صلوات است غدیر گرچه به بلندای شکوهش نرسیم کوتاه‌ترین، راه نجات است غدیر 📝 @ShereHeyat
🔹عیدترین عید🔹 ذی‌الحجه، روزهای سپیدی که دیدنی‌ست لبخندهای روشن عیدی که دیدنی‌ست فصلی‌ست عاشقانه از این فصل غافلیم غرق فروع مانده و از اصل غافلیم ذی‌الحجه این سپیدترین عید را ببین یوم‌الغدیر عیدترین عید را بیین ذی‌الحجه عاشقی‌ست که شوقش زبانزد است دلدادۀ محمد و آل محمد است دارد هزار جلوۀ روشن به خاطرش از آخرین پیامبر و حج آخرش از حجةالوداع سرودیم پیش از این از حجةالتمام بگوییم بیش از این ذی‌الحجه شاهد است که در حجةالتمام می‌گفت آخرین نبی از اولین امام او خطبه خواند، خطبۀ او را نخوانده‌ایم دردا نخوانده‌ایم و دریغا نخوانده‌ایم او خطبه خواند، خطبۀ او خط به خط علی‌ست حرف رسول، اول و آخر فقط علی‌ست از حجةالوداع سرودیم پیش از این از حجةالبلاغ بگوییم بیش از این یا ایها الرسول زمان بیان رسید بلّغ! که وقت سخت‌ترین امتحان رسید باید نگفته‌ها دم آخر بیان شوند تا مرد و زن به حب علی امتحان شوند میزان سنجش است و عیار است مرتضی آری قسیم جنت و نار است مرتضی ذی‌الحجه شاهد است که در حجةالتمام می‌گفت آخرین نبی از آخرین امام ذی‌الحجه ایستاده در این راه ناتمام چشم انتظار آمدن آخرین امام او که خلیفةالنبی و والی الولی‌ست سرتا به پا محمد و پا تا به سر علی‌ست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خبر علی‌ست🔹 خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم شراب ناب رسیده، به‌هوش ای مردم! در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود.. خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده رسانده است به ما آنچه عشق فرموده میان آن همه تزویر و حیلۀ دائم خبر رسید «یدالله فوق ایدیهم» اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما به رغم توطئه‌ها باز هم رسید به ما خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر خبر یکی‌ست ولی با دوازده عنوان که گاه، صلح نموده‌ست و گاه در میدان... خبر، برادر پیغمبر است می‌دانی؟ خبر علی‌ست، خبر حیدر است می‌دانی؟.. خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید خبر نبود، صدا بود در شب معراج علی، صدای خدا بود در شب معراج خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد هنوز اول آن بود و قلب او خون شد خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟ خبر که خانه‌نشین شد، که صبر شد کارش که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش خبر رسید برادر! به شمع بیت‌المال و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش» خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر دهید زمان غروب تردید است غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است هر آن‌که در صف یاران اوست، بسم الله خبر دهید علی باز می‌رسد از راه 📝 @ShereHeyat