الـهی!❤️
چون تو حاضری چه جویم
و چون تو ناظری
چه گویم؟
الـهی !
چگونه گویم نشناختمت كه
شناختمت و
چگونه گویم شناختمت كه
نشناختمت.
الهی_نامه
حسن_زاده_آملی
⭐️
کار در آن است:
تا او كه را خواهد و كه را خَرد؟
و كه را دوست دارد
و شبيخون عشق بر كه حمله برد؟
و كدام دل است كه غارت مهر او را شايد؟
و كدام روح است كه سزای نواخت اوست؟
و كدام مرغ است كه
شكار شاهين ارادت اوست؟
و كدام صدفْ دلی است كه دارالملك اوست؟
و كدام مرغزار است كه چراگاه لطف اوست؟
و كدام باغ است كه تماشاگاه نظر اوست؟
و كدام جوی است كه آب زلال محبّت او
در آن روان است؟
و كدام ديده است كه
در انتظار جمال و كمال اوست؟
و كدام زبان است كه بر او ياد اوست؟
و كدام كوی است كه در او بوی اوست؟
و كدام روی است كه بر او گرد طلب اوست
تا ما آن را غلام و چاكر باشيم
و آن خاک را سرمهی ديده كنيم
و جان را بر آن نثاركنيم
و... هنوز هيچ چيز نكرده باشيم
و اگر هزار جان ديگر باشد به شكرانه فدا كنيم
و از ميان جان بگوييم:
الحمدلله ربّ العالمين
روضةالمذنبين و جنةالمشتاقين
ابونصر احمد جام نامقی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌹🍃
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی...
بی اعتباری جهان گذران و عشق
دو نوای اصیل و دلنشین
از شعری راستین است
و ممکن نیست یکی از این دو نوا
بی اهتزاز آن دیگری بلند شود.
احساس بی اعتباری جهان گذران،
شعله ی عشق را در دل شاعر می افروزد
و فقط عشق است که
بر این بی اعتبار گذران،غلبه می کند،
که زندگی را از نو سرشار می کند
و به آن ابدیت می بخشد؛
لااقل اگر چنین بودی ندارد چنین نمودی دارد.
و عشق جلوه ای از جهان مطلوب
را به شاعر می نمایاند،
جهانی که در آن، تقدیر، مغلوب و
آزادی حاکم است....
📚درد جاودانگی
✍اونامونو
ترجمه دکتر بهاءالدین خرمشاهی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود
قصه نيستم که بگویی
نغمه نيستم که بخوانی
صدا نيستم که بشنوی
يا چيزی چنان که ببينی
يا چيزی چنان که بدانی…
من دردِ مشترکم
مرا فرياد کن
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... وز باغ وصل جانان، گل در کنار دارم🌺
#سعدی
در افکارم، تصویری قدیمی هست
در این تصویر، اشتیاقی حاکم
و در این اشتیاق، عطشی که از آن توست.
در رویایم، سایهای بیخاطره هست
در این سایه، شرابی
و در این شراب،
قطرهای از مروارید که از آن توست.
بر لبم نغمهای حزنانگیز جاریست
در این نغمه، تکجملهای بیتا
و در این جمله، نُتی عارفانه که از آن توست.
در قلبم، خلوتگاهی پنهان است
در این خلوتگاه، چراغی نیمهجان
و در این چراغ،
شعله کوچکی که منتظر توست
✨♥️✨
داریوش شایگان
از کران به کران از دریا به دریا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
ای خداوندی که در دل دوستانت
نور عنایت پیداست
جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست
چون تو دوست کجاست
نشانت بیقراری دل و غارت جانهاست...
کشف الاسرار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
بر حال عاشقان و صادقان
به سماعِ ظاهر ، بی عیانِ باطن
وقوف نتوانی یافت.
هر که بی دل وار، قدم در راه عشق نهاد
و مقصد او رضای دوست باشد
لاشک سرگردان در بادیه فراق میپوید
و مقامات متفاوت پسِ پشت میکند
تا نظر بر قبله دل افگنَد
و چندان که این سعادت یافت
جان از برای قربان در میان نهد،
و اگر از جان، عزیزتر جانانی دارد
هم فدا کند...
✍نصرالله منشی
📚کلیله و دمنه
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
مرا از آرزوی دیدار محبوب
صبری نمانده است
اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانزِل
که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال
حضرت حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا!
به خدا سوگند اگر اقلیمهاى هفتگانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیاى شما در نزد من از برگ نیم جویدهاى در دهان ملخى ناچیزتر است.»
[نهج البلاغه، خطبه۲۲۲]
همین کلام رفیع، به تنهایی
برای بیان علوّ قدر
و خلوصِ دل علی مرتضی(ع) کافی است
گمان نمیکنم کسی به این صراحت و حساسیت،
انزجار خود را از جور و ستم، بیان کرده باشد.
برای آنکه خواهانِ تشبه به علی(ع) است،
همین گفتهی بُهتآور کافی است.
بدا به احوال ما که برای دستیابی
به قدرت،منزلت،ثروت یا هر چیزی
از همین دست پایهلرزان،
به خود جواز جور و ستم میدهیم.
بدا به حال ما که به خود حق میدهیم
برای حفظ مصالح یا وصول
به اهدافی مرتکب جفاهایی شویم
و یا وقوع جفاهایی را نادیده بگیریم.
✍️ صدیق قطبی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گر عید وصل توست منم خود غلام عید
بهر توست خدمت و سجده و سلام عید
تا آفتاب چهره زیبات در رسید
صبحی شود ز صبح جمال تو شام عید
در یُمن و در سعادت و در بخت و در صفا
ای پرتو خیال تو بوده امام عید
ای سجدهها به پیش درت واجبات عید
وی دیده خویشتن ز تو قایم خرام عید
جام شراب وصل، تو پر کن ز فضل خود
تا کامِ جان روا شود از جام و کام عید
آمد ز گرد راه تو این عید و مژده داد
جانم دوید پیش و گرفته لگام عید
حضرت مولانا
🌺عید سعید غدیر،
عید ولایت بر شما مبارک باد🌺
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
ای جان من ...
دلم به کعبه وصلت
عظیم مشتاق است
شرح رساله معرفت
شیخ نجم الدین کبری
⭐️
نقلست که سیدی بود که
او را ناصری گفتندی
قصد حج کرد چون به بغداد رسید
به زیارت جـنـیـد رفت و سلام کرد
جـنـیـد پرسید که سید از کجاست گفت:
از گیلان؛ گفت: از فرزندان کیستی گفت:
از فرزندان "امیرالمؤمنین علی"
گفت: پدر تو دو شمشیر میزد
یکی با کافران و یکی با نفس
ای سید که فرزند اویی
از این دو کدام کار فرمایی؟
سید چون این بشنید بسیار بگریست
و پیش جنید غلتید گفت:
ای شیخ حج من اینجا بود
مرا بخدای راهنمای .
گفت: این سینه تو
حرم خاص خدای است
تا توانی هیچ نامحرم
در حرم خاص راه مده
#تذکره_الاولیاء
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی که شنودی
ور باد نبودی که سرِ زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق که نمودی
محبت چون به غایت رسد
آن را عشق خوانند
و عشق خاص تر از محبت است
زیرا که همه عشقی محبت باشد
اما همه محبتی عشق نباشد
و محبت خاص تر از معرفت است
زیرا که هر محبتی معرفت باشد،
اما همه معرفتی محبت نباشد.
پس اول، پایه معرفت باشد
و دوم پایه محبت
و سوم پایه عشق.
و به عالم عشق که
بالای همه است نتوان رسیدن،
تا از معرفت و محبت دو پایۀ نردبان نسازد
و معنی خُطوَتیْنِ وَ قَد وَصَل این است...
[ دو گام بردار تا واصل شوی ]
#حکیم_سهروردی
4_5771676459382867694.mp3
461.1K
هوالعزیز💐
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
میداندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
#حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
سلام عزیزان همراه،یاران مهربان تماشاگه جان درسایه نگاه مهربان حضرت یار روزگارتان نیک باد✋💐🕊❤️
پیوسته ماهی در دریا متحیر است
اما دریا در آن ماهی؛متحیر است،
که بدین بزرگی!چگونه و چیست
که در من است؟
"ماهی"
ماهی در آثار شمس و مولانا عهده دار استعارههای گوناگونی است،
از جمله:
عاشق،انسان، انسان کامل،
انسان غریب در عالم.
#شمس_تبریزی