eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 ‍ صدرِ علما، میان طبقه است صدرِ عرفا، کنج خانه است صدرِ صوفیان، کنار صفه است و در مذهب عاشقان، صدر، در کنار یار است... (سخن مولانا در اثنای مجلس علما و برخاستن مولانا از کنار ایشان و نشستن کنار شمس) 📚پله پله تا ملاقات خدا استاد زرین کوب https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🦋💕 همه‌ی برگ و بهار  در سرانگشتانِ توست. و زلالیِ چشمه‌ساران از باران و خورشیدِ تو سیراب می‌شود. عشق خود فرداست خود همیشه است. بیشترین عشقِ جهان را به سوی تو می‌آورم، هیچ چیز در کنارِ من از تو عظیم‌تر نبوده است که قلبت چون پروانه‌یی ظریف و کوچک و عاشق است... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
سخن را زود راهی می‌کنم سوی لب از خاطر که گر یک‌دم بماند در دلِ من آه می‌گردد!... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞 بهار عاشق بود و زمين معشوق... عشق بی تابی می آورد و بهار بی تاب بود. زمين اما آرام و سنگين و صبور. زمين هر روز رازی از عشق به بهار می داد و می گفت: این راز را با هیچ کس درمیان نگذار نه با نسیم و نه با پرنده و نه با درخت. راز ها را که برملا کنی ، بر باد می رود و راز بر باد رفته ، رسوایی است. رازها در دل بهار بالیدند و بارور شدند، و بهار چنان لبریز که پوستش ترک برداشت و قلبش هزار پاره شد. زمین می گفت: عاشقی این است که از شدت سرشاری سرریز شوی و از شدت ذوق، هزار پاره. عشق آتش است و دل آتشگاه. اما عاشقی آن وقتی است که دل آتشفشان شود. زمین می گفت: رازهای کوچک و عاشقی های ناچیز را ارزش آن نیست که افشا شود، راز باید عظیم باشد و عاشقی مهیب و پرده از عاشقی آن زمانی باید برداشت که جهان حیرت کند. و بهار پرده از عاشقی برداشت، آن هنگام که رازش عظیم گشت و عشقش مهیب و جهان حیرت کرد... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸من همه محو تماشای نگاهت چه سعادتی بالاتر از این که انسان، چشمش به آن جمال مطلق بیفتد، آن جمالی که دیدارش جواب همه سوال‌هاست محبوب مطلق فقط "اوست" و هر جا محبوبی هست به خاطر این است که نشانی از آن محبوب مطلق در او هست همه ما با او دیدار کرده‌ایم و اشتیاق جمالش در دل ماست علت این که ما را به عالم هجران مبتلا کرده‌اند این است که در دعوی عشق صادق نیامدیم و اگر صادق باشیم ما را از عالم کثرت به وحدت سوق می‌دهند و به پیشگاه آن جمال می‌رسانند https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞 می‌خواهم با تو حرف بزنم قلبم را لمس کنی و لبخندی جاودان سبز شود می‌خواهم به شکوفه‌های بهار اعتماد کنم در سبز‌ه‌های صبح معنا شوم و تو را ای زیبای پنهان بسرایم می‌خواهم ترانه‌ای باشم و قطره‌ای اشک در چشم‌های عاشق https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸 وقتی در فصل بهار در خانه شد و سر فرو بُرد خادمه گفت: یا سیده! بیرون آی تا صُنع بینی. رابعه گفت: تو باری درآی تا صانع بینی ذکر رابعه عدویه تذکره الاولیاء ️
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🍃 نوبهار آمد و گل سرزده چون عارض یار ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار روز عید آمد و هنگام بهار است امروز بوسه ده‌ ای گل نورسته، که عید است و بهار گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل نوبهار منی ای لاله رخ گل رخسار خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید جای عیدی، تو به من بوسه ده‌ ای لاله عذار  🍃 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 پیام بهار: پیام بهار «نو شدنِ عالم» و «تجلّیِ دم به دم حق تعالی» است. عید شاید برای بعضی از مردم، سالی یک بار اتفاق می‌افتد اما برای اهل معرفت، هر لحظه عید و بهار است "عارفان در دمی دو عید کنند" https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞 ز نوبهار به رقص است ذره ذرهٔ خاک تو نیز جزوِ زمینی درین بهار مخسب! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃هوالنور
الهی !🕊 چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم . خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد الهی ؛ در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو . الهی ؛ اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم . الهی ؛ اگر طاعت بسی ندارم ، اندر دو جهان جز تو کسی ندارم . الهی ؛ ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده‌ای پر آب گاهی در آتش می‌سوزیم و گاهی در آب دیده غرق عبدالله انصاری
خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
در کنار آنهایی باش که نور می‌آورند و جادو می‌کنند ! آنها که با چوب جادویی کلام ، گفتار ، نگاه ، رفتار و منشِ ویژه ی خودشان تو و جهان را متحول می‌کنند و همه ی بازی‌ها را به هم می‌زنند . کسانی که قصه‌های زیبا می‌گویند و تو را به چالش می‌کشند و تغییرت می‌دهند . کسانی که به تو اجازه نمی‌دهند که خودت را دستِ‌کم بگیری و افق زندگی‌ات را کوچک بپنداری ... این قلب‌های تپنده و پر شور ، قبیله ی اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی . ويلفرد پترسون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی‌ست که رسولان همه از تابش آن خیره شدند. پی گوهر باشید. لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید... و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم. زیر بیدی بودیم. برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم: چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟ می شنیدم که به هم می گفتند: سِحر می داند، سِحر!! سر هر کوه رسولی دیدند، ابرِ انکار به دوش آوردند. باد را نازل کردیم تا کلاه از سرشان بردارد. خانه هاشان پُر داوودی بود، چشمشان را بستیم. دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش. جیبشان را پرِ عادت کردیم. خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم....
این دهان ب‍‍ستی دهان‍‍ی باز ش‍‍د تا خورن‍‍ده لق‍‍مه‌های راز ش‍‍د لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی ک‍‍ن شتاب گر تو ای‍‍ن ان‍‍بان ز نان خالی کن‍‍ی پر ز گوهرهای اج‍‍لالی کن‍‍ی طفل جان از شیر شی‍‍طان باز ک‍‍ن بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک انباز ک‍‍ن چ‍‍ند خوردی چرب و شی‍‍ری‍‍ن از طعام امتحان ک‍‍ن چ‍‍ند روزی در صیام چ‍‍ند شب‌ها خواب را گ‍‍شت‍‍ی اسی‍‍ر یک شب‍‍ی بی‍‍دار ش‍‍و دول‍‍ت بگی‍‍ر جان
🔅 من روزه می‌گیرم از هر آن کار که زشت و ناموزون است و دوری می‌کنم، چه پنهان و چه آشکار، از آنچه نارواست و نازیباست. از آن که طبع بلند و پاکیزه من را چنین رفتارها خوش نمی‌آید و چون روزه بگشایم، افطار من تمام تقدیس و تسبیح است از آن کس که از فیض سرشار حکمت خویش مرا آفریده است. چه بسیار گمشدگان وادی معرفت را که در این ماه دست گرفت و به حق و حقیقت رهنمون شد نیایش خیام ترجمه از عربی به پارسی: دکتر الهی قمشه ای
" هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود گفتِ او در گردن او طوق بود " جان 📘 کسی که آگاه و دانشمند نیست اسیر سخن گفتنِ (ظاهرسازان ) میشود .