خوب دانم ، حکم عشق این همه تاخیرنداشت
سوز دل نیست، ور نه گنه اینهمه کفاره نداشت
نکند توبه پذیرفته شده، حکم فلک بی تابیست
و معلق شدن از دار مکافات ،که تعجیل نداشت
#سمانه_دهقان
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}
بار نازک دلکم را که به صد یارو حریفش بستم
دور از چشم خیالات، پر از وهم وفایی که نداشت
شب ،درازی می نمود ، منزل بها جان می گرفت
ماجرای تلخ من، غیر وحشت خاطراتی که نداشت
در قراری که به امید وصالش ،خستگی را جان خرید
رد شدن از منزلش را پی تقدیر ،که یک کام نداشت
آدمی دیگر شدن بس سختی راهم نشانت میدهد
آدمی پر مدعا ، اینک به دل یک آرزویی هم نداشت
وعده ی سودم کشاند ، این بار را منزل به منزل
داد از بیخبری ،این همه را هیچ بهایی که نداشت
#سمانه_دهقان
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}
بر در میکده ی مست که میرفت به لب این جانم
بهر حبسی دگری از سر مستی ، میگرفت احوالم
در میان فلک بی خبری گشت سیاهی به سیاهی
غرق در گشت وگذار است ،ندانست که من ویرانم
بهر تقدیر ، نفس رفت و به دیگر نفسی گفت بیا
جان ببین، مانده پراز شور دراین آمد وشد ،حیرانم
#سمانه_دهقان
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}
من از دیار عاشقان پر ز ادعا می آیم
و مست ز نوشیدن شرابشان می آیم
امید آب حیات داشتم از این سراب
ببین که تشنه کام و بی امان می آیم
هزار پیر مغان برحذر گفت مرا ولی
امان از این دل که سر گران می آیم
شب نشستن مستانه تا سحر، خمار
وصبح ،چراغ بدست و چه پیر می آیم
وصد فسانه بدیدم زین پریوشان یکی
نشد ادامه داستان وبی انتها می آیم
#سمانه_دهقان
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}
مینشینم در غزل ،شاید فراموشت کنم
خاطراتت را میان بیت هایش، گم کنم
زندگی از سر بگیرم ، جنگ با منبر کنم
وز محبت دل بریده دین دیگر سر کنم
بسته اند غارتگران ، بار سفر در غافله
بایدم ترسید و من ترک این منزل کتم
بس که دلتنگی نمود است چاره نیست
عشق را آزاد و برایش شعر گلریزان کنم
#سمانه_دهقان
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}