بکوش تا طلسم بشری را باز کنی،
چرا که گنج های قدس،
در آنجا نهفته است...
هر کس آن طلسم را بگشاید،
به مقصود رسد
و سر از وصال معبود درآورد...
🌹حکیم سهروردی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بیحد و اندازه شود
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد
یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
هر که شدت حلقهٔ در زود برد حقه زر
خاصه که در باز کنی محرم دروازه شود
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود
خاک چه دانست که او غمزه غمازه شود
روی کسی سرخ نشد بیمدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقه صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا
کوه پی مژده تو اشتر جمازه شود
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
آنچ جگرسوزه بود باز جگرسازه شود
🍃
درود و سلام
جانان همراه
روزتان شکفته به لبخند و شادی
عشق بر استان جانتان همیشه عجین ...💐✋
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃✨
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
حضرت عشق مولانا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
☆⊱⊱✦
بی ساقی و شراب، غم از دل نمیرود
این درد را طبیب یکی و دوا یکی است
صائب تبریزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃✨
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
حضرت حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است
گلی که آمده بر خاک من نمی داند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است
گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است
فاضل نظری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفتم
از عشق تو
رسوای جهانم
تا چند
گفت
رسوای منی
تا به تماشای منی
🍎🍏
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌹قاعده ۲۶ از چهل قاعده🌹
کائنات وجودی واحد است.
همهچیز و همهکس با نخی نامرئی به هم بستهاند.
مبادا آه کسی را برآوری؛
مبادا دیگری را، به خصوص اگر
ازتو ضعیفتر باشد، بیازاری.
فراموش نکن اندوه آدمی تنها ،در آن سوی دنیا ممکن است
همه انسانها را اندوهگین کند.
و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفت:
با ما بیا
تا شب زنده داریم به هم!
گفتم:
میروم امشب برِ آن نَصرانی،
که وعده کردهام که شب بیایم.
گفتند:
ما مسلمانیم و او کافر
برِ ما بیا!
گفتم:
نه!
او به سِر مسلمان است
زیرا او تسلیم است؛
و شما تسلیم نیستید
مسلمانی تسلیم است.
☀️شمس تبريزى، مقالات☀️
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
داستانی از مثنوی
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
▫️ دزد و دستار فقيه
يك عالم دروغين، عمامهاش را بزرگ ميكرد تا در چشم مردم عوام، شخص بزرگ و دانايي بنظر بيايد. مقداری پارچه كهنه و پاره، داخل عمامه خود میپيچيد و عمامه بسيار بزرگی درست ميكرد و بر سر میگذاشت. ظاهر اين دستار خيلی زيبا و پاك و تميز بود ولي داخل آن پر بود از پارچه كهنه و پاره. يك روز صبح زود او عمامه بزرگ را بر سر گذاشته بود و به مدرسه ميرفت. غرور و تكبر زيادي داشت. در گرگ و ميش هواي صبح، دزدي كمين كرده بود تا از رهگذران چيزي بدزدد. دزد چشمش به آن عمامه بزرگ افتاد، با خودش گفت: چه دستار زيبا و بزرگي! اين دستار ارزش زيادي دارد. حمله كرد و دستار را از سر فقيه ربود و پا به فرار گذاشت. فقيهفرياد زد: اي دزد حرامي! اول دستار را باز كن اگر در آن چيز ارزشمندی يافتی آن را ببر. دزد خيال ميكرد كه كالاي گران قيمتی را دزديده و با تمام توان فرار میكرد. حس كرد كه چيزهايي از عمامه روی زمين میريزد، با دقت نگاه كرد، ديد تكه تكههای پارچه كهنه و پاره پارههاي لباس از آن ميريزد. با عصبانيت آن را بر زمين زد و ديد فقط يك متر پارچه سفيد بيشتر نيست. گفت: اي مرد دغلباز مرا از كار و زندگی انداختی...
مولانا در این داستان به نقد کسانی میپردازد که ظاهر خود را به علومی چند میآرایند و طالبان حقیقت را میفریبند:
✨🍃✨
یک فقیهی ژندهها در چیده بود
در عمامهٔ خویش در پیچیده بود
تا شود زفت و نماید آن عظیم
چون در آید سوی محفل در حطیم
ژندهها از جامهها پیراسته
ظاهرا دستار از آن آراسته
ظاهر دستار چون حلهٔ بهشت
چون منافق اندرون رسوا و زشت
پاره پاره دلق و پنبه و پوستین
در درون آن عمامه بد دفین
روی سوی مدرسه کرده صبوح
تا بدین ناموس یابد او فتوح
در ره تاریک مردی جامه کن
منتظر استاده بود از بهر فن
در ربود او از سرش دستار را
پس دوان شد تا بسازد کار را
پس فقیهش بانگ برزد کای پسر
باز کن دستار را آنگه ببر
این چنین که چار پره میپری
باز کن آن هدیه را که میبری
چونک بازش کرد آنک میگریخت
صد هزاران ژنده اندر ره بریخت
زان عمامهٔ زفت نابایست او
ماند یک گز کهنهای در دست او
بر زمین زد خرقه را کای بیعیار
زین دغل ما را بر آوردی ز کار
#مثنوی
#دفتر_چهارم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من می روم زکوی تو و دل نمی رود ...❤️
درآ در وادی ایمن که ناگاه
درختی گویدت «انی انا الله»
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی
گلشن راز
شیخ محمود شبستری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
همه عالم چو یک خمخانهٔ اوست
دل هر ذرهای پیمانهٔ اوست
خرد مست
و ملایک مست
و جان مست
هوا مست
و زمین مست،
آسمان مست...
ز بوی جرعهای که افتاد بر خاک
برآمد آدمی تا شد بر افلاک
گلشن راز
شیخ محمود شبستری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشق تو بکُشت ترکی و تازی را
من بندهٔ آن شهید و آن غازی را
عشقت میگفت کس ز من جان نبرد
حق گفت دلا رها کن این بازی را
# مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هله ای اول و آخر بده آن باده ی فاخر
که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم
بده آن باده جانی ز خرابات معانی
که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم
# مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH