🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🍃
نوبهار آمد و گل سرزده چون عارض یار
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست
گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز
بوسه دهای گل نورسته، که عید است و بهار
گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق
گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار
گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل
نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید
جای عیدی، تو به من بوسه دهای لاله عذار
#رهی_معیری🌺🌸
🍃
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃
بهشت را در چشم محب چه مقدار است؟
بهار یادگار است...
یادگار پیش دیدار است...
در بهار مینگر تا وقت دیدار آید...
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
کسی نگفت نسیم از تبار طوفان است
وگرنه غنچه کجا مشت بسته وا می کرد
#منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«چنان به فکرِ تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر ِسر ما را»
ـــ صائب تبریزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
جاده ي آتش و دو پا از چوب
سبز خاکستر غریبه غروب
زندگی در نگاه تو این بود
عشق بین دو لحظه ي مرطوب
:
اولین: گریه: عاشق من باش!
آخرین: خنده: سر به سنگ بکوب!
تاجی از خار بر سرم بگذار
اي مرا کرده بعد از این مصلوب!
بعد تو بند بند من شد بید
بیدها باد و بادها آشوب
گردبادي شدم که گردم را
کرد از صحنه ي جهان جاروب
سایه ام را به زخمها دادم
نام خود را گذاشتم ایوب
بالهایم دو خطّ آتش شد
روي پیشانی افق مکتوب:
آفتاب همیشه همراهت !
عشق پشت و پناه تو، اي خوب!
#پژک_صفری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خنجرها، بوسهها و پیمانها
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گرانسر
اندیشناک سینهٔ مفلوک دشتهاست
اندوهناک قلعهٔ خورشید سوخته است
با سر
غرورش، اما دل با دریغ، ریش
عطر قصیل تازه نمیگیردش به خویش
اسب سفید وحشی، سیلاب درهها
بسیار از فراز که غلتیده در نشیب
رم داده پر شکوه گوزنان
بسایر در نشیب که بگسسته از فراز
تا رانده پر غرور پلنگان
اسب سفید وحشی با نعل نقره وار
بس قصهها
نوشته به طومار جادهها
بس دختران ربوده ز درگاه غرفهها
خورشید بارها به گذرگاه گرم خویش
از اوج قله بر کفل او غروب کرد
مهتاب بارها به سراشیب جلگهها
بر گردن سطبرش پیچید شال زرد
کهسار بارها به سحرگاه پر نسیم
بیدار شد ز هلهلهٔ سم او ز خواب
اسب سفید وحشی اینک گسسته یال
بر آخور ایستاده غضبناک
سم می زند به خاک
گنجشک های گرسنه از پیش پای او
پرواز میکنند
یاد عنان گسیختگی هاش
در قلعههای سوخته ره باز میکنند
اسب سفید سرکش
بر راکب نشسته گشوده است یال خشم
جویای عزم
گمشدهٔ اوست
میپرسدش ز ولولهٔ صحنههای گرم
می سوزدش به طعنهٔ خورشیدهای شرم
با راکب شکسته دل اما نمانده هیچ
نه ترکش و نه خفتان، شمشیر، مرده است
خنجر شکسته در تن دیوار
عزم سترگ مرد بیابان فسرده است
اسب سفید وحشی! مشکن مرا چنین
بر من مگیر
خنجر خونین چشم خویش
آتش مزن به ریشهٔ خشم سیاه من
بگذار تا بخوابد در خواب سرخ خویش
گرگ غرور گرسنهٔ من
اسب سفید وحشی
دشمن کشیده خنجر مسموم نیشخند
دشمن نهفته کینه به پیمان آشتی
آلوده زهر با شکر بوسههای مهر
دشمن کمان گرفته به پیکان سکهها
اسب سفید وحشی
من با چگونه عزمی پرخاشگر شوم
ما با کدام مرد درآیم میان گرد
من بر کدام تیغ، سپر سایبان کنم
من در کدام میدان جولان دهم تو را
اسب سفید وحشی!
شمشیر مرده است
خالی شده است سنگر زینهای آهنین
هر دوست کو فشارد دست مرا به مهر
مار
فریب دارد پنهان در آستین
اسب سفید وحشی
در قلعهها شکفته گل جامهای سرخ
بر پنجهها شکفته گل سکههای سیم
فولاد قلب زده زنگار
پیچید دور بازوی مردان طلسم بیم
اسب سفید وحشی
در بیشه زار چشمم جویای چیستی؟
آنجا غبار نیست گلی رسته در سراب
آنجا
پلنگ نیست زنی خفته در سرشک
آنجا حصارنیست غمی بسته راه خواب
اسب سفید وحشی
آن تیغهای میوه اشن قلب ای گرم
دیگر نرست خواهد از آستین من
آن دختران پیکرشان ماده آهوان
دیگر ندید خواهی بر ترک زمین من
اسب سفید وحشی
خوش باش با قصیل تر خویش
با یاد مادیانی بور و گسسته یال
شییهه بکش، مپیچ ز تشویش
اسب سفید وحشی
بگذار در طویلهٔ پندار سرد خویش
سر با بخور گند هوسها بیا کنم
نیرو نمانده تا که فرو ریزمت به کوه
سینه نمانده تا که خروشی به پا کنم
اسب سفید وحشی
خوش باش با قصیل تر خویش
اسب سفید وحشی اما گسسته یال
اندیشناک قلعهٔ مهتاب سوخته است
گنجشکهای گرسنه از گرد آخورش
پرواز کردهاند
یاد عنان گسیختگی هاش
در قلعههای سوخته ره باز کردهاند.
#منوچهر_آتشی🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت
وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست
رو پس نکرد هرکه از این خاکدان گذشت
در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت
صد بار از کنار من این کاروان گذشت
حبّالوطن نگر که ز گل چشم بستهایم
نتوان ولی ز مشت خسِ آشیان گذشت
طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت
مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود
کان سر که خاک راه شد از آسمان گذشت
بیدیده راه اگر نتوان رفت، پس چرا
چشم از جهان چو بستی از او میتوان گذشت؟
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
گویم کلیم با تو که آن هم چهسان گذشت:
یک روز صرف بستن دل شد به آن و این
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
کلیم کاشانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای دوست
درازنای شب اندوهان را
از من بپرس
که در کوچه ی عاشقان تا سحرگاه
رقصیده ام
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گامهای من
بر سنگ فرش حوصله ی راه.
که همپای بادها
در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیده ام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج شهر
میزان نموده ام!
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه ی درگاه بنگری
#نصرت_رحمانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دانه ی تسبيح ما را حالتی هرگز نداد
بعد از اين در پایِ خم انگور بايد دانه كرد
#فروغی_بسطامی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🟢اندیشه های پاک در فضای روحی مناسب*
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدای من !❤️
زبانها ازبیان ستایش تو_ انگونه که شایسته ی شکوه تو باشد_ کوتاه و بریده اند و خردها ازدرک ژرفای زیبایی تو درمانده اند و ....
دیده ها در برابر پرتو درخشان روی تو خیره اند و جز اعتراف به درماندگی از شناخت تو آفریدگان را...
هیچ راهی برای شناخت تو نیست.
پروردگارا ! ❤️
ما را درشمار آنانی قرار ده که درخت دلباختگی تو در در باغ دلهایشان ریشه دوانده است و ...
سوز عشق تو همه ی قلبشان را فرا گرفته است ؛
ای بزرگ، ای شکوهمند
به حق رحمت و لطف تو ای مهربان ترین مهربانان
آمین یا رب العالمین🙏
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست
یا خوبتر از دیدن رویت کاریست
اندر دو جهان دلبر و یارم تو بسی
هم پرتو تست هر کجا دلداریست
#مولانای جان
سلام یاران ِجان ؛ همراهانِ صاحبدل نیک آیینِ تماشاگه جان
صبحِ دلافروز بهاریتان ؛ شاداب و با طراوت ؛دلخوشی هایتان روزافزون✋🕊💐🍃🕊💐🍃