eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ دانه ای زودتر از موعدِ مقررشد جوانه نمیزنَد... صبر داشته باش🌱 @TAMASHAGAH
کِی به انداختن سنگِ پیاپی در آب می‌شود ماه را از حافظه‌ی آب گرفت @TAMASHAGAH
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت؛ من همه محوِ تماشایِ نگاهت @TAMASHAGAH
پاییز رنگارنگ روستا ...
گفتی ببین امشب ماه کامل است؛ومن دیدم،تو ... @TAMASHAGAH
من از آن ها شنیدم.. شما هم از من بشنوید که نباید بگذاریم هیچ چیز یا هیچ کس خلوت روزانه مون با خدا و خلوت با خودمون رو از ما بگیره... @TAMASHAGAH
فقط اونجا که نادر ابراهیمی توی کتاب "یک عاشقانه آرام" میگه: من هرگز نمی‌گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی نابودمان کند! @TAMASHAGAH
دنیا خوشحالی اش آلوده به غم است... @TAMASHAGAH
عالم تمام خون شد و از چشم ما چکید خوبان هنوز منکر دل‌های خسته‌ اند @TAMASHAGAH
وگفت: اصل ما در این طریق، خاموشی است. وگفت: شوق، ثمرهء محبت بُوَد. وگفت: محبّت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بُوَد جز محبوب، محو گرداند. وگفت: ادب، اعتمادگاه فُقَراست و آرایش اغنیا. وگفت: اِخلاص، صدقِ نیّت است. وگفت: هرکه وحشتِ غفلت، نچشیده باشد حلاوتِ اُنس نیابد. وگفت: اندوهگین آن بُوَد که پروای آنش نَبُوَد که از اندوه پرسد… ✍️عطار نیشابوری 📕تذکرة الاولیاء ☘️ذکر بوعثمان‌حیری @TAMASHAGAH
من بِ خالِ لبت ای دوست گرفتار شدم... @TAMASHAGAH
میگن از امید گفتن تو این روزا مثل گول زدن می‌مونه! اما تو امید بده، شاید یکی گول خورد خندید... بخاطرش بخشید... بخاطرش ادامه داد... بخاطرش تلاش کرد.... این رخت سیاه نا امیدی رو از تنش درآورد... ذهنش رو آب و جارو کرد... روزگارنفس کشید. دنیاجای قشنگ‌تری شد.... بخاطر وجود آدمایی که دیگران رو وسط لشکر غم تنها نمی‌ذارن... شاید همین الان بخاطر کلماتی که از دهان تو بیرون میاد... بخاطر رنگ خوبی که به در و دیوار دل آدم‌ها میزنی یک نفر حُر بشه... آزاد بشه... رها بشه از قفس رخوت و ناامیدی، وسط همه خستگیا همه کم آوردنا همه درک نشدنا فقط بخاطر معجزه‌ی کلمات تو، سرش رو بالا بیاره پنجره‌‌ی عشق رو باز کنه و با فنجانی از امید جرعه جرعه نور رو سر بکشه... و خودش بشه منبع نور برای دل غمگین دیگران... نگو فایده نداره! نگو هیچی عوض نمی‌شه! معجزه توی لحظه اتفاق میفته! امید دل آدم‌هایی باش که اگر یک تلنگر از انگیزه ها بهشون نرسه یه عمر تو لشکر بدی‌ها باقی بمونن سیاهی بشن... تباه بشن... سیاه کن روی شیطون رو... می‌دونم دنیا داره تمام تلاششو میکنه تا منصرفمون کنه، از امیدبخش بودن از آرامش دیگران بودت اما تو کار خودت رو بکن، خدا هم هواتو داره... 🌱 @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 استاد سخن سعدی غم عشق آمد و غم‌های دگر پاک ببرد سوزنی باید کز پای برآرد خاری @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
میگن از امید گفتن تو این روزا مثل گول زدن می‌مونه! اما تو امید بده، شاید یکی گول خورد خندید... بخاط
امید داشتن در روزهای سخت روحیه قوی و آرامش باطن در لحظات ملتهب تنها راه شبیه شدن به آدم‌های به درد بخور برای پیشبرد اهداف دین کم حرف اما پای کار بی هیاهو اما در میدان وگرنه شلوغ کاری و بی قراری و آیه یأس خواندن را که همه بلدند در میان همه گفتن ها و اظهار وجودها سراپا گوش به فرمان امام بودن هنر است. عباس بودن برای امام، هنر است... 🌱
دانه نمود دامِ تو ، در نظرِ شکارِ دل خانه گرفت عشق تو ، ناگه در جوار جان @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باشد بکف عشق مهار دل من در دست غمست اختیار دل من هرگز دل من بی غم عشق تو مباد در کار غم تو باد کار دل من @TAMASHAGAH
1_15047009658.mp3
7.36M
🎙| زندگی، ایستادگی و امید در دل تاریکی‌ها قسمت سوم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار @TAMASHAGAH
‌ عمرت مثل یه شمعه، آروم‌ آروم داره می‌سوزه... ساعت‌ها و لحظه‌ها که بگذره، دیگه برنمی‌گردن! از خودت بپرس: الان دارم چه چیزی یاد می‌گیرم؟ دارم به یه هدف نزدیک میشم؟ یا فقط وقتمو دارم دود می‌کنم؟ حیف نیست ساعتای قشنگ عمرت رو پای کارهای بی‌هدف هدر بدی؟ یه برنامه بچین، حتی کوچیک! زندگیتو همون چیزی می‌سازه که الان توش وقت می‌ذاری☺️🌱 ‌ @TAMASHAGAH
🍃سلام سلام ما به مهدی و به قلب آسمانی‌اش سلام ما به پاکی و به لطف و مهربانی‌اش سلام ما به لحظه‌ای که می‌رسد ظهور او سلام ما به لحظه‌ای که می‌رسد عبور او
هوالعزیز🍃 هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری از شرم چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد با صورت بدیع تو کردن برابری ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری صبری که بود مایه دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری @TAMASHAGAH