eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
و عزّت ربوبیّت از اوج کبریا و عظمت با جان مستمند و دلِ دردمندِ آدم می‌گفت: من تو را از مشتی خاک ذلیل بیافرینم و به عزت از ملائکه مقرب برگزینم و تو را محسود و مسجود همه گردانم و حضرت کبریا را در معرض اعتراض آرم و عزازیل را از دوستیِ تو دشمن گیرم و پیش تخت خلافت تو بر دارِ لعنتش کشم و به ترکِ یک سجده تو سجده‌های هفتصد هزار ساله او را هباءِ منثور گردانم و از جوارِ رحمتِ خود دور کنم، آنگاه تو شکر این نعمت‌ها نگزاری و حقِ من نشناسی و قدرِ خود ندانی و دشمن را دوست گیری و دوست را دشمن دانی و مرا و خود را در زبان دوست و دشمن اندازی؟ لاجرم، چون سطوتِ قهّاری ما دستبرد بنماید، باید که در صدمتِ اول به صبر پایداری و چین در ابرو نیاری. @TAMASHAGAH
نقل است که گبری را گفتند که: «مسلمان شو». گفت: «اگر مسلمانی این است که بایزید می‌کند، من طاقت ندارم و نتوانم کرد. و اگر این است که شما می‌کنید، بدین هیچ احتیاج ندارم». @TAMASHAGAH
روزی خواهد آمد که عشق بر فراز درختان اساطیری ، پرواز سیمرغ می‌کند و فریاد ترانه‌ای به وسعت بهار سر می‌دهد . روزی که تا شکوفایی گل سرخ فاصله‌ای نیست و پرنده به شوق تماشای دشت سر از پا نمی‌شناسد . روزی که شفق سرشار از از عطر نسیم زلفان توست و لاله‌ها رنگ لبان تو را وام می‌گیرند . روزی که سیب ، چون گونه‌های تو مست رسیدن می‌شود . شاملو @TAMASHAGAH
ای که از بی‌بصران راه خدا می‌طلبی چشم بگشای که از کور عصا می‌طلبی! ای که داری طمعِ وقتِ خوش از عالَم خاک نور از ظلمت و از درد، صفا می‌طلبی!.. کردی انفاسِ گرامی همه در باطل صَرف همچنان زندگی از حق، به دعا می‌طلبی! 🍃 @TAMASHAGAH
عشق چیز عجیبی‌ست؛دست و پایت را می‌بندد اما پَر و بالت می‌دهد🕊✋ @TAMASHAGAH
عشق ،شادی‌ست عشق ،آزادی‌ست . عشق آغازِ آدمیزادیست... #هوشنگ ابتهاج @TAMASHAGAH
به صداقت سوگند! ناراستی... تا ابد ، پایدار نخواهد ماند. @TAMASHAGAH
⭕️ «صمد». صمد است و در معنیِ صمد سخـن بسیار گفته‌اند. گروهی چنین گفته‌اند که صمد را معنی مصموداليه بالحوائج بُوَد، یعنی همه را بدو حاجت بُوَد و او را به کس حاجت نَبُوَد. همه‌ی حاجت‌ها به او بردارند. سؤال همه بشنود، و بسیاریِ سؤال‌ها او را مشغول نگردانَد. و مراد همه بداند و بسیاریِ مرادها بر وی پوشیده نگردد، و بسیاریِ خواهندگان او را به غلط نیفکند. همه را حاجت روا کند و او را هیچ چیز کم نیاید. و نیز گفته‌اند: الصمدالذی لاجوف له. یعنی خورنده نیست و او را به خوردن نیاز نیست. خورانَد و خود نخورد. چنانکه گفت: و هو يطعم و لايطعم. بخواباند و خود نخسبد. نگه دارد و او را به نگهداشت حاجت نیاید. و نیز گفته‌اند: الصمد الذی يستغنى و لايستغنى عنه. صمد آن باشد که بی‌نیاز باشد و از او بی‌نیاز نباشند. تا جعفرصادق رضی‌الله عنه گوید: محبت عارفان از صمدی خیزد که همه را بدو نیاز بُوَد و او را به کس نیاز نبُوَد. اگر نیازمندان بی‌نياز را خواهند هیچ عیب نباشد. عجب آن باشد که بی‌نیاز نیازمندان را خواهد. و چون بی‌نیاز باشد دوست داشتن را سزاوار باشد که نیازمند، نیازمندان را بی‌نیاز نتواند کردن به سبب آنکه خود به نیازمندیِ خـود مشغول باشد، دیگران را بی‌نیاز چگونه گرداند؟! باز چون خود بی‌نیاز باشد، همه نیازمندان را بی‌نیاز گرداند. همچنانکه ذلیل، ذلیلان را عزیز نتواند گردانیدن، از آنکه به ذلِّ خویش مشغول باشد. اما چون عزیز باشد ذلیلان را عزیز تواند گردانیدن. ضعیف نیز همچنین به ضعف خویش مشغول باشد، ضعیفان را قوی نتواند گردانیدن. باز چون قوی باشد ضعیفان را قوی تواند گردانیدن. عاجز همچنین به عجز خویش مشغول باشد، عاجزان را قادر کی تواند گردانیدن؟! معنی صمد این است که یاد کردیم بر سبیل اختصار، والله المستعان. 📕 شرح التعرّف لمذهب التصوّف ✍ خواجه امام ابو ابراهیم اسماعیل بن محمد مستملی بخاری جلد۱، الباب الثالث، ص۲۴۳ @TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 شاید که به درگاه تو عمری بنشینم در آرزوی روی تو، وانگاه ببینم دریاب که از عمر دمی بیش نمانده است بشتاب، که اندر نفس باز پسینم فریاد! که از هجر تو جانم به لب آمد هیهات! که دور از تو همه ساله چنینم دارم هوس آنکه ببینم رخ خوبت پس جان بدهم، نیست تمنی بجز اینم آن رفت، دریغا! که مرا دین و دلی بود از دولت عشق تو نه دل ماند و نه دینم از بهر عراقی، به درت آمده‌ام باز فرمای جوابی، بروم یا بنشینم؟ 📚 - غزلیات - غزل شماره ۱۸۲ @TAMASHAGAH
گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا جانیست چون شعله ولی دودش ز نورش بیشتر چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا @TAMASHAGAH
🌹 ما نقش دلپذیر ورق‌های ساده‌ایم چون داغ لاله از جگر درد زاده‌ایم با سینهٔ گشاده در آماجگاه خاک بی‌اضطراب همچو هدف ایستاده‌ایم بر دوستان رفته چه افسوس می‌خوریم؟ با خود اگر قرار اقامت نداده‌ایم 🍃 @TAMASHAGAH ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آنک بدید روی تو در نظرش چه سرد شد گنج که در زمین بود ماه که در سما بود با تو برهنه خوشترم جامه تن برون کنم تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود ✨✨✨ @TAMASHAGAH
آب حیات منست خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرّمیست ،ما و غم روی دوست داروی مشتاق چیست؟زهر زدست نگار مرهم عشّاق چیست؟ زخم ز بازوی دوست دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا به حشر حلقه ی هندوی دوست گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گَردِ من از کوی دوست شیخ اجل سعدی شیرین سخن 👌👌👌 @TAMASHAGAH
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت دل رنجور بی‌قرار منست به لاله‌زار و گلستان نمی‌رود دل من که یاد دوست گلستان و لاله‌زار منست 🍃🍃 سعدی @TAMASHAGAH
برای اجابت ِ آنچه در دل دارید آرزو می کنم‌ ، آرزویی به بزرگی اجابت کننده اش! به شب ، صدای سکوت و نگاه ِمهربان ِحضرت یار سلاااام✋
هوالعزیز💐 صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات در یکی نامه محال است که تحریر کنم با سر زلف تو مجموع پریشانی خود کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم نیست امید صلاحی ز فساد حافظ چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم @TAMASHAGAH
🤍🌙 ای شب! به پاس صحبت دیرین خدای را! با او بگو حکایت شب زنده‌داری‌ام با او بگو چه می‌کشم از درد اشتیاق شاید وفا کند، بشتابد به یاریَم @TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد سر من مست جمالت دل من دام خیالت گهر دیده نثار کف دریای تو دارد ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد غلطم گر چه خیالت به خیالات نماند همه خوبی و ملاحت ز عطاهای تو دارد گل صدبرگ به پیش تو فروریخت ز خجلت که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد سر خود پیش فکنده چو گنه کار تو عرعر که خطا کرد و گمان برد که بالای تو دارد جگر و جان عزیزان چو رخ زهره فروزان همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد دل من تابه حلوا ز بر آتش سودا اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد هله چون دوست به دستی همه جا جای نشستی خنک آن بی‌خبری کو خبر از جای تو دارد اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد خمش ای عاشق مجنون بمگو شعر و بخور خون که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد سوی تبریز شو ای دل بر شمس الحق مفضل چو خیالش به تو آید که تقاضای تو دارد @TAMASHAGAH
در این عالم جهت نظاره آمده بودم و هر می‌شنیدم ، بی‌«سین» و «خا» و «نون» و بی«کاف»و«لام»و«الف»و«میم» و از این جانب سخن‌ها می‌شنیدم. گفتم که ای سخنِ بی‌حرف! اگر تو سخنی ، پس این‌ها چیست؟ گفت:« نزدِ من بازیچه.» تبریزی @TAMASHAGAH
"و اشتهی اَن اقطف لک کلمات و کلمات من اشجار البلاغه ولکن کل الکلمات رثه وحبک جدید جدید" و میل دارم برای تو کلمه بچینم و کلمه‌هایی از درختان فصاحت امّا همه‌ی کلمات کهنه‌اند و عشق‌ات جدید است جدید... @TAMASHAGAH
به قلب مهربونت افتخار کن ! همه لیاقت داشتن چنین دلی را ندارند ... دلی که بوی ناب انسانیت دارد و سجده گاه دائم فرشتگانست، ارزشمند است 🕊 @TAMASHAGAH