🐋
يکي جان خواهد آن دريا همه آتش نهنگ آسا
اگر داری چنين جانی روانش کن روانش کن
نَهنگی هم بَرآرَد سَر خورَد آن آبِ دریا را
چُنان دریایِ بیپایان شود بیآبْ چون هامون
شِکافَد نیز آن هامون نَهنگِ بَحْرفَرسا را
کَشَد در قَعْرْ ناگاهان به دستِ قَهرْ چون قارون
#مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
... حالا که داری می آیی بیا ، تمام بیا ، و همه ی هست و نیست ات را برای باختن به میانه آر ... بیا آن چنان که هستی ، و میندیش به آن چه که خواهی شد ... آنچه که بدان بدل خواهی شد هستِ حقیقی توست ...
آنچه که می بازی پشیزی نمی ارزد و آن همه برای باختن است ... بیا ، تمام بیا و همه ی هست و نیست ات را برای باختن به میانه آر و میندیش از اندکی و از بیشی ... و مهراس از عشق ؛ این آسان ترین دشوارها ...
حلمی_ کتاب لامکان _تمام بیا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش #حافظ کاین غصه هم سر آید
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دوبیتیهای " ای عشق "
شعر : فریدون مشیری
🌹🍃
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
🌹🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه، ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
🌹🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ای عشق، غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار، بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست، مگذار مرا
🌹🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد، خوش است
بیداد خوش است از تو، وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است
🌹🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که می خواستمت
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌺✨🍃🌸🍀🍃🌸🌺🍃
🍃🌸🌺🍃🌺
🍃🌺🌸
🍀 🌸
🌺
من
روز خویش را
با آفتابِ روی تو
کز مشرقِ خیال دمیده است
آغاز می کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من
جای راه رفتن
پرواز می کنم... 🕊
آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع ،
خاموش می نشینم ؛
موسیقی نگاهِ تو را گوش می کنم
گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هرچه هست
فراموش می کنم
فریدون مشیری
🌺
🍀 🌸
🍃🌺🌸
🍃🌸🌺🍃🌺
🌺✨🍃🌸🍀🍃🌸🌺🍃
مرا به بوی خوشت
جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی
ازین بیشتر نمیخواهم
🌹🕊
حسین منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH