#دیوان شمس/غزل شماره ۶۹
چه باشد گَر نگارینَم بگیرد دستِ من فردا
ز روزَن سَر دَرآویزَد چو قُرصِ ماهِ خوش سیما
دَرآیَد جانْ فَزایِ من گُشایَد دست و پایِ من
که دستَم بَست و پایَم هَم کَفِ هِجْرانِ پابَرجا
بِدو گویم به جانِ تو که بیتو ای حَیاتِ جان
نه شادم میکُند عِشرَت نه مَستم میکُند صَهْبا
وَگَر از نازْ او گوید بُرو از من چه میخواهی؟
زِ سودایِ تو میتَرسَم که پیوندد به من سودا
بَرَم تیغ و کَفَنْ پیشَش چو قُربانی نَهَم گَردن
که از من دَردِسَر داری مرا گَردن بِزَن عَمْدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مُردن بِهْ از هِجْران به یَزدان کَاخْرَجَ اَلْمَوْتی
مرا باور نمیآمد که از بَنده تو بَرگردی
همی گفتم اَراجیف است و بُهتانْ گُفتهی اَعْدا
تویی جانِ من و بیجانْ ندانم زیستْ من باری
تویی چَشمِ من و بیتو ندارم دیدهی بینا
رَها کُن این سُخنها را بِزَن مُطرب یکی پَرده
رَباب و دَف به پیش آور اگر نَبْوَد تو را سُرنا
@TAMASHAGAH
#امام_علی علیهالسلام فرمودند:
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.
از هر کاری که ترسیدی خود را در آن بینداز، زیرا رنجی که در اثر نگاهداشتن خود از آن چیز به تو میرسد بزرگتر از چیزی است که تو از آن میترسی.
#نهجالبلاغه، حکمت 166
@TAMASHAGAH
دی شیخ باچراغ همی گشت گردشهر
کزدیو و دد ملولم وانسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود؛جسته ایم ما
گفت آن که یافت می نشود؛آنم آرزوست
#مولانای_جان 🕊
@TAMASHAGAH
🍂🍂🍂
ناخدا در کشتی ما گر نباشد گو مباش
ما خدا داریم، ما را ناخدا در کار نیست
#امیرخسرودهلوی
@TAMASHAGAH
🌾🌾
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ، ما را کم تحمل ساختند...
#فاضلنظری
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
#سعدی
@TAMASHAGAH
خواب دیدم که برایم غزلی میخواندی
دوستم داری و این خوبترین تعبیر است
#سوگلمشایخی
@TAMASHAGAH
این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام
مینشاند چرخ هرکس را به جای خویشتن
#صائبتبریزی
@TAMASHAGAH
ای بخورده از خیالی جامِ هیچ
همچو مستانِ حقایق بَر مَپیچ
#مثنوی_مولانا دفترسوم
📘کنایه از کسانی که ادای انسانهایی را در میآورند که از جام هستی بخش نوشیده اند و مست شده اند ، ادای انسانهای فرهیخته را در میاورند بدون آنکه چیزی در وجودشان داشته باشند و کسب کرده باشند
مانند مستان تلو تلو میخورند و خود را مدهوش نشان میدهند
@TAMASHAGAH
آموزه ای از مثنوی معنوی مولانا:
"گفت موسی ای خداوند حساب
نقش کردی باز چون کردی خراب
نر و ماده نقش کردی جانفزا
وانگهان ویران کنی این را چرا"
گفت حق دانم که این پرسش ترا
نیست از انکار و غفلت وز هوا"
ورنه تادیب و عتابت کردمی
بهر این پرسش ترا آزردمی"
🍁🍁🍁🍁
روزی حضرت موسی(ع) به خداوند گفت:
"ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را میآفرینی و باز همه را خراب میکنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب میآفرینی و بعد همه را نابود میکنی؟"
خداوند فرمود :
"ای موسی! من میدانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب میکردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی میدادم. اما میدانم که تو میخواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را میدانی. این سوال از علم برمیخیزد. هم سوال از علم بر میخیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی میشود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمیخیزد."
آنگاه خداوند فرمود :
"ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود."
موسی بذرها را کاشت و گندم هایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را میبری؟ موسی جواب داد:
"پروردگارا ! در این خوشهها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانههای گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم میکند که گندم ها را از کاه باید جدا کنیم."
خداوند فرمود:
"این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ "
موسی گفت:
"ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرمودهای."
خداوند فرمود :
" پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن میآفرینم که گنج حکمت های نهان الهی آشکار شود."
خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.
#مولانای_جان
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس برای دیده شدن کار نکند
خدا برای دیده شدنش کار میکند
شهید سلیمانی🍃
#خانه_ادب
#حال_خوب
@TAMASHAGAH
عاشقانه های کتاب🌱
آرام وساکت چون جهانی درقفسه ی کتابخانه یا گوشه ای نشسته اند.
وبا مهربانی مارا به خودمی خوانند.
جهانی که "یک سخن دارد به پهنای فلک"
کتابهاحتی در سکوتشان هم سخاوتمندانه
تورا به خواندن دعوت می کنند.
نظم وزیبایی وآرامش عمیقشان
چون بوستانی پراز گل شیفته ات می کند.
اگر باشوق به سراغش بروی با زبان بی زبانی می گوید"
انیس کنج تنهایی هستند."
گاهی کتابهاگله دارند که سالهاست آن را خریده ای ودرقفسه ای درخانه ات غریبانه رهایشان کرده ای.
یا به زیر زمین خانه تبعیدشان کرده ای.
وبه عاشقان کتاب هم امانت نداده ای..
گله ی آنهارا می شنوی ومی روی سراع
کتابهایی که بی صبرانه منتطرت بوده اند.
کتاب را باز می کنی. چون پرنده ای زیبا
با ل های آگاهی ودانایی را برایت می گشاید.
همراه با پرنده ای سرشار از شوق وعلم پرواز می کنی .
گاهی به اهرام مصر می روی
عظمت وسخت کوشی انسان را درمی یابی ودرد ورنج بردگان را با چشم دل می بینی.
همراه باشاهنامه قدم در دنیای اساطیری می گذاری ودوش به دوش سیمرغ پرواز می کنی.
شاهد بالیدن زال دردامان سیمرغ می شوی.
زالی که پدر رستم است .
شاهد تولد رستم با راهنمایی سیمرع هستی.
.رستمی که آرمانی ترین واستوارترین قهرمانان شاهنامه است .
همراه با سیمرغ
تن خسته ورنجوروزخمی رستم را شفا می بخشی .درمی یابی که انسانهای
بزرگ دردهای بزرگ دارند.
با گریه های رستم در کشته شدن سهراب همراه می شوی .
چه فاجعه ایست وقتی بزرگمردی چون رستم می گرید
درمی یابی که ایران درسوگ سهراب ها
گریسته است.
با مثنوی پله پله تا ملاقات خدا می روی
واز درددوری وفراق حق می نالی.
همراه بازرگان به هند سفرمی کنی ورنج ودرد دوری وفراق را با تمام وجود حس می کنی.
با حافظ ،فلک را سقف می شکافی وطرحی نو درمی اندازی.
با سعدی ،حکمت وعشق را با همه
وجود می نوشی.
با عطاردرمنطق الطیر هفت شهرعشق رامی گردی وسیمرغ می شوی.
با سپهری عرفان را درفضای سیمان وآهن تجربه می کنی .
دلت می خواهد بدوی تا ته دشت با خودت می گویی "بیا زندگی را بدزدیدم میان دودیدار قسمت کنیم :
سپهری
با شاهکارهای رمانهای جهانی سفری عمیق وروان شناسه را به دورترین نقاط جهان آغاز می کنی .
سرزمینها را می شناسی که( بر وبحر زیادست وآدمی بسیار)
با قرآن ونهج البلاغه روحت را آرامش وصفا می بخشی .
کلام خدا به تواطمینان می دهد که خداوند ازرگ گردن به تونزدیک تراست .
سفرنامه ها ،رمانها .ناداستانها ،خاطرات
کتابهای تاریخ جغرافیا دنیای تازه ای اورا بروید می گشاید .دستت را بامهربانی می گیرد وشهربه شهر می برد.
از دنیای تنهایی نجاتت می دهد.
امید واعتماد به نفس به تو می بخشد.
با کتابهای علمی جها ن را می شناسی
وخلاقیت وخود آگاهی دروجودت به بارمی نشیند.
شیرینی درک ودریافت را می چشی
کتاب یار همراه تواست ، یار مهربان
همدردی صمیمی وبردبار
درکنجکاوی ها درناامیدی ها ،در سرگردانی ها واندیشیدن ها
درحل مجهولات زندگی همراه وهمدمی
بی نظیر است.
فروغ صبح دانایی کتاب است...
@TAMASHAGAH
#معرفي_كتاب
در کتاب “هستی و مستی” تصویری نو و متقاوت از خیام و باورها و آموزه های وی ارائه میشود که با تفاسیری که تاکنون از خیام شده، متفاوت است و ما با خیامی مواجهیم که در جایگاه فیلسوف– ادیب در رباعیات خود نیز فلسفهورزی میکند و با ذوق ادبی که دارد در مورد مشکل ترین مسایل فلسفه میاندیشد.
همچنین در این کتاب ما خیامی را میبینیم که در طرز تفکر و راه و رسم زندگی خود بیش از هر شخص دیگری به سقراط شباهت دارد چرا که او هم همانند سقراط فضیلت را در علم و معرفت عقلانی میداند و به معرفت نفس و خودشناسی بیش از هر چیز دیگری توجه میکند. کتاب “هستی و مستی” روایت غلامحسین ابراهیمی دینانی از دنیای پررمز و راز خیام به
همراه تفسیر او از رباعیات این شاعر نامدار ایرانی در فاصله کمتر از سه ماه به چاپ دوم رسیده بود.
دکتر دینانی در این کتاب دربارة موضوعاتی چون هستی و مستی، عشق و عقل، پیدایی و ناپیدایی و زیبایی اخلاق از منظر خیام سخن گفته است.
باید اعتراف نمود که سخن دکتر دینانی، سخن جدید و نگاهی دوباره به حکیم عمر خیام نیشابوری است که با آنچه تا قبل گفته شده، تفاوت اساسی دارد. به نظر می رسد بدون توجه به سخنان
دکتر دینانی درباره خیام و بدون اعتنا به خیامی که وی معرفی کرده است، سخن درباره این حکیم فیلسوف فرزانه و دانشمند برجسته نه تنها راه به جایی نخواهد برد، بلکه جوینده را به خطا رهنمون خواهد ساخت.
#خيام_نيشابوري
#هستي_و_مستي
#غلام_حسين_ابراهيمي_ديناني (نويسنده)
#اطلاعات (ناشر)
@TAMASHAGAH
بی مقدمه از عمق جانش گفت: "چه خوب که هستی!" و من آماده بودم تا کوه را از جا بکنم و دنیا را با همین دستهای خالیام فتح کنم...
گاهی یک قدردانیِ بهجا، یک عذرخواهی، یک دلگرمی، معجزه میکند و مرهم همه جانبهای میشود روی عمیقترین زخمها...
آدمها فقط میخواهند دیده شوند. مهم نیست چقدر برایشان سخت بوده، چقدر راه آمدهاند و چقدر تاوان دادهاند، همین که بدانند قدرشان دانسته میشود، برایشان بزرگترین پاداش و دلچسبترین حالت احترام و دوست داشتن است.
گاهی بدون مقدمه از خوبیِ آدمها حرف بزنید، از کارهای ارزشمندشان، از گذشتهایی که داشتهاند، ذکاوتی که به خرج دادهاند،
با همه سختی ها پای شما مانده اند، اوقاتی که صرفتان کرده اند، عشقی که بیچشمداشت نثار کردهاند و جهانی که به یمن حضور آنان بهتر شده...
آدمها را ببینید و به آنان بگویید: چه خوب که در جهانِ شما هستند...
آدمها را ببینید، پیش از آنکه ناچار شوند با بغض و تقلا، خودشان را به شما یادآوری کنند...
که دیدن، مادامی ارزش داردکه هنوز به التماس آلوده نشده باشد...
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
مولایمان علی ع میفرمود:
گاهی احساس میکردم
که فاطمه اصلا دل ندارد.
وقتی میدیدم به هیچ چیز دل نمیبندد،
با هیچ تعلقی زمینگیر نمیشود،
هیچ جاذبهای او را مشغول نمیکند؛
یقین میکردم که او جسم ندارد،
متعلق به اینجا نیست...
روحِ محض است، جانِ خالص است.
گاهی احساس میکردم که؛
فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد..
استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزلناپذیر چون ستون های محکم و نامرئی آسمان...
یکّه و تنها در مقابل یک حکومت
ایستاد و دلش از جا تکان نخورد.
من مأمور به سکوت بودم و حرفهای
دلِ مرا هم او میزد.
گاهی احساس میکردم فاطمه دلی از
گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفافتر ازبلور...
و حیرت میکردم که یک دل چقدر میتواند نازک باشد، چقدر یک انسان میتواند مهربان باشد.
غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود...
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالنور🍃
مائیم که تا مهر تو آموختهایم
چشم از همه خوبان جهان دوختهایم
هر شعله کز آتش زنهٔ عشق جهد
در ما گیرد از آنکه ما سوختهایم
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
رستگاری تنها وظیفه من در این جاست،
وظیفه دارم این دنیا را بابت تمام خطاهایی که مرتکب شدهام ببخشم،
بنابراین به همراه این دنیا از تمام خطاها رها می شوم»
#دورهای_در_معجزات 📕
@TAMASHAGAH
در نهاد هر که چشم عشق گشاید؛ جمالی که "لیس کَمِثلهِ شیء" نعت اوست جلوه نماید.
#مرآت العارفین
مسعود بخارایی دهلوی
@TAMASHAGAH