حین يقول
العاشق لمعشوقته
اني أعبدك
فإنّه يؤكد دون أن يدري
أن الحب ديانة ثانية
وقتي عاشق به معشوق میگوید
تو را میپرستم
بیآنکه بداند تصدیق میکند
عشق، دینِ دوم است
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از حیرانی و سکوتم غمگین نشو
و گمان نبر که میان من و تو، چیزی عوض شده!
آنگاه که نمیگویم [نمیتوانم بگویم] دوستت دارم،
یعنی که دوستترت میدارم
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خذي كل شيءٍ تريدينه..
واتركي لي لغتي..
فأنا بحاجةٍ حين تكونين معي
إلى لغةٍ جديدةٍ أحبك بها..
وأمشط شعرك بها..
وأغسل أقدامك بها..
وأغطيك بحنان حروفها،
عندما تنامين..
هرچه میخواهی بگیر
اما زبانم را برای خودم بگذار
که وقتی تو با منی، به زبان جدیدی نیاز دارم
تا با آن دوستت داشته باشم
و موهایت را شانه کنم
و پاهایت را بشویم
و وقتی به خواب میروی،
با مهربانیِ حروفش رویَت را بپوشانم...
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من شبیه به عاشقانت نیستم
اگر کسی به غیر از من،
به تو ابر هدیه داد!
من، به تو باران هدیه میدهم..
و اگر به تو فانوس هدیه داد
من به تو شاخه درختی هدیه میدهم،
من به تو درخت هدیه میدهم،
و اگر کسی به غیر از من
به تو کشتی هدیه داد!
من به تو سفر هدیه میدهم....
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از عشق
نمی نویسم
فقط از تو ،می نویسم و، عـــشــق ،
خود از کلامـم
زاده می شود…
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشق تو بهخودیخود میروید
مثل گل دادن باغها
و رویش شقایق سرخ
بر در خانههامان.
مثل رویش بادام و صنوبر در کوهپایهها
مثل جریان یافتن شکر و شیرینی
به قلب هلو
محبوبهام!
عشق تو... مثل هواست
که مرا در خود میگیرد
بیآنکه بدانم یا احساس کنم.
عشقات جزیرهای است
که دست خیال به آن نمیرسد
خوابی مثل دیگر خوابها،
که نه میشود گفت
و نه تعبیرش کرد . . .
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تو را بسيار دوست دارم
و رويای من اين است که مرا
در پيراهنی نو مبهوت کنی
و با عطری تازه ، ديدگاهی تازه
و رويای من اين است
که بارانی از شط بلند پرسش ها
بر من بباری
و چون خوشه گندم از پارچه ناز بالش بشکفی.
تو را بسيار دوست دارم
و می دانم که نمی دانی
و مسئله اين است...
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
با من دموکراتیک سخن بگو
که مذکّرهای قبیله، در سرزمینِ من
بازیِ سرکوبِ سیاسی را نیک فراگرفتند
و نمیخواهم که تو با من
بازیِ سرکوبِ عاطفی را پیشه کنی...
بنشین تا ببینیم...
تا کجاها مرز چشمان توست
تا کجاها مرز غمهای من است
آبهای ساحلیِ تو کجا آغاز میشود...
خون من کجا پایان میگیرد...
بنشین تا به تفاهم برسیم
که بر کدام پاره از اجزای پیکر من
فتوحات تو خاتمه خواهد گرفت
و در کدام ساعت از ساعات شب
شبیخونهای تو آغاز خواهد شد...
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دنیا چرا سرزنش کند مرا
که چرا دوست دارمش
انگار عشق را، من- آفریدهام
انگار بر گونهی گل ، من- کشیدمش
انگار من
آموختمش به مرغان آسمان
یا کاشتمش در دشت بارور
یا در اقیانوس آبها، من- حل نمودمش
انگار من
چون ماه در آسمان نشاندمش
دنیا سرزنش کند مرا
چرا بر معشوقهام نامی نهادهام، یا از او یاد کردهام
انگار عشق از من است و منم اصل و ذات آن
یا مادر و خانوادهاش
از دیدگاه من
از هرچه شناختم وخواندم و شنیدم، فراتر است...
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدای من!
زمانی که عاشق هستیم چه بر ما چیره میشود؟
در ژرفای وجودمان چه می گذرد؟
چه چیز در ما میشکند؟
چرا بدل به کودکی میشویم وقتی که عاشقیم؟
چگونه است که قطرهای،آب اقیانوسی میشود
درختان نخل بلندتر میشوند
آب دریا شیرین میشود
و خورشید الماسی درخشان
بر گردنبندی جلوه میکند...
زمانی که عاشق هستیم؟
خدای من:
وقتی عشق ناگهان بر ما فرود می آید
چیست اینکه از وجودمان رخت برمیبندد؟
چیست اینکه در ما به دنیا میآید؟
چرا مانند کودک دبستانی
ساده و بیگناه میشویم؟
چرا زمانی که دلداده میخندد
آسمان باران یاس به سر و رویمان میریزد
و زمانی که او می گرید بهروی زانوانمان
جهان بدل به پرندهای ماتمزده میگردد؟
خدای من:
چه بر سر عقل میآید؟
چه بر ما میرود؟
چگونه یک لحظه آرزو به سالیان بدل میشود
و ناگهان عشق یقین میشود؟
چگونه هفتههای سال از هم میگسلند؟
عشق چگونه فصلها را نابود میکند
تا تابستان در زمستان سر برسد
و گل سرخ در باغ آسمان شکوفه زند
وقتی که عاشق هستیم؟
خدای من:
چگونه تسلیم عشق میشویم
و کلید رازخانه را تقدیمش میکنیم؟
بر آن شمع میبریم و عطر زعفران
چگونه است این که بر پایش میافتیم
و بخشش میطلبیم
بر سرزمینش وارد میشویم دست بسته
و تسلیم بر هرچه او روا میدارد؟
خدای من:
مرا همیشه عاشق کن
🌹🍃
#نزار_قبانی
سورهی "تو"
بدان که ما "تو" را زیبا بیافریدیم
در نیکوترین شمایل
تا انسانها از یاد نبرند "احسن الخالقین" را و ایمانشان پیوسته مصون و افزون گردد
ما "تو" را اهلِ ناز آفریدیم
تا عاشقانت هر آن بدانند که اهلِ نیازاَند
ما اراده فرمودیم که
"تو" اهل امتناع باشی
که هوس از سرِ عاشقانت بیفتد
ما "تو" را کامل گرداندیم
تا عُشّاق ات هرگز خویشتن را
در برابرت "چیزِ قابلِ ذکری" نپندارند
بدان "تو" یک رازی
که هیچگاه گشوده نخواهی شد
تا کسی که در راهِ "تو" قرار گرفت تا ابد نتواند راهت را رها کند بدان امید که رازت برایش گشوده شود....
اما هیهات هیهات...
#نزار_قبانی
♥️
رازی با من نیست...
قلبم کتابی گشوده است
خواندنش برای تو مشکل نیست،
عشق من!
زندگیام
از روزی آغاز شد
که دل به تو دادم
📝 #نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💚
"نظرية جديدة لتكوين العالم"
فی البدء
کانت فاطمه
و بعدها تکونت عناصر الاشیاء
النار و التراب
و المیاة و الهواء
و کانت اللغات و الاسماء
و الصیف و الربیع
و الصباح و المساء
و بعد عینی فاطمه
اکتشف العالم سر الوردة الاسوداء
و بعدها الف قرن
جاءت النساء..
"نظریه ای جدید در پیدایش جهان" :
در آغاز
فاطمه بود
سپس عناصر پدید آمدند
آتش و خاک
آب و باد
و آن گاه زبان ها و اسم ها
تابستان و بهار
سپیده و شبانگاه
پس از چشمان فاطمه بود که
جهان
راز رز سیاه را دریافت
و هزار قرن بعد از او
زنان دیگر آمدند...
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
یا من أحببتك
حتي إحترق الحب!
أحبيني!
ای آنکه آنچنان دوستت داشتم
که عشق آتش گرفت!
مرا دوست بدار!
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃
دعيني أفتشُ عن مفرداتٍ، تكون بحجم حنيني إليكِ ...
"بگذار به دنبال واژههایی بگردم که
به گسترهی دلتنگیام
برای تو باشد"
#نزار_قبانی🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
محبوب من!
عشق قصیدهی زیبایی است
نوشته بر صفحات نقرهای ماه در سیاهی شب
عشق ترسیمی رازآلود
بر برگ تمامی درختان عالم
عشق نقشی سحرانگیز بر بال پرندگان
و رویای بلورین قطرات باران است
ای عزیز من!
توغم دل را نمیدانی...
که به انتظار چشمان تو
بر راه بیانتهای انتظار چشم دوختهام
چون تابستان
که بازگشت پرندگان مهاجر را انتظار میکشد...
#نزار_قبانی / ترجمهی: #امیر_ایجادی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
إن كنتَ صديقي ساعِدني
كَي أرحَلَ عَنك..
أو كُنتَ حبيبي..
ساعِدني كَي أُشفي منك
لو أنِّي أعرِفُ أنَّ الحُبَّ خطيرٌ جِدَّاً
ما أحببت
لو أنِّي أعرفُ أنَّ البَحرَ عميقٌ جِداً
ما أبحرت..
لو أنِّي أعرفُ خاتمتي
ما كنتُ بَدأت...
إشتقتُ إليكَ..
فعلِّمني أن لا أشتاق
علِّمني
كيفَ أقُصُّ جذورَ هواكَ من الأعماق
علِّمني
كيف تموتُ الدمعةُ في الأحداق
علِّمني
كيفَ يموتُ القلبُ وتنتحرُ الأشواق
إن كنت نبياً ..
خلصني من هذا السحر..
من هذا الكفر
حبك كالكفر..
فطهرني
من هذا الكفر..
إن كنتَ قويَّاً..
أخرجني من هذا اليَمّ..
فأنا لا أعرفُ فنَّ العوم
الموجُ الأزرقُ في عينيك..
يُجرجِرُني نحوَ الأعمق
وأنا ما عندي تجربةٌ
في الحب..
ولا عندي زورق..
إن كنت أعز عليك ..
فخذ بيديّ
فأنا عاشقةٌ من رأسي ..
حتى قدميّ
إني أتنفَّسُ تحتَ الماء..
إنّي أغرق..
أغرق..
اگر دوستم داري ،،،
كمكم كن تا از تو بگذرم ...!
اگر عاشقم هستي ،،،
كمك كن از درد عشقت رهايي يابم ...!
اگر مي دانستم، عشق اينقدر مخاطره آميز است ،،،
به تو دل نمي بستم ...!
اگر مي دانستم، درياي عشق اينقدر عميق است ،،،
در آن غوطه ور نميشدم ...!
اگر پايانم را مي دانستم ،،،
آغازي نداشتم ...
دلتنگ توام !
به من بياموز، دلتنگ نباشم !
بياموز
چگونه ريشه هاي عشقت را از تار و پود وجودم بركَنَم؟!
بگو
چگونه اشك، در آغوش ديده جان مي بازد؟!مرگِ دل ها و پرپر شدنِ دلتنگي ها را برايم بياموز !
اگر تو فرستاده خدايي،از اين افسون،
از اين كفر نجاتم دِه !
عشقِ تو همان، كفر است ،،،
پس از اين كفر، مُنزّهم گردان ...!
اگر قدرتش را داري ،،،
از اين دريا نجاتم دِه
چرا كه من، شنا كردن نمي دانم ...!
اموج آبي چشمانت،
از تهِ حنجره، مرا به اعماق فرا مي خواند ،
مرا كه نه عاشقي مي دانم و نه قايقي دارم ...!
اگر عزيزِ توام ،،،
دستانم را بگير ...
چرا كه من با تمام وجود عاشق توام ...!
من زير آب نفس مي كشم !
در حالِ غرق شدنم !
غرق مي شوم !
غرق !
#نزار_قباني
🍃💐🍃💐🍃🕊
دوستت دارم !
چطور ثابت کنم که حضور تو در جهان
مثل حضور آب و درختان است؟
تو گل آفتابگردانی!
نخلستانی!
و ترانهای که از تاریکی دل به دریا زده!
وقتی کلمات ناتوانند
بگذار تو را با سکوت بگویم.
#نزار_قبانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«و من چرا از شهرها و
سرزمینها حرف میزنم؟
تو شهرِ منی...
چهرهات وطنِ من است
صدایت وطنِ من است»
#نزار_قبانی
#برگردان_دکتر_سارا_سعیدی
قسم به انجیر و زیتون؛به سپیده دم چشمانت،به انگور لبانت،
قسم به شب
آن هنگام که در آغوشم
آرام میگیری.
و قسم به تو!
ای ستایش شده، محبوب من!
نامت معراج من است
سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن!
و کتابی آسمانی خواهم سرود
از آیه های دستانت موسیقی صدای و صلح ابدی آغوشت؛
قسم به تو!
به یکتایی گل سرخ لبانت
آنگاه که برای آخرین بار مرا میبوسی
و به بی نیازی موهایت،
رها شده در باد
که مرزهای سرزمینم را در می نوردند.
قسم که تو نزاده ای مگر اندوه را در من
و زاده نشده ای مگر از میان بازوانم
قسم به عطر تو، عطر کاجهای جنگل دور
شگرفی تو!
محبوب آرامم؛ چون شراب هزار ساله
و زیتونهای سبز بیت المقدس!
قسم به خورشید
آنگاه که لابلای موهای تو میدرخشد
به دستان تو بر لبهایم!
قسم به فرشتگان، که تقدیرمان را رقم میزنند
قسم به ماه و ستارگان که روی پلکهای تو میچرخند
که تو یگانه ترینی در قلبم!
قیامتی به پا کن!
مرا در آتش غمت بسوزان به جزای عاشقی!
اما بار دگر در معاد بوسه هایت
زنده ام کن به عشقی دوباره،
تا در بهشت نگاهت
جاودانه بمانم به مهر ورزیدن!
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH
❤️
بگذار دوستت بدارم
تا از اندوهِ بیکرانِ درونم
رهایی یابم.
تا از روزگار زشتی و تاریکی برَهَم.
بگذار دمی
در بسترِ دستانت بیارامم.
ای شیرینترین آفریدهها!
با عشق میتوانم
هندسهی جهان را دگرگون کنم،
میتوانم در برابرِ این پریشانی
تاب آورم...
#نزار_قبانی
🍃🌼
تو با کدام زبان صدایم میزنی
سکوت تو را لمس میکنم
به من که نگاه میکنی
به لکنت میافتم
زبان عشق سکوت میخواهد
زبان عشق واژهای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمانهها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت میکنی
میخواهم زبان تو را بیاموزم
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH
و من چرا از شهرها
و سرزمینها حرف میزنم؟
تـــــو شهرِ منی!
«چهرهات» وطنِ من است
«صدایت» وطنِ من است...
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH
🍂
من را چه گشته است که بینمت تورا
در هر چهره ای که هست!؟...
چشمم گرفته ای
یا
جهان با تو یکی شده است !؟؟؟
🍁🍁
مَالِي أرَاكَ فِي كلّ الوُجُوه!
أَغزَوتَ عَيني أم غَزتك الأمَاكِن؟
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH