#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#قصیده
🔹فاتح دلها🔹
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
حسن بن علی این نجل جواد بن رضا را
که درود از علی و فاطمه و احمد و آلش
هر که بگرفته به رخ آبرو از خاک در او
اشک شوق آمده در چشمۀ چشم آب زلالش
هر که شد دور از او، گلشن فردوس، حرامش
هر که شد زائر او، وصل خداوند، حلالش
هر که بیمهرِ وی آرد به جزا طاعتِ سلمان
کلِّ طاعت به سر دوش شود کوهِ وبالش
او بوَد عسکری و عسکر او خیل ملائک
گو بیایند همه دیو صفتها به قتالش
گرچه در تحت نظر بود، ولی فاتح دل شد
که روی سینه بُوَد مهدی موعود، مدالش...
رَفرَفِ عقل کجا و پر پرواز عروجش؟
بیم دارم که به یک لحظه بسوزد پر و بالش
ز بهشت حرم سامرهاش هرکه گریزد
به خدا دیدن گلزار بهشت است محالش
عوض خشم از او لالۀ لبخند ستاند
هر که با قهر کند روی به میدان جدالش
صلوات علی و فاطمه و خیل امامان
به کمال و به جلال و به جمال و به خصالش
گو بگردند ملائک همهجا ملک خدا را
نه توان دید نظیرش، نه توان یافت مثالش
از خدا تا ابدالدهر جدا مانده و مانَد
هر که از راه محبت نبرد ره به وصالش
اوست آن باغ بهاری که خزان دور ز دوْرش
اوست آن مهر فروزان که به حق نیست زوالش
ناز بر جنّت و فردوس کند در صف محشر
گر بوَد در کفن شیعه گیاهی ز نهالش
جان نهم در کف ساقی اگر از لطف و عنایت
دهدم جام و در آن جام بوَد عکس خیالش
قعر دریا و پر کاه خدایا چه بگویم؟
نظم من چون ببرد راه به دریای کمالش؟
مدح او گر زِ خلایق نبوَد میسزد آری
پسرش مهدی موعود زند دم ز مقالش...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1138
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹شهید اول راه علی🔹
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم،
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
به دانه دانۀ اشک تو میخورد پیوند
که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد
خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید
رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد...
حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن
بسی زمانه روایات معتبر دارد
ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت
ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد
نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفیات گذر دارد...
تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی؛
که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟
به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز
به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد
نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست
ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد...
گذشته است بسی قرنها و، بر دل خصم
هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد
خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی
که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد
ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد
همای دین ز قیام تو بال و پر دارد
ز غصهات چه بگویم؟ که قصۀ آن را
به صد هزار زبان، شعلههای در دارد
شهید اوّل راه علیست محسن تو
که جان به کف ز پی یاری پدر دارد...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2054
✅ @ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹نفرین بر آن سکوت🔹
صبح سپید سر زد و خورشید خاورش
گیتی سیاهجامه فرو ریخت از برش..
از تیرگی حکومت خود باز پس گرفت
فرمانروای نور و سپاه مظفرش
با آن جلال، سجده به خاک مدینه برد
شهری که بود خانۀ دخت پیمبرش
آن بیت کوچکی که ز هستی بزرگتر
آن خانۀ گلین که همه خلق بر درش
ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای
کز کبریا رسیده درود مکررش..
آوای وحی میرسد از صحن خانهاش
بوی بهشت میرسد از خاک معبرش..
پا مینهد گرسنه به محراب بندگی
آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش
این است کوثری که خدا داد بر رسول
دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش..
دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش..
میخواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش
غافل از آنکه بعد پدر میکند قیام
بر دفع کفر، دختر اسلامپَروَرَش..
غافل از آنکه فاطمه بر دفع دشمنان
صحرا و شهر و مسجد و خانهست سنگرش
از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز
آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش
مسجد، شراره از در و دیوار برکشید
شد داغدیده دخت نبی، تا سخنورش..
با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش
آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
باللَه نبود هیچکس اینگونه باورش
نفرین بر آن سکوت که در موج فتنهها
طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش
نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود،
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش
باللَه اگر قیام نمیکرد فاطمه
نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش..
دین نبی به همت زهرا دوام یافت
نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش..
خورشید عمر او به جوانی غروب کرد
پوشیده شد به خاک عذار منورّش
در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است
پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش..
مردانه راه فاطمه باید گرفت کو،
تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش
بس راز نانوشته بماند ز غصهاش
گیرم شوند جمله سماوات دفترش..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3525
✅ @ShereHeyat
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#مثنوی
🔹سلام بر اشکت🔹
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
ادب به قامت زهراییات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند...
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمهای
تو آسمان ادب را همیشه قائمهای
به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر
مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر
بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست
مزار توست کنار مزار چار امام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام...
مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت
هزار قافله دل پایبست فرزندت
نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت...
اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست
گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریه نایبةالزینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریهکنان حسین، بر اشکت
سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت...
تو مادر شهدا، همسر علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی
خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند
هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1300
✅ @ShereHeyat
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مثنوی
🔹بهشت قُرب احمد🔹
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ای خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت
کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبلۀ جان محمد، روی تو
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
خلق عالم، سائل و روزیخورت
لیف خرما وصلههای چادرت
ای سه شب بیقوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر
وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بینان تو نازل نشد
آن که خاک مقدمش جان همه...
گفت: جان من، فدای فاطمه!
ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟
فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاکتر از آیۀ تطهیر هم
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
مرتضی را محو صحبت کردهای
غرق در دریای حیرت کردهای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
آسمانیها مسلمان تواند
بندۀ مقداد و سلمان تواند
آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوشترین ذکر امامان، نام توست
از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه
ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو..
شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست
جز تولای تو دستآویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست
دستگیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی
محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنهکاران شود
صحنۀ محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست
مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشههای چادرت در دست ماست
روز محشر کار ما با فاطمهست
نقش پیشانی ما یا فاطمهست
بیکسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس
از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/163
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
🔹باب اجابت🔹
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
آرندۀ کمال و شکافندۀ علوم
پاینده عمر هر دو ز گفتار زندهات
ای متّکی هماره کلام خدا به تو
یا باقرالعلوم! سلام خدا به تو
مولای کلّ خلقتی و خلق را ولی
انوار انبیا ز جبین تو منجلی
دریای هفت دُرّ و دُرِ چار بحر نور
نجل دو فاطمه، خلفِ پاکِ دو علی
تفسیر حسن لم یزلی نقش صورتت
گلبوسههای یوسف زهرا به طلعتت
تو کیستی محمّد آل محمّدی
خورشید آسمان کمال محمّدی
قرآن نور در بغل زین العابدین
آیات سورههای جمال محمّدی
دانش نیازمند دم روحپرورت
جابر سلام گفته ز قول پیمبرت...
آیینۀ جمال خداوند اکبری
نامت محمّد است و سراپا پیمبری
دُردانۀ حسینی و ریحانۀ حسن
نسل امام، هم ز پدر هم ز مادری
شیرین هماره کام دل از ذکر خیر توست
وز قصّۀ لطیف عزیز و عُزیر توست
آب حیات جرعهای از آب جوی تو
روح مسیح میدمد از گفتگوی تو
پایان گرفت شهر جمادی در انتظار
تابید در هلال رجب ماه روی تو
این ماه را به فیض تو رحمت فزوده شد
دست عطا و باب اجابت گشوده شد
علم تو گر نبود شهادت اثر نداشت
نخل امید سیّد سجّاد بَر نداشت
مولای ساجدین و امام المجاهدین
مثل تو ای محمّد ثانی، پسر نداشت
زهد پدر، کرامت مادر مبارکت
در کودکی شهامت حیدر مبارکت
در مجلس یزید که بودت چهار سال
گفتی سخن چنانکه خداوند ذوالجلال
خواندی حرامزاده سپاه یزید را
با منطقی که پور معاویّه گشت لال
یک طفل چار ساله و این نطق آتشین
تو لب گشودی و پدرت گفت آفرین
حُبّ تو نخل پر بر شیرین باغ دل
مِهر تو همچو مُهر جبین است داغ دل
از وادی بقیع تو در سینه، بقعهها
وز قبر بیچراغ تو روشن چراغ دل
ای ماورای وهم، مقام رفیع تو
تا حشر در مدینۀ دلها بقیع تو
ای مکتب تو روح تمام پیامها
در هر پیام روحفزایت قیامها
تا گردش مداوم لیل و نهار هست
از خلق و از خدات دمادم سلامها
پیوسته ریخت گوهر توحید از لبت
کار قیام کربوبلا کرد مکتبت...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2130
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹آیۀ تطهیر🔹
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همۀ عمر ستم دیده هماره
سنگینی اندوه تو از کوه فزونتر
غمهای فراوان تو بیرون ز شماره
فوجی پی آزار دلت دست گشودند
قومی ز دفاع تو گرفتند کناره
سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همراه عدو رفتی و او بود سواره
تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت
با جام میِ خود به سویت کرده اشاره
از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد
بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3642
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب مراد🔹
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
جان همگان در قدمش باد فدایی
جود آمده بر درگه او بهر گدایی
در وسعت ملک ازلی نور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید!
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قدر این تو و این طرۀ مویش
ای خلق خدا روی بیارید به سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
ای چشم رضا محو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بَرَد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظهبهلحظه به وجودت
مشهورتر از کل امامان شده جودت
دادهست خداوند به فضل تو گواهی
در کودکیات سینه پر از علم الهی
دادی خبر از ابر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تا زنگ ز آینۀ دلها همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2143
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹حرم خدا حرم شد🔹
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
کعبه شده محو و مات و مدهوش
دیوار ز هم گشوده آغوش
هر قطعۀ سنگ، کوه طوریست
هر نخلۀ خشک، نخل نوریست
در زمزمههای آب زمزم
آوای علی علیست هر دم
ای هجر، شب وصال تبریک
مجد و شرف و جلال تبریک
هر ریگ روان شده ثناگو
با ذکر علی علی علی هو
سر زد ز صفا صفای مطلق
ای مروه بگو علی علی حق
حوران همه جان به کف نهادند
در پشت مقام ایستادند
ای کعبه زهی زهی سعادت
میلاد تو شد از این ولادت
ای کعبه سعادتت مبارک
ای بیت، ولادتت مبارک
بر خویش ببال مام کعبه
طفل تو بُود امام کعبه
دلبند تو پیر کائنات است
طفل تو امیر کائنات است
روزی که نبود نام هستی
میکرد علی خداپرستی
از صبح ازل علی، علی بود
پیوسته به هر ولی، ولی بود
در بود و نبود مقتدا بود
او بود و محمد و خدا بود
ای نفس رسول و جان قرآن
ای دست خدا، زبان قرآن
خورشید بلند بام کعبه
از صبح ازل امام کعبه..
تو احمد و احمد است حیدر
یک روح که دیده در دو پیکر؟
گفتار همارۀ تو تنزیل
شاگرد قدیمی تو جبریل
در لیلۀ قدر، قدر قدری
در صحنۀ بدر، بدر بدری
میدان نبرد پایبستت
شمشیر نیازمند دستت
تو قلۀ عرش را امیری
یا همدم کودک صغیری؟
غیر از تو که، ای خدای را شیر
بخشیده به خصم خویش شمشیر؟
در مُلک وسیع حق امامی
با پیر فقیر هم کلامی
با آنکه امام جمع بودی
در بزم فقیر، شمع بودی
تو مالک عرش در زمینی
حیف است میان ما نشینی
در عرش امام آفتابی
در فرش چرا ابوترابی؟
ای قلب تو خانۀ محمد
جای تو به شانۀ محمد
تو بتشکن و خداپرستی
بر شانۀ وحی بت شکستی
ای پشت سرت دعای کعبه
ای بتشکن خدای کعبه
ای مهر تو لطف بینهایت
توحید و نبوت و ولایت
روزی که نه آب و نه گِلم بود
جای تو به خانۀ دلم بود
با مهر تو روی خود نمودم
با مهر تو چشم خود گشودم
دل را به ولات زنده کردم
گه گریه و گاه خنده کردم..
هر شب که به گاهواره خفتم
تا صبح علی علی شنفتم
عمری به محبتت اسیرم
تا با تو بمانم و بمیرم
ای مهر تو بود و هست میثم
فردا تو بگیر دست میثم
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2148
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹زینب اگر نبود...🔹
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
آگاه بود عشق که بیتو غریب بود
اقرار داشت صبر، که بیتو توان نداشت
در پهندشت حادثه با وسعت زمان
دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت
یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر
پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت
گر پای صبر و همّت تو در میان نبود
اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت...
روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای
روزی به جز سر شهدا سایهبان نداشت؟
محمل درست در وسط نیزهدارها
یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت
زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود
زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت
زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود
زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت
زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود
آزادی این چنین شرف جاودان نداشت
«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی
حرفی بهجز مناقب این خاندان نداشت
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/744
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#غزل
🔹جان جهان🔹
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
دوستان اشک فشانند به یاد تو همه
خندهزن خصم اگر از دیدهٔ گریان تو بود
آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت
که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود
دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟
ای که هر عرشنشین دست به دامان تو بود
تا گریبان افق با نفس صبح شکافت
مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود
داد فرمان، ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟
ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود
از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟
ای که سوز همه از سینهٔ سوزان تو بود
شب تاریک که هر خانه چراغی دارد
شعلهٔ آتش دل، شمع شبستان تو بود
تو که بر پیکر بیجانِ جهان، جان بودی
از چه بر تختهٔ در، پیکر بیجان تو بود...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1354
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#مثنوی
🔹حکم رهایی🔹
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
مغنّیان خوشآواز و مطربان، در آن
به گِرد مَسند او پایکوب و دستافشان...
بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور
به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور
ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود
ز بیوفایی دنیا زبان به نظم گشود
ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری
که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری
چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند
که شعر او تن هارون مست را لرزاند
زبان گشود به تحسین، که ای بلندمقام!
کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام
خلیفه را سخنان تو داد آگاهی
ز ما بگو صلۀ شعر خود چه میخواهی
بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی
مرا به حبس بود یک امام زندانی
مراست یار عزیزی چهارده سال است
گهی به حبس و گهی گوشۀ سیهچال است
ضعیف گشته به زیر شکنجهها تن او
بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او
من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر
به غیر حکم رهایی موسی جعفر
چو یافت خواهش آن شاعر توانا را
نوشت حکم رهایی نجل زهرا را
نوشته را به همان شاعر گرامی داد
بگفت صبح، امام تو میشود آزاد
ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است
علی الصباح روان شد به جانب زندان
لبش به خنده و چشمش ز شوق اشکافشان
اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان
عزیز ختم رسل را رها کن از زندان
به خنده سندی شاهک جواب او را داد
که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد
ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود
در انتظار عزیز دل پیمبر بود
که در گشوده شد و شد برون چهار نفر
به دوششان بدنی بود روی تختۀ در
هزار جان گرامی فدای آن پیکر
که بود پیکر مجروح موسی جعفر...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2187
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#عید_مبعث
#مثنوی
🔹منجی عالم🔹
نور «اِقرَأ»، تابد از آیینهام
کیست در غار حرای سینهام؟!
رگ رگم، پیغام احمد میدهد
سینهام، بوی محمّد میدهد
گل دمد از آتش تاب و تبم
معجز روحالقُدُس دارد لبم
من سخن گویم، ولی من نیستم
این منم یا او؟! ندانم کیستم؟!
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان، خوانند با آوای من
ای بتان کعبه! در هم بشکنید
با من امشب از محمّد دم زنید
دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟
ای فراموشان! فراموشی چرا؟
از حرا، گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید، جبریل آمده
اینک از بیدادها، یاد آورید
با امین وحی، فریاد آورید
بردگانِ برده بار ظلم و زور!
دخترانِ رفته زنده زیر گور!
مکه، تا کی مرکز نااهلها؟
پایمال چکمۀ بوجهلها؟
کارون نور را، بانگ دَراست
یک جهان خورشید در غار حَراست
دوست میخواند شما را، بشنوید!
بشنوید اینک خدا را، بشنوید!
یا محمّد! منجی عالم تویی
این مبارک نامه را، خاتم تویی
مردگان را گو که: صبح زندگیست
بردگان را گو که: روز بندگیست
ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب
از حرا بر قلۀ هستی بتاب
جسم بیجان بشر را، جان تویی
این پریشان گلّه را، چوپان تویی
کعبه را، ز آلایش بت پاک کن
بتگران را، همنشین خاک کن
بر همه اعلام کن: زن، برده نیست
بردۀ مردانِ تن پرورده نیست
باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟
دیو شهوت را برون کن از بهشت
ای تو را هم مهر و هم قهر خدا
تا به کی ابلیس درشهر خدا؟!
با علی، بتهای چوبین را بکش
وین خدایان دروغین را بکش
مکتب تو، مکتب عمّارهاست
این کلاس میثم تمّارهاست
ای زمام آسمان، در مشت تو
مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو
جای تو، دیگر نه در غار حراست
در دل امواج توفان بلاست
دست رحمت از سر عالم، مدار!
گر تو را خوانند ساحر، غم مدار!
یا محمّد! ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار
بار دیگر! از حرا بانگی برآر
ما کویر تشنه، تو آب حیات
ما غریقیم و تو کشتی نجات
ما به قرآن، دست بیعت دادهایم
از ازل، با مهر عزّت زادهایم
عترت و قرآن، چراغ راه ماست
روشنی بخش دل آگاه ماست
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/48
✅ @ShereHeyat
#خروج_کاروان_از_مدینه
#ترکیب_بند
🔹غریب وطن🔹
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
غریب وطن نیمهشب از وطن
غریبانه پیش خدا میرود
دلِ شب خدا را صدا میزند
چرا ساکت و بیصدا میرود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه،
به دنبال او از قفا میرود
به تعجیل رو در کجا میبرد؟
مگر سر برای خدا میبرد؟
::
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون نالۀ زینب است
«طِرِمّاح» یک لحظه محمل مران!
خدا را! که وقت نماز شب است
نفسها همه نالۀ یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ، چشم انتظار
به هر محملی نغمۀ «یارب» است
شما هم چو مرغ شب، ای ناقهها!
بنالید با زینب، ای ناقهها!
::
شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لبتشنه سر
پسر را ببندند در سلسله
شرار جگر شمع محمل شده
نوای جرس آتش دل شده
::
مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بُوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر، امالبنین!
که عباس گردد فدای حسین
دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علیاکبر است
::
مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسمبنحسن
الهی به دنبال این کاروان
بُوَد روز و شب اشک «میثم» روان
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2206
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹سورۀ فجر🔹
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
اختران لحظه لحظه با تسبیح
دمبهدم میکنند کار مسیح
همه سیّارگان همه افلاک
تا سحر سجده میبرند به خاک
آیۀ نور، زینتِ فلک است
سورۀ فجر، بر لب مَلَک است
نُه فَلَک باغ نرگساند امشب
اختران ماه مجلساند امشب
انبیا اشک شوق میبارند
همه سوی مدینه رو آرند
همه آرند در حریمِ عفاف
دورِ گهوارۀ حسین طواف
شب جشن و سرورِ خلق و خداست
شب میلاد سیدالشهداست
شب لبخند احمد است امشب
شب عید محمّد است امشب..
عالم از عفو، گشته گلباران
این حسین است ای گنهکاران
مهر او تا ابد به ذِمّۀ ماست
بعد حیدر ابوالائمۀ ماست..
عقل کلّ محو در نظارۀ او
چشم فطرس به گاهوارۀ او..
خواجۀ کائنات، فخر بشر
چون کتاباللَّهَش گرفته به بر
به چه خوش گفت سَیدالکونین:
که حسین از من است و من ز حسین..
انبیا زندهاند از خونش
تا قیامت نماز مدیونش
حجّ ز خون حسین محترم است
حرم از کربلای او حرم است
به نیازش نیاز برده نیاز
از نمازش نماز گشته نماز
کربلا کعبه، حجّ شهادت او
قتلگه کُشتۀ عبادت او
لب خشکش حیاتِ آب بُوَد
بعد حیدر ابوتراب بود
مکتبش تا خداست مشعل راه
نهضتش بعثت رسولالله
دست حقّ بازوی علمدارش
جان ما خاک پای انصارش
روی آزادگی و عشق و امید
از غلام سیاه اوست سفید
روی «جُونش» چراغ دیدۀ ناس
عابسش را شجاعت عبّاس
مسلمش پیر عشق و پیرو راه
در حبیبش کمال حُبّالله
روی حُرّش چراغ حرّیّت
لالۀ سرخ باغِ حرّیت
اکبرش حجّت خدای همه
اصغرش پیر پارسای همه
قاسم او قسیم ظلمت و نور
چشم بَد از مه جمالش دور
روح، سرمست روضۀ یاسش
جان عالم فدای عبّاسش..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5441
✅ @ShereHeyat
#امام_سجاد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹طواف نور🔹
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
::
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
::
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
::
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
::
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5447
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹لحظۀ دیدارِ تو🔹
سامرا امشب ز شبهای دگر زیباتری
در جلال و در شرف اُمّ القرای دیگری
سر به سر لبریز از عطر گل پیغمبری
مهدی از تو، تو دل از خلق دو عالم میبری
هست و بود کبریا را در بغل بگرفتهای
جان ختم الانبیا را در بغل بگرفتهای
کعبه را در بر گرفتی، قبلۀ دلها شدی
با صفاتر از حرم، خُرّمتر از سینا شدی
روحبخش روح عیسی، طور صد موسی شدی
نوربخش چشم خورشید جهانآرا شدی
مهدی آمد تا جهان را جنّت اعلی کند
مهدی آمد تا گره از کار عالم وا کند
چشم وا کن نقش جاء الحق به بازویش ببین
ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین
یک جهان توحید در چشم خداجویش ببین
صوت قرآن بشنو و لعل سخنگویش ببین
اوست آقایی که بر عالم امامت میکند
قائم است و با قیام خود قیامت میکند
عاشقان با بذل جان گلبانگ جانان بشنوید
بانگ تبریک از خدای حیّ منّان بشنوید
ذکر جاء الحق ز نخل و باغ و بستان بشنوید
اهل قرآن از زبانش صوت قرآن بشنوید
سورۀ قدر از دهان او طنین انداخته
شورها در آسمان و در زمین انداخته
او چراغ آرزوی دودمان آدم است
او نه یک آیت که در معنی کتاب محکم است
انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است
او مسیحای عزیز یازده عیسیدم است
او همه بود و همه هست امام عسکریست
همچو قرآن بر سر دست امام عسکریست...
ای کویر دل بهار از ابر رحمتبار تو
ای چراغ آفرینش روشن از رخسار تو
آفتاب آورده سر بر سایۀ دیوار تو
عید ما یک لحظه، آن هم لحظۀ دیدار تو
«یوسف گمگشته» تو، «کنعان» همه عالم، بیا
ای یگانه منجی ذرّیۀ آدم بیا
آفتاب کعبه! کعبه بیقرارت تا به کی؟
باغبانا! تشنه گلهای بهارت تا به کی؟
چشم مظلومان عالم اشکبارت تا به کی؟
پرچم ثاراللَّهی چشم انتظارت تا به کی؟
کی شود عدل تو در کلّ زمین کامل شود؟
با ظهورت آیۀ اکمال دین کامل شود
ای خدا را دست و بازو! دست بر شمشیر کن
آیۀ فتحاً مبین را بر همه تفسیر کن
آفرینش را پر از گلواژۀ تکبیر کن
کلّ عالم را به تیغ عدل خود تسخیر کن
ای خدا را دست قدرت! ای علی را نور عین!
تا به کی فریاد ما اَین الحسن اَین الحسین؟...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐shereheyat.ir/node/3827
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#غزل
🔹دیر آمدهام🔹
جاریست چو باران عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟
ترسم نگذارند به فردای قیامت
یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم
کوری به از آن کز کرمت چشم بپوشم
لالی به از آنم که ثنای تو نگویم
تو زود رضا میشوی از بنده ولی من
دیر آمدهام تا که رضای تو بجویم
من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت
آغوش گشودی که بیا باز به سویم
خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز
ترسم که گناهان بفشارند گلویم
صد سالم اگر در شرر نار بسوزی
از دوستیات کم نشود یک سرِ مویم
بر خاک درت ریختهام اشک خجالت
این اشک نکوتر بود از آب وضویم
پروندۀ تاریک مرا اشک نشوید
بگذار که در چشمۀ عفو تو بشویم
صد بار خطا دیدهای از «میثم» و یک بار
نگذاشتی از لطف بیارند به رویم
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5463
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#قصیده
🔹صحیفۀ حُسن🔹
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
روز نخست نقش جمال تو را كشید
نقاش حُسن با قلم ابتدا حسن
از شرم آفتابِ رُخَت، خُفت آفتاب
در پشت كوهها و پس ابرها حسن
ترسم از این كه عقل، خدا خوانَدَت به جهل
از بس كه دیده در تو جمال خدا حسن
از كائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
افكنده گل صحیفۀ حُسنت چو باغ گل
از بوسههای پشت هم مصطفی حسن
روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
از صد هزار فیض مسیحا نكوتر است
دردی كه با دعای تو گردد دوا حسن
باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
ای عالمی به كوی تو حاجتروا حسن..
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
زوّار توست جان و رواقت بهشت دل
باللَّه بُوَد مدینۀ تو قلبها حسن
گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
ای گوشهای ز خاک تو عرش عُلا حسن
روزی كه نیست روز تو باشد كدام روز؟
جایی كه نیست خاک تو باشد كجا؟ حسن
صلح تو كرد روز معاویه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
از بامداد اول خلقت تو بودهای
بنیانگذار نهضت كربوبلا حسن
آل نبی تمام كریماند و تو شدی
مشهور در كرامت و لطف و عطا حسن
خلقاند میهمان و تویی میزبان خلق
ملک وجود آمده مهمانسرا حسن
عمری اگر كه بند ز بندم جدا كنند
حاشا كه لحظهای ز تو گردم جدا حسن
دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
غیر از تو كیست صاحب خلق خدا؟ حسن
سوگند میخورم به خدا نیست ناامید
هر كس كه آوَرَد به تو روی رجا حسن
گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
بهر نجات خلق كند اكتفا حسن..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐shereheyat.ir/node/1440
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
🔹الهی العفو🔹
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی
آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1438
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹طبیب را ببرید🔹
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا
بر آن مریض خرابهنشین دوا ببرید
اگر بناست تسلی دهید بر دل من
برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید
دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابهها ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه، مخفی و آرام و بیصدا ببرید
سلام گرم مرا در خرابهها دل شب
بر آن یتیم که خوابیده بیغذا ببرید
به ملک خویش ز بیگانگان غریبترم
مرا به دیدن یاران آشنا ببرید
سلام من به شما ای فرشتگان خدا
به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/417
✅ @ShereHeyat
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مدینه
#ترکیب_بند
🔹کجاست تربت زهرا؟🔹
مدینه! شهر نبی! تربت چهار امام!
به نقطه نقطۀ خاکت ز ما سلام، سلام!
اگر چه ساکت و آرام میرسی به نظر
دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام
مزار چار امامی و شهر پنج تنی
ز شش جهت به سویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجدالحرام دلی
که بر طواف حریم تو بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم انبیا کنند قیام
دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی
سلام بر تو که آرامگاه زهرایی
::
شرار غم ز وجودم زبانه میگیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه میگیرد
نه آرزوی بهشتم بُوَد نه شوق وطن
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
زِ هَر نشانه گذر کرده با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بینشانه میگیرد
سلام باد به شهری که نام روحافزاش
به هر دلی که شکستهست خانه میگیرد..
درود باد به شهری که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست..
::
مدینه آنچه که میپرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو
بقیع، منبر و محراب، یا حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو
چه شد که فاطمه هجده بهار بیش نداشت
چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست؟ بگو
چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست؟
چرا هوای تو اینقدر غمفزاست؟ بگو..
چه لالهای ز تو در بین خار و خس افتاد؟
که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد
::
مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟
مدینه، شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بیگناه چه گفت؟
مدینه، شیر خدا کو پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بیپناه، چه گفت؟
مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده علی در جواب آه، چه گفت؟
مدینه، شرح غم تو که نیست خاتمهاش
بسوز، هم به علی، هم برای فاطمهاش
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2784
✅ @ShereHeyat
#حضرت_عبدالعظیم علیهالسلام
#مسمط
🔹سیّدُ الکریم🔹
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
صحنت مطاف جان، حرمت جنّة النّعیم
عبد عظیم خالق بخشندۀ عظیم...
صَلّی عَلی جَلالِکَ یا سَیّدُ الکریم
ای مهرت آفتاب درخشان هر دلی
فرزند فاطمه، خلف مرتضی علی
مرآت جان به نور جمال تو منجلی...
تو کیستی که گفته ولی اللّهت، ولی
ای رتبهات به نزد ولیّ خدا عظیم
ای از زمین ری جلواتت بر آسمان
نام تو چون ائمّۀ اطهار جاودان...
آورده سر فرود به خاک تو آسمان
هر بامداد و شامگهان بر مشام جان
بوی بهشت آورد از تربتت نسیم
تو سیّد الکریم و کرامت تبار تو...
دامان سبز ری شده باغ و بهار تو
بار علوم ریخته از شاخسار تو
باشد بهشت قرب الهی مزار تو
با مهر تو ز آتش دوزخ مرا چه بیم!
بوی حسین میدمد از خاک این مزار
یا کربلا به دامن ری گشته آشکار...
قبر تو کعبۀ دل خوبانِ روزگار
جدّ مطهّر تو قسیم بهشت و نار
مهر تو نیز جنّت و قهرت بود جحیم...
صحن مطهّرت به زمین عرش دیگر است...
همسایۀ تو زادۀ موسی بن جعفر است
جاری ز چشمههای علوم تو کوثر است
تا قبّۀ طلات به ری سایهگستر است
بر ری سزد که رشک برد جنّةُ النّعیم...
...در شهر ری غریبی و با خلق آشنا
از ما همه تضّرع و عجز، از تو اعتنا
زیبد امام عصرِ تو گوید تو را ثنا
با جملۀ مبارک «اَنتَ ولُّینا»
خطّ تو خطّ نور و صراط تو مستقیم...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3934
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹دلم اینجاست🔹
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید
با زائران این حرمالله سر کنید
مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است
میلاد هشتمین حججاللهِ اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن
میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است
شمسالشموس، عالِمِ آل محمد است
او مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینۀ تمامنمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مهِ افلاکپرور است
قرآن روی سینۀ موسیبنجعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست او
جان رونما دهید که روی خداست او
روشن هزار سینۀ سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بستهاند خیل رسل در حضور او
دل، بحر بیکرانهای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظارهاش
دوزخ بهشت میشود از یک اشارهاش..
ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامنالحجج
جان جهان فدای تو یا ثامنالحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامنالحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامنالحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
«تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست..
پاییز بوستان دل ما، بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گلبوسۀ امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا..
📝 #غلامرضا_سازگار
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
🔹قبر بیچراغ🔹
ای دوّمین محمّد و ای پنجمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه، خورشید هفت نور
روح روان احمد و فرزند چار امام..
وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام..
حکم خدا به همّت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام
با آن همه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم ز خصم ستمگر علی الدوام
گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام
گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
سوزند از برای تو هر روز خاص و عام
گاهی به دشت کربوبلا بودهای اسیر
گاهی به کوفه بر تو شده ظلم، گه به شام
خواندند سوی بزم یزیدت، بدان جلال
بردند در خرابۀ شامت بدان مقام
گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام
راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
آندم که گشت عمر تو از زهر کین تمام
داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بیچراغ تو گوییم یک سلام..
📝 #غلامرضا_سازگار
✅ @ShereHeyat