✍ زیست جهان ۲۰ درصدی؛ چالشهای سبک زندگی اسلامی در دنیای مدرن/ مهدی نظری
🔹 در تصویری کلان از سبک زندگی ایرانی، جامعه را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد: گروهی ۲۰ درصدی که در جهانبینی مدرن و پستمدرن غرق شدهاند، با سبک زندگیای که قرابت بیشتری با ارزشهای غربی دارد و حتی تقویمشان میلادی است؛ گروهی میانه ۶۰ درصدی که در تلفیقی از مدرنیته و ارزشهای اسلامی زیست میکنند؛ و سرانجام، ۲۰ درصدی که سبک زندگیشان بر مبنای آموزههای اصیل اسلامی بنا شده است، جایی که «حرام الهی» خط قرمزی است که به هیچ قیمتی از آن عبور نمیکنند.
این دستهی ۲۰ درصدی، فرزندان خود را با حساسیت و دقتی دوچندان پرورش میدهند، چرا که در دنیایی که روزبهروز مرز میان ارزشها در هم تنیدهتر میشود، محافظت از هویت دینیشان یک چالش اساسی است. آنان میخواهند فرزندانشان در چارچوب آموزههای اسلام رشد کنند و به مفاهیمی چون حلال و حرام، حیا و طهارت، آگاهانه و از سر تعبد پایبند باشند. اما این مسیر، بدون موانع نیست.
🔸وقتی حکمرانی فرهنگی، تعارض ایجاد میکند
در فضای عمومی، رویدادهای مذهبی، همچون مراسم نیمه شعبان یا برنامههای عزاداری، همواره محملی برای اتصال عاطفی و معنوی خانوادههای دیندار بوده است. اما در سالهای اخیر، حضور موسیقیهای پرشور، نورپردازیهای غربیشده و تلاش برای بومیسازی برخی نمادهای مدرن در این برنامهها، این خانوادهها را با یک پرسش جدی روبهرو کرده است: آیا این همان سبک زندگی اسلامی است که قرار بود حفظش کنیم؟
فرزندانی که در این خانوادهها رشد میکنند، زمانی که میبینند در حکومتی اسلامی، برخی سبکهای موسیقی که پیشتر مطرب و ناپسند تلقی میشدند، در برنامههای مذهبی جریان دارند، دچار نوعی سردرگمی میشوند. آنان از خود میپرسند: اگر موسیقی شاد جایز است، پس چه تفاوتی میان این موسیقی و آنچه والدینمان از آن منعمان میکنند، وجود دارد؟
این تناقض نهتنها فرزندان، بلکه والدین را نیز در برابر یک بحران فکری قرار میدهد. والدینی که سالها کوشیدهاند فرزندان خود را از برخی انواع موسیقی دور نگه دارند، اکنون مشاهده میکنند که همان سبکها، با اندکی تغییر و در چارچوبی جدید، در مناسک مذهبی جای گرفته است. آیا این امر، فرزندان را نسبت به مرزهای شرعی دچار تردید نخواهد کرد؟
🔹بومیسازی مدرنیته یا مدرنسازی دیانت؟
یکی از چالشهای دیگر، تلاش برای بومیسازی مدرنیته است؛ رویکردی که قصد دارد جلوههای تکنولوژیک و فرهنگی مدرن را با ارزشهای اسلامی ترکیب کند. اما پرسش اینجاست که آیا این بومیسازی، واقعاً در راستای حفظ ارزشهای اسلامی است، یا صرفاً نسخهای محلی از همان فرهنگ مدرن که کمکم، روح و جوهرهی دین را دستخوش تغییر میکند؟
گاه، این روند بهگونهای پیش میرود که نهتنها ابزارها، بلکه خود ارزشهای مدرن نیز در ناخودآگاه جامعه پذیرفته میشود. در چنین شرایطی، مرزبندی میان آنچه واقعاً اسلامی است و آنچه صرفاً ظاهری اسلامی به خود گرفته، دشوارتر از همیشه خواهد شد.
🔸مرجعیت دینی و اختلاف دیدگاهها
در این میان، یکی دیگر از عوامل پیچیدهکنندهی این چالش، تفاوت دیدگاههای مراجع تقلید در قبال موسیقی و سایر مظاهر فرهنگی است. برخی مراجع، محدودهی مجاز را وسیعتر میبینند، در حالی که برخی دیگر سختگیرانهتر برخورد میکنند. خانوادههایی که مرجع تقلیدشان نگاه سختگیرانهتری دارد، وقتی میبینند در برنامههای رسمی، برداشتی متفاوت از موسیقی ارائه میشود، دچار نوعی احساس تعارض میشوند.
این شکاف، زمینه را برای دوگانگی بیشتر فراهم میکند؛ از یک سو فرزندی که در جامعه با موسیقیهای پرشور روبهرو است، و از سوی دیگر، والدینی که او را از چنین فضاهایی نهی میکنند. در نهایت، این تضاد میتواند به یک چالش هویتی برای نسل جدید تبدیل شود: آیا باید به تربیت خانوادگی خود وفادار بمانند یا با جریان رسمی همراه شوند؟
🔹فرجام سخن؛ غربت در وطن
در این میان، این خانوادهها و فرزندانشان گاه حس غریبی را تجربه میکنند. آنان نه کاملاً در زیست جهان مدرن پذیرفته میشوند، و نه آنطور که باید و شاید، سبک زندگیشان در ساختار فرهنگی و اجتماعی کشور مورد حمایت قرار میگیرد. این احساس غربت، یادآور مصرع معروفی است: «من چه گویم که غریب است دلم در وطنم...»
شاید وقت آن رسیده باشد که دربارهی سیاستهای فرهنگی و تأثیرات آن بر سبک زندگی اقشار متدین، تأملی دوباره کنیم. اگر قرار است «سبک زندگی اسلامی» حفظ شود، باید به گونهای باشد که برای پیروان واقعی آن، معنای اصیل خود را از دست ندهد و آنان را دچار سرگشتگی در مرزهای تعریفشدهی دیانت نکند.
#زیست_جهان
#سیاستگذاری_فرهنگی
#حکومت_اسلامی
#حسینیه_معلی
#نیمه_شعبان
#جمکران
#موسیقی
#تأمل
👇👇
@Taammolate_talabegi