کنون که بر کف گل جام باده صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد
که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است
به درد و صاف تو را حکم نيست خوش درکش
که هر چه ساقي ما کرد عين الطاف است
ببر ز خلق و چو عنقا قياس کار بگير
که صيت گوشه نشينان ز قاف تا قاف است
حديث مدعيان و خيال همکاران
همان حکايت زردوز و بورياباف است
خموش حافظ و اين نکته هاي چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
محمد بن السماک گوید: در بصره شدم خلقى را دیدم روى بصحرا نهاده و جنازه در میان گرفته و بحکم تقرب دستارها بر آن همىانداختند،
جنازه دیگر دیدم که همى بردند و بر آن سنک باران همىکردند
پرسیدم از آن حال، گفتند: در این شهر مردى بود مؤذن چهل سال روزگار خود در طاعت و متابعت گذاشته بوقت آنکه بانک نماز کرد دل را در سر زلف خوبرویى گم کرد و آن خوبروى بعقد نکاح وى رضا نمیداد مگر بدو شرط یکى آنکه خمر باز خورد، دیگر آنکه زنّار گبر کى در بندد.
آن مسکین بدبخت صدره توحید بر کشید و زنّار شماسى اختیار کرد و خمر باز خورد و در آن گمراهى طریق مواصلت میجست.
آن خوب روى گفت: قدم اختیار ما درین مراد بریده کردند دوش جفت ما را در بهشت بما نمودند و شغل ما بى ما بمراد ما بساختند گواهى میدهم که خدا یکى است و محمد رسول او، این بگفت و جان بداد بر مسلمانى، این خبر بمؤذن رسید از غبن حسرت و حیرت آهى بکرد و جان بداد بر کافرى، اکنون آن جنازه که سنگ باران بدان همىکنند جنازه آن مؤذن است و آن دیگر جنازه که دستارها بحکم تقرّب بر آن مىاندازند مهد دولت آن نو مسلمان است.
هزار جان مقدّس فداى آن نقطه عنایت باد که روز میثاق بر جانهاى دوستان تجلّى نمود.
عنایة الازلیة کفایة الأبدیّة، هو مولانا، او است خداوند ما نزدیکتر بما از ما مهربانتر بر ما از ما، خواهنده ما بى ما بکرم خویش نه بسزاى ما، نه معاملت در خور ما، نه منّت بتوان ما.
هر چه کردیم تاوان بر ما.
هر چه تو کردى باقى بر ما.
هر چه کردى بجاى خود کردى نه براى ما.
کشف الاسرار میبدی
@TAMASHAGAH
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد منزل سَلْمیٰ که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند؟
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
#حافظ
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز مظلوم اگر تیره وگرمشئوم است
روز ظالم بیقین تیره تر از مظلوم است
#طوفان_الاقصی
@TAMASHAGAH
اکنون تو خود را می آزما که:از گریه و خنده،
از صوم و نماز،و از خلوت و جمعیت و غیره،
ترا کدام نافع تر است و احوال تو به کدام طریق راست تر می شود، آن کار را پیش گیر.
#فیه ما فیه
@TAMASHAGAH
ز چشم عشق توان دید روی شاهد غیب
که نور دیدهٔ عاشق ز قاف تا قاف است
#حافظ
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من!
به عدالتت هرگزفکر نمیکنم
به دنبال فضل و رحمت توام!
من مسکین ،کجا طاقت عدل تو را دارم ؟
امید به رحمت و مهربانیت را، همچون چشمهای از آب حیات، در زمین وجود بندگانت، جوشاندهای و لبریز کردهای که اگر این امید نبودیأس و ناامیدی همه را خشکانده بود.
جان من!
آغوش گرمت همواره برای پذیرایی از بندگانت گشوده است.
درِ خانه ات همواره باز است، دربان هم ندارد و اذن ورودش، طلب و حاجت #منست.
سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم🙏
@TAMASHAGAH
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حیف باشــد از او غیــــر او تمنــایی
دُرَر ز شـوق برآرند ماهیـــان به نثـــــار
اگـــر سفینـــه حافظ رســد به دریـــایی
#حافظ
@TAMASHAGAH
⭕️ مؤمنان زیرک، دانا و تمیز دهنده حق از باطلاند.
هر طایفهای، طایفهی دیگر را نفی میکند. اینها میگویند که: حق ماییم و وَحی ما راست و ایشان باطلاند. و ایشان نیز آنها را همچنین میگویند، همچنین هَفتاد دُو مِلَّت نفیِ یکدیگر میکنند. پس به اتّفاق میگویند که همه را وحی نیست. پس در نیستیِ وحی همه مُتّفِق باشند و از این جُمله، یکی را هست. بر این هم متّفِقاند. اکنون مُمَیِّزی(دانا) کَیِّسی(زیرک)، مؤمنی میباید که بداند که آن یک، کُدام است که:
اَلْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ مُمَیِّز
(مؤمن، زیرک و باهوش و ممیز است)
و ایمان همان تمیز و ادراک است.
سؤال کرد که: اینها که نمیدانند بسیارند و آنها که میدانند اندکاند. اگر به این مشغول خواهیم شدن که تَمیز کنیم میان آنها که نمیدانند و گوهَری ندارند و میانِ آنها که دارند، درازنای کَشَد!
فرمود که: اینها که نمیدانند اگرچه بسیارند، امّا اندکی را چون بدانی، همه را دانسته باشی. همچون که مُشتی گندُم را چون دانستی (شناختی)، همه انبارهای عالَم را دانستی. و همچنین پارهای شِکَر را چون چشیدی، اگر صَد لَوْن حَلوا سازَند از شِکَر، دانی که در آنجا شِکَر است، چون شِکَر را دانستهای.
کسی که شاخی از شِکَر بخورد، چون شِکَر را نشناسد؟ مَگر او را دو شاخ باشد (یعنی گاو باشد که در نادانی مثل است).
#مولانای جان
#فیه_ما_فیه
@TAMASHAGAH
تا نگردی عاشق از این ماجرا
کی توانی کرد درک نکته ها
بعضی اوقات آدمها را باید در موقعیتی که در آن بزرگ شدهاند دید تا بتوان درکشان کرد.
@TAMASHAGAH
نومید کنندهترین ننگها، ننگ آن نادانی است که گمان میکند همه چیز را میداند و در نتیجه به خودش اجازهی آدمکشی میدهد.
✍ #آلبر_کامو
📕 #طاعون
ترجمه: رضا سیدحسینی
ص۱۶۴
@TAMASHAGAH
🔅 وصف معرفتِ خاوریان عشق!
ای با بقاءِ تو،
گوهرِ حکمتِ معرفت یتیم بمانده!
و در میدانِ رخشکشانِ عشقِ تو
گُردانِ زابلِ توحید فرومانده!
ای آفتاب درخشنده به نورِ جاوید!
رُوی به خاوریانِ عشق،
دمی به صحراء ساسانیان ولایت شو
به گرزِ زابلیِ رستمِ معرفت
صف آن هیولیان بشکن،
که زُهره را زَهره
در قبضِ عشق بگسیختی.
هیزمِ عشق در چراگاهِ قدم بگذار،
داغِ حرمان بر پیشانی زمان بر نه،
و مرغِ جهات را بیرون کن،
تا لشکرِ عشقِ جانان آید
#شطحیات_شیخ_روزبهان_شیرازی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥🌙
شب، چو در بستم
و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم...
#فرخی_یزدی
🎙#دکتر_کاکاوند
@TAMASHAGAH
🔅
شیخ را گفتم:
کس باشد که از بندِ هرچه دارد برخیزد؟
شیخ گفت: کس آن کس بُود
گفتم: چون هیچ ندارد زندگانی
به کدام اسباب کند؟
شیخ گفت: آن کس که این اندیشد
هیچ ندهد،
اما آن کس که همه بدهد این نیندیشد.
عالَم توکّل خوش عالَمی است
و ذوقِ آن به هر کس نرسد.
فی حالة الطفولیه
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
📚هشت رسالهی سهروردی
دکتر کاظم محمدی
@TAMASHAGAH
❤️🔥🕊
به تو محتاجْ چنانم که فقیری به دِرَم
به تو مشتاقْ چنانم که غریقی به کنار
من و از عشق صبوری؟!
به چه تاب و چه توان...
من و از کویِ تو دوری؟!
به چه صبر و چه قرار...
صفتِ عشق ندانی تو که عاشق نشدی
حالِ بیمار ندانی چو نگشتی بیمار
گرچه تیغم بزند؛
فرقِ من و مَقدم دوست
گرچه زارم بکشد؛
دست من و دامنِ یار
#طبیب_اصفهانی
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایی که گذرگاه دل محزونست
آن جا دو هزار نیزه بالا خونست
لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند
مجنون داند که حال مجنون چونست
#رودکی
#حافظ
#جامی
#مولانا
#رشیدکاکاوند
@TAMASHAGAH
نیست در جاذبهی شوق، مرا کوتاهی
پلّهی ناز تو بسیار بلند افتادهست
#اوحدی_مراغهای
@TAMASHAGAH
هوالعزیز
🍃جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
🍃چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
🍃نامد گه آن آخر کز پرده برون آیی
آن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کی
🍃در آرزوی رویت ای آرزوی جانم
دل نوحهکنان تا چند، جان نعرهزنان تا کی
🍃بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین این بند گران تا کی
🍃دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی
🍃گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کی
🍃گر عاشق دلداری ور سوخته یاری
بی نام و نشان می رو زین نام و نشان تا کی
🍃گفتی به امید تو بارت بکشم از جان
پس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کی
🍃عطار همی بیند کز بار غم عشقش
عمر ابدی یابد عمر گذران تا کی
@TAMASHAGAH