eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
حین يقول العاشق لمعشوقته اني أعبدك فإنّه يؤكد دون أن يدري أن الحب ديانة ثانية وقتي عاشق به معشوق می‌گوید تو را می‌پرستم بی‌‌آنکه بداند تصدیق می‌کند عشق، دینِ دوم است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از حیرانی و سکوتم غمگین نشو و گمان نبر که میان من و تو، چیزی عوض شده! آنگاه که نمی‌گویم [نمی‌توانم بگویم] دوستت دارم، یعنی که دوست‌ترت می‌دارم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"أن الحب ديانة ثانية" عشق دینِ دوم است!
خذي كل شيءٍ تريدينه.. واتركي لي لغتي.. فأنا بحاجةٍ حين تكونين معي إلى لغةٍ جديدةٍ أحبك بها.. وأمشط شعرك بها.. وأغسل أقدامك بها.. وأغطيك بحنان حروفها، عندما تنامين.. هرچه می‌خواهی بگیر اما زبانم را برای خودم بگذار که وقتی تو با منی، به زبان جدیدی نیاز دارم تا با آن دوستت داشته باشم و موهایت را شانه کنم و پاهایت را بشویم و وقتی به خواب می‌روی، با مهربانیِ حروفش رویَت را بپوشانم... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‏من شبیه به عاشقانت نیستم اگر کسی به غیر از من، به تو ابر هدیه داد! من، به تو باران هدیه می‌دهم.. و اگر به تو فانوس هدیه داد من به تو شاخه درختی هدیه می‌دهم، من به تو درخت هدیه می‌دهم، و اگر کسی به غیر از من به تو کشتی هدیه داد! من به تو سفر هدیه می‌دهم.... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از عشق نمی نویسم فقط از تو ،می نویسم و، عـــشــق ، خود از کلامـم زاده می شود… https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشق تو به‌خودی‌خود می‌روید مثل گل دادن باغ‌ها و رویش شقایق سرخ بر در خانه‌هامان. مثل رویش بادام و صنوبر در کوه‌پایه‌ها مثل جریان یافتن شکر‌ و شیرینی به قلب هلو محبوبه‌ام! عشق تو... مثل هواست که مرا در خود می‌گیرد بی‌آن‌که بدانم یا احساس کنم. عشق‌ات جزیره‌ای ا‌ست که دست خیال به آن نمی‌رسد خوابی مثل دیگر خواب‌ها، که نه می‌شود گفت و نه تعبیرش کرد . . . https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تو را بسيار دوست دارم و رويای من اين است که مرا در پيراهنی نو مبهوت کنی و با عطری تازه ، ديدگاهی تازه و رويای من اين است که بارانی از شط بلند پرسش ها بر من بباری و چون خوشه گندم از پارچه ناز بالش بشکفی. تو را بسيار دوست دارم و می دانم که نمی دانی و مسئله اين است... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
با من دموکراتیک سخن بگو که مذکّرهای قبیله، در سرزمینِ من بازیِ سرکوبِ سیاسی را نیک فراگرفتند و نمی‌خواهم که تو با من بازیِ سرکوبِ عاطفی را پیشه کنی... بنشین تا ببینیم... تا کجاها مرز چشمان توست تا کجاها مرز غم‌های من است آب‌های ساحلیِ تو کجا آغاز می‌شود... خون من کجا پایان می‌گیرد... بنشین تا به تفاهم برسیم که بر کدام پاره از اجزای پیکر من فتوحات تو خاتمه خواهد گرفت و در کدام ساعت از ساعات شب شبیخون‌های تو آغاز خواهد شد... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دنیا چرا سرزنش کند مرا که چرا دوست دارمش انگار عشق را، من- آفریده‌ام انگار بر گونه‌ی گل ، من- کشیدمش انگار من آموختمش به مرغان آسمان یا کاشتمش در دشت بارور یا در اقیانوس آبها، من- حل نمودمش انگار من چون ماه در آسمان نشاندمش دنیا سرزنش کند مرا چرا بر معشوقه‌ام نامی نهاده‌ام، یا از او یاد کرده‌ام انگار عشق از من است و منم اصل و ذات آن یا مادر و خانواده‌اش از دیدگاه من از هرچه شناختم وخواندم و شنیدم، فراتر است... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدای من! زمانی که عاشق هستیم چه بر ما چیره می‌شود؟ در ژرفای وجودمان چه می گذرد؟ چه چیز در ما می‌شکند؟ چرا بدل به کودکی می‌شویم وقتی که عاشقیم؟ چگونه است که قطره‌ای،آب اقیانوسی می‌شود درختان نخل بلندتر می‌شوند آب دریا شیرین می‌شود و خورشید الماسی درخشان بر گردن‌بندی جلوه می‌کند... زمانی که عاشق هستیم؟ خدای من: وقتی عشق ناگهان بر ما فرود می آید چیست این‌که از وجودمان رخت برمی‌بندد؟ چیست این‌که در ما به دنیا می‌آید؟ چرا مانند کودک دبستانی ساده و بی‌گناه می‌شویم؟ چرا زمانی که دلداده می‌خندد آسمان باران یاس به سر و رویمان می‌ریزد و زمانی که او می گرید به‌روی زانوانمان جهان بدل به پرنده‌ای ماتم‌زده می‌گردد؟ خدای من: چه بر سر عقل می‌آید؟ چه بر ما می‌رود؟ چگونه یک لحظه آرزو به سالیان بدل می‌شود و ناگهان عشق یقین می‌شود؟ چگونه هفته‌های سال از هم می‌گسلند؟ عشق چگونه فصل‌ها را نابود می‌کند تا تابستان در زمستان سر برسد و گل سرخ در باغ آسمان شکوفه زند وقتی که عاشق هستیم؟ خدای من: چگونه تسلیم عشق می‌شویم و کلید رازخانه را تقدیمش می‌کنیم؟ بر آن شمع می‌بریم و عطر زعفران چگونه است این که بر پایش می‌افتیم و بخشش می‌طلبیم بر سرزمینش وارد می‌شویم دست بسته و تسلیم بر هرچه او روا می‌دارد؟ خدای من: مرا همیشه عاشق کن 🌹🍃
سوره‌ی "تو" بدان که ما "تو" را زیبا بیافریدیم در نیکوترین شمایل تا انسان‌ها از یاد نبرند "احسن الخالقین" را و ایمانشان پیوسته مصون و افزون گردد ما "تو" را اهلِ ناز آفریدیم تا عاشقانت هر آن بدانند که اهلِ نیازاَند ما اراده فرمودیم که "تو" اهل امتناع باشی که هوس از سرِ عاشقانت بیفتد ما "تو" را کامل گرداندیم تا عُشّاق ات هرگز خویشتن را در برابرت "چیزِ قابلِ ذکری" نپندارند بدان "تو" یک رازی که هیچ‌گاه گشوده نخواهی شد تا کسی که در راهِ "تو" قرار گرفت تا ابد نتواند راهت را رها کند بدان امید که رازت برایش گشوده شود.... اما هیهات هیهات...
♥️ رازی با من نیست... قلبم کتابی گشوده است خواندنش برای تو مشکل نیست، عشق من! زندگی‌ام از روزی آغاز شد که دل به تو دادم 📝 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💚 "نظرية جديدة لتكوين العالم" فی البدء کانت فاطمه و بعدها تکونت عناصر الاشیاء النار و التراب و المیاة و الهواء و کانت اللغات و الاسماء و الصیف و الربیع و الصباح و المساء و بعد عینی فاطمه اکتشف العالم سر الوردة الاسوداء و بعدها الف قرن جاءت النساء.. "نظریه ای جدید در پیدایش جهان" : در آغاز فاطمه بود سپس عناصر پدید آمدند آتش و خاک آب و باد و آن گاه زبان ها و اسم ها تابستان و بهار سپیده و شبانگاه پس از چشمان فاطمه بود که جهان راز رز سیاه را دریافت و هزار قرن بعد از او زنان دیگر آمدند... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‌یا من أحببتك حتي إحترق الحب! أحبيني! ای آن‌که آن‌چنان دوستت داشتم که عشق آتش گرفت! مرا دوست بدار! https://eitaa.com/TAMASHAGAH 🌼🍃
‏دعيني أفتشُ عن مفرداتٍ، تكون بحجم حنيني إليكِ ... "بگذار به دنبال واژه‌هایی بگردم که به گستره‌ی دلتنگی‌ام برای تو باشد" 🌹 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
محبوب من! عشق قصیده‌ی زیبایی است نوشته بر صفحات نقره‌ای ماه در سیاهی شب عشق ترسیمی رازآلود بر برگ تمامی درختان عالم عشق نقشی سحرانگیز بر بال پرندگان و رویای بلورین قطرات باران است ای عزیز من! توغم دل را نمی‌دانی... که به انتظار چشمان تو بر راه بی‌انتهای انتظار چشم دوخته‌ام چون تابستان که بازگشت پرندگان مهاجر را انتظار می‌کشد... / ترجمه‌ی: https://eitaa.com/TAMASHAGAH
إن كنتَ صديقي ساعِدني كَي أرحَلَ عَنك.. أو كُنتَ حبيبي.. ساعِدني كَي أُشفي منك لو أنِّي أعرِفُ أنَّ الحُبَّ خطيرٌ جِدَّاً ما أحببت لو أنِّي أعرفُ أنَّ البَحرَ عميقٌ جِداً ما أبحرت.. لو أنِّي أعرفُ خاتمتي ما كنتُ بَدأت... إشتقتُ إليكَ.. فعلِّمني أن لا أشتاق علِّمني كيفَ أقُصُّ جذورَ هواكَ من الأعماق علِّمني كيف تموتُ الدمعةُ في الأحداق علِّمني كيفَ يموتُ القلبُ وتنتحرُ الأشواق إن كنت نبياً .. خلصني من هذا السحر.. من هذا الكفر حبك كالكفر.. فطهرني من هذا الكفر.. إن كنتَ قويَّاً.. أخرجني من هذا اليَمّ.. فأنا لا أعرفُ فنَّ العوم الموجُ الأزرقُ في عينيك.. يُجرجِرُني نحوَ الأعمق وأنا ما عندي تجربةٌ في الحب.. ولا عندي زورق.. إن كنت أعز عليك .. فخذ بيديّ فأنا عاشقةٌ من رأسي .. حتى قدميّ إني أتنفَّسُ تحتَ الماء.. إنّي أغرق.. أغرق.. اگر دوستم داري ،،، كمكم كن تا از تو بگذرم ...! اگر عاشقم هستي ،،، كمك كن از درد عشقت رهايي يابم ...! اگر مي دانستم، عشق اينقدر مخاطره آميز است ،،، به تو دل نمي بستم ...! اگر مي دانستم، درياي عشق اينقدر عميق است ،،، در آن غوطه ور نميشدم ...! اگر پايانم را مي دانستم ،،، آغازي نداشتم ... دلتنگ توام ! به من بياموز، دلتنگ نباشم ! بياموز چگونه ريشه هاي عشقت را از تار و پود وجودم بركَنَم؟! بگو چگونه اشك، در آغوش ديده جان مي بازد؟!مرگِ دل ها و پرپر شدنِ دلتنگي ها را برايم بياموز ! اگر تو فرستاده خدايي،از اين افسون، از اين كفر نجاتم دِه ! عشقِ تو همان، كفر است ،،، پس از اين كفر، مُنزّهم گردان ...! اگر قدرتش را داري ،،، از اين دريا نجاتم دِه چرا كه من، شنا كردن نمي دانم ...! اموج آبي چشمانت، از تهِ حنجره، مرا به اعماق فرا مي خواند ، مرا كه نه عاشقي مي دانم و نه قايقي دارم ...! اگر عزيزِ توام ،،، دستانم را بگير ... چرا كه من با تمام وجود عاشق توام ...! من زير آب نفس مي كشم ! در حالِ غرق شدنم ! غرق مي شوم ! غرق !
🍃💐🍃💐🍃🕊 دوستت دارم ! چطور ثابت کنم که حضور تو در جهان مثل حضور آب و درختان است؟ تو گل آفتابگردانی! نخلستانی! و ترانه‌ای که از تاریکی دل به دریا زده! وقتی کلمات ناتوانند بگذار تو را با سکوت بگویم. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟ تو شهرِ منی... چهره‌ات وطنِ من است صدایت وطنِ من است» ‎‌‎‌‎‌‎‌
قسم به انجیر و زیتون؛به سپیده دم چشمانت،به انگور لبانت، قسم به شب آن هنگام که در آغوشم آرام میگیری. و قسم به تو! ای ستایش شده، محبوب من! نامت معراج من است سوگند که مبعوث شده ام به عشق ورزیدن! و کتابی آسمانی خواهم سرود از آیه های دستانت موسیقی صدای و صلح ابدی آغوشت؛ قسم به تو! به یکتایی گل سرخ لبانت آنگاه که برای آخرین بار مرا میبوسی و به بی نیازی موهایت، رها شده در باد که مرزهای سرزمینم را در می نوردند. قسم که تو نزاده ای مگر اندوه را در من و زاده نشده ای مگر از میان بازوانم قسم به عطر تو، عطر کاجهای جنگل دور شگرفی تو! محبوب آرامم؛ چون شراب هزار ساله و زیتونهای سبز بیت المقدس! قسم به خورشید آنگاه که لابلای موهای تو میدرخشد به دستان تو بر لبهایم! قسم به فرشتگان، که تقدیرمان را رقم میزنند قسم به ماه و ستارگان که روی پلکهای تو میچرخند که تو یگانه ترینی در قلبم! قیامتی به پا کن! مرا در آتش غمت بسوزان به جزای عاشقی! اما بار دگر در معاد بوسه هایت زنده ام کن به عشقی دوباره، تا در بهشت نگاهت جاودانه بمانم به مهر ورزیدن! @TAMASHAGAH
❤️ بگذار دوستت بدارم تا از اندوهِ بی‌کرانِ درونم رهایی یابم. تا از روزگار زشتی و تاریکی برَهَم. بگذار دمی در بسترِ دستانت بیارامم. ای شیرین‌ترین آفریده‌ها! با عشق می‌توانم هندسه‌ی جهان را دگرگون کنم، می‌توانم در برابرِ این پریشانی تاب آورم... ‎‌‎‌‌‎
🍃🌼 تو با کدام زبان صدایم می‌زنی سکوت تو را لمس می‌کنم به من که نگاه می‌کنی به لکنت می‌افتم زبان عشق سکوت می‌خواهد زبان عشق واژه‌ای ندارد غربت ندارد حضور تو آشناست از ابتدای تاریخ بوده است در همه زمانه‌ها خاطره دارد تو با کدام زبان سکوت می‌کنی‌ می‌خواهم زبان تو را بیاموزم @TAMASHAGAH
و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟ تـــــو شهرِ منی! «چهره‌ات» وطنِ من است «صدایت» وطنِ من است... @TAMASHAGAH
🍂 من را چه گشته است که بینمت تورا در  هر چهره ای که هست!؟... چشمم گرفته ای یا جهان با تو یکی شده است !؟؟؟ 🍁🍁 مَالِي أرَاكَ فِي كلّ الوُجُوه! أَغزَوتَ عَيني أم غَزتك الأمَاكِن؟ @TAMASHAGAH