کودکی، وقتی چراغی میبرد...
گفتم:از کجا آوردهای این روشنایی؟ بادی در چراغ دمید و گفت:بگوی تا به کجا رفت این روشنایی؟تا من بگویم که از کجا آوردم!
#تذکرة_الاولیاء
#ذکر_حسن_بصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کدام مذهب است این؟
به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را
که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟
که درون خانه آیی؟!
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدِ ریایی
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که درآ... درآ... #عراقی!
که تو خاص از آن مایی
🤍🕊
🎙#دکتر_کاکاوند
❤️🩹🕊
اگر بخواهم درباره تو سخن بگویم،
همه وجودم
تبدیل به زبان میشود.
و اگر بخواهم از تو سخنی بشنوم،
سراسر اجزای هستیام
گوش میگردد.
و اگر بخواهم ببینمت
دل شکستهام را پیشکش خواهم آورد
#حلاج
#کشکول_شیخ_بهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️
با قلب سرخ
اما نگاهِ تر....
📻#محمد_ابراهیم_جعفری
🔅حضرت مولانا میفرماید:
"بزرگترین جنگ ما جهاد با نفس است"
درست در لحظهای که میاندیشیم به نور رسیدهایم، ناگهان سنگینیای در دلمان پیدا میشود و ما را از راهمان بازمیدارد و غل و زنجيری از گلهای نیلوفر به پاهایمان میپیچد و از راه رفتن بازمان میدارد. حال آنکه بنای سفر بر سبکی است؛
دلمان باری جز عشق الهی نتواند کشید.
هر بندی که روحمان را به غل و زنجیر بکشد باید بگسلیم و به دور افکنیم.
درویش آن است که از تن گسسته، از روح وارسته، از حس رهیده. لكن این کار آسان نیست؛ درویش افتان و خیزان رود، روزی دُرنای آسمان شود و پرواز کند، روزی میان کوههای صعبالعبور راهش گم کند، روزی مانند رودی خروشان جاری شود، روزی در بیابانهای خشک، خیزان رود....
📖 #باب_اسرار
🖋️ #احمد_امید
إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا
به خدا شكايت میکنم از مردمی كه در جهالت زندگی میکنند، و با گمراهی میميرند.
#نهج_البلاغه
خطبه/۱۷
"اليحبك ماينكرك"
"اليحبك مايعبرك"
"اليحبك مايسهرك"
کسی که تو را دوست دارد
انکارت نمی کند.
کسی که دوستت دارد
از تو عبور نمی کند.
کسی که تو را دوست دارد
باعث شب زنده داری تو نمی شود.
پرسید: چگونهای؟
گفت: چگونه بُوَد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تختهای بمانند؟
گفتند: صعب باشد!
گفت: حال من هم چنین است!
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_حسن_بصری
گفتى ببين !
امشب ماه كامل است
و من ديدم
تو كامل تر بودى
ماه تر
#عباس_معروفى
سلاااام مهربانان ، جان و جهانتان به مهر حق روشن !💐✋
دامن مکش به ناز که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیدهام
از سیل اشک شوق، دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه، آب فراوان کشیدهام
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیدهام
دیگر گذشته، از سر و سامان من مپرس
من بیتو دست از این سر و سامان کشیدهام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله، دوچندان کشیدهام
بس در خیال، هدیه فرستادهام به تو
بیخوان و خانه، حسرت مهمان کشیدهام
دور از تو، ماه من! همه غمها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیدهام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیدهام
از سرکشیِ طبع بلند است، شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیدهام
#شهریار
شيفته ی حلقه ی گوش توام
سوخته ی چشمه ی نوش توام
ماهرخ با خط و خال منى
دلشده بى تن و توش توام
ترک منى گوش به من دار از آنک
هندوک حلقۀ به گوش توام
خانه بياراسته ام چون نگار
منتظر خانه فروش توام
چون دلم از خشم تو آيد به جوش
عاشق خشم تو و جوش توام
خط چه کشى بر من غمکش از آنک
مست خط غاليه پوش توام
هوش به من باز کى آيد که من
تا به ابد رفته ز هوش توام
گرچه به گويايى من نيست کس
يک شکرم ده که خموش توام
چون بگريزى تو ز عطار از آنک
با تو به هم دوش به دوش توام
#دیوان عطار / غزل شماره 462
اذا دان لَکَ الخَلق
فقَد دان لَکَ الحَق
چون #آفریدگان به تو نزدیک شوند،
در واقع #آفریدگار به تو نزدیک شده است!
#شیخ_ابن_عربی
#ترجمان_البلاغه
بشر تا زمانی که زندگی را به عنوان امری مقدس باور نداشته باشد و به همنوعان خود به چشم #برادر و #خواهر نگاه نکند، زندگی #خود و #دیگران را تباه خواهد کرد.
#لئوتولستوی
هوالعزیز💐
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به شمشیر غمت کشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارند
بوالعجب واقعهای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند
یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالیست که میپندارند
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
تا به بستان ضمیرت گل معنی بشکفت
بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند
#سعدی
گرچه درد است سراپای وجود
یاد ِ او در دل و جان است و همین یاد...
خوشم می دارد.🕊
#هامون