eitaa logo
⌈دلـــ💛ــشعر⌋ 🎼
261 دنبال‌کننده
236 عکس
13 ویدیو
1 فایل
﹛﷽﹜ مجموعه کانال سوپردلــ❤ــ دلکتاب @Super_books در روبیکا هر روز فعالیت داریم، مجموعه سوپر دل رو با همین اسم و آیدی ها میتونید تو روبیکا پیدا کنید🍀 ادمین ایتا : @Raham0098
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم هر آن ، برایت تنگ می‌گیرد جهانم ، با وجودت رنگ می‌گیرد نه آهی سازِ من دارد ، نه آهنگی تو باشی ، زندگی آهنگ می‌گیرد خیابان می‌کشد خنجر به حلقومم ز هر سو خانه با من جنگ می‌گیرد نوازش می‌کنم تا ، بوستانم را به دستش بی‌محابا سنگ می‌گیرد زمین زاری کند، از ضجّه‌ام هر روز زمان هم ، لایه‌ای از زنگ می‌گیرد نگاهم می‌کنی ، آرام گیرد دل چو برگردی، برایت تنگ می‌گیرد ✍☘:{@Super_poems}
درود صبحتون زیبا ❤️☘
گویا تو را از سال‌ها قبل دوست داشته‌ام. قبل‌تر از گریه‌های کودکی‌ام قبل‌تر از لیلی قبل‌تر از زلیخا شاید قبل‌تر از آنکه دانه‌ی گندمی، آدمی را به زمین بکشاند... من تو را قبل‌تر از واژه‌ی عشق، دوست داشته‌ام. گفته بودم!؟ ️ ✍☘:{@Super_poems}
جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست امروز منم عاشق بی مونس و بی‌یار فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست هر شب به سر کوی تو آیم متواری با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست گویی که طلبکار دگر یاری رو رو آری صنما محنت عشق تو بسم نیست ✍☘:{@Super_poems}
پیش چشمم چون به نرمی... می خرامی، می خرامی... در درونم می نشیند... شوکران تلخ کامی! نام تو چون قصه هرشب... می نشیند بر لب من! غصه ات پایان ندارد... در هزار و یک شب من! ✍☘:{@Super_poems}
دست نقاش خدا یک صورت ماه آفرید ناگهان لغزید دستش یک بغل ناز آفرید رفت تا چندی کرشمه هم زند در چهره اش مکث کرد و قلب او را پر ز احساس آفرید موی او چون یال اسبانی، زیبا و بلند لیک وی را یک بشر، زود رنج و حساس آفرید در وجودش حس شور زندگی را هم گذاشت یک فرشته ،بی بال و پر،مانند مادر آفرید دست برکاغذ زد و کامل نمود نقاشیش دختری، جنس مونث، عاشق و پاک آفرید ✍☘:{@Super_poems}
درود ظهرتون بخیر❤️☘💐❤️☘💐❤️☘💐
🖇♥️ حضرت یه جمله داره که باید با طلا نوشت! می‌فرمایند: "چون که اسرارت نهان در دل شود، آن مرادت زودتر حاصل شود..." تجربه نشون داده راجع به قدم بعدیت، هدف‌های آینده‌ت، جزئیات روابط عاشقانه و دوستانت، هدف‌های مهم زندگی و کاریت، هرچی آدما کمتر بدونن، موفق‌تری! ✍☘:{@Super_poems}
طاووس من! حتی تو هم در حسرت رنگی! حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی! یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر امروز قدری کم‌تر از دیروز دلتنگی از «خود» گریزانی چرا ای سنگ! باور کن حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی عمری‌ست در نی شور شادی می‌دمی، اما از نی نمی‌آید به جز اندوه آهنگی دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی! 📕ضد ✍☘:{@Super_poems}
دلم هر آن ، برایت تنگ می‌گیرد جهانم ، با وجودت رنگ می‌گیرد نه آهی سازِ من دارد ، نه آهنگی تو باشی ، زندگی آهنگ می‌گیرد خیابان می‌کشد خنجر به حلقومم ز هر سو خانه با من جنگ می‌گیرد نوازش می‌کنم تا ، بوستانم را به دستش بی‌محابا سنگ می‌گیرد زمین زاری کند، از ضجّه‌ام هر روز زمان هم ، لایه‌ای از زنگ می‌گیرد نگاهم می‌کنی ، آرام گیرد دل چو برگردی، برایت تنگ می‌گیرد ✍☘:{@Super_poems}
حکایت چوپانی که به وزارت رسید 📄چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر مى‌خاست و كلید بر مى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌كرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ كس را از كار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست كه مى‌بینم؟» وزیر گفت: «هر روز بدین جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.» ✍☘:{@Super_poems}