ایرانِ من
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
یک عمر روی پای خودت ایستادهای
بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت
زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من
بر شاخههای شوق، شکوفا ببینمت..
همچون حماسههای خودت باشکوه باش
تا همچنان در اوج تماشا ببینمت
پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان
یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت
پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب
ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت
من رأی میدهم به تو ای خاک جاودان!
در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت!
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بینام و نشانها
بستند حجله در میان آسمانها
با خون سربازان ما رنگینکمانها
روی دل ما داغی و بر شانهٔ ماست،
باری به سنگینی تابوت جوانها
عمریست در این خاک پیدا میکند عشق
نامآوری را بین بینام و نشانها
اِنَّا فَتَحْنَاخوان به میدان میرود تا
هم بگذرد از خویش، هم از هفتخوانها
نقش است بر دل نقشههای عاشقانه
بیحدّ و بیمرز است عشق مرزبانها..
در ادعای کذب خود ماندیم و رفتند
یاران صادق در تنور امتحانها
ما راویان رودهای بیقراریم
دنباله دارد شعرها و داستانها
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #مدافعان_وطن | #شهدای_مرزبان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فصل فریب است...
خفتهست آیا غیرت این بوم و بر؟ نه
افتاده است از دست ما تیغ و سپر؟ نه
سرویم و با اخم خزان سر خم نکردیم
با زخم میسازیم، با توپ و تشر نه
ما صبح آرامیم! هان ای عصر آشوب!
بیدار میمانیم و چون شب کور و کر نه
این کینههای دربدر از بن دروغاند
در فکر شر هستند و در فکر بشر نه
شمشیر شمر از چارسو میبارد اکنون
شاید قَدَر باشند اما آنقَدَر نه
فصل فریب است و فراوانی فتنه
باغ است و جای روبهان حیلهگر نه
هر بار آمد فتنه، نه گفتیم او را
چندین قدم او را عقبتر برد «هر» نه
دلهای ما را عشق میلرزاند و بس
دلهای ما را عشق بُرد و سیم و زر نه
تیغ علی هستیم و سرباز سکوتش
افسوس حالا نیست روز جنگ اگر نه...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دوستت دارم
به رغم خواهش ننگین دشمن دوستت دارم
در این شبهای دشمنشاد، میهن! دوستت دارم
تو را بیقید میخواهم ولی با قید میگویم
شوم گر قطعه قطعه باز قطعاً دوستت دارم
به سمتت تیر تهمت میزنند از دور و از نزدیک
اگرچه خستۀ زخمم ولیکن دوستت دارم
به آغوشت گرفتم بین شبهای شک و شبهه
دلت روشن که همچون روز روشن دوستت دارم
هلا ای دشنۀ دشنام، بیشک دشمنت هستم
الا جمهوری اسلامیِ من، دوستت دارم
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #شعر_پایداری | #ایران_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حیات طیبه
...چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
چه قد کشیده درون تو شوق رزم ای ماه
که هست قامت جوشن برای تو کوتاه
به پای شوق تو پای رکاب هم نرسید
کسی شبیه تو دست از جوانیاش نکشید
لبت به تلخی دنیا حلاوت افزوده
که شهد، شاهد شیرینزبانیات بوده
چقدر از نفست دشت عطرآگین شد
چقدر از سخنت کام شهد شیرین شد...
تمام حُسنِ حَسنزاد خویش را بردار
برو به جمع شهیدان «اولئکَ اَلاَبرار»
برو به بحر رجز بین دشت طوفان کن
به موج عشق بزن، مرگ را هراسان کن
رجز بخوان که شود زنده کوفۀ اموات
که گوش هلهلهها کر شود از این آیات
برای عقل مگر نقشی از جنون بکشی
برو که معرکه را هم به خاک و خون بکشی
برو به کوری چشمان مست هلهلهها
بدوز چشم خودت را به تیر حرملهها
بگو به تیغ که از فرق ماه ما پیداست!
که فرق آل علی با بنیامیه کجاست!
که ننگ نام کجا، عزت قیام کجا!؟
حسینِ صبح کجا و یزیدِ شام کجا!؟...
بگو حسین ندارد دمی سر سازش
به پا نکرده در این دشت خیمۀ خواهش...
برو که رفتن تو ماندگار خواهد شد
پس از تو لشکر دشمن غبار خواهد شد
گرفتهاند فقط نیزهها تو را در بر
حسین میچکد از پیکر تو سرتاسر
چقدر کام زمین تشنۀ شهادت توست
تو میروی و دلم کشتۀ حکایت توست...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #شعر_عاشورایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایستاده در غبار
دلم جغرافی جنگ است ویران است در آتش
دلم باریکۀ غزّه است سوزان است در آتش
دلم تقدیر زیتونیست افتاده به دست باد
دلم گیسوی معشوقی پریشان است در آتش
دلم طفلیست، طفلی ایستاده در غبار جنگ
چنان خواب عروسکها هراسان است در آتش..
چرا ای شعلههای دوزخی از خود نمیپرسید؟
که این آیندۀ معصوم انسان است در آتش!
کجا فریاد باید زد تناقضهای غمگین را
یهودا هست در باغش! مسلمان است در آتش!
اگر چه گرم آتشبازی جنگی، نمیفهمی؟
که آه شعلۀ مظلوم پنهان است در آتش
هَلا ای هالۀ مهلک، هلاکت باد زودازود
از این اخمی که نامش خشم طوفان است در آتش
خودت با دست خود میسوزی از این شعلۀ تاریک
چنان بمبی که عمرش رو به پایان است در آتش
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سنگر شهادت
چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت
و دفتر لب او از پدر روایت داشت
صدا به لهجۀ صبح است و روشنایی روز
که در سیاهی ابهامها صراحت داشت
شبانه کوبۀ دلهای خفتگان را زد
زنی که خانه به خانه غم هدایت داشت
همان زنی که قدمهای آفتابی او
برای سایهنشینانِ شهر برکت داشت
زنی که روی زمین شاخهشاخه شادی کاشت
نهال زندگیاش ریشه در محبت داشت...
حیات سرختر از خون او شهادت داد
درون خانۀ خود سنگر شهادت داشت...
خیال باطل افسانهها نمیدانند!
صدای مادرم آن سوی در، حقیقت داشت
::
نشسته است کمی خاک روی چادر تو
خوشا به مرتبهاش، خاک هم سعادت داشت
سجود پیش تو نگذاشت سر به روی زمین
رکوع از قد خم گشتهات خجالت داشت
سلام میدهی امشب پس از قیام، مگر
نماز عمر تو ای عشق چند رکعت داشت؟...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #فاطمیه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ایرانِ من
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
یک عمر روی پای خودت ایستادهای
بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت
زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من
بر شاخههای شوق، شکوفا ببینمت..
همچون حماسههای خودت باشکوه باش
تا همچنان در اوج تماشا ببینمت
پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان
یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت
پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب
ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت
من رأی میدهم به تو ای خاک جاودان!
در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت!
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #ایران_اسلامی | #شعر_پایداری | #انتخابات
🇮🇷 @Shere_Enghelab
امیر صفشکن
بی تو میماند فقط رنج عبادتهایشان
بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان
حرفها در سینه داری و نداری محرمی
مردها در سینه میماند شکایتهایشان..
سکهها، سردارها را چون غلامی میخرند
وه در آن بازار، پایین بود قیمتهایشان
خون دل از سرزنشها میخوری و میخورد
بر دل آیینهات سنگ ملامتهایشان
ای امیر صفشکن! صفین به خود لرزیده است
پیش شمشیر تو پوشالیست هیبتهایشان
بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست
نیستی یک لحظه غافل از سیاستهایشان
شانههایت کم نیاوردند زیر بار درد
خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان
خارها رفتهست در چشم حقیقتبینِ تو
کوچهها شرمنده از دست جسارتهایشان
انتظار تیز تیغ ما به پایان میرسد
تازه آن دم هست آغاز مصیبتهایشان
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #امام_حسن علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جاء نصرالله و الفتح
خبر سرخ است مثل پرچم پیکار بعد از این
نخواهد ماند ساکن خون پرچمدار بعد از این
بترس ای خصم از خشمی که در چشمانمان سرخ است
همین خشمی که بگذارد تو را بیدار بعد از این
دمادم داغ دیدیم و لبالب داغ میبینی
که ما بسیار پیش از این، که تو بسیار بعد از این...
ببین دشمن خودیها را به خاک انداخته، ای دوست
تو هم بیخود سلاحت را زمین مگذار بعد از این!
اگر چه بارها سنگ گران بر دوش ما بودهست
ولی بر شانهها سنگینتر است این بار بعد از این
زبان تیغهامان «جاء نصرالله و الفتح» است
زبان ذوالفقارِ حیدر کرار بعد از این
اگر بیروت و تهران بود تلخ هر خبر تا حال
تلآویو است داغ صفحه اخبار بعد از این...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #وعده_صادق | #تنبیه_متجاوز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بینام و نشانها
بستند حجله در میان آسمانها
با خون سربازان ما رنگینکمانها
روی دل ما داغی و بر شانهٔ ماست،
باری به سنگینی تابوت جوانها
عمریست در این خاک پیدا میکند عشق
نامآوری را بین بینام و نشانها
اِنَّا فَتَحْنَاخوان به میدان میرود تا
هم بگذرد از خویش، هم از هفتخوانها
نقش است بر دل نقشههای عاشقانه
بیحدّ و بیمرز است عشق مرزبانها..
در ادعای کذب خود ماندیم و رفتند
یاران صادق در تنور امتحانها
ما راویان رودهای بیقراریم
دنباله دارد شعرها و داستانها
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #مدافعان_وطن | #شهدای_امنیت
🇮🇷 @Shere_Enghelab
چشمههای عشق
رو میکند به سمت نگاه تو
چشمم که بر دو راهی تردید است
دیگر چه جای شبهه و شک وقتی
چشمت حیاطخلوت خورشید است
رازی که در تلفّظ نامت هست
چون ابر «اِهدِنا»ست هدایتبار
شد هدهد هدایت ما نامت
نامی که بر دل همه تابیدهست
آن دل که کوه و دشت در او گم بود
دریای بیدریغ تبسم بود
صحرای لاله و گل و گندم بود
دردا زمانهای که نفهمیدهست
عشقی که از حضور تو در دلهاست
اسباب نفرت متوکلهاست
این چشمههای عشق چه دارد که
بعد از هزار سال نخشکیدهست؟
بنیان بزم خوشگذرانها را
لرزانده است اخم علیوارت
وقتی لبت به عیش تعارف شد
دست و دل شراب نلرزیدهست؟
شادی نبود محرم اسرارت
اعیاد لحظه لحظه عزادارت
هر شب شکنجه میشود اشعارت
غم هم چقدر دور تو چرخیدهست
دیوان قطعه قطعهٔ «سِکّیتم»
مزدور سکه نیست زبانم، نه!
شعری که دل به آل علی بسته
پیش بنیامیه نرقصیدهست...
✍🏻 #جعفر_عباسی
🏷 #امام_هادی علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab