هدایت شده از جنبش سینمای استراتژیک
📝 #تحلیل_فیلم
🔺 «جامعهی ناامید»
1️⃣ بخش اول
🔻احتمالاً فیلم جوکر را دیدهاید و نقدهای گوناگونی درباره آن خواندهاید. این فیلم نکات مهمی داشت که کمتر دیده شد، در این چند بخش به این نکات اشاره میکنم. اگر بخواهم فیلم را دریک عبارت کوتاه توصیف کنم، میگویم نمایشی از «ناامیدی» و یک جامعه «بیهویت و بدون پدر» بود.
🔹در این فیلم امیدی وجود ندارد و آرتور از تغییر خود، شرایط خانوادگی و جامعه ناامید است. او دائم اسیر افکار منفی است، افکاری که او را به دره سقوط کشاند. معنای زندگی برای او روشن نیست و این با تکرار سرود برنامه سرگرمی موری با عبارت «زندگی همین است» بارها در طول فیلم گوشزد شد. درنهایت جوکر یا همان آرتور به این نتیجه رسید که زندگی یعنی کمدی...
🔹آرتور بعد از آشنایی با خانم همسایه و ارتباط با او کمی امیدوار شد اما درنهایت امیدش را نسبت به او هم از دست داد و او را کشت. مدیران این جامعه، برای امیدبخشی به مردم، با حضور ناجیانی چون توماس وین بهعنوان شهردار جدید به مردم وعده تغییر میدهند، تغییری که برای آنها باورپذیر نیست.
🔸امید موتور حرکت انسان، جامعه و یکی از مهمترین مؤلفههای تمدن سازی است. اگر امید را از فرد و جامعه بگیریم آن را متوقف کردهایم و فرصت حرکت و رشد را از آن گرفتهایم.
اما آنچه مهم است امید به چه چیزی یا چه کسی است؟ امید در جوکر، امید به انسانهاست، انسانهایی که از تغییر وضع موجود ناتواناند. اما انسان و جامعه موحد، امید به کسی دارد که میتوان با اتکا به او هم حرکت کرد و هم به اهداف متعالی رسید؛ امید به خدای حکیم و قادر.
🔰 به همین دلیل شخص رهبری به شدت بر امیدبخشی در جامعه ما و دیدن افقهای روشن تأکید دارند. حتی اگر انسان موحد هم به غیر خدا امید بست، خدا او را از غیر خودش ناامید میکند. ناامیدی بزرگترین گناه است زیرا اگر کسی به ناامیدی رسید، دیگر نمیتوان انتظار نگهداشتن مرزهای انسانی و قانونی را از او داشت. چنین فردی به دلیل افکار بستهاش، راهی برای خروج از وضع موجود نمیبیند و افق روشنی برای آیندهاش ترسیم نمیکند و بهجای حل مسئله، صورتمسئله را پاک میکند؛ و درنهایت با توجه به میزان قدرتش، خود و اطرافش را به مرگ میکشاند. برای همین جوکر در اوج ناامیدی تبدیل به یک آدمکش و جانی تمامعیار میشود.
⬅️ ادامه دارد..
✍️ صفحه مؤمنات در اینستاگرام
🌐 instagram.com/p/B6ThEmyA-5_/?igshid=15xaci9kq0ezm
جنبش سینمای استراتژیک
🎞 @StrategicCinema_ir
هدایت شده از جنبش سینمای استراتژیک
📝 #تحلیل_فیلم
🔺 «جامعهی بدون پدر، بدون مادر، بدون باور»
2️⃣ بخش دوم
🔹جوکر بیهویت است، پدر ندارد و این بیهویتی، او را به ناامیدی رسانده است. آرتور بارها به دنبال هویت و فهم گذشته خود رفت و زمانی که آن را نیافت به اوج ناامیدی رسید و به جنایاتش دامن زد. شرایط زندگی و بیهویتی جوکر موجب تحقیرش شد و کسی او را تکریم نمیکرد. این تحقیرشدگی به مشکلات او دامن زد.
🔹 #حلالزادگی و داشتن خانواده به انسانها کرامت و هویت میبخشد و آرتور به واسطه تولد نامشروعش، از این دو حق محروم شد. علاوه بر شخصیت جوکر، شخصیت زن همسایه نیز بدون همسر است و فرزندش بدون پدر. در سکانسهای پایانی فیلم، پسر تنهای توماس وین را میبینیم که پدر و مادرش را باهم از دست داد و او هم بیپدر شد. این پسر نماد نسل آینده تباهشدهای است که هیچچیزی برای ادامه حیات و زندگی ندارد.
🔹بدون پدر بودن یعنی بدون ولی بودن. جوکر ولی ندارد و جامعه او نیز دچار ولایت باطل شده است و ولایت باطل به فساد در زمین میانجامد.
🔹معماری و فضای فیلم تاریک است و غمبار. در خیابان گیاه و درختی دیده نمیشود و اگر گیاهی باشد خشک و بدون برگ است؛ نمایی از یک جامعه افسرده و مرده بدون نشانی از رشد و سرسبزی. وقتی خانم همسایه و آرتور برای اولین بار همدیگر را در آسانسور ملاقات میکند، خانم همسایه میگوید: «این ساختمان وحشتناک است» و دخترش این جمله را تکرار میکند. خانه قرار است مأمن و مسکن انسان باشد نه اقامتگاهی از روی جبر برای گذران زندگی.
🔹شهری که در فیلم به تصویر کشیده شده است پر از زباله و تعفن است، ظاهری از یک باطن آلوده.
🔺علاوه بر این، زن نماد سرزمین و عقیده است و زنان اصلی این فیلم همه کشته میشوند. آرتور، مادر خود و خانم همسایه را میکشد و همسر توماس وین نیز کشته میشود. وقتی زنان این فیلم کشته شدند، یعنی سرزمین این مردمان نابودشده و باورها به محاق رفته است. آرتور قبل از حضور در برنامه سرگرمی موری در اتاق گریم وقتی به او میگویند لباس تو یک نماد سیاسی است، میگوید نه به آن باور ندارم، و در ادامه به فقدان باور خود اعتراف میکند و میگوید: «اصلاً به هیچچیز باور ندارم!»
🔻همچنین زن نماد رشد و باروری است و وقتی زنان یک جامعه فاسد و هلاک شوند، جامعه رو به فساد و نابودی میرود. در بخشهای مختلف فیلم شاهد تمسخر زنان و استفاده از آنها به عنوان دستمایه طنز و شوخیهای جنسی بودیم، شوخیهایی در قالب تمایل زنان به داشتن رابطه امن برخلاف مردان طنازی که به دنبال رابطه لحظهای و غیرثابت بودند. در جوکر زنان فاسد میشوند و با کشته شدن آنان، جامعه عقیم شده و از رشد و ادامه خود بازمیماند.
⬅️ ادامه دارد..
✍️ صفحه مؤمنات در اینستاگرام
🌐 instagram.com/p/B6Thv2uAhU6/?igshid=ipv07zxx8l4f
جنبش سینمای استراتژیک
🎞 @StrategicCinema_ir
هدایت شده از جنبش سینمای استراتژیک
📝 #تحلیل_فیلم
🔺 «جامعهی غافل»
3️⃣ بخش سوم (پایانی)
🔺جامعهای که در جوکر تصویر شده است یک جامعه غافل مشغول به سرگرمی است و خنده مانند مخدری خلسهآور برای فراموش کردن دردها به آن تزریق میشود. با برنامههای تلویزیونی، حضور دلقکها در خیابان و بیمارستان برای کودکانی که با بیماری درگیرند و تئاترهای اشرافی...
🔹گویا نسخه درمان این جامعه ناامید، خنده است برای نشان دادن مردمی ظاهراً سرخوش و شاد!
🔹شخصیت آرتور بااینکه از درون تهی است اما به خنده مبتلاست، خندهای که هنگام تنشهای عصبی تشدید میشود و برای او دردسر درست میکند. او هرگز گریه نکرده است اما همیشه خندیده است.
🔹گریه نشان نرمی قلب است و کسی که دچار قساوت قلب شود نمیتواند گریه کند. علاوه بر این خنده زیاد قلب را میمیراند و ایمان را از دل میبرد.
🔹جامعه قسیالقلب و دلمرده محصول افراط در سرگرمیهای غفلتزاست. غفلتی که انسان را از حقیقت و فهم معنای زندگی و مبدأ و معاد دور میکند. به همین دلیل خنده و شادخواری کاذب، معیار صحیحی برای سنجش میزان نشاط یا افسردگی یک جامعه نیست.
🔹صنعت اینترتینمنت یا سرگرمی، صنعت غفلت سازمانیافته است و جهان غرب سعی میکند با استفاده از این صنعت و غفلت عامه مردم، آنها را به وضع موجود راضی کند تا دست به تغییر و تحول و انقلاب نزنند.
🔻همچنین رسانه باطل، ابزار امیدبخشی کاذب به جامعه است. آنها محصولاتی مثل فیلم موزیکال «بازگشت مری پاپینز» برای دادن امید به نسل آینده را میسازند و یا با نشان دادن ابرقهرمانهای غیرواقعی چون بتمن و سوپرمن و مرد عنکبوتی سعی میکنند خود را بهعنوان منجی برای نجات از وضع نامطلوب و ناامیدکننده جامعهشان معرفی کنند. رؤیایی که محقق نمیشود.
◀️ در یککلام فیلم جوکر اعلام مرگ رؤیای آمریکایی است و پایان تاریخ لیبرالیسم. ایدئولوژیای که با آزادی، مولود نامشروع به جامعه تحویل داد و با گرفتن باورهای الهی آن را تهی و بیهویت کرد. نتیجه چنین جامعهای میشود مرگ و نابودی.
▫️پایان
✍️ صفحه مؤمنات در اینستاگرام
🌐 instagram.com/p/B6TmhG5BCOG/?igshid=1m12x1wooo51q
جنبش سینمای استراتژیک
🎞 @StrategicCinema_ir
هدایت شده از جنبش سینمای استراتژیک
📝 #تحلیل_فیلم
🔰سرانجام یک تمدن؛ گدایی محبت از توالت تا نپتون!
✍️فیلم «به سوی ستارگان» در یک خط، جستوجوی یک پدر گمشده توسط پسرش بود. پسری که پدرش را قهرمان میدانست اما غافل از اینکه واقعیتهای دیگری در مورد او هست که پسر نمیداند تا جایی که میفهمد #پدر (کلیفورد مکبراید) عامل ارسال امواج مرگبار به سوی زمین است و باید مانع کار او شوند. #پسر (روی مکبراید) با بازی "برد پیت" به ماموریت فرستاده میشود تا بلکه بتواند پدرش را قانع کند تا از این کار انصراف دهد. نهایتا در نقطه اوج قصه، مقابله پدر و پسر را میبینیم که «روی» میگوید:
«او میتونست چیزی که اونجا نبود (حیات) را ببینه، اما چیزی که جلوی چشمش بود (پسرش) را نبینه!» کسانی که فیلم را دیدهاند میدونن که اساسا مسأله پدر یعنی آقای مکبراید، به ثمر رساندن پروژهای با عنوان «لیما» بود که در صدد پیدا کردن #منشا_حیات در #کیهان بودند. این قدر این مسألهی علمی برای پدر مهم بود که همه چیزش را فدای آن کرده بود؛ از خانوادهاش گذشته بود و بیمهری کرده بود، همکارانش را به قتل رسانده بود، حتی از خودش هم گذشته بود. همه چیز را فدای کشف حیات در کیهان و در جایی غیر از زمین کرده بود. اما حرف صریح فیلم این است که حیاتی آن بیرون وجود ندارد، #حیات و زندگی همین جاست؛ در همین حوالی در همین محبتهایی که میتواند بین یک پدر و پسر برقرار شود. اما موهومات علمی آن چنان چشم پدر را کور کرده که پسرش و اشتیاق او به خودش را نمیتواند ببیند؛ پسری که سالهای نوری را طی کرده تا به پدر در نزدیکی سیاره نپتون برسد! تو گویی میخواهی لحظهای کلیفورد را ببینی و به او بگویی: «بابا! یه کم آدم باش! پسرت این همه راه آمده دنبال تو، لااقل یه ابراز مهر و محبتی یه توجهی یه کم مهربانی...» روی بیچاره گدای محبت پدر هست، دقیقا همان گدایی محبت پدرانهای که جوکر در فیلم «جوکر» از وین پدر، در توالت میکند! و چه لوکیشنی برای این گدایی محبت انتخاب شده: توالت!
❓تمدن غرب واقعا چه کرده؟؟!
🔻گویا آن قدر در پی توسعه و کشف بوده که سادهترین مناسبات انسانی را فراموش کرده. این فیلمها نمونههایی از فریادهای فطرت انسانیست. در جستوجوی علم چه ظلمها که نکردند؛ از ظلم به محیط زیست تا ظلم به حیوانات تا ظلم به انسانها. دکارت فیلسوف فرانسوی در چهارصد سال پیش میگفت که باید طبیعت را زجر دهید تا قوانینش را به شما بگوید! چنین رویکردی بشر غربی را امروز به جایی رسانده که باید فیلم بسازد و بگوید آن سوی کیهان هیچ خبری نیست، هر چه هست در همین چیزهای کوچکیست که دور و برمان هست.. در همین نگاهها در همین محبتها در همین روابط انسانی. اساساً حیات و زندگی در همین شوق و شور عشقها و علاقههاست که انگیزه و انرژی زندگی و ادامه حیات را تولید میکنند. حیات را نمیشود در پشت میکروسکوپها و تلسکوپها یافت، حیات را در قلبها و اندرون چشمها و نگاهها باید جست...
#سینمای_استراتژیک
#فرماندهی_فضایی_آمریکا
✍️ حسامالدین حائریزاده - اندیشهجو و فعال رسانهای
▫️ instagram.com/p/B6aKV9KAZHk/?igshid=d7veowbql8k1
جنبش سینمای استراتژیک
🎞 @StrategicCinema_ir
هنر استراتژیک | نیلوفر تفلیسی
#تحلیل_فیلم #سکو یا
#platform
🔺 محتوا بر ساختار غلبه دارد لذا تحلیل ساختار فیلمنامه موضوعیت ندارد.
🔸 در تعریف علم اقتصاد این کلمات آمده " تخصیص بهینه نیازهای نامحدود از طریق منابع مالی محدود " یعنی هم نیاز نا محدود است و هم منابع مالی لذا علمی نیاز است که این را مدیریت کند
🔸 کارکرد لیبرالیسم, تفرد و عجله است. حال این لیبرالیسم را در اقتصادی داخل کنید که باور دارد منابع محدود است و نیازها نامحدود،خب میلیاردها نیاز نامحدود که فقط خود را می بینند،اقتصادی که علم تئوریزه کردن ثروت برای یک درصد توسط ۹۹ درصد بقیه است.
🔺 در نوسانات بورس، در کسب سود و درآمد بارها و بارها از عرش به فرش و بالعکس بازیگران آن عوض بدل شده اند.بارها فقرا آرزو کرده اند به سطح اغنیا برسند و توجهی به فقرا نکنند چون منابع محدود است و البته در غرب، دنیا یک جنگل است با حیوانات درنده برای خورده نشدن و بفا باید سایرین را درید. نویسنده پی برده که ایراد کار مدیریت یا علم اقتصاد است و نسل بعدی همیشه بدهکار می ماند.
🔸 #علم_اقتصاد علمی که برای ریختن ثروت به کام ۱ درصد است یعنی ایجاد کننده فاصله طبقاتی، کارکرد #ربا هم ایجاد کننده فاصله طبقاتیست پس علم اقتصاد علم رباست. طبقات اولیه در فیلم بیشترین غذا را سهیم می شوند و همه با هر جان کندن و شانس دوست دارند به طبقات بالا برسند.
🔹 نویسنده انفاق و زکات و قناعت را فهمیده راهکار است اما نسبت به آن غریبه است. می داند باید هر فرد بر اساس نیاز و یا کمتر از آن غذا بردارد در گوشه ای از فیلم هم عنوان می کند "کمونیست" منتها مشخص است که کمونیست نیست اما نمی داند اسم آن قناعت است، اما زکات و انفاق را در قالب گذشتها آورده که تا همین اندازه هم جای شکر دارد.
پ.ن : به افراد کمتر از ۱۸ سال و نسوان توصیه نمی شود
✍️ #محمد_وارسته
📡 @I_M_Doctrine
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#چشمه
1⃣قسمت اول
فیلم سینمایی «چشمه» محصول ۲۰۰۶ آمریکا به کارگردانی «دارن آرونوفسکی» است که با بنمایههای عمیق فلسفی- کابالایی یهود بهعنوان یکی از سمبلیکترین آثار سینمایی شناخته میشود و تمام بستر آن برمبنای آیه ابتدایی روایت میشود. (از کتاب پیدایش)
این فیلم به ظاهر گیجکننده قرار است داستان تکامل انسانی را نشان دهد که تمام تمنایش رسیدن به «درخت زندگی»، خوردن از آن و جاودانه شدن است. زن و شوهری که تماما نماد آدم و حوایی هستند که از بهشت رانده شدند و قرار است پس از سفری رنجآور اما مفید روی زمین به بهشت بازگردند.
فیلم در سه بخش روایت میشود که در هر کدام زن و مرد نماد آدم و حوا هستند و مرد در هر بخش دنبال پیدا کردن درخت برای جاودانه شدن است. در قصه اول «تامی» دانشمندی است که به دنبال راهی برای مقابله با مرگ است و این هدف توسط یک درخت محقق میشود. دانش تامی نمادی از خوردن میوه درخت ممنوعه برای دستیابی به علم است و میمون آزمایشگاهی نمادی از نسل پیشین انسان در داروینیسم است
در قصه دوم، تامی در یک حباب دایرهشکل در آسمان (دایره نماد کامل بودن) کنار درخت زندگی تلاش دارد تا با ارتباط با همسر خود که روزهای آخر عمرش را سپری میکند و با استعانت از درخت او را از مرگ نجات دهد(درخت در این بخش نشان همسر تامی است) و در قسمت سوم باز همان مرد در نقش جنگجویی تمامعیار به ملکه قول میدهد با پیدا کردن درخت زندگی اسپانیا را از شر دشمنان نجات دهد و با پیدا کردن درخت و خوردن شیرهی آن همسر ملکه شود.
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#چشمه
2⃣قسمت دوم
تامی در هر سه داستان با عبور از رنجهای فراوان که به تدریج کامل شدنش را رقم میزند به بهشت برمیگردد و متوجه میشود که جاودانه شدن نه در حیات مادی بلکه در مرگ است.
مرد در هر سه بخش نقش «منجی» و ناجی را دارد که این امر تداعی کننده «مسیح» و داستان او برای مخاطب است؛ چنانچه پس از پیدا شدن درخت زندگی برای نجات اسپانیا چند تن از یاران به راه او بیایمان میشوند و به او خیانت میکنند. همچین نقش یکی از خائنان در همین بخش با همکار تام در آزمایشگاه یکی است (او نیز به راه تام برای مقابله با مرگ شک میکند که نماد فردی به نام «استخریوطی» است)
پ.ن: انواع ثنویتها در بخش بخش اثر قابل رویت است مانند مرد، زن (همسر تامی در بیشتر فیلم لباسی سفید و مرد عموما لباسی تیرهرنگ برتن دارد)/ زندگی و مرگ/ سختی و آسانی و...
پ.ن: نمادهای کابالایی بسیاری در فیلم وجود دارد مانند نقش پررنگ درخت زندگی کابالا و نور که به شکل اغراق آمیزی نمایش داده شده است.
پ.ن: زن نماد سرزمین و عقیده است و ملکه اسپانیا از همین حیث نمایش داده شده است
پ.ن: کتابی که همسر تام به او میدهد دارای ۱۲ فصل است که این عدد از نمادهای تکامل است.
پ.ن: حالت مدیتیشن تامی تداعی کننده صلیب (پدر، پسر و روح القدس) است.
نکته: فیلم چشمه از ابعاد مختلفی قابل بررسی است و در بعضی ابعاد نگاه زیبایی به زندگی دارد (مانند پرداختن به رنج و نقش آن در کامل شدن انسان، مفهوم تدریج که با مکثگذاری دقیق در تصویربرداریها و دیالوگها به خوبی این القا را صورت داده است و...)
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#چشمه
3⃣قسمت سوم (قسمت پایانی)
نکته: نقش موسیقی متن قوی در القای مفاهیم و انتقال حس درصد بالایی را به خود اختصاص داده است.
نکته: در عموم فیلمها مخاطب در یک سوم ابتدایی فیلم متوجه داستان میشود اما این اثر کاملا برعکس بوده و مخاطب در یک سوم انتهایی کلیت ماجرا را درک میکند.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#برادران_لیلا
1⃣ قسمت اول
شورش علیه پدر
خطر اسپویل
فیلم «برادران لیلا» یک فیلم استعاری با بنمایههای سیاسی است که برای درک پیامش فقط کافیست یکی دو بار داستان را مرور کنیم
چهار برادر و یک خواهر در خانهی پدری خود زندگی ملالآوری را زیست میکنند؛ این پدرِ پیرِ مردسالار (نماد ولی جامعه) که فقط یک خانه (مرز، کشور، سرزمین) درب و داغان برای فرزندانش (مردم این سرزمین) دست و پا کرده است، از طرفی بچههای خود را از بیپناهی نجات داده (پس بودنش مغتنم است) از طرف دیگر به دلیل دخالتها، خودخواهیها و از همه مهمتر جاهطلبی (به دست آوردن قدرت سیاسی و حفظ آن) مانع هر گونه پیشرفت فرزندانش شده و عرصه را بر آنها تنگ کرده است. لیلا که دلسوز برادران است آنها را به نترس بودن و ایستادن جلوی پدر تشویق میکند و از همین رو مغضوب پدر هم هست. تا جایی که در انتهای فیلم عاقلترین برادر در محل کارش دست از ترسیدن برمیدارد و به جای فرار از دست پلیس ظالمِ بیمنطقِ دست روی کارگر بلندکن (در ابتدای فیلم) تصمیم میگیرد برگردد، قیام کند و وقتی حقش را نمیدهند شیشه بشکند و اغتشاش کند.
پدر خانواده به بهای دادن چهل سکه (نمادی از سرمایهی عمر چهل سالهی انقلاب که در سال خروج ترامپ از برجام چهل ساله شده بود) که پسرانش برای کار به او نیاز دارند به نوهی بزرگ خاندان مرحوم، میخواهد نفر اول فامیل شود اما لیلا به شدت مخالف است و موقع کادو کردن تمام سکهها را برای خرید مغازه برمیدارد.
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#برادران_لیلا
2⃣ قسمت دوم
لیلا شب عروسی بیرون کادر دوربین عکاسی (جایی دور از خانواده) از خانواده عکس میگیرد و با آن روسری قرمز گرهزده و لباس سبز رنگش (لباس فرم منافقین) قربانصدقهی این خانواده میرود! و این لیلاست که جرئت دارد چَک آبداری به گوش پدر بزند، هر چه میتواند به او بگوید و اظهار کند که اگر پدر بمیرد شاید وضعمان بهتر شود...
این پدر هم البته حقش است! چرا که بین فامیل و آشنایان منتظر است آدم حسابش کنند و با دادن تمام سرمایه این سالها «بزرگخاندان» همه شود. این یعنی برای به دست آوردن قدرت و حفظ آن حاضر است بچههای خود را بدبخت کند اما در جایی که آدم حسابش نمیکنند آقا باشد...
پدر که در ابتدای فیلم روی مبل سیگار میکشید در انتهای دوباره سیگار خود را روشن میکند اما اینبار خانواده بدبختتر از قبل زیر سایه پدر به زندگی نکبتبار خود ادامه میدهد.
فیلم هنوز تمام نشده و مخاطب دانههای آخر تخمه را در بین دندانها سفتتر فشار میدهد و قرار است پایان خوشی را نظاره کند!
بله! پدر روی همان صندلی، درست روز تولد یکی از نوهها میمیرد، جشن تولد یکی از نوههای خانواده برگزار میشود (نماد نسل بعد جامعه)، برف شادی روی سر همه میریزد و خانه پر از بچههایی میشود که قرار است بدون آن پدر بیخاصیت زندگی کنند و آیندهشان را بهتر بسازند...
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar
هدایت شده از تفکر تفریحی
#تحلیل_فیلم
#برادران_لیلا
3⃣ قسمت سوم
پ.ن: مدل بیان استعاره این فیلم مانند فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» است.
پ.ن: دیالوگهایی که بارها بین علیرضا و لیلا در بالاپشتبام خانه ردوبدل میشود دیالوگهایی کاملا سیاسی- اپوزیسیونیستی است.
پ.ن: اینکه مثل علیرضای داستان از سر ترس حرفتان را رک و پوستکنده نمیزنید و آن را در کن اکران میکنید به کنار؛ پدر داستان یادتان بیاید که میخواست جایی بزرگخاندان شود که حتی آدم هم حسابش نمیکردند!
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar