eitaa logo
📌تقویم شیعه📜
356 دنبال‌کننده
8 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🌱 ﷽ 🌱 ✨اینجا سعی داریم وقـايـع تاریخی مرتـبـط با زندگانی معصومین علیهم‌السلام رو کاملاً مستند و معتبر ارائه بدیم. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia برای بیان نظرات شما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
١. ⭕ روز مباهله و نزول آیه تطهير اين روز از يك سو روز مباهله اهل بيت عليهم السّلام با نصارى نجران است و از سوى ديگر نزول آيه تطهير در شأن اهل بيت عليهم السّلام در اين روز بوده است. هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را فرا خواند و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلى» «بار الها اينان اهل من هستند». 📚 بحار الانوار: ج۹۷، ص۱۶۸، ۳۸۴؛ تاريخ الخلفاء، ص۱۶۹ 🆔 @TaghvimShia1
٢. 🗞️ نامه پيامبر (ص) به نصاراى نجران در سال دهم هجرى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نامه اى به نصاراى نجران فرستادند، به اين مضمون كه خداوند يكتا را عبادت كنند و مسلمان شوند، يا به مسلمين جزيه بدهند و به مذهب خود باشند وگرنه آماده جنگ باشند. بنى نجران در كليساى بزرگ خود به مشورت پرداختند، عده‌اى مانند سيّد كه از بزرگان قوم بود و عاقب كه اسقف نجران بود، مخالفت خود را با تسليم در برابر خواسته پيامبر (ص) اعلام كردند. در مقابل عده‌اى مانند ابوحارثه، اسقف اعظم نجران كه ۱۲۰ سال عمر داشت و در باطن مسلمان بود با امر پيامبر (ص) موافق بودند. بعد از دو روز مشورت قرار شد، كتاب «جامعه» را كه صفات پيامبرِ بعد از حضرت عيسى عليه‌السّلام را ذكر كرده بود، بخوانند. در حضور جمع مسيحيان و فرستادگان پيامبر (ص) فصلهاى جامعه قرائت شد و با اذعان به آنچه در جامعه آمده بود تصميم گرفتند هفتاد نفر از جمله سيّد و عاقب و ابوحارثه را براى تحقيق به مدينه بفرستند. 📚 بحار الانوار: ج۹۷، ص۱۶۸، ۳۸۴؛ تاريخ الخلفاء، ص۱۶۹ 🆔 @TaghvimShia1
٣. 🔸 نجرانيان در مدينه آنان به مدينه آمدند و خدمت پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شرفياب شدند. هرچه آن حضرت دليل و برهان آورد، آنان قبول نكردند و امر به مباهله واگذار شد. جبرئيل عليه السّلام نازل شد و اين آيه را آورد: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ» «اگر كسى با تو مجادله كند بعد از علمى كه نزد تو آمده، بگو بيايد تا فرا خوانيم پسران خود و زنهاى خود و كسى كه به منزله جان ماست. آنگاه نفرين كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». (آل عمران،۶۱) لذا قرار بر مباهله شد و سيّد و عاقب به محل خود در خارج مدينه رفتند. آنان با يكديگر مشورت كردند و بعضى از علماى آنها گفتند: «اگر فردا محمّد با اصحاب و جمعى كثير براى مباهله حاضر شود اين روش پادشاهان است و ترسى به خود راه ندهيد. ولى اگر خواص اهل بيت خود را آورد اين كار انبياء است». 📚 تفسير برهان: ج۱، ص ۲۸۷-٢٨٨ 🆔 @TaghvimShia1
۴. 🔹 مراسم مباهله روز ديگر هنگام بالا آمدن آفتاب، پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله دست على بن أبیطالب عليه‌السّلام را گرفت و از حجره بيرون آمد. امام حسن و امام حسين عليهماالسّلام را پيش رو روانه فرمود و حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها از پشت سر آمدند، تا بين دو درختى كه قبلاً تعيين شده بود رسيدند. قبلاً به دستور حضرت زير آن دو درخت را جارو زدند، و به عنوان سايه بان عباى سياهى بالاى درخت قرار دادند. مسلمانان مدينه هم آمدند، بنى نجران هم با فرزندان خود آمدند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله كسى را نزد سيّد و عاقب فرستاد كه ما آماده‌ايم. اسقف با همراهان آمد و گفت: به چه كسانى با ما مباهله مى كنيد؟ پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «با بهترين اهل زمين و نيكوترين جهانيان نزد خداوند متعال زيرا كه از طرف خداوند متعال امر شده‌ام كه آنها را بياورم»، و اشاره به آل عبا عليهم السّلام فرمودند. سيّد و عاقب و اسقف همين كه چشمشان به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و آل عبا عليهم السّلام افتاد، وحشت كردند به حدّى كه چهره هايشان زرد شد. ابوحارث كه ميل به اسلام داشت فرصت را مغتنم شمرده، پا پيش گذاشت و دست سيّد و عاقب را گرفته پس كشيد و آنها را نصيحت كرد و از عواقب اين مباهله مطلع كرد و گفت: صفات او و اهل بيت او را در كتابها خوانده‌اید. اين محمّد همان پيامبر است، مگر نمى‌بينيد ابرهاى سياه را، و دگرگونى آفتاب را، و شاخه‌هاى درختان را كه خم شده، و صداى مرغان، و دود سياه اطراف و آثار زلزله را كه در كوهها نمودار شده است. آن بزرگواران منتظرند كه دست به دعا بردارند. به خدا قسم اگر سخنى گويند از ما نشانى نمى‌ماند. برويم و با او صلح كنيم. 📚 تفسير برهان: ج۱، ص ۲۸۷-٢٨٨ 🆔 @TaghvimShia1
۵. 💠 پرهيز نجرانيان از مباهله ابوحارث نزد پیامبر آمد و مسلمان شد و عرض كرد: مردم نجران پشيمان شده‌اند. حضرت فرمود: اسلام بياورند. گفت: قبول نمى‌كنند. فرمود: آماده جنگ باشند. گفت: قدرت اين كار را ندارند، ولى حاضرند جزيه را قبول كنند. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله به أميرالمؤمنين عليه‌السّلام فرمودند: «شرائط ذمّه و مقدار آن را به آنها بگوئيد». بعد از معيّن نمودن جزيه و شرائط آن، أميرالمؤمنين (ع) آنها را نزد پيامبر (ص) آوردند، و پيامبر (ص) فرمودند: «اگر با من و اين جماعت اهل بيت من مباهله مى‌نموديد، به صورت ميمون و خوك مى‌شديد و اين وادى بر شما آتش مى‌شد و يك سال نمى‌گذشت كه تمامى نصارى نابود مى‌شدند». 📚 تفسير برهان: ج۱، ص ۲۸۷-٢٨٨ 🆔 @TaghvimShia1
. 💎 روز خاتم بخشى در اين روز أميرالمؤمنين عليه‌السّلام در مسجد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله، انگشتر خود را در حالت ركوع به سائل بخشيد، و آيه مباركه ۵۵ سوره مائده در شأن آن حضرت نازل شد: «إنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.» بزرگان اهل سنّت اتّفاق دارند كه آيه «انما وليكم اللَّه... » در شأن اميرالمؤمنين عليه‌السّلام نازل شده است. از أميرالمؤمنين (ع) معناى اين آيه شريفه را سؤال كردند كه مى‌فرمايد: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» «نعمت خداوند را مى شناسند و سپس آن را انكار مى كنند» (نحل، ۸۳)، حضرت فرمودند: هنگامى كه آيه مباركه «انما وليكم اللَّه... » نازل شد، عده‌اى از اصحاب پیامبر در مسجد مدينه جمع شدند. بعضى به بعض ديگر گفتند: درباره اين آيه چه مى‌گوئيد؟ بعضى گفتند: اگر منكر اين آيه بشويم ساير آيات را هم بايد منكر شويم و اگر ايمان به اين آيه بياوريم و قبول كنيم براى ما ذلّت است؛ زيرا على بن أبیطالب عليه‌السّلام بر ما مسلّط مى‌شود. عده‌اى از منافقين گفتند: ما مى‌دانيم كه محمّد در آنچه مى‌گويد صادق است. او را به ظاهر دوست داريم، ولى از على در آنچه امر مى‌كند اطاعت نمى‌كنيم. حضرت فرمودند: در اين هنگام اين آيه نازل شد: «يعرفون نعمة اللَّه ثم ينكرونها... »، يعنى: ولايت على بن أبیطالب عليه‌السّلام را مى‌شناسند و حال اينكه اكثر آنها كه آن را مى‌شناسند نسبت به ولايت آن حضرت كافرند. بعضى از مخالفين گفته‌اند: براى كسى اتّفاق نيفتاده كه در يك زمان جمع بين دو عبادت مالى و بدنى بنمايد مگر براى على بن أبیطالب عليه‌السّلام، و براى أحدى نيامده از فضائل مثل آنچه براى على عليه‌السلام آمده است. 📚 تفسير برهان: ج۱، ص۴٧٩ 🆔 @TaghvimShia1
. ✨ نزول سوره هل أتى (انسان) در اين روز سوره «هل أتى» در شأن أميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام نازل شده است. اين مهم بعد از سه روز روزه آنان و اعطاى افطارشان به مسكين و يتيم و اسير بود كه آن طعام بهشتى نازل شد. در دو آیه شریفه ٨ و ٩ این سوره به این اطعام اشاره شده است: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» اطعام می‌کنند. «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» (و می‌گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می‌کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم. امام صادق عليه‌السّلام فرمود: آن كاسه‌اى كه طعام از بهشت آوردند و آن بزرگواران ميل كردند نزد ماست و حضرت صاحب الامر عليه‌السّلام آن را ظاهر خواهد كرد، و طعام بهشتى از آن تناول خواهند فرمود. 📚 زاد المعاد: ص۳۰۱؛ مصباح المتهجد: ص۷۱۲ 🆔 @TaghvimShia1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
١. 🔘 وفات على بن جعفر (ع) در اين روز در سال ۲۱۰ ه.ق على بن جعفر عليه السّلام وفات كرد. امامزاده جليل القدر جناب على بن جعفر الصادق (ع) سيّدى بزرگوار، شديد الورع، كثير الفضل و عالمى عامل و يكى از بزرگترين روات موثق شمرده شده است. او امام صادق و حضرت موسى بن جعفر و امام رضا و حضرت جواد عليهم السّلام را درك نموده است. جناب على بن جعفر (ع) از ساير برادران خود كوچكتر بود، و پس از فوت پدر بزرگوارش همواره ملازمت برادر خود حضرت موسى بن جعفر عليه‌السّلام را اختيار كرده بود. معارف دين و احاديث بسيارى از آن حضرت اخد نموده و روايت مى‌كرد. 📚 سبل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد (ع): ص۱۷۵ 🆔 @TaghvimShia1
٢. 💠 احترام على بن جعفر به مقام امامت محمّد بن حسن عمار مى‌گويد: مدت ۱۰ سال در مدينه طيّبه محضر على بن جعفر عليه السّلام را درك كرده احاديثى را كه از برادر خود موسى بن جعفر عليه السّلام اخذ نموده بود، شنيده و مى نوشتم. روزى خدمتش بودم كه حضرت جواد عليه السّلام وارد مسجد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله شد. على بن جعفر (ع) تا آن حضرت را ديد از جاى برخاست و بدون كفش و رداء به خدمتش شتافت و دست او را بوسيد و او را تعظيم و تكريم نمود. آن حضرت فرمودند: عمو بنشين، خداوند تو را رحمت كند. على بن جعفر (ع) فرمود: آقاى من، چگونه بنشينم با اينكه شما ايستاده‌ايد. هنگامى كه آن حضرت به او اجازه فرمودند، به جاى خود بازگشت و در مجلس نشست. اصحابش او را سرزنش كردند كه تو عموى پدر او هستى! چگونه با وى اين طور رفتار مى‌كنى؟ على بن جعفر (ع) فرمود: ساكت شويد! پس دست را بالا برد و محاسن خود را گرفت و فرمود: حق تعالى مرا با اين محاسن اهليّت امامت نداده، ولى اين جوان را اهليّت بخشيده و امامت را به او تفويض فرموده، با اين حال چگونه فضل او را انكار كنم و چگونه به او احترام نگذارم. با اينكه من بنده او هستم؟ از اين روايت پيداست كه آن جناب تا چه حدّى نسبت به امام زمان خود معرفت داشته است. 📚 بحار الأنوار: ج۴۷، ص۲۶۶ 🆔 @TaghvimShia1