eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
4.6هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستم ذره اے از هرم عطش را بچشم اینچنین بود که یڪ ماه عطشناڪ شدم شڪ ندارم که به حـــق عطــــش لبهایت عاقبت در سحر بیست و نهم پاڪ شـدم
ناز کن ، عشوه بیا ، ناز خریدن بلدم باز هم حرف بزن ، حرف شنیدن بلدم لب خود تر بکنی ... من به کنارت هستم به قرارِ تو ... فقط زود رسیدن بلدم اشک شوق است که با دیدن تو رود شده من به عشق تو از این رود ، پریدن بلدم روبروی تو فراموش شده پلک زدن ... با همین چشم ، فقط روی تو دیدن بلدم لب تو باغ گلی هست که بر صورت توست من از این باغ ، رُزِ عشقِ تو چیدن بلدم موی تو مخمل نرمی ست ، "نوازش لازم" وَ بر این مخمل شب ، دست کشیدن بلدم کاشکی پیر شوم پای تو و پای دلت بخدا پای همین عشق ، خمیدن بلدم 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
تا عشق ، به سرزمینِ دل غالب شد معشوق ، علی بن ابیطالب شد تا کلّ جهان عاشقِ این عشق شوند تبلیغِ غدیر خم به ما واجب شد 👇 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
⚫️ هر چند، چهل سال کشید از دل آه آنقدر، که شد رشته‌ی عمرش کوتاه اما نمکِ روضه‌‌اش آخر این شد « لا یَوْم، کَیَوْمِکَ اباعَبدالله » ... 🌾
یا ضامن آهو دست ما را هم به دامان پر از مهرت رسان... فوقِ فوقش دامنت یک کم "گدایی" میشود...
من فقط یک نوکرم، کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد ✍ دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست تا روی پای نوکر‌ی‌ام ایستاده‌ام ✍ مداح و روضه‌خوان و سخنران و چای‌ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری‌ست ✍ در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ من زنده‌ام به نوکری خانه‌ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! ✍ سرمایه‌ی من نوکریِ حضرت سلطان هر ثانیه‌اَش ناب‌ترین گنجِ زمان‌ست ✍ بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند ✍ بهترین آوازه‌ها در خادمیِ کوی توست شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد ✍ آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه‌اش تحت لوای حَسَنین ✍ تا غلامت شدیم فهمیدیم نوکری، احترام هم دارد ✍ آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست ✍ من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم ✍ حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین ✍ از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته‌ایم با نوکری تو همه عزت گرفته‌ایم ✍ عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین ✍ با نوکریِ آل علی زنده‌ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست ✍ غلام خانه‌ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری‌اش انتخابمان کردند ✍ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ از نوکری توست به هرجا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست ✍ مادرم با نمک روضه بزرگم کرده من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم ✍ عمری به عشق نوکریِ تو دویده‌ام حالا که اوفتاده‌ام از پا نمی‌خری؟ ✍ ذره‌ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم ✍ نوکری فاطمه محشر به دادم می‌رسد از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند ✍ دلخوشی‌ام چیست به جز نوکری؟ حیدری‌ام حیدری‌ام حیدری ✍ از همان روز ولادت شده‌ام پابستت قِدمت نوکری‌ام از سَنَواتم پیداست ✍ مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا نوکریِ خانه‌ی زهرا به دردم می‌خورد ✍ خدمت‌گزار اهل خرابات اگر شدی ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد ✍ هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده‌ست به قول مُرشد ما، بسته‌ست بارش را ✍ با نوکری‌ات سینه‌زن شوکت گرفته هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته ✍ دم تو گرم و کرم‌خانه‌ی شما آباد که بین خانه‌ی تو گرم نوکری هستم ✍
به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم
روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم گفتم از آب و غذا افتادی از روز دَهم آنقدر کِز کرد، کم شد اشتهای دخترم نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه اشک می‌ریزیم پای روضه‌های دخترم تا زمین می‌خورد می‌دیدم شبیه قصّه‌ات اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن گریه کردم بارها با این دعای دخترم اشک‌هایش ریخت روی گنبدِ نقاشی‌اش یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم روضه‌ات جاری‌ست در دنیای دختردارها با تو حتماً دوستم دارد خدای دخترم ✍ 👇👇 ┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓   @Sheroadab_alavi ┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین...
شاعرم، کاتبِ وحی‌ام به زبانی دیگر می‌کِشم پای قلم را به جهانی دیگر هر چه جان بود سرِ روضه نوشتن دادم گفتن از مدحِ تو می‌خواهد جانی دیگر شأنِ نامِ تو کجا و دهن‌آلوده‌سگان باید از نامِ تو گفتن به دهانی دیگر تو که هستی که به یک تن همه‌ی پنج تنی؟ "کُلُّهُم نورٌ واحد" به بیانی دیگر روی دستانِ حسینت دلت آرام گرفت گفت در گوشِ تو انگار اذانی دیگر در حسینیّه‌ی قلبت تپشِ نوحه به پاست حرم‌اللهِ تو دارد ضربانی دیگر دفترِ عمرِ تو تقویمِ به غارت رفته‌ست می‌رسد فصل خزانش به خزانی دیگر کاسه‌ی صبر هم از صبرِ تو لبریز شده بر تنِ تاب نمانده‌ست توانی دیگر هدفِ هر چه بلا بود شدی، تا نخورَد تیری از چلّه‌ی غم‌ها به نشانی دیگر سوگواریم و به سر رختِ سپید است، ببخش بین ما از غم تو نیست جوانی دیگر
مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟! زمین را مگر نورباران نکردیم ؟! مگر کوچه را آب و جارو نکردیم ؟! شبِ تار را غرقِ شب‌بو نکردیم ؟! مگر شهر را غرقِ شربت نکردیم ؟! سر کوچه را طاق‌نصرت نکردیم ؟! مگر شاعران از غمش کم سرودند ؟! قلم‌ها سلاحِ ظهورش نبودند ؟! مگر مرغِ آمین‌مان در قفس بود ؟! دم ربّناهایمان بی‌نفس بود ؟! مگر العجل‌هایمان دیردَم بود ؟! سرِ سفره‌ی ندبه‌ها چای، کم بود ؟! مگر صبحِ جمعه سلامش نکردیم ؟! تهِ هفته‌ها را به نامش نکردیم ؟! چرا یوسف افتاده در چاهِ غیبت ؟! چرا برنمی‌گردد از راهِ غیبت ؟! چرا روز موعود، تاخیر دارد ؟! کجای عمل‌هایمان گیر دارد ؟! جوابِ چراهایمان هم سوال است مگر آرزوی وصالش محال است ؟! نگو آرزویش محال است، هرگز ! نگو دیدنش در خیال است، هرگز ! زمانش بیاید؛ همین جمعه شاید اگر حرف‌مان حرف باشد می‌آید  ✍
دفترِ خاطرهٔ کودکی توست «لهوف» «کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا می‌گیرد...