eitaa logo
شعر انقلاب
3.4هزار دنبال‌کننده
740 عکس
237 ویدیو
4 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمانی‌ها مترس از خشم طوفان و عَلم کن بادبان‌ها را دل ما کشتی نوح است سِیْر بی‌کران‌ها را مترسانیدمان از های و هوی پوچ این امواج که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان‌ها را رجز لالایی ما بوده تا بوده چه باک از مرگ که در گهواره می‌دیدیم خواب آسمان‌ها را زمین می‌خواست ما دل‌بستگان نام و نان باشیم پریدیم و رها کردیم اما آشیان‌ها را نخواهد ماند جان ما در این نُه‌توی تاریکی شهابی تازه روشن کرده چشم کهکشان‌ها را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شوق رهایی چه می‌خوانی «کجایید ای شهیدان خدایی» را؟ که من از یاد بردم در قفس، شوق رهایی را به کوی عافیت بیهوده می‌گردم، نمی‌یابم در این وادی، «بلاجویان دشت کربلایی» را ز پا افتادم و کاری ز دستم برنمی‌آید که خوبان می‌خرند از اهل دل، بی‌دست و پایی را چنان شمعی که شد خشت مزارش، اشک تنهایی به آتش می‌کشم تا صبح تو، شام جدایی را تو می‌آیی و مردم با نگاهت انس می‌گیرند خدا آن روز معنا می‌کند مردم‌گرایی را تو می‌آیی و می‌بینم شهیدان باز می‌آیند و آوینی روایت می‌کند فتح نهایی را تو روح روضه‌خوانی را دمیدی در رگ شعرم پر از شور حماسی می‌کنی نوحه‌سُرایی را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا زهرا اندام گسستۀ تو «یا زهرا» گفت حتی لب بستۀ تو «یا زهرا» گفت وقتی در آسمان به رویت وا شد پهلوی شکستۀ تو «یا زهرا» گفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چمران سال شصت ای خوب من! ایران نمی‌دانی چه بود حال ما از جبهه تا تهران نمی‌دانی چه بود می‌رسید از جبهه‌ها هر روز تابوت شهید ازدحام لاله و ریحان نمی‌دانی چه بود سوخت هم جان بهشتی ناگهان، هم باهنر هم رجایی، این غم سوزان نمی‌دانی چه بود جسم پیران غرق خون شد در دل محراب‌ها شور و حال خطبۀ آنان نمی‌دانی چه بود متحد بودند اما اهل شهر و روستا طعم یکرنگی، صفا، ایمان نمی‌دانی چه بود لذت همسایگی در کوچه و بن‌بست‌ها با وجود جنگ و بمباران نمی‌دانی چه بود انتخابات، آن زمان مثل عبادت بود و رأی، داشت عطر صفحۀ قرآن، نمی‌دانی چه بود در همین پایان خرداد از قضا در سال شصت کشته شد مردی که در عرفان نمی‌دانی چه بود در ظرافت گرچه روحی داشت نازک‌تر ز گل کارزارش با صف شیطان نمی‌دانی چه بود عزم او در مجلس شورا مدارا بود و عشق رزمش اما در دل میدان نمی‌دانی چه بود سوی ما ایرانیان انگار او برگشته بود از دل تاریخ چون سلمان، نمی‌دانی چه بود وای من! از او فقط نام خیابان مانده است آه فرزندم! ولی چمران نمی‌دانی چه بود! ✍🏻 🏷 | 🗓 ۳۱ خرداد؛ سال‌روز شهادت شهید مصطفی چمران [سال۱۳۶۰] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آسمانی‌ها مترس از خشم طوفان و عَلم کن بادبان‌ها را دل ما کشتی نوح است سِیْر بی‌کران‌ها را مترسانیدمان از های و هوی پوچ این امواج که ما چون پیرهن از تن درآوردیم جان‌ها را رجز لالایی ما بوده تا بوده چه باک از مرگ که در گهواره می‌دیدیم خواب آسمان‌ها را زمین می‌خواست ما دل‌بستگان نام و نان باشیم پریدیم و رها کردیم اما آشیان‌ها را نخواهد ماند جان ما در این نُه‌توی تاریکی شهابی تازه روشن کرده چشم کهکشان‌ها را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پهنۀ آسمان چه دیده‌ست شهید؟ لبخند زده‌ست و پر کشیده‌ست شهید گفتیم که مرگ نقطۀ پایان است دیدیم به پایان نرسیده‌ست شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کفن‌جامه نه هر ستاره سهیل است اگرچه در یمن است نه هر یگانه اویس است اگرچه از قَرَن است.. نیافته‌ست بدان دیدۀ جهان‌بینی اگرچه جام جهان‌بین به دست اهرمن است شمیم یوسفی‌اش باید ار نه عاشق را نه چشم روشنی آرد، هرآنچه پیرهن است.. نشان عشق در آنان ببین که بر سر دار دریده جامۀ خونینشان به تن کفن است.. ستاره‌ا‌ی‌ست به پیشانی شکستۀ دوست که از درخشش آن آفتاب، شب‌شکن است هزار‌ها هنر از عاشقان به عرصه رسد که کمترینِ همه، جان خویش باختن است غروب را نتوان مرگ آفتاب انگاشت که زندگیش فرو رفتن است و سر زدن است اشاره، شیوه لب‌های دوخته‌ست، ار نه هزار نعره خونین به سینه سخن است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید گفتم: به چه ره بایدمان رفتن؟ گفت: آن راه که می‌روند یاران شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لب‌تشنۀ لبیک بشتاب برادر دلیرم، بشتاب عباس تویی، تازه فراتی دریاب چون بود شهید عشق در کرب‌وبلا لب‌تشنۀ لبیک، نه لب‌تشنۀ آب ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
یادتان باشد فصل‌های پیش از اینم را فراموشی مباد انقلاب سرزمینم را فراموشی مباد ناجوانمردی‌ست هر کس پشت بر میهن کند روی بر بیگانۀ همزاد اهریمن کند فکر دل بستن به دشمن نیست جز سودای مرگ سر فرود آوردن است این شیوه‌ها در پای مرگ یادتان باشد که ما در فصل توفان زیستیم زندگی را زیر پرواز شهیدان زیستیم هشت فصل از عشق را در خاک و خون جولان زدیم پنجه‌ها در پنجه‌های سرکش توفان زدیم یادتان باشد برادرها که خاکستر شدند پرتوی بودند نامیرا که رخشان‌تر شدند شب‌چراغ خانه آنان‌اند در شب‌ها هنوز خاطراتی سرخ در تقویم این دنیا هنوز در نماز آب‌ها شد منعکس تصویرشان بست قامت تا قلم‌ها در پی تحریرشان در گلوی دره‌ها پیچید چون آواز موج انعکاسی روشن از آیینۀ تکبیرشان وسعت میدان خون را تا خلیج فارسی سیر کرد از خاک میهن شیهۀ شمشیرشان بی‌قضا و بی‌قدر رفتند با آهنگ دل غیرت‌آوازان به سوی آخرین تقدیرشان می‌نویسد همچنان مانا به روی سنگ‌ها خویش را آوازهای سرخ عالم‌گیرشان ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«صعود بر لانۀ خفاشان» من در زمینم تو در آسمان با هیمنه‌ای به شکل پلنگ از حوالی ابرها از حوالی هول از حوالی ستارگان می‌گذری و نام عطشناکت هزاران علقمه ر ادر اقیانوس آسمان به اشتیاق می‌چرخد فراز ابرهای شناور را می‌بینم و تو را که التهابت برمی‌آشوبد و هزاران شهاب ناشناس را در امتداد شب تکثیر می‌کند می‌روی می‌چرخی با بالی از آهن در هوایی شکوهمند در مدار شهادت که گرداگردش را تبسمی از زیبایی آکنده است بر فراز صخره‌هایی چه بلند صلابت سنگین خود را می‌نمایانی به رنگ زیباترین خون خورشید در غروب دشت آسمان چه‌قدر زیباست که کربلا را تلاوت می‌کنی و من که سربه‌زیرترین شاعران این سرزمینم فقط تماشایت را سرودی می‌سازم با آواز ستاره در سطرهای منقلب و سیاه‌پوش شعرهایم که همچنان می‌گریند پرش شگفتی‌ست از که باید پرسید؟ که صلای کدامین ماه تو را به آسمان هشتمین آواز داد که در ناگهانی هشت اقلیم را درنوردیدی در کتاب‌های پرواز نوشته‌اند که درازای راه و شکار ماه را به پنجۀ تقدیر سپردی و بلندی‌ها فهمیدند که فهم تو را بسیار کوتاه‌اند فرودت را شناختیم که صعودی بلند بود بر لانۀ خفاشان و آتش انفجارت را که پناه کرکسان را به آتش کشید سال‌های دراز است که در رؤیای خود به دنبال مزار ناشناست می‌گردیم که با آب‌های خلیج فارس گرد از مزارت برگیریم ✍🏻 🏷 | 🗓 ۳۰ تیر؛ سال‌روز شهادت خلبان شهید عباس دوران [سال۱۳۶۱] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عاشورای ما تو زینت دل‌هایی ای اشک حماسی از کربلا می‌آیی ای اشک حماسی عشق است نام چشمه‌های‌ اشک لبریز از چشم‌های شیرمردان سحرخیز آرامش جان‌های ناآرام، عشق است در قبر خوابیدن شب اعزام، عشق است عشق است با قاسم رسیدن محضر مرگ قربان طعم از عسل شیرین‌ترِ مرگ عشق است عبدالله بودن، ساعت عشق خود را سپر کردن برای حضرت عشق قربان اسماعیل‌های سرسپرده دل را به امر حضرت دلبر سپرده آن خویشتن‌داران از خود بار بسته فرمانده‌گردان‌های دل‌های شکسته پیران راه عشق در عین جوانی صاحب‌زمانی‌های گرم ندبه‌خوانی آنان که می‌دیدند مصباح‌الهدی را آنان که فهمیدند اعجاز دعا را آنان که عطر سیب را احساس کردند مشق ادب در مکتب عباس کردند با مرتضی «مولای یا مولای» خواندند چون او، سر قول و قرار خویش ماندند هر روز و شب، از خود گرفتند امتحان‌ها العفو‌ها گفتند آن پاکیزه‌جان‌ها وقت مناجات از جهان، آزاد بودند مست از صحیفه، همدم سجاد بودند نور توسل، در دل آماده‌شان بود عطر تضرع، زینت سجاده‌شان بود هرگز ننوشیدند آن مردان سرمست هرقدر شد آن قمقمه این دست و آن دست بر لب رجزهای یل ام‌البنین بود دستی به ماشه، دست سرخی بر زمین بود پوتین درآوردند و پا بر مین نهادند اینگونه درس حفظ بیت‌المال دادند ای دل تو هم با اشک، فتح خون بلد شو از سیم‌های خاردار نفس رد شو ما اینچنین گنجینه‌ای داریم با خود باید قراری تازه بگذاریم با خود ما بارها از نیل، با ایمان گذشتیم از هفت‌خان سختی دوران گذشتیم هشدار! عاشورا همین امروز و فرداست این تازه آغاز حسینی بودن ماست این روضه‌ها این نوحه‌ها غوغای جان است آماده‌باش لشکر صاحب‌زمان است ما با دل خون پای روضه می‌نشینیم میراث‌دار اشک زین العابدینیم غوغا پس از روز دهم هرگز نخوابید زینب شروع کربلای خویش را دید یک کاروان دل می‌رود صحرا به صحرا ای کاش بر نی‌ها نیفتد چشم زهرا ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab