شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۹۸ قرآن کریم ( آیات ۱۲۲ تا ۱۲۷ سوره مبارکه نساء) 🍃🌹🍃 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۹۹ قرآن کریم ( آیات ۱۲۸ تا ۱۳۴ سوره مبارکه نساء)
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ وَ حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسنُ» هرچیزی را زیوری باشد و زیور قرآن صدای خوش است. (اصول کافی ۲/۶۱۵)
🎙 استاد: مرحوم منشاوی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَتَىٰ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ»
*بنام خداوند بخشنده مهربان* فرمان خدا (براى مجازات مشرکان) فرا رسیده است. براى آن عجله نکنید! او منزّه
و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۱)
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
❇ تفســــــیر *
قسمت مهمى از آیات آغاز این سوره در مکّه نازل شده است، در همان ایام که پیامبر(صلى الله علیه وآله) درگیرى شدیدى با مشرکان و بت پرستان داشت و هر روز در برابر دعوت حیات آفرین و آزادى بخش او، به بهانه هائى متوسل مى شدند. از جمله این که هر گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنها را تهدید به عذاب الهى مى کرد، بعضى از لجوجان مى گفتند: اگر این عذاب و کیفر که مى گوئى راست است پس چرا به سراغ ما نمى آید؟!
و شاید گاهى اضافه مى کردند: اگر فرضاً عذابى در کار باشد ما دست به دامن بتها مى شویم که در پیشگاه خدا شفاعت کنند تا این عذاب را از ما بردارد، مگر نه این است که آنها شفیعان درگاه اویند؟!
🌼🌼🌼
نخستین آیه این سوره، خطّ بطلان بر این اوهام کشیده مى گوید: عجله نکنید فرمان خدا براى مجازات مشرکان و مجرمان، قطعا فرا رسیده است (أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلاتَسْتَعْجِلُوهُ).
و اگر فکر مى کنید بتان شفیعان درگاه اویند سخت در اشتباهید خداوند منزه و برتر از آنست که آنها براى او شریک مى سازند (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ).
بنابراین، أَمْرُ اللّهِ در آیه فوق اشاره به فرمان خداوند در مورد عذاب مشرکان است، و کلمه أَتى هر چند فعل ماضى است، و به معنى تحقق این فرمان در گذشته است، اما مفهوم آن مضارعى است که قطعاً تحقق مى یابد، و این در قرآن فراوان است که مضارع قطعى الوقوع، با صیغه ماضى ذکر مى شود.
بعضى از مفسران، نیز احتمال داده اند أَمْرُ اللّهِ، اشاره به خود عذاب است نه فرمان عذاب، و بعضى نیز آن را به معنى روز قیامت گرفته اند، ولى، تفسیرى که ذکر کردیم، از همه اینها نزدیکتر به نظر مى رسد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱ سوره مبارکه نحل)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر ولایت
یک جریانی به رهبری حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) دارد در دنیا پیش میرود؛ و انشاءالله پیش خواهد رفت و کارگشا خواهد بود و گرههای ملّتها را باز خواهد کرد.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_بیست_و_دوم برگهها را روی هم میگذارد: – حتماً زندگی خوبی برات فراهم میکنه. با حس
#رنج_مقدس
#قسمت_بیست_و_سوم
خداحافظی میکنیم. خوابم پریده، انگار رفته کنار ماه و دارد به من دهنکجی میکند. فکرها و حسهای این چند وقتهام را توی زمین خالی ماه ریختم و با مسعود زیر و رو کردم. به این صحبت نیاز داشتم؛ تحیّر بین واقعیتبینی سهیل و حقیقت دنیای موجود و پدر که اصل این حقیقت است، بیچارهام کرده بود. دنبال کسی میگشتم تا همکلامش شوم و بدانم چه قدر تجزیه و تحلیلهای ذهنم درست است.
*
ذهنم مثل انبار، پر از کالا شده است؛ من و سهیل، داستان دفتر علی، حرفهایم با مسعود. چهقدر موضوع دارم برای بیخواب شدن. آرام در اتاقم را میبندم و دفتر علی را باز میکنم. دنبال خلوتی میگشتم تا بقیهاش را بخوانم و از این بیخوابی که به جانم افتاده استفاده میکنم.
*
نوشته صحرا برایش یک حالت «یعنی چه؟» ایجاد کرد. چند باری خواند، شاید منظورش را متوجه شود. یک ماهی از تاریخ نوشته میگذشت. نمیدانست وقتی یک دختر اینطور مینویسد چه منظوری دارد؟ میخواست از مادر بپرسد؛ ولی بعد پشیمان شد. نه اینکه مادر همراه خوبی نباشد؛ نه، فکر کرد خودش میتواند از پس این کار برآید.
گرفتاری امتحانهای پایان ترم، نوشته صحرا کفیلی را پاک از یادش برد. پروژه مشترکشان تمام شده بود. برای تحویل نتیجه پروژه که پیش استاد رفتند، صحرا کیکی که دیشب درست کرده بود، به استاد تعارف کرد.
– مناسبتش؟
شانهای بالا انداخت و خیلی عادی گفت:
– بالاخره تنهاییها باید پرشود استاد. یه نیاز محبتی هم هست که فقط درون ما زنهاست.
حس که نه، واضح فهمید منظور صحرا کفیلی به اوست. سرش را انداخت پایین و خودش را سرگرم کتابی کرد که از روی میز استاد برداشته بود. چند لحظه بعد، صحرا مقابل او ایستاده و جعبه کیک را در برابرش گرفته بود. آهسته گفت:
– متشکرم. میل ندارم.
کفیلی رو کرد به استاد و گفت: بدمزه نبود که؟ نمیدونم چرا ایشون هیچ وقت نمیپسندند.
نگاه بیتفاوتش را کیک قهوهای میگیرد و به استاد میدوزد.
***
بعد از امتحانات پایان ترم، افشین پیشنهاد کوه داد. آن شب پدر بعد از سه ماه، با حالی دیگر آمده بود خانه. دیدن زخمهای بدن پدر، آشوبی به دلش انداخته بود و همه چیز را از ذهنش پاک کرده بود؛ اما صبح تماسهای بچهها کلافهاش کرد. بالاخره با دوساعت تأخیر راه افتاد سر قرار. نزدیک که شد، زانوهایش با دیدن حالوروز شفیعپور و کفیلی که صدای خندهشان با صدای پسرها قاطی شده بود، سست شد.
همراهش را خاموش کرد و راهش را کج کرد در مسیری دیگر. حالا فکر تازهای داشت آزارش میداد. او که علاقهای به کفیلی نداشت، چرا این قدر به هم ریخته بود؟ مدام خودش را توجیه میکرد. اما باز هم فکرش مشغول بود.
– شاید صحرا برایش مهم شده است!
خورشید هنوز غروب نکرده بود که به سر کوچه رسید. تلفنش را در آورد تا پیامهای تلنبار شدهاش را بخواند. متن یکی از پیامها از شمارهای ناشناس بود:
– «به خاطر شما آمده بودم و شما نیامدید. گاهی خاطرخواهی برای انسان غم میآورد. میدانید کی؟ وقتیکه شما خاطرت را از من دور نگه میداری!»
واقعاً کفیلی او را چه فرض کرده بود؟! یکی مثل افشین که هیچ چیز برایش فرقی ندارد و مهم خوشیاش است.
جلوی خانه چند ماشین پارک بود. حدس زد که مهمان داشته باشند. پیش از آن که وارد خانه شود به در تکیه داد و پیامک را پاسخ داد:
– شما؟
پاسخ را حدس میزد؛ اما کششی در درونش میخواست او را وارد یک گفتوگو کند. جواب آمد:
– «دختر تنهاییها و خاطرخواهیها؛ صحرا. البته شما مرا به فامیل میشناسید: کفیلی.»
نفس عصبیاش را بیرون داد و نوشت:
– «ظاهراً خیلی هم بد نگذشته. صدای خندهتان کوه را پر کرده بود. بهتان نمیخورد احساس تنهایی کنید.»
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
34.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری شمیم محرم: انحراف در فکر و عقیده
🔸حجت الاسلام قرائتی
#شمیم_محرم
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_بیست_و_سوم خداحافظی میکنیم. خوابم پریده، انگار رفته کنار ماه و دارد به من دهنکجی
#قسمت_بیست_و_چهارم
جواب گرفت:
– «چه خوب که آمده بودید و چه بد که ندیدمتان. تنهاییها گاه شکسته میشود و به گمانم این صدای شکستنش بود.»
در کشمکشی میان خواستن و پرهیز افتاده بود. مدام در ذهنش حرفها و فکرها میرفت و میآمد.
– چرا باید با دختری که هیچ ربطی به من ندارد کلکل کنم؟
– خب بیچاره تنهاست. لابد از دست من کاری برمیآید که ممکن است از دست دیگری برنیاید…
– دخترها و پسرها رابطهشان با هم در هر مرحلهای که باشد یک دزدی است. سراغ جسم و روحی میروی که برای تو نیست. آیندهای را خراب میکنی با دزدیدن امروزش، چون میخواهی لذتی نقد را ببری. لذتی که زاویههای دیگر مثل اعتماد و صداقت و اعتقاد را خراب میکند.
به خودش که آمد، صدای اذان در خیابان پیچیده بود.
ترم جدید که شروع شد. واحدهای بیشتری گرفته بود. خیز برداشته بود برای اینکه هفتترمه از درسها و دانشگاه خلاص شود. صحرا کفیلی دستبردار نبود و گاه و بیگاه پیام میداد. وسوسه میشد که او هم در این گاهوبیگاه، گاهی جوابش را بدهد، اما سکوت میکرد. حالا گرفتاریاش به صحرا بیشتر هم شده بود. هر وقت ایمیلش را باز میکرد، نامهای از صحرا داشت.
آخرین امتحان پایان ترم را که داد، فکر همه چیز را میکرد به جز دیدن صحرا که درست مقابل در ورودی ساختمان نشسته بود. سرش را انداخت پایین و راهش را کج کرد. تلفنش زنگ خورد. تردید کرد که جواب بدهد یا نه. در کشمکش میان خواستن و پرهیز، تماس را وصل کرد.
صحرا اصرار داشت که همدیگر را ببینند. میگفت توی یک کافیشاپ قرار بگذاریم. انگار کار مهمی و فوری داشته باشد، خواهش کرد که من منتظرم. هرچه تلاش کرده بود که او را قانع کند اگر کاری دارد، تلفنی بگوید، نپذیرفته بود و گفته بود که توی کافیشاپ منتظرم و قطع کرده بود.
دلیلی قانعکنندهتر از اینکه ممکن است بچهها ببینند دارد با صحرا صحبت میکند، نداشت. اما همین یک دلیل برای نرفتنش کافی بود.
شب باز هم ایمیلی از صحرا دریافت کرده بود. شاکی بود از نیامدنش و از برادرش گفته بود و نگرانیای که فقط او میتوانست برطرفش کند.
به عقل او که هیچ، به عقل جن هم نمیرسید که صحرا فعالیتهای فرهنگیاش در مسجد را هم رصد کرده باشد. این را وقتی فهمید که پسری دوازده سیزده ساله خودش را معرفی کرده و گفته بود که برادر صحرا کفیلی است و میخواست در کلاسهای تقویتی مسجد شرکت کند.
شب دوباره ایمیل تشکر صحرا رسید. نتوانسته بود جواب ندهد. پرسیده بود:
– «چرا خود شما با برادرتان ریاضی کار نمیکنید؟»
پاسخ آمد:
– «همیشه یک غریبه، یک راه حلی بلد است که آشنا بلد نیست. امیدوارم کمک شما برای برادرم مؤثر باشد.»
برادر صحرا میآمد و میرفت. با بچههای مسجد گرم گرفته بود و گاه کیکهایی که میآورد، بچهها را خوشحال میکرد.
آخر فصل برای بچهها اردوی سهروزه گذاشته بودند. ماشین راه افتاد و رفت که کفیلی و برادرش رسیدند. خواهش کرد و گفت که نتوانسته برادرش را زودتر آماده کند. این درخواست را نمیتوانست رد کند. ماشین را روشن کرد و صحرا و برادرش را سوار کرد تا به اتوبوس برساند. دلشوره به جانش افتاده بود. وقتی به اتوبوس رسیدند و برادر صحرا سوار شد و با او توی ماشین تنها شدند، تازه فهمید که چرا دلش جوشیدن گرفته است. لرزشی ته وجودش حس کرد. فرمان را محکم گرفته بود. شیشهها را پایین داد و دستش را به لبه پنجره تکیه داد تا بلکه صدای باد، او را از سکوتی که بر ماشین حاکم شده بود، رهایی بخشد.
– هرشب که مینویسم آروم میشم.
لحظاتی به سکوت گذشت.
– از اینکه اجازه میدید خلوتهامو با شما تقسیم کنم، واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم. از اینکه به برادرم محبت میکنید واقعا ممنونم.
طوری فرمان را دست گرفته بود و خیابانها را میکاوید که انگار دنبال منجی میگردد. اینطور وقتها گویی زمان هیچ که به نفع نیست، خودش را به بیخیالی هم میزند و آنقدر کشدار جلو میرود که تو زمین و زمان را به فحش میکشی.
– کجا برسونمتون؟
این سؤال، پاسخ حرفهای صحرا نبود، اما حرفی بود که وسوسههایش را بیاثر میکرد.
– کار دارم و نزدیک مسجد پیاده میشم.
آن اردو بهانه شد تا در سه روز، سه بار تماس بگیرد برای تشکر، خبر گرفتن و تمجید از اردوی خوب؛ حالا دیگر مجبور شده بود این شماره آشنا را که هنوز ذخیرهاش نکرده بود جواب بدهد.
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بزرگداشت هر ساله عاشورا؛ چرا؟
🎙سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری
🏴حتما بشنوید
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🔴 عاقبت بدون امام حرکت کردن
🔹 اولین کلام امام حسین علیه السلام در لحظه ی ورود به کربلا :
🔺الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه ما درّت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون
🔸 مردم کارشان به جایی رسیده که به صورت ظاهر دین دارند، اما با همین دینداریشان بنده دنیا شدند و دین هم لقلقه زبانشان هست.
🔹 نماز و روزه و خمس و زکات را انجام می دهند اما این ها تا زندگی شان رونق دارد، شاید نماز شب هم بخوانند، امّا چرا عبید دنیا می شوند و دین لقلقه ی زبان شده است؟
هنگامی که با مشکلات روبرو شدند قل الدیانون؛ دین داران کم می شوند.
🔹 روح دین از دین خارج می شود!
🔺 خیلی جالب است ذیل همین فرمایش حضرت که در ورودی کربلا تبیین فرمودند، جمله ای را علامه مجلسی رحمه الله علیه بیان می فرماید:
🔺 چرا قلّ الدیّانون می شوند؟
🔺 چرا بلا را نمی توانند تحمل کنند؟
🔺 چرا عبید الدنیا می شوند؟
🔺 چرا دین لقلقه زبان می شود؟
دلیل این است:
خرجت روح الدین من الدین؛ روح دین از دین خارج شده است.
بعد می فرماید: فهو الامام وقتی امام ندارند، معلوم است بلیه به واسطه ی همین هست که دین دار کم می شود، امام و پیشوا ندارند و اقتدای به امام نمی کنند.
🔸عاقبت بدون امام حرکت کردن همین است
نماز بخوان، روزه بگیر، همه کاری را انجام بده اما فایده ندارد.
🔹 خیلی جالب است، ببینید، اینکه ظاهر دین می ماند ولی حقیقت دین نیست، در دعای عصر غیبت که دعای از امام زمان ارواحنافداست می گوییم:
🔹 اللهُمَّ وَ أَحْیِ بِوَلِیِّکَ الْقُرْآنَ
🔺 خدایا به ولیت قرآن را زنده کن اری جسم قران هست که روح ندارد
🔹و اینکه حضرت پشت به دیوار کعبه مردم عالم را صدا می زند یعنی روح کعبه در جسم کعبه دمیده می شود.
🌷 الهی بعطش الحسين عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : در همین دنیا مشغول عبور از صراط یا سقوط از آن هستیم!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خیمه ی تو تا همیشه سر پناه من
👤 #مهدی_رسولی
🔸 #امام_حسین (علیهالسلام)
🔸 #محرم
🔳 #استوری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
نکاتی_درباره_هیأت_داری_89c5dbt.pdf
712.7K
🔸#بخوانید| ویژگی خادم هیات امام حسین (نکاتی در مورد هیئت داری)
▪️گفتاری از حجت الاسلام پناهیان
🔺جلسه خدام هیات میثاق با شهدا
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوربین مخفی | حالا بگو قیمت چند؟
🔹دختر شهید مدافع حرم از مردم میخواهد برای پدرش نامه بنویسند
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎞 #استوری
یتیم حسنم من ...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴انَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا