آموزش برای دوران جهانی (اندیشه پیچیده، روش آموختن در خطا و بییقینی انسان) · مؤلفان: ادگار مورن، امیلیوروژه سیورانا، رائول دومینگوموتا
هدف اصلی آموزش در دوران جهانی، آموختن برای پدید آمدن جامعة جهانی است، یکی از شیوههای بهبود شرایط تحقق جهانی شدن «پیچیدگیهای کاربردی» است. در سیارة زمین اندیشمندانی وجود دارند که قادر به درک تمام پیچیدگیهای موجود در زمین هستند؛ اما سیستمهای آموزشی موجود در جهان به جای پیوند اصول آموزشی و شناختی، آنها را تکهتکه کرده و به مسائل به صورت تکبعدی مینگرند. حال با این شرایط، برای جهانی شدن باید به اصلاح روش شناخت، اندیشه و آموزش پرداخت و آنها را که مکمل یکدیگرند توامان مورد استفاده قرار داد. نگارندگان در این کتاب، نخست با عرضة اطلاعاتی دربارة روشهای استراتژیک جهانی شدن به بررسی اصول آن و رابطة میان تجربه و استراتژی پرداخته و سپس سیاست پیچیدگی اندیشه را به همراه ویژگیهای آن در راه رسیدن به جهانی شدن مطرح ساخته است. در ادامه چالشهای دوران جهانی شدن را ارزیابی و آثار «ادگارمون»، یکی از نویسندگان کتاب حاضر را معرفی کرده است.
مائده سادات خدامی مارنانی_کدهای اخلاقی مطرح شده در کلاس.pptx
1.16M
یکی از درسهای این ترم بنده، «اخلاق حرفه ای در آموزش» است. دانشجویان این درس، امسال در دانشگاه پذیرفته شدند. یعنی دو ماهی است که پا به دانشگاه گذاشتند. تدریسم، معمولاً دارای ویژگی های زیر است: فعالیت بیشتر دانشجویان، درگیرشدن آنها با مباحث درس، پرسش و پاسخ، بازی های مفهومی، گفتگو و دیالوگ، ترسیم ساخت ذهنی از درس، انجام پروژه و البته سخنرانی. هفتۀ گذشته پس از آنکه حدود ده دقیقه راجع به اصول اخلاق حرفه ای سخن راندم. از 43 دانشجوی کلاسم خواستم تا هر یک به این پرسش پاسخ بدهند: با توجه به اصول اخلاق حرفه ای، اگر شما مدیر مدرسه بودید، چه کدهای اخلاقی برای کلاس درس تعیین می کردید. پس از یک ساعت، همۀ دانشجویان برای هر اصل اخلاقی، چندین کداخلاقی نوشتند. سپس از یکی از دانشجویان خواستم که پاسخ تمام دانشجویان را در یک فایل پاورپوینت ارائه بدهند. فایل پیوست، پاسخ دانشجویان به پرسش بنده است. مجموع پاسخ دانشجویان، اگر چه ممکن است در برخی موارد اندک، ناقص و نادرست باشد، ولی مجموع کارشان از نقطه نظرهای زیر شگفت انگیز است: 1) دارای تجربه های بسیار ارزشمندی هستند. 2) به خوبی می توانند مباحث نظری را با واقعیت ها و تجربه های خود پیوند بزنند. 3) در برخی موارد نگاهشان خلاقانه و نابهنگام است. 4) برخی از مطالبی که عرضه کردند، فراتر از دانش اخلاق حرفه ای است، یعنی به عنوان کسی که سالها کارگاه های آموزشی راجع به اخلاق حرفه ای در آموزش برگزار کرده ام، از مطالب آنها می توان در مطالب درسی و کارگاه های آموزشی استفاده کرد. 5) ذهنیت تازه تر و پاک تری دارند. من امروزه در مواجهه باهاشون احساس مسئولیت بیشتری می کنم.
هدایت شده از محمّدرضا نیستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم سینمایی آقای لازار👨🏫
🗒خلاصه ی فیلم:
آقای لازار، مردی الجزایری ست که به فرانسه پناهنده شده و به عنوان معلم، در مدرسه ای مشغول به کار می شود. او جایگزین معلم قبلی شده که در کلاس درس خودش را به دار آویخته و با این کارش به نوعی تمامی شاگردان کلاس را درگیر کرده است. آقای لازار در حالی که مشکلات خودش را دارد، سعی می کند ذهن بچه ها را از این مسئله ی سنگین پاک کند.
فیلم سینمائی آقای لازار (2011)، قصۀ مسئولیت اجتماعی یک معلم و توجه او به اصول اخلاق حرفه ایش همچون اعتمادورزی، عشق، اعتماد و همدلی با فراگیر در فرایند آموزش است.
چهارمین فیلم بلند فیلیپ بوردیو، پس از اینکه توانست در جشنوارهی لوکارنو جایزهی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آنِ خود کند، بهعنوان فیلم برگزیدهی سینمای کانادا برای اسکار آن سال برگزیده شد و توانست به فهرست نهایی نامزدهای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان نیز راه پیدا کند؛ اما درنهایت از رسیدن به جایزهی اصلی بازماند.
فیلمنامهی فیلم از روی نمایشنامهای بهاسمِ بشیر لازار اقتباس شده است. فردی الجزایری که بهدلایلِ سیاسی، به کانادا پناهنده شده است و حالا برای امرار معاش در این کشور، در مدرسهای ابتدایی مشغولِ آموزش به کودکان است. تمرکز اصلی روایت فیلم بر روی حضور او در مدرسه و همچنین جلساتی است که با ادارهی مهاجرت کانادا برگزار میکند تا آنها را متقاعد کند که جانش در الجزایر در خطر است و ناگزیر از این پناهندگی است. همانطور که پیشتر همسر او بهخاطر آخرین کتابی که نوشته است بهدست کسانی که در کتاب از آنها انتقاد کرده بود، کشته شده است.
داستان فیلم از آنجا شروع میشود که بعد از خودکشی یکی از معلمان مدرسه، آقای لازار جانشین او میشود تا در ادامهی سال تحصیلی، تدریس را بر عهده بگیرد. آن اتفاقِ تلخ برای بچهها ــ که یکی از آنها اتفاقی با آن مواجه میشود ــ و مسئولیتی که لازار روی دوشش احساس میکند تا بتواند از پسِ این موقعیت تازه در زندگیاش بربیاید، چالشهاییاند که لازار با آنها روبهروست. یکی از بزرگترین چالشهای او در این میان نیز این است که به بچهها کمک کند تا ترومای حاصل از خودکشی معلمِ پیشین را هضم کنند یا از یاد ببرند. در این میان، رابطهای خاص بین او و یکی از شاگردان خردسالش شکل میگیرد. رابطهای ناشی از اعتماد و مهر متقابل.
هر چند که این شغل او نیز دستخوش فرازوفرودهایی میشود و او درنهایت آن را نیز از دست میدهد، اما در این میان او چیزی مهمتر را بهدست میآورد. چیزی که باید فیلم را ببینید تا متوجهش شوید. آقای لازار فیلمی آرام و دوستداشتنی است که با میزانسنهایی بسیار ساده و با روایتی سیال ساخته شده است. فیلمی ساده که درنهایت بهمقدار خوبی عمیق است و میتواند مخاطب را به فکر فروببرد. @TDCcenter
در تمامی نظام های آموزش تحصیلات تکمیلی، یکی از اهداف تربیت دانشجویان دکتری، تامین نیروی انسانی نظام آموزش عالی و به عبارتی تربیت استادان آینده است. این مهم، از دیدگاه ارتقای تخصصی دانشجویان دکتری، با دو روش، مورد توجه همه دانشگاه های دنیا قرار می گیرد: 1) آموزش نظری و ارائه محتوای آموزشی در زمینه های طراحی درس، الگوها، روشها و فنون تدریس، فلسفۀ آموزش عالی، مدیریت کلاس، روانشناسی تدریس، اخلاق حرفه ای و ارزشیابی است. 2) تدریس و دستیار مدرس در دانشگاه. با وجود فرصت تدریس دانشجویان دکترا، آنها کمتر فرصت داشتنه اند تا برای ارتقای دانش، بینش و مهارت تدریس شان در کارگاه های آموزشی مشارکت نمایند. از این رو، از همۀ همکاران و دوستان خواهشمندیم ضمن توجه به این امر، دانشجویان دکترا را با مرکز توسعۀ صلاحیت های حرفه ای تدریس دانشگاه اصفهان (TDC) آشنا کنید و آدرس سامانۀ الکترونیکی این مرکز را در گروه های تحصیلات تکمیلی خودتان به اشتراک بگذارید. سپاسگزارم https://eitaa.com/TDCcenter
سال های دور و هنگام تحصیلات کارشناسی¬ام، استادی به نام دکتر بینای مطلق در گروه ریاضی دانشگاه صنعتی اصفهان بود که مدرک کارشناسی ارشد ریاضی و دکتری فلسفه از دانشگاه¬های آلمان داشت. شخصیت و روحیاتش جالب بود و در زمینه¬های متنوعی اطلاعات داشته و پُر انرژی، سریع¬الانتقال و حاضر جواب بود. گاهی برای دانشجویان علاقمند به مطالب اضافی، در مورد ریاضیات بی نهایت بزرگ¬ها و بی¬نهایت کوچک¬ها کلاس فوق¬ برنامه و بدون دریافت هیچ وجهی، برگزار می¬کرد.
بعد از انقلاب فرهنگی، علاوه بر تدریس دروس ریاضیات پایه برای رشته¬های مهندسی، گاهی درس تاریخ علم از دروس عمومی دوره کارشناسی را هم ارائه می¬کرد. در کلاس تاریخ علم، دو دانشجوی حاضر جواب و زبل اصفهانی، در ردیف آخر می¬نشستند و در طول کلاس ها به مناسبت¬های مختلف ابراز وجود می¬کردند. مبحث درس به جن و انس و عوالم هفت¬گانه رسیده بود. دکتر بینا، طبق معمول با شور و انرژی، در حال توصیف مشخصات جن بود که یکی از آن دو دانشجو دست بلند کرد و گفت: استاد شما طوری از خصوصیات جن صحبت می¬کنید که گویا خودتان جن را دیده¬اید. با این حرف، کلاس غرق خنده شد. دکتر بینا برای چند لحظه به آن دانشجو خیره نگاه کرد و گفت: والله راستش را بخواهید تا حالا جن ندیده¬ام، اما تخم جن چرا.! با این حرف دکتر بینا، صدای انفجار خنده درکلاس بلند شد و تا مدتی ادامه داشت.
بعد از این ماجرا و تا انتهای ترم دیگر ابراز وجودی از آن دو دانشجو ندیدیم.
زندگی و کار در محیط اصفهان که بذله گویی و حاضرجوابی جزئی از فرهنگ روزمره مردم آن است، وجود این توانایی در استاد هم تا حدی لازم است و اگر استاد نتواند به دانشجویانی که گاهی ابراز وجود و بذله گویی می¬کنند، جواب مناسب و درخوری بدهد، ممکن است در این فرهنگ، ضعف تلقی شود. البته با گذشت زمان و تداوم حضور در این محیط، به تدریج این توانایی در اساتید غیر اصفهانی هم رشد می¬کند. رشد تدریجی این توانایی را در خودم هم دیده¬ام. به عنوان نمونه در ترم جاری، وقتی در مورد لایه لایه بودن برخی سوال ها مانند یک پیاز با دانشجویان صحبت می¬کردم و می¬خواستم روش درست حل این گونه مسائل را توضیح دهم، ابتدا پرسیدم در برخورد با این¬گونه سوال ها چه می¬کنید؟ یکی از دانشجویان گفت: استاد با مشت رویش می¬زنیم. بعضی از دانشجویان خندیدند. گفتم: بله، می¬شود، امّا پیاز اشکتان را در می¬آورد.! بعد از چند لحظه و فهمیدن مفهوم این جمله، کلاس غرق خنده شد. @TDCcenter
نقش شعر و ادبیات در معلّمی از استاد مجید موسوی (دویدن در برف، 1402، از مجموعه روایت های آموزشی، مرکز توسعۀ صلاحیت های حرفه ای تدریس دانشگاه اصفهان TDC)
@TDCcenter
پدر از ابتدای کودکی من را با دنیای شعر و ادبیات فاخر فارسی آشنا نمود. این آشنایی در مراحل مختلف تحصیل و هم¬اکنون در کلاس¬های درس و جلسات مختلف و حتی در شیوه¬ی ارائه¬ی درس¬های تخصصی نیز بسیار به مدد من آمده و تأثیر مثبت آن را به خوبی احساس می¬کنم. ایجاد این بذر علاقه از همان کودکی به خوبی به من کمک کرد تا همواره در کنار مطالعه¬ی مطالب تخصصی مربوط به رشته¬ی تخصصی خود یعنی شیمی¬فیزیک، مطالعه¬ی ادبیات فارسی، شعر و سایر زمینه¬های مرتبط را نیز هرگز فراموش نکنم. به قول دکتر شریعتی در فصل "معبودهای من" در کتاب "کویر"، "پدرم نخستین سازنده¬ی ابعاد نخستین روحم بود، کسی که برای اولین بار هم هنر فکرکردن را به من آموخت و هم فنِّ انسان بودن را!" و الحق پدر من نیز چنین بود ...
با این زمینه، و در مطالعات ادبی که داشتم، با اشعاری آشنا شدم که با بیانی شیوا فضای کلاس درس را از جنبههای مختلف به تصویر میکشد و خواننده و به ویژه یک معلم را با خود به درون آن کلاس برده و با خود همراه میکند. از جمله¬ی این اشعار که بارها و بارها آن را خوانده و ضمن لذت¬بردن از این اشعار به خوبی در مورد آنها اندیشیده¬ام، شعر "فعل مجهول" شاعره¬ی گرانقدر سرکار خانم سیمین بهبهانی است. در این شعر، ماجراهای یک روز از کلاس درس یک معلم روایت می¬شود که بسیار شنیدنی است. از جمله اشعار دیگر آموزنده که با فضای کلاس درس مرتبط است، شعر "درس آن روز" از دوست عزیزم جناب آقای علیرضا دهقانیان است که پیش¬تر در خاطره¬ی "مسابقات شعر کشوری" آن را بیان کردم. همچنین، شعر "بابا" از آقای پورعباس نیز یکی از اشعاری است که روایت¬گری زیبایی از یک کلاس درس دارد.
نکته¬ی مشترک در این نوع اشعار، توجه به این نکته است که معلم باید تا حد امکان به فضای احساسی و روحی دانش¬آموزان و دانشجویان خود توجه داشته باشد و تا حد امکان با آنها همراه شود. شاید هیچ فردی به اندازه¬ی یک معلم یا استاد نتواند روی مخاطبین خود تأثیر انقلابی و متحول¬کننده داشته باشد، به شرطی که همواره با آنها همدل و همراه باشد و در کنار آموزش تخصصی، جنبه¬های مختلف روانشناسانه و انسانی را هم مدنظر داشته باشد. دکتر شریعتی در کتاب "کویر" به خوبی حقِّ این مطلب را ادا کرده است که چند جمله¬ای از آن را عینا نقل می¬کنم: "کسی با یک دیدار، یک سخن، استاد و آموزگار آدمی میشود و گاه دیگری با سالها تدریس و تعلیم و مصاحبت و معاشرت، اثری را بر ما دارد که کت و شلوار یا میز کارمان و... کمتر از این. بسیار مضحک است که برخی معلمها تنها به خاطر آنکه یکی دو سال به کلاس ما آمدهاند و رفتهاند و تنها کاری که در این ایاب و ذهاب صورت گرفته است حقوقهایی است که آنها گرفتهاند و نمرههایی است که ما، سر به سر بیدرد سر!، چنان استادانه به آدم مینگرند که گویی ما عروسکهای کار دستی آقاییم و هر فضیلتی ما داریم آنها باد میکنند! و اگر نمک نشناسی کنیم «شیر سینه شان را حلال ندارند!" به بیان دیگر، همیشه اثرگذاری مهم است و این میسر نمی¬شود مگر با دقت و مراقبت ویژه¬ی معلمی که اهل مطالعه¬ی مداوم و پیوسته نیز باشد.
@TDCcenter
با سلام. به اطلاع همکارانی که در سطح یک کارگاه در مورخ ۲۳ و ۲۴ آبان ۱۴۰۲ شرکت داشتند، می رساند که انشاالله کارگاه ارزشیابی آموزشی در تاریخ ۲۲ آذرماه (چهارشنبه) ساعت ۱۴ الی ۱۸ برگزار خواهد شد. این کارگاه قرار بود در هفته جاری برگزار شود که به دلیل آلودگی هوا لغو شد. از شرکت کنندگان عزیز خواهشمندیم حداقل ۳ نمونه از سوالات امتحانات نهایی خود را به صورت چاپی و الکترونیکی به همراه داشته باشند.@TDCcenter