eitaa logo
کتابخانهٔ‌خیابان64
72 دنبال‌کننده
52 عکس
0 ویدیو
0 فایل
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ اینجا چای دم‌میکنیم با رایحه‌ی بابونه ، در میان کتابهای ِشعر و دست نویس های کوچک‌‌☕️ ‌ با من حرف بزن ؛ https://harfeto.timefriend.net/17374853167601 ‌ ‌ ‌ ‌ این‌کتابخانه‌‌قدیمی‌به‌ایتا‌بازگشت٭ قفسه‌ی‌73 : @MyNovels73
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانهٔ‌خیابان64
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ؛ مَرد ، مرد عهد است ، عهدی از جنس غیرت و شور و وفا ! و عهد ِمرد چون فولاد ، مستحکم و ماندگار است حتی اگر خود ِمَرد نباشد! و عهد ِتو از جنس ِمقاومت بود و اقتدار. ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ کیلومتر‌ها آنطرف‌تر ، در کنار دریای مدیترانه ، میان ِوطنت ، لبنان! ، عهد خود را به گوش ِجهانیان رساندی. مقاومت ، همسبتگی و عمل نمودی ، به انچه عهد کردی ! در کنار ِمظلومان ِجهان ایستادی ، با یزیدهای ِکراواتی جنگیدی و نه تنها تو ، همراهانت ، هموطنانت ، دوست‌دارانت ، همه بر عهد تو ، عهد بسته و جنگیدند! و کیست که تورا عمیقا بشناسد؟ کسی که چشم به دست ِمسلمان‌نما های عرب نبود ، شخصی که هرگاه پشت تربیون می‌ایستاد و سخن می‌گفت ، قلب‌هایی ارام ، لب‌هایی خندان و دلهایی شاد می‌گشت! و تو ، اکنون کجایی ؟ کجایی که لب‌های خندان کودکان غزه را ببینی ، کجایی که ببینی چگونه شمرهای کت‌و‌شلوارپوش ، هنوز دندان تیز کرده‌اند برای مظلومان! ‌آن روز ، پر گشودی ، دنیا را با درد هایش رها کردی تا شاید در آن‌سوی فکرها ، در کنآر پروردگار ، گره از کآر مردمان جهان بگشایی اما این جهان ، هنوز به صلابت کلامت و وفاداری‌ات به عهد ، نیازمند بود! به راستی ، دوست قدیمی‌ات را اگر دیدی ، سلام ِما مردمان پارس را نیز به او برسان. بگو عمیق دلتنگ اوییم که تا پیش از رفتنش ، نمی‌شناختیمش! پیام سلام ِمارا برسان بگو که سیدعلی ، کنون تنهاتر از پیش ولی همچنان مقتدر است. بگو که من بر عهد خود هستم[ ] ، عهدی که از شما اغاز شد! و تو اکنون در ضاحیه ، کیلومتر ها انطرف تر خفته‌ای و ما ، میان ِاین سرزمین ، در جمهوری‌اسلامی‌ایران ، قاب عکس داغ های دلمان را میبوسیم و از دور ، تنها تو و همراهان و دوستان ِعزیزت را ، بر روی قاب‌عکس روی طاقچه می‌نگریم. مواظب ِما باشید که اکنون شماها از ما زنده‌ترید! به راستی ، سال ِ1403 ! عجَب داغ‌ها بر دلمان نهادی. ‌- کتابخانه‌ی‌خیابان64 | به نوشته‌ی اِلدا✍🏻 | ‌| .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانهٔ‌خیابان64
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ؛ هوا هوای قدم زدن های دو نفره ، زیر باران نم‌ناک ِپایان زمستان است. هوای خنکی که کم کم از جهان خداحافظی می‌کند. قدم زدن هم نه ، کاش کمی در همین عصر بارانی ، گوشه‌ای دنج از خانه ، کنار پنجره‌ی خیس از باران ، رو به رویم بنشینی و تنها صدای باران و رایحه‌ی قهوه‌ای داغ در فضا باشد ، و نگاه هایی که درهم گِره خورده! اسوده از تمام دنیا. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌باشد ، این نیز نه ، حداقل اغوشی گرم را که میتوان هدیه داد ؟ اغوشی از پس ِفراقی بلندمدت و طاقت‌فرسا. ‌ ‌ ‌ ‌ اما چه کنم که اینها تنها خیالاتی خام و گذرا ، که در قلب ِدلتنگ من ریشه افکنده‌اند. و حالا ، هوای سرد و باران کم کم از ما خداحافظی می‌کنند و دیگر قهوه‌ها چون پیش به تن و روح لذت تزریق نمی‌کنند و خانه ، چون مکانی متروکه است. بدون رایحه‌ی عطرت و طنین نوای آن دخترک ِخردسال.. آه ، چندساله می‌شود؟ زمان زیادی از اخرین باری که در اغوش خویش فشردمش می‌گذرد! به جای من ، در اغوش خویش بفشارش ، مرا از یاد خود نبر و مواظب دخترکت باش. حالا دیگر ستاره‌ات نیز مرا رها کرده و میترسم که دیگر مرا نیز فراموش کرده باشی ، از آنجا که تنها دلخوشی‌ام تویی که نیستی! اگر روزی به سوی تو بیایم ، شاید میانمان فاصله فراوان باشد و این خوف بر جانم و روح خسته‌ام چنگ می‌اندازد. دوست‌دار ِتو ، من. ‌- کتابخانه‌ی‌خیابان64 | به نوشته‌ی اِلدا✍🏻 | |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانهٔ‌خیابان64
مثل ِآن باغ ِبی‌گل در بیابان ، مثل ِآن غنچه‌ی پژمرده میان آن باغ ، و مثل لبخند ِباغ ، پس از هربار دیدن ِغنچه ! به امید ِسرزندگی‌اش که سالهاست از دست داده! من ، همانند همان باغم ، که امیدش به غنچه بسته است . و تو آن غنچه‌ای ، که مرا نور می‌دهد برای زندگی . آن روز غنچه خندید ، و باغ به این خنده‌اش گریست . باغ گفتش: بمان ، غنچه نشنید و برفت ‌و باغ همچنان می‌گریست.. مثل ِتو ، و آن لبخند ِشیرینت ؛ آن لبخند ِشیرین و پرامیدت ، هنگام خداحافظی! گفتمت بمان ، گل ِسرخ ِباغم ، نشنیدی و چمدان بستی ُرفتی ! ,,‌ ‌ ‌ ‌ ‌حال من مانده‌ام ، قلبی عاشق ؛ باغی پژمرده و خانه‌ای ساکت ! ‌- کتابخانه‌ی‌خیابان64 | به نوشته‌ی اِلدا✍🏻 |
ryan_gosling_-_city_of_stars.mp3
6.09M
A looking in somebody’s eyes To light up the skies To open the world and send it reeling .. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ - Lyrics | Us.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا