eitaa logo
شعر هیأت
10.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
175 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به فرمان مولا🔹 یک شب از صخرۀ سخت صحرا، یک شب از موج دریا گذشتند خوش به حال شهیدان چه پرشور، صخره‌ها موج‌ها را گذشتند خنجر از روبرو خنجر از پشت، فرق دیروز و امروز این است خوش به حال شهیدان که پیروز از هیاهوی فردا گذشتند پنبه با تیغ فرقی ندارد، هر دو سر می‌بُرد هر دو جنگ است صخره با موج... اما شهیدان هر دو را بی‌محابا گذشتند صلح را از شهیدان بیاموز، جنگ را از شهیدان بیاموز با حسن تا حسین آمدند و دل به فرمان مولا گذشتند گفت شمشیر، شمشیر بستند؛ یک زمان از پی آب رفتند ظهر دیروز آیا ندیدی کربلا را چه زیبا گذشتند؟ از أولِی الأمرِ مِنکُم شنیدند ربّنا الله ثمّ استَقاموا با أعدّوا لهُم مَا استطعتُم تا معَ العُسرِ یُسرا گذشتند دل به فرمان مولا اگر بود، تا خدا می‌توان عاشقی کرد دوستان خدا مهربانند، دوستان خدا باگذشتند خوش به حال شهیدان که رفتند، خوش به حال شهیدان که هستند خوش به حال شهیدان که چون شمع، ایستاده از اینجا گذشتند 📝 @ShereHeyat
🔹لباس فصل تزویر🔹 گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این به چشم نیمه‌بازت تار دیدی در کف مطرب ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این نشانده گوشه‌ای مات تماشا مردمانی را ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟ همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی وگرنه می‌کشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این 📝 @ShereHeyat
یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟ به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت 📝 @ShereHeyat
🏴 مرثیه منسوب به علیهاالسلام لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ واى بر تو ای مدینه! مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه‌ام می‌‏اندازى كانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا ام‌البنین می‌خواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم أرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ چهار پسر که مانند عقاب‌های کوهسار بودند و با بريده شدن رگ حيات، به مرگ پيوستند تنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ بر پیکر بی‌جان آن‌ها نیزه‌ها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند يا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ اى كاش می‌دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دستش قطع شده است؟ 📗 ادب الطف، ج۱، ص۷۱ 🌐 shereheyat.ir/node/2034@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹سلام بر اشکت🔹 سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح... ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند وفا به غیرت عباس تو سلام کند... اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی به چشم آل محمّد عزیز زهرایی تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست کلید باب حوائج به دست عبّاست مزار توست کنار مزار چار امام که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام... مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت هزار قافله دل پای‌بست فرزندت نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت... اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست الا تمام وجودت پر از نوای حسین به گریه نایبة‌الزینبی برای حسین روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت سلامِ گریه‌کنان حسین، بر اشکت سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت... تو مادر شهدا، همسر علی هستی هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1300@ShereHeyat
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹لاله عباسی🔹 جز او بقیع زائر خلوت‌نشین نداشت در کوچه‌باغ مرثیه‌ها خوشه‌چین نداشت نجوای غمگنانۀ این مادر صبور تأثیر، کمتر از نفس آتشین نداشت جز چشم او که چشمهٔ احساس شد، کسی یک آسمان ستاره به روی زمین نداشت با آن‌که خفته بود به خون، باغ لاله‌اش از شکوه کمترین اثری بر جبین نداشت بعد از به دل نشاندن داغ چهار سرو دلبستگی به واژهٔ ام‌البنین نداشت... می‌گفت ای دلاور نستوه! ای رشید! خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشت عباس من! که لالهٔ عباسی منی ای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشت ای ساقی حرم که عطش تشنهٔ تو بود ساقی به جز تو سلسلهٔ «یا و سین» نداشت عباس من! شنیده‌ام افتاده‌ای از اسب تاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟... والله، بعد زمزمهٔ «اِن قطعتموا» چشم تو اعتنا به یسار و یمین نداشت تا موج نخل‌ها ز حضورت به هم نخورد دریای غیرت این همه اوج و طنین نداشت تو، ماه من نه... ماه بنی‌هاشمی ولی پیشانی بلند تو این قدر چین نداشت وقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر... چشم تو تاب دیدن آن نازنین نداشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1296@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹آه آتشین🔹 به خون دیده، تر کن آستین را به یاد آور حدیث راستین را ببار از آسمانِ دیده باران اگر گل‌پوش می‌خواهی زمین را... به دشت سینه چون تن‌پوش خورشید بپوشیم اشک و آه آتشین را بیا روشن کنیم ای دیده با اشک چراغ خاطر امّ‌البنین را همان بانو که حُسنش آفریده‌ست به ذهن آفرینش آفرین را بگیر ای عشق پرواز کلامی که گویم آستانش را سلامی :: چو شمعی در حریم خانه می‌سوخت که از هُرمش پر پروانه می‌سوخت چه داغی داشت در جان کز شرارش دل هر عاقل و دیوانه می‌سوخت ز حسرت از تنور سرخ آهش در و دیوار هر کاشانه می‌سوخت دل و جانش چو بغض سرخ خورشید ز داغ ماتم جانانه می‌سوخت... به یاد آن کبوترها که رفتند دل او در قفس تنها نمی‌سوخت تمام هیئت افلاک از این درد نگاه ابر بود و گریه می‌کرد! :: مگر خورشید، آتش در جگر داشت؟ که در دل، زخم‌هایی شعله‌ور داشت دل سنگ از شرار سینه‌اش سوخت به قلب صخره هم آهش اثر داشت پس از کوچ شهیدان از دل دشت چو دریا دامنی از گریه تر داشت به یاد دست‌های ساقی عشق ز غم دستی به دل، دستی به سر داشت نه تنها روز، چون مرغ شباهنگ سر فریاد هر شب تا سحر داشت چو رنگ کاروان کوچ، صد داغ به دل آن مادر از هجر پسر داشت دلی بود و در آن آلالۀ‌ درد چه می‌رُست از نگاهش؟ نالۀ درد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2031@ShereHeyat
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹حسین دیگر🔹 گمان مکن که مرا، ناتنی‌برادر بود قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود... ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود سقوط قلعۀ خیبر اگر به نام علی‌ست فرات، خیبر و عباس مثل حیدر بود به لرزه بود از او پشتِ هفت‌ پشت عدو به حق که یک‌تنه یک تن نبود، لشکر بود... به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود به روی خاک چو اُفتد گلی، شود پرپر ولی گل تو سرِ شاخه بود و پرپر بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/138@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رازِ سر به مُهر🔹 زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون رازِ سر به مُهر در خانۀ علی سَرِ افشای خود نداشت امّ‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی‌ست کز حُجب، تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چار جگر گوشۀ‌ بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! هُمای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق، پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین، میل تسلّای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس، وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/134@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹دارالشفا🔹 خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی خودت را نذر او کردی و از عالم جدا کردی به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی بلاگردانشان بودی به قول خود وفا کردی برای پاسداری از حسینش بچه‌هایت را فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی ادب را تربیت کردی ولا را مبتلا کردی علمدار عزای زینت دوش نبی بودی در آغوش مدینه خیمۀ ماتم به پا کردی تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان زمین مرده را با اشک خود دارالشفا کردی شبیه فاطمه اشکت چراغ راه مردم شد برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی جهان را خیمۀ شیدایی اصحاب عاشورا جهان را مجلس مرثیۀ خون خدا کردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5859@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ام الادب🔹 ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت که در بین زنان، تنها تو عباس‌آفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک‌جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی‌نور می‌شد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی‌نور می‌شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می‌گیرد رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3585@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹روضه‌خوان حسین🔹 فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود.. چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1302@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹معمای ادب🔹 رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی خودش را در کنار مادرش حس کرد، تسکین شد خدا را شکر بودی، زینب خود را بغل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از طعم عسل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاکِ طَف بدل کردی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/136@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹احساس مادری🔹 روزی که پا به عرش معلا گذاشتی! بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی در هیئت کنیزی اولاد فاطمه این‌گونه پا به خانهٔ مولا گذاشتی می‌ریخت از نگاه تو احساس مادری مرهم به زخم زینب کبری گذاشتی «مولا صدا بزن، نه برادر! حسین را...» این جمله را تو بر لب سقا گذاشتی در کربلا برای دل سنگ کوفیان چار آینه به رسم تماشا گذاشتی با تو بقیع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پای غربت زهرا گذاشتی پیش از تو نوحه، شور حماسی نمی‌گرفت رسم خوشی‌ست آنچه که بر جا گذاشتی از خوان نوحه‌خوانی تو آب می‌خورد چشمان خیس ما که بر آن پا گذاشتی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1302@ShereHeyat
ز چشمان سکینه شرمگین بود فراتِ اشک‌هایش آتشین بود شبیه مشکِ آبِ تیرخورده دل صدپارۀ ام‌البنین بود 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹نگاه تشنهٔ دریا🔹 بی‌تاب دوست بودی و پروا نداشتی در دل به غیر دوست تمنا نداشتی مادر! شنیده‌ام که تو در ازدحام زخم جز ذکر یا حبیب به لب‌ها نداشتی وقتی نسیم عشق وزیدن گرفته بود جز آرزوی دیدن زهرا نداشتی باور نمی‌کنم که در آن رستخیز درد دستی برای یاری مولا نداشتی آن لحظه می‌رسید به بالینت آفتاب اما دریغ، چشم تماشا نداشتی در مشک تشنه جرعهٔ آبی هنوز بود اما توان بردن آن را نداشتی تا خیمه‌های نور اگر آب می‌رسید شرم از نگاه تشنهٔ دریا نداشتی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1299@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹فصل غم🔹 غم در نگاه خیس تو معنا گرفته یک موج از اشک تو را دریا گرفته امروز در فصل خسوف ماه خونین خورشید هم مثل دلت گویا گرفته! تا آسمان‌ها می‌رود دل‌مویه‌هایت کار دل خونت عجب بالا گرفته! این روزها با دیدن حال تو بانو! بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته! می‌دانم اینجا بارها با دست لرزان اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته تاریخ را می‌گردم آری، تا ببینم مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟ اینجا به همراه لب خشک تو مادر! هر سنگ‌ریزه ختم «یا سقا» گرفته 📝 🌐 shereheyat.ir/node/144@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چهار پنجره🔹 شکوه چادر سبزش میان شهر وزید شکست هیبت طوفان همین که او را دید به سوی آینه با رود اشک جاری شد به سرزمین خروشان نورها که رسید نشست منتظر ماه و با سرانگشتش چهار پنجره بر غربت بقیع کشید قدم گذاشت به صحرای پشت پنجره‌ها دوباره از دل هر سنگ خون تازه تپید نشست و از لبِ خورشیدِ روی نیزه روان به رغم هلهله‌ها، رازهای سرخ شنید نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به ماه به یاد تشنگی خیمه، رود رود چکید همین که در غم خون خدا غزل سرداد میان دشت چهار اسب بی‌سوار دوید نوشت نام خودش را در آخر این بیت نه مادر پسران، مادر چهار شهید 📝 @ShereHeyat
🌷 تقدیم به بانوان دلیر دین و میهن روایتی نو بخوان دوباره صدای مانای روزگاران بخوان و طوفان به پا کن آری به لهجۀ باد و لحن باران حماسه است این تغزل است این حکایت کوهی از گل است این بخوان از ایمان کوهساران بگو از احساس لاله‌زاران بخوان از آنان که بین میدان وقارشان ذوالفقارشان شد شکوهشان داده سربه زیری چنان بلندای آبشاران اگر ابوجهل اگر اُمَیّه تو را به خاک شکنجه بستند «سمیه» باش و «حمامه»، نشکن میان غوغای سنگباران «نسیبه» باش آن دلاوری که به یاد کوه احد بمانَد خروش تو بر هجوم دشمن نهیب تو بر فرار یاران بگو که «اُمّ‌‌ وهب» چگونه سر پسر را گرفته بر دست رجز رجز آتش است و طوفان مقابل بهت نیزه‌داران به قامت مادران ایمان به هیئت دختران غیرت ادامه دارد ادامه دارد حماسۀ فاطمی‌تباران به نام «دا» قصه‌ها بخوان و بگو که «من زنده‌ام» همیشه بگو از آن قوم سرفرازی که پای دارند و پایداران بگو از آن مادری که بعد از شهادت سومین جوانش قدم زده در میان باران به سمت آرامش جماران صدای مانای روزگاران روایتی نو بخوان دوباره بگو بگو که هر آنچه گفتم نبوده الا یک از هزاران 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3563@ShereHeyat
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار زنان و دختران: 🌷حضرت زهرا (س)، الگوی جاودان زن مسلمان در عبادت، سیاست، تربیت و زندگی است. ۱۴۰۳/۹/۲۷ 🖥 @khamenei_reyhaneh
علیهاالسلام 🔹مادر🔹 یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید حق هرچه آفرید از این دختر آفرید... جوشید چشمه در دل قرآن به نام او اعجاز، تشنه بود و خدا کوثر آفرید یک ذره نور فاطمه را ریخت روی خاک لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید... از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مادر آفرید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2053@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹تبسم کوثر🔹 صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است آمد ندا:«فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند آیینۀ تجسّم طاها رسیده است قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد امشب کلید حلّ معما رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت: مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام از پرتو ولایت زهرا رسیده است یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق کم‌کم به علمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است، فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را اشراق او به سینۀ سینا رسیده است... زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است زهرا که در مقام رضا، مجتبای او تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است زهرا که در مقام شهادت، حسین او از کربلا به «لیلة‌الاسری» رسیده است زهرا که در جبین درخشان زینبش ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است... ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است... تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن پایان کار عشق به این‌جا رسیده است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3594@ShereHeyat
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست جان دو جهان و جان احمد زهراست ما را شده از «بضعةُ مِنّی» معلوم زهراست محمّد و محمّد زهراست 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹لیلةالقدر محمد🔹 ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه! لیلةالقدر محمد، فاطمه! ای خدا مشتاقِ یارب یاربت ای سلام انبیا بر زینبت عالم خاکی، محیط غربتت آفرینش، گشته گم در تربتت کاروانِ دل، روان در کوی تو قبلۀ جان محمد، روی تو مشعل شب‌های احیای علی نقش لبخندت مسیحای علی خلق عالم، سائل و روزی‌خورت لیف خرما وصله‌های چادرت ای سه شب بی‌قوت و، از قوت تو سیر هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر وحی، بی ایثار تو کامل نشد هل اتی، بی‌نان تو نازل نشد آن که خاک مقدمش جان همه... گفت: جان من، فدای فاطمه! ای که در تصویر انسان زیستی کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟ فوق هر تعریف و هر تفسیر هم پاک‌تر از آیۀ تطهیر هم ای سجود آورده بر پای تو سر ای خدا هم از نمازت مفتخر مرتضی را محو صحبت کرده‌ای غرق در دریای حیرت کرده‌ای مدح تو کی با سخن کامل شود وحی باید بر قلم نازل شود آسمانی‌ها مسلمان تواند بندۀ مقداد و سلمان تواند آنچه هست و نیست فیض عام توست خوش‌ترین ذکر امامان، نام توست از نبی تا حضرت مهدی، همه ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو.. شمع جمع اهل محشر چهر توست مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست جز تولای تو دست‌آویز نیست بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست دستگیر خلق در محشر تویی منجی و بخشنده و داور تویی محشر از فیض تو گلباران شود عفو، مشتاق گنه‌کاران شود صحنۀ محشر همه پابست توست اختیار نار و جنت دست توست مِهر تو روز قیامت هستِ ماست ریشه‌های چادرت در دست ماست روز محشر کار ما با فاطمه‌ست نقش پیشانی ما یا فاطمه‌ست بی‌کسیم و جز تو ما را نیست کس روز وانفسا تو را داریم و بس از کرامت بر جبین ما همه ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/163@ShereHeyat
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹شفیعۀ محشر🔹 اول دفتر به نام خالق اکبر آن‌که سِزَد نام او در اولِ دفتر... خویش مگر وصف خود کند، که ثنایش هست زِ ادراک واصفان، همه برتر نکته‏‌ای از قدرتش بس، این‌که بگویم اوست علی‌آفرین و فاطمه پرور! عصمت کُبری ولیة‌اللَّهِ عُظمی قُرّةُ‌ عَینِ النَّبی حبیبۀ داور... ای به مَثَل بی‌مَثَل چو ایزدِ یکتا ایزد قَیّوم را تو نورِ مُصوَّر! شأن تو در إنَّما وَلِیُّکُم الله با حق و با احمد و علی‌ست برابر... چشم و چراغت دو گوشوارۀ عرش‌اند راحت جانت دو نازدانه، دو دختر از پی «قالوا بلی» وِلای تو زهرا عرضه بر ارواح انبیا شده یک‌سر... چشم همه انس و جن به درگه لطفت دیدۀ کَرُّوبیان چو حلقه، بر این در... تا که خدا فخر آورَد به ملائک جانب محراب خیز و روی بیاور! در عجب از عِلم تو علی، ولی الله مفتخر از دست‌بوسیِ تو، پیمبر حبل متینِ هزار عارف و عامی‌ست هر نخی از چادرت به عرصۀ محشر... لب به شفاعت تو باز کن که نمانَد جای شفاعت برای شافع دیگر بهر شفاعت، تو را بس است در آن‌روز دست اباالفضل و خون محسن و اصغر هر که پناهش تویی، پناه دو عالم وآن‌که شفیعش تویی، شفیع به محشر حضرت باقر برای چارۀ هر غم نام تو می‌بُرد بر زبان مطّهر خانۀ تو، کعبۀ امید سه حجّت بیت تو، معراج صبح و شام پیمبر... ای زن مردآفرینِ عالَم هستی! وی ز دل و جان گذشته، در ره همسر... کشتۀ راه خدایی و هدفِ تو امر به معروف بود و نهی ز منکر... مدح تو ارزنده‌تر ز خواندن هر ذِکر داغ تو سوزنده‌تر ز هر غم دیگر... ای دل ما در هوای قبر تو سوزان قبر تو و اسم اعظم است برابر... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3591@ShereHeyat