❇️سقیفه، منشا سکولاریسم در دنیای اسلام
آیتالله مصباح یزدی (رضوان الله علیه)
☀️روایات فراوان در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام)
🔹از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) روایات فراوانى نقل شده است كه در آنها تعبیراتى از قبیل خلیفه، ولىّ، مولا و تعابیر دیگرى شبیه آنها در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام) صادر شده است. بسیارى از این روایات را اهل تسنن نیز نقل كرده اند.
بعضى از این تعبیرات به قدرى صریح است كه اگر شخصى بدون غرض آنها را مطالعه كند، هیچ شك و شبههاى در مورد ولایت و خلافت حضرت على(علیه السلام) براى او باقى نخواهد ماند. به همین علت بعضى از علماى اهل تسنن كه این گونه احادیث را جمع آورى كرده و در این زمینه آثارى را تألیف كرده اند، به جهت اهتمام نسبت به گردآورى روایات پیرامون مدح امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یا اثبات ولایت و خلافت ایشان، متهم به تشیع شده اند. این گونه روایات فراوان است و در كتب متعددى ثبت شده است، كه علاقه مندان مىتوانند به آنها مراجعه كنند.
🚫شبهه در روایات
🔹 نكته مهم در این میان، تشكیكى است كه درباره مضمون این روایات صورت مىپذیرد. از صدر اسلام افرادى كه در مقام بحث و جدل مغلوب شده و بر آنها ثابت مىشد كه این تعبیرات از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) صادر شده و معنایى جز خلافت حضرت على(علیه السلام) ندارد، متعصبانه با طرح شبهههاى شیطانى، به تحریف معنوى این روایات دست مىزدند. از جمله این شبهات این است كه: مى پذیریم كه بعد از وفات پیغمبر(صلى الله علیه وآله) وظیفهاى كه بر عهده ایشان بوده به حضرت على(علیه السلام) منتقل شده است. اما كار پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ابلاغ رسالت و دین خدا بود و وظیفه دیگرى نداشت؛ از این رو وظیفه حضرت على(علیه السلام) بعد از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ، به عنوان خلیفه آن حضرت، تبلیغ دین خدا است و وظیفه دیگرى بر عهده آن حضرت نیست!
❌ سکولاریسم
بر اساس شبهاتى از این قبیل، منشأ سكولاریزم، یعنى تفكیك دیانت از سیاست، از صدر اسلام پیدا شد. از همان ابتدا كسانى مىگفتند مسأله ریاست بر امت و به تعبیر دیگر «امامت»، مربوط به زندگى دنیا و اداره امور آن است و ربطى به «رسالت» ندارد. پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) ، رسول خدا و مأمور ابلاغ پیامهاى خدا به مردم بود، اما امامت و حكومت بر مردم و وجوب اطاعت مردم از آن حضرت در امور دنیا ثابت نشده است! از این رو درباره حضرت على(علیه السلام) نیز كه خلیفه آن حضرت است، ثابت نیست. بنابراین گرچه حضرت على(علیه السلام) خلیفه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است، لكن چون بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها «ابلاغ» پیامهاى خداوند واجب بوده است، به همین دلیل براى حضرت على(علیه السلام) نیز به عنوان خلیفه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) امرى بیش از این ـ تبلیغ دین ـ ثابت نیست! خلاصه، مسأله حكومت از مسأله تبلیغ دین جدا است و خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه در روایات آمده فقط در امر تبلیغ دین است!
شاید تعجب كنید كه چگونه ممكن است در صدر اسلام چنین مسألهاى مطرح شده باشد؟! اما واقعیت این است كه اتفاقاً پایه و اساس ماجراى سقیفه بر همین نظریه استوار بود. هنوز پیكر مبارك پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به خاك سپرده نشده بود كه عدهاى در سقیفه جمع شدند تا براى امت، خلیفه و امام تعیین كنند. معنى این كار آن بود كه خدا و پیامبر فقط در امر دین دخالت مىكنند و مسأله رهبرى جامعه و حكومت چون مربوط به دین نیست، از این رو خدا و پیامبر نیز چیزى در مورد آن نفرمودهاند و ما خود باید در این باره تصمیم بگیریم! معناى این كار، تفكیك دین از سیاست بود و نطفه این نظریه در سقیفه بسته شد.
📚 در پرتو ولایت، ص۹۴
#غدیر_خم
#سقیفه
#سکولاریسم
https://eitaa.com/Tanbiholomah
☀️بزرگترین جشن عید غدیر در تاریخ
🖋محمدحسین جمالزاده
جشن غدیر از مهمونی ده کیلومتری تهران گرفته تا موکبهای کوچک روستاها، ثابت کرد این اسلام انقلابی است که میتواند غدیر را از مهجوریت بیرون سازد، نه اسلامهای تقلبی و حداقلیِ انجمنی و سکولار.
#جشن_غدیر
#اسلام_انقلابی
https://eitaa.com/Tanbiholomah
❇️ در تبلیغ، به مبانی فکری جبهه مقابل حمله کنید
🖋 علی اشراقی
🔸 رهبر مقام انقلاب در جلسهای که با طلاب و مبلغین داشتند، به نکات و ضرورتهای مختلفی در عرصه تبلیغ پرداخته و نگرانی خود را پیرامون «تبلیغ» ابراز کردند. یکی از مهمترین فرازهای سخنرانی ایشان، آن بخشی است که میتواند به عنوان «رویکرد تبلیغی» مورد توجه قرار گرفته و براساس آن برنامهریزیهای تبلیغی - چه به صورت فردی و چه گروهی و چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی- صورت بگیرد:
👈 «تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست. این کار، لازم است. اما فقط این نیست. طرف مقابل مبانی فکری دارد باید به او حمله کرد. در تبلیغ موضع تهاجم لازم است. این لازمهاش شناخت صحنه است یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید با کی طرفید، ما با کی طرفیم حالا فرض کنید که یک شبههای را فلان سرمقاله نویس یا فلان ستوننویس فلان روزنامه یا فلان مثلاً توئیتزن توی فلان شبکهی فلان یک چیزی را مطرح کرده ما با کی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که اینجور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشت صحنهای داشته باشد» 👉
🔹 اتخاذ رویکرد تهاجمی در تبلیغ، به معنای هدف قراردادن مبانی الحادی جبهه باطل، ملازم با این است که، شناختی صحیح از مبانی و بنیانهای فکری جبهه باطل که در تمدن غرب ظهور و بروز داشته، در اختیار باشد. در این یادداشت، به مناسبت به فهرستی از مبانی فکری که باید در رویکرد تهاجمی، به آنها توجه گردد، فراهم میگردد:
1️⃣ لیبرال دمکراسی
این اندیشه بنیادین در عرصه سیاست و حکمرانی، تعارضی بنیادین با اندیشه اسلامی در عرصه سیاست و حکومتداری دارد. در چندین دهه حکمرانی جمهوری اسلامی، هیچگاه میان دو مبنای بنیادین لیبرال دمکراسی و حکومت اسلامی با ولایت فقیه، سازش و تلائمی برقرار نگردید. و هماره، دلبستگان لیبرالیسم، نظریه ولایت فقیه را در ادوار مختلفی مورد آماج حملات فکری و شبهات نظری قرار میدادند. و آنهایی که پیگیر تلائم و سازش میان این دو مبنا بودند، در نهایت به نفع لیبرالیسم، از ولایت فقیه کوتاه میآمدند.
2️⃣ حقوق بشر
حقوق بشر، در بنیان خود، هیچگاه با حق طاعت الهی قابل جمع نبوده، و همیشه، حقوق بشر در برابر اوامر و نواهی الهی، توجیهگر آزادیها و اباحهگریهای فرهنگی بوده است. پذیرش اندیشه «حقوق بشر» در میان بخشی از مسلمانان، با فراروی از تصویری که شرع مبین درباره حقوق و تکالیف انسانها دارد، در نهایت منجر به کم رنگ نمودن «تعبد و تدین» در جوامع اسلامی گردیده است.
3️⃣ فمینیسم و حقوق زنان
این تفکر، با عبور از تقید زنان به خانواده و مدعی برابری مطلق زن و مرد، به شکلی افراطی پای گرفت. هرچند غرب در تجربیات تلخی که داشته، در برخی مواضع از این تفکر عدول کرده، اما آنچه که امروز در جامعه ایرانی شاهد آن هستیم، پیروی از همان تصویر اولیه از حقوق زنان است. تصویری که در آن، شباهت زن به مرد و تصرف جایگاه مردانه توسط زنان، آرمان مطلوب این جریان میباشد. این مبنای فکری، نه تنها واقعیت زنان را مورد تهاجم و آسیب جدی قرار داده، بلکه فروپاشی خانوادهها را نیز به ارمغان آورد. و آنچه که امروز، جامعه ما به عنوان شورش زن زندگی آزادی تجربه میکند، نسخهای از همین مبنای فکری است.
4️⃣ عدالت، به تفسیر مارکسیستی
در برابر اقتصاد سرمایهداری که موجب شکاف طبقاتی و گسترش فاصله میان انسانهای یک جامعه گردیده، از برابری مارکسیستی سخن میرود؛ تفسیری از عدالت و برابری که از اندیشه توحیدی و الهی نشأت نمیگیرد، بلکه، تمام سرمایههای عدالتخواهی را در همین روابط مادی دنیوی، هزینه میسازد و بحرانهای جدیدی را برای بشر می آفریند. این جریان، ستیز خود با تدین و دینداری را بارها نشان داده، هرچند در مقطعی با نهج البلاغه همراه میشود، اما در تمام مسیر با آن همراه نمیگردد، زیرا در مبنا و بنیان، بنای بر تضاد با ولایت الهی دارد.
🔹در این یادداشت کوتاه به برخی از مبانی فکری که باید بدان توجه کرده و آنها را در رویکرد تهاجمی تبلیغی مورد حمله قرار داد، پرداخته شد.
#تبلیغ
#اولویت_اول_حوزه
#رویکرد_تهاجمی_تبلیغ
#مبانی_فکری_غرب
@Tanbiholomah
❇️ تذکری به مبلّغان
🖋 حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری (ره)
🔸 فاضل ارجمند حجة الاسلام سيد موسي موسوي [۱] فرمود: بنده به لحاظ شرايط مساعدي كه از نظر تحصيلي داشتم، در كمتر از شش سال، مقدمات و سطح يك و سطح عالي را طي كرده و حدود پنج سال هم درسهاي خارج فقه و اصول را نزد اساتيدي همچون آيات عظام داماد و حائري و اراكي قدس سره بهره برده بودم و در شرايط بسيار اميدواركننده اي از نظر آينده علمي قرار داشتم و در حوزه، رسائل و مكاسب و كفايه تدريس ميكردم و در ضمن از اساتيد مدرسه حقّاني هم بودم.
✅ در اين موقعيت بود كه در تابستان ۱۳۵۰ش شهيد قدوسي ره به بنده فرمودند: با نظر مساعد حضرت امام، حجج اسلام حاج آخوند و زرندي و كريميان مدرسه اي در كرمانشاه تأسيس كرده اند و بنا دارند كه به سبك جديد، نظير مدرسه حقاني، برنامه ريزي كنند، شما كه به مجموعه برنامههاي ما آشنايي كامل داريد، تابستان سال جاري را به كرمانشاه برويد و اين مدرسه را راه اندازي كنيد. بنده هم آن سال به جاي اصفهان به كرمانشاه رفتم.
در آنجا وضعيتي پيش آمد كه مجبور شدم سال تحصيلي بعد هم آنجا بمانم. بعد از آن هم به لحاظ اوج گيري انقلاب و نياز جدّي كرمانشاه به روحاني مرتبط با جوانان و مراكز علمي و دانشگاهي و نفوذ گسترده انجمن حجتيّه و جريانات ماركسيستي در بين جوانان، با مشورتي كه با برخي از اساتيد بزرگوار، از جمله آية الله مشكينی داشتم، و اكثر آنان با مجموعه شرايط موجود، مصلحت را در ماندن بنده در كرمانشاه ديدند، گرچه سروراني هم نظير مرحوم آية الله العظمي [شيخ مرتضي] حائری به شدت ابراز مخالفت كرده و حتي در غياب بنده فرموده بودند: فلاني خود را ذبح كرده است.
♨️ بالاخره به هر گونه بود چند سالي با نگراني شديد فكري و تحيّر در كرمانشاه ماندم. بحمدالله با توفيق الهي و با برنامههايي كه با كمك دوستان، در مسجد و مراكز فرهنگي داشتيم، عرصه را هم بر ماركسيستها و هم انجمن حجتيه تنگ كرديم، به طوري كه آنها كاملاً به حاشيه رفتند و حتي برنامه اي براي قتل بنده ريختند كه به صورتي معجزه آسا نجات يافتم. سال حدود ۵۴ يا ۵۶ بود كه به رغم همه موفقيتها بسيار منقلب شدم و تصميم گرفتم استخاره كنم و اگر خوب آمد همان وسط سال به قم بازگردم.
🔺 در ساعت و حال مناسبي استخاره كردم، آيه «زحف» [۲] آمد، ولي باز به جهت شدت تأثر با اين كه هم معتقد و هم عامل به استخاره هستم به تصميم خود باقي مانده و مشغول جمع اثاثيه براي انتقال به قم شدم.
♨️ در شب همان روز خواب عجيبي ديدم كه مهم ترين و شيرين ترين فراز زندگيام را رقم زد. در عالم رؤيا ديدم در خيابان، جلوي مدرسه خان اتوبوسهايي بسيار زيبا و. غيرقابل وصف ايستاده و جمع خاصي را از انبوه متقاضيان انتخاب كرده و سوار ميكنند، همه ميدانند كه مقصد سفر بسيار مهم است، ولي به هيچ كس از چگونگي آن خبر نمي دادند. بالاخره جمع محدودي از جمعيت عظيم حاضر را سوار و حركت كردند. در نزديكيهاي مقصد، بوي عطر عجيبي به مشام رسيد كه همه را مدهوش كرد. بعد فهميديم همه اين عطر از فضاي باغ غيرقابل وصفي متصاعد است. دم باغ همه را پياده كردند. باز هيچ كس نمي دانست در داخل باغ چه خبر است. آنجا هم از همين جمعيت محدود، اكثر افراد را راه ندادند. فردي بود از بستگان بنده، هر چه اصرار كردم [كه به او اجازه ورود بدهند]، سه عيب از او گفتند _كه دقيقاً نقصهاي مهم معنوي اوست_ و فرمودند به جهت اين عيبها نمي تواند وارد شود. سپس افراد منتخب را گروه گروه وارد باغ ميكردند. بنده و حجة الاسلام اوسطي و حجة الاسلام حاج شيخ محمود عبداللهي و مرحوم معصومي را با هم وارد باغ كردند. بعد از ورود فهميديم كه مولايمان مولي الكونين حضرت بقية الله_ ارواحنا فداه_ داخل باغ هستند. حضرت در خيمه اي وسط باغ بودند. به محضر مقدس شان رفتيم، شيريني و عظمت محضر قابل وصف نيست.
🔻 بنده ناگهان به يادم افتاد كه اين بهترين فرصت است كه با كسب نظر مستقيم از حضرت [در باره ماندنم در كرمانشاه] تصميم بگيرم. پس از سؤال بنده، حضرت_روحي فداه_ آنچنان روي در هم كشيدند كه هنوز پس از سالها تلخي آن در ذائقه بنده مانده است و فرمودند: «دل من از دست روحانيون خون است كه يا در قم و حوزههاي مشابه آن به بهانههاي مختلف ميمانند يا به جاهاي خوش آب و هوا و همراه با اقبال مردم ميروند. پس اين گونه مناطق را_كه بسيارند _ چه كساني تأمين نياز كنند!؟»
🔖پاورقی:
۱. حجة الاسلام موسوي نمايندۀ سابق ولي فقيه در كردستان بودند. ايشان در سفري كه اين جانب به كردستان داشتم، اين خاطره و چند خاطرۀ ديگر _ كه در فصلهاي بعدي بيان خواهد شد _ را برايم تعريف كردند. سپس بنا بر تقاضاي من آنها را به صورت كتبي در اختيارم گذاشتند.
۲. آیات ۱۵ و ۱۶ انفال. در اين آيات پشت كردن به جبهۀ جنگ موجب خشم الهي و گرفتار شدن به عذاب جهنم دانسته شده است.
📚 خاطرههای آموزنده، ری شهری، ص۷۰
@Tanbiholomah
✅توصیه آیتالله شب زندهدار (دام ظله):
تبليغ اگر براي خدا باشد ماندگار ميشود، بالا ميرود. اما اگر خداي نكرده قصدش اين باشد كه مطلبش بگيرد، مردم بپسندند، زندگي خودش رونق پيدا بكند، اينها تمام ميشود، چيزي براي خودش نميماند.
🌐پند سعادت
#تبلیغ_محرم
https://eitaa.com/Tanbiholomah
☀️مرجع عالیقدر تشیع، آیت الله زنجانی (دام ظله العالی)
🔹چه بسا اگر یک نفر به واسطه ارشاد ما هدایت شود بر اثر هدایت او نسل بعدی او هم تا مدتها هدایت میشوند و این خدمت مرهون کسی است که این اقدام را انجام داده است.
🔹امروز، در مقابل اختلالاتی که عناصر فاسد از این طرف و آن طرف در مقابل مکتب دارند، منعکس کردن این معارف، بزرگترین تجهیز برای جلوگیری از آنهاست که البته وقتی با اخلاص همراه باشد، مورد تأیید خداوند قرار گرفته و ان شاءالله به دنبال موفقیت خواهد بود.
#تبلیغ_محرم
https://eitaa.com/Tanbiholomah
⁉️چرا تبلیغ اولویت اول حوزهها؟
🖋محمدمهدی عظیما
🔹در دیدار هفته گذشته رهبر معظم انقلاب دام ظله با طلاب، ایشان تاکید کردند که تبلیغ باید اولویت اول حوزه باشد و باید از تفکری که به تبلیغ نگاه درجه دوم و فرعی دارد عبور نمود.
⁉️حال، باید پرسید: خاستگاه این حرف از کجاست و چه استدلالی در پس آن می باشد؟
1⃣ابتدائا باید توجه داشت که مراد از تبلیغ معنای بسیار وسیع تر از معنای متعارف آنست که حتی شامل تالیف کتاب فلسفی اصول فلسفه و روش رئالیسم توسط مرحوم علامه طباطبایی نیز می شود همانطور که معظم له این مثال را ذکر کردند. مراد از تبلیغ، معنای قرآنی آن است که همان رساندن حقیقت دین (به معنای وسیع دین) به انسانها به صورت روشن و خالی از ابهام می باشد (بلاغ مبین).
⬅️با توجه به این مقدمه میتوان علت اینکه رهبری معظم اولویت اول حوزه را تبلیغ دین دانستند را فهمید. و آن ریشه در هویت طلبگی دارد.
هویت یک طلبه فقط علم دین آموزی نیست و الا حوزه صرفا یک دانشگاه دینی است. همانطور که طلبگی صرفا تلاش برای خودسازی و کسب معنویت نمی باشد که این مسئله با همه اهمیتش برای عموم مومنین مورد سفارش و تاکید است و مقوم هویت صنفی طلبگی نمی باشد.
آنچه فصل اخیر طلبگی به حساب می آید (در کنار علم آموزی و خودسازی) تلاش و مجاهده عالمانه برای رساندن حقیقت دین به انسانها و جذب آنها به دینداری و زدودن شبهات و پیرایه ها از آن است. اگر این معنی به دائره وسیعش در حوزه و طلبه ای یافت شود می توان گفت به آن هدف اصلی خود رسیده است و الا صرفا یک دانش آموخته علوم دینی است که مشغول کار خود است و نتوانسته است قدمی موثر برای دین بردارد و در بهترین حالت، تنها در خودسازی خود تا حدی موفق بوده است و صد البته نباید غافل از این نکته بود که این جهاد، نقش بزرگی در خودسازی هم دارد.
این هویت در حقیقت ناشی شده از نقش وراثتی عالم دین از انبیاء الهی است که؛ العلماء ورثه الانبیاء و مخفی نیست که در آیات متعددی وظیفه اصلی انبیاء الهی در جامعه، همین تبلیغ مبین دین معرفی شده است.
از این نکات به روشنی استفاده می شود که اولویت اول بودن تبلیغ هرگز به معنای کم توجهی به علم آموزی دقیق در حوزه نیست چرا که اساسا پایه این تبلیغ آن تعلم است.
2⃣همچنین روشن است که تبلیغ مبین همانطور که می تواند با حضور یک طلبه جهادگر در یک روستای دور افتاده باشد، می شود با تلاش علمی برای رفع شبهات اعتقادی به واسطه تالیف یک کتاب محقق گردد.
⬅️نکته مهم دیگری که از این بیان روشن می گردد، شاخص اصلی فعالیتهای طلبگی است. آیا برگزاری برنامه های شاد و جذاب برای مردم مربوط به هویت طلبگیست؟ کمک به زلزله زدگان و سیل زدگان چه؟ همچنین برقراری مسابقات ورزشی یا مراسمات شاد یا فعالیت در محیطهای مجازی و ...
✅ملاک همین است که اگر ماهیت این کار رساندن دین به مردم و تبلیغ است و چنین روحی بر آن حاکم است جزو رسالتهای طلبگی محسوب می گردد و الا ربطی به طلبه و حوزه ندارد و اگر طلبه ای هم به آن می پردازد از روی علایق یا وظایف شخصی خود است.
روشن است که برخی از موارد بالا در این چارچوب بلاغ مبین قابل تعریفند و غرض نویسنده انکار کلی آنها نیست بلکه توجه دادن به این نکته است که خط اصلی و روح حاکم بر این فعالیتها گم نشود و از رسالت طلبگی فاصله گرفته نشود. همانطور که همین نکته در علم آموزی هم باید مورد توجه باشد.
#تبلیغ_محرم
https://eitaa.com/Tanbiholomah
⁉️یزید بر علیه امام کودتا کرد یا امام علیه یزید قیام کرد؟
📝 تحلیلی جدید پیرامون ماهیت قیام سیدالشهداء
🖋آیت الله سیداحمد مددی
❌نفی ادعای قصد بیعت با یزید
با قرائن متنی که ما داریم، این که امام قصد بیعت با یزید را در کربلا و بعد از قضایای مسلم داشته، نادرست و نامربوط است. در همان تاریخ طبری که معمولا مبنای بقیه نقلها از این کتاب است و یا در مقتل ابومخنف که این سه مطلب نقل شده است، در ادامه متن اسم عقبةبنقیاس ذکر شده است و مطلبی از او نقل شده که حقیقت امر را مشخص میکند. این فرد از نزدیکان امام بوده و روز عاشورا ترسیده و امام را تنها گذاشته است. وی آدم زرنگ و چابکی بوده و توانسته فرار کند و نقلهای زیادی از وقائع کربلا دارد و نقلهایش هم معمولا قابل استناد است، چرا که همیشه همراه امام بوده است. عقبةبنقیاس در ادامه روایت میگوید: من همیشه در کنار امام بودهام و هیچ وقت از این حرفها نزد. اصلا قصد بیعت با یزید را نداشت. طبری و دیگران، با این که آن نقل را آوردهاند، اما خودشان این عبارت را هم آوردهاند که مشخص میکند این عبارت را دقیق نمیدانستهاند. به خاطر این قضایا و قرائن زیادی که هست این عبارت نامربوط است و سندیت دقیقی ندارد و به احتمال زیاد توسط دیگران جعل شده است.
✅ تحلیلی جدید پیرامون قیام سیدالشهداء
🔹من تحلیلی از واقعه عاشورا دارم که قرائن تاریخی فراوانی هم برایش دارم و از صدر اسلام تاکنون کسی این تحلیل را بیان نکرده است. حتی یکی از محققان عاشورا ـ در تهران ـ که حدود 20 نظر در مورد عاشورا را جمع کرده است، با من تلفنی صحبت کرد و وقتی بنده تحلیل خودم را گفتم میگفت: ما با این همه تحقیق این نظر را تا به حال از کسی نشنیدهام. تحلیل بنده این است که امام حسین علیهالسلام علیه یزید قیام نکرد، بلکه یزید علیه امام قیام کرد. به عبارتی بعد از معاویه از یک سو امام حسین علیهالسلام، حاکم اسلامی را فردی میدانست که به احکام و شریعت عامل و عالم باشد و از سوی دیگر جامعه اسلامی نیز حاکمیت امام حسین علیه السلام را پذیرفته بود و امام حاکم بود. در زمان معاویه با صلحی که امام حسن انجام داد، جامعه اسلامی معاویه را پذیرفت ولی بعد معاویه، یزید به هیچ وجه جایگاه حاکم را نداشت و در همان زمان هم در کوفه بحثهای زیادی بر سر حاکمیت یزید بعد از معاویه مطرح شد. لذا قصد یزیدیان این بود که علیه امام کودتا و قیام کنند و ایشان را با محاصره ترور کنند و از بین ببرند تا بدون رقیب حاکمیت یزید را اثبات کنند. جو جامعه اسلامی به هیچ وجه یزید را به عنوان حاکم نمیپذیرفت و معاویه با ارعاب و پول میخواست جا برای یزید باز کند ولی جامعه اسلامی بعد از معاویه، یزید را در حد حاکم اسلامی نمیدانست لذا بیعت با او را خیلیها حرام میدانند چه برسد به امام حسین علیهالسلام که خود را حاکم به حق میدانست و جامعه اسلامی ایشان را حاکم میدانست، لذا ایشان بیعت با مثل یزید را حرام میدانست.
ادامه در فرسته بعد👇👇👇
ادامه از فرسته قبل 👆👆👆
🔹قرائنی هم برای این تحلیل داریم؛ مثلا یزیدیان در عاشورا، راه را بستند و نگذاشتند کسی بیاید و با ارعاب و پول، نیرو جذب کردند تا جلوی حرکت یاران امام حسین علیهالسلام را به کربلا ببندند. این نشان میدهد که امام یارانی داشت و جامعه اسلامی تا آخرین لحظه قصد داشت از حاکم اصلی خودش حمایت کند ولو به شمشیر و جنگ؛ برای مثال در تاریخ داریم که راههای کوفه را بستند و به زور از پیوستن به ایشان جلوگیری کردند و بعضیها هم به زور و از راه شط خود را به امام رساندند. یا در تاریخ نقل است فردی که در بعضی نقلها داماد امام هم معرفی شده است، با 12 هزار نفر از بصره به سمت کربلا راه افتاده بود و وقتی رسید که واقعه کربلا رخ داده بود. همچنین قضایای حر و غیره نشان میدهد که اینها قصد ترور امام را داشتند و حاکمیت خودشان را با وجود امام در خطر میدانستند؛ لذا حاکم جامعه اسلامی امام بود و میخواستند با حذف ایشان، با ارعاب حکومت خود را تشکیل دهند. علاوه بر بصره و کوفه، از مناطق مختلف اسلامی نیز گروههایی قصد پیوستن به امام را داشتند که خیلیها دیر رسیدند و بعدها قیامهایی را انجام دادند.
🔹همچنین امام در جاهای مختلف بیان کردند که « مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ وَ السَّلَامُ.» این نشان میدهد که امام و حاکم جامعه اسلامی در نظر امام کسی بود که توانایی اجرای احکام الهی را داشته باشد و یزید را به عنوان حاکمی اینچنین نمیپذیرفتند.
🔹با توجه به قرائن فوق حاکم جامعه اسلامی امام بوده و این همان شجره طیبهای است که از زمان پیامبر بود؛ یزید نیز همان شجره خبیثهای است که علیه جریان حکومت اصیل کودتا میکند. همچنانکه ابوسفیان علیه پیامبر اقدام میکرد ولی هیچکس او را حاکم اسلامی نمیدانست یا معاویه علیه امیرالمومنین علیه السلام در جنگ صفین اقدام میکرد و باز هیچ کس او را حاکم اسلامی نمیدانست. در زمان امام حسین علیهالسلام هم یزید میخواست همین کودتا را رقم بزند و لذا راهها را بست، میخواست به زور برای خودش بیعت بگیرد تا به جامعه اسلامی بفهماند که امام با او بیعت کرده است و در نهایت در کربلا ایشان را محاصره و شهید کردند. در حالی که جامعه اسلامی امام را حاکم میدانستند. لذا عبارت درستتر در مورد حرکت امام حسین علیهالسلام این است که بگوییم امام قیام نکردند علیه یزید بلکه یزید با کودتا علیه امام حرکت کرد و به عبارتی یزید علیه امام قیام کرد و با ارعاب و نفوذی که داشت، ایشان را ترور کرد.
#قیام_سیدالشهداء
https://eitaa.com/Tanbiholomah
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📩 پیام رهبر انقلاب در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد:
📢 اشد مجازات برای عامل جسارت به ساحت قرآن مجید مورد اتفاق همه علمای اسلام است
🔹 حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد را حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطر آفرین خواندند و تاکید کردند: اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد باید عامل جنایت را به دستگاههای قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد.
📝 متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاههای قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئهگران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشانتر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه
سیدعلی خامنهای
۳۱ تیرماه ۱۴۰۲
💻 Farsi.Khamenei.ir
❇️دیدگاه آیت الله جاودان در باب دلایل و علل قیام امام حسین علیه السلام (چکیدهای از کتاب عاشورا چرا و چگونه)
🔹چکیده دیدگاه
اساس حرکت امام حسین علیه السلام برای تشکیل حکومت یا حرکت مسلحانه نبود بلکه برای امتناع از بیعت با یزید و اعلان بدعت بودن خلافت یزید و جلوگیری از نابودی اسلام به واسطه بی حد و مرز شدن نظریه خلافت در مکتب سقیفه بود.
خلافت خلفای قبلی هم بدعت بود منتهی به خاطر حفظ ظواهر اسلامی، عموم مسلمین را نمی شد متوجه این بدعت بودن کرد ولی یزید به خاطر رفتارهای علنی فاسقانه مورد اعتراض بسیاری از بزرگان اسلام در آن عصر هم قرار گرفته بود و بستر پذیرش اعتراض به او فراهم بود.
👈تفصیل مطالب در کانال نخبگانی تنبیه الامة:
https://eitaa.com/Tanbiholomah/392
❇️دیدگاه آیت الله جاودان در باب «دلایل و علل قیام امام حسین علیه السلام» (خلاصه ای از کتاب عاشورا چرا و چگونه)
🔹اشاره
این توضحیات، چکیده ای از نظریه استاد جاودان در مورد دلایل و علل قیام سیدالشهداء علیه السلام است والبته مطالب مذکور در این نوشته با شواهد تاریخی متعدد و بیانات گوناگون خود حضرت، در کتاب عاشورا چگونه و چرا مستدل و مبین گردیده است.
🔹تفصیل مطالب
مقدمه: وظائف اصلی پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام سه چیز است:
1⃣تبلیغ دین: وظیفه اولیه پیامبر و اوصیاء او سلام الله علیهم رساندن دین خدا به مردم است و این وظیفه منوط به پذیرش و عدم پذیرش مردم نیست.
2⃣تربیت و تزکیه: این وظیفه بدون قبول مردم و تمکین و اطاعت از آنان محقق نمی شود لکن نیاز به پذیرش جامعه نیست و حتی اگر یک نفر هم این تمکین را داشته باشد، وظیفه تربیت و تزکیه او بر امام فعلی می گردد.
3⃣تشکیل حکومت: این وظیفه هم بدون قبول مردم محقق نمی گردد منتهی اینجا نیاز به پذیرش جمعی یک جامعه هست تا امام بتواند حکومت تشکیل بدهد. البته پیامبر یا امام تمام تلاششان برای تحقق شرایط این مرحله را انجام میدهند ولی به هرحال اگر این شرایط محقق نشد این وظیفه بر امام منجز نمیگردد. تشکیل حکومت شانی از شوون امامت است نه همه آن و لذا با عدم امکان تحقق آن بقیه وظائف امامت پابرجاست.
⬅️بعد از این مقدمه کلامی، می گوییم:
آنچه امام علیه السلام درنظر داشتند کاملا در قالب و عمق یک حرکت اسلامی بوده است، همان اسلام آشنا و مانوس که همه کس لااقل با اصول اولیه آن آشنایی دارد. در تحلیل حرکت سید الشهداء علیه السلام بهترین روش تفسیر و تحلیل، به دست آوردن دلیل یا دلایل یک تفسیر، از متن حادثه و آنچه خود امام به عنوان علت یا یکی از علل قیام خود مطرح کردند.
✅با توجه به این نکته، وارد تحلیل حرکت سید الشهداء علیه السلام میشویم:
اگرچه تشکیل حکومت توسط امام معصوم امری الهی و ضروری است و امکان ندارد ایشان براندازی حاکم جائر و مقابله با ستم او و همچنین تشکیل حکومت اسلامی را نخواهد، ولی شرایط آن زمان نشان می دهد که پذیرش جامعه نبوده است و حتی عقلای غیر معصوم هم می فهمیدند که راهی که امام علیه السلام برگزیده است برای تشکیل حکومت مناسب نیست. البته گمان آنها این بود که هدف حضرت تشکیل حکومت بود لذا به ایشان راههای دیگری را پیشنهاد میکردند ولی حضرت میدانستند آن پیشنهادها صائب نیست و یزید جای دیگری را هم نمیگذارد برای ایشان امن باشد. پس نمی شود هدف اولی حرکت امام را تشکیل حکومت دانست.
با رجوع به تاریخ و کلمات امام حسین علیه السلام می بینیم که علت اصلی و اولی حرکت امام و خروجشان از مدینه به مکه و سپس به کوفه، امتناع از بیعت بود (این امتناع هم صرفا یک عملیات سلبی نبود بلکه دارای اهدافی بود که می آید) . البته بعد از دعوت مردم کوفه و بیعت ایشان با جناب مسلم، شرایط برپا کردن حکومت اسلامی هم محقق شده بود و آن حضرت وظیفه دانست به این خواست عمومی پاسخ بگویند. اگر تا به حال وظیفه امام بیعت نکردن بود، ولی اکنون به حسب ظاهر با بیعت مردم کوفه وظیفه ی تازه ای از وظائف امامت بر عهده ایشان آمده بود که امام می بایست به آن عمل کند. در واقع وظیفه امام از دوحال خارج نبود: یا باید یاورانی می یافتند تا با کمک آنها خلافت یزید را ریشه کن می کردند و خود تشکیل حکومت می دادند (که بحسب ظاهر، اگر کوفیان عهد شکنی نمی کردند این مهم تامین می شد) و یا تنها وظیفه اولی و اصلیشان را انجام می دادند که امتناع از بیعت با یزید و اعلان نامشروع بودن حکومت او بود. ایشان این مطلب را در جای جای کلماتشان در مدینه و بعد از خروج از مدینه بیان کردند.
ادامه در فرسته بعدی 👇👇👇
ادامه از فرسته قبل 👆👆👆
⁉️حال ایشان چرا از بیعت با یزید خودداری می کردند و به هیچ نحو خلافت او را بر نمی تابیدند؟ هدفشان از این اعلام مخالف چه بود؟
1⃣یزید برخلاف خلفای قبلی چیزی از ظواهر اسلام را رعایت نمی کرد و حتی برخی از افراد شاخص آن زمان به این مسئله اعتراض کرده بودند و این خود نشانه روشنی بر عدم مشروعیت حاکمیت او در نظر همگان بود.
2⃣ جلوگیری از نابودی اسلام. خلافت یزید اصل اسلام را در معرض نابودی قرار می داد بواسطه اینکه در مکتب سقیفه به تدریج خلافت تبدیل به ربوبیت و خدایی شد و حاکمان اینگونه برای مردم جاانداختند که حتی در محرمات قطعی باید از خلیفه اطاعت کرد.
اینها منکرهایی بودند که حضرت برای نهی از آنها، لازم دیدند که به گونههای مختلف چون سخنرانی عمومی و نامه نوشتن و صحبتهای فردی اقدام کنند و حتی از زندگی دنیوی خود بگذرند، شهادت فرزندان و اصحابشان را نظاره کنند، و آماده اسارت خاندان رسالت گردند تا اسلام عزیز از خطر تحریف و نابودی حفظ شود.
قابل توجه است که در هردو بخش اگرچه اصل پایه کج از خلفای قبل شروع شده بود اما در زمان یزید به اوج خود رسیده و خطر نابودی اسلام را بسیار جدی کرده بود و چیزی نمانده بود که حتی ظواهر اسلام نیز ازبین برود برخلاف اسلافش که معمولا تحت پوشش توجیهات شرعی ولو غلط انجام میشد.
✳️این خلاصهای از نظریه ایشان در باب علل قیام سید الشهداء علیه السلام بود که در کتاب مذکور مستندات روایی و تاریخی آن مفصلا ذکر شده است.
در انتهای کتاب نیز، ایشان با استفاده از شواهد تاریخی ، آثار و نتایج قیام سیدالشهداء علیه السلام را در جامعه اسلامی و در روشن کردن خط حق و باطل و متزلزل شدن حکومت بنی امیه و درنهایت استمرار دین حقیقی اسلام تا امروز بررسی کرده اند.
#قیام_سیدالشهداء
https://eitaa.com/Tanbiholomah
❇️صاحبان تریبونهای مذهبی مراقب باشند.
🖋محمدحسین رضازاده
🔹بخش اول
هر کسی، مجموع روایات اهل بیت علیهم السلام را ملاحظه کند به روشنی مییابد که اهل بیت (علیهم السلام) دو خط روشن را در بیانات شریف خود پیگرفتهاند:
1⃣اول اینکه؛ شاخص اصلی در بهشتی بودن یا دوزخی بودن، پذیرش ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است و اگر کسی صادقانه بر این اعتقاد تا هنگام مرگ باشد، إنشاء الله گناهان او بخشیده خواهد شد.
2⃣دوم اینکه، شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) کسانی هستند که صرفاً به اظهار زبانی ولایت و محبت ایشان اکتفاء نمی کنند، بلکه سر تا قدم مراقب حدود الهی و حلال و حرام خداوند متعال هستند.
در این زمینه به بیان دو روایت بسنده میکنیم:
«عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَنْبَغِي
لِمَنِ ادَّعَى هَذَا الْأَمْرَ فِي السِّرِّ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ بِبُرْهَانٍ فِي الْعَلَانِيَةِ قُلْتُ وَ مَا هَذَا الْبُرْهَانُ الَّذِي يَأْتِي بِهِ فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يَكُونُ لَهُ ظَاهِرٌ يُصَدِّقُ بَاطِنَه»
ابوخالد مکفوف نقل میکند امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شایسته است کسی که امر ولایت ما را قلباً قبول دارد آن را در ظاهر نیز بوسیله برهان اظهار نماید.
ابوخالد میگوید سوال کردم چگونه محبت قلبی را میتوان از طریق برهان و بینه در ظاهر به نمایش گذاشت؟
حضرت فرمودند: اظهار این محبت، یعنی حقیقتا حلال خدا را حلال، و حرام را حرام بداند. به گونهای که ظاهر فرد باطن او را تصدیق کند.
«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع شِيعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَةِ أَصْحَابُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ رَكْعَةً فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ الْقَائِمُونَ بِاللَّيْلِ الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ يُزَكُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ وَ يَجْتَنِبُونَ كُلَّ مُحَرَّم»
ابوبصیر میگوید امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: شیعیان ما اهل ورع و تلاش در راه خدا و وفا و امانت و زهد و عبادت هستند. کسانی هستند که در شبانهروز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند، شبها شبزندهداری می کنند و روزها روزه می گیرند، از اموالشان زکات می پردازند، حج خانه خدا می روند و از هر حرامی اجتناب می کنند.
✅ این دو خط مبارک و نورانی به گونهای در کلمات امامان معصوم (علیهم السلام) ممزوج شده است که فرد مؤمن نه به جهت گناهانی که پیش میآید از ادامه مسیر با اهل بیت علیهم السلام ناامید میشود و نه خود را بینیاز از رعایت حدود الهی میبیند. این امتزاجِ خوف و رجا همان اکسیر اعظم است که منجی دلهای پاک خواهد شد.
🔹بخش دوم
دعوت از کسانی که ظاهر مذهبی ندارند و یا در پوشش و معاشرت خود حلال و حرام را رعایت نمیکنند، به مجالس اهل بیت (علیهم السلام) و استقبال از حضور ایشان در جلسات عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام از دیرباز یکی از محورهای سخنان خطبا و مداحان بوده است.
به نظر میرسد در این ایام و متأثر از اتفاقات اخیر کشور موج تازهای در این زمینه ایجاد شده است.
این روزها جملاتی نظیر «امام حسین علیهالسلام فقط برای حزب اللهی ها نیست» «هر کس با هر شکل و ظاهری مهمان اباعبدالله الحسین علیهالسلام است» «با حجاب و بدحجاب در دستگاه امام حسین علیهالسلام فرقی ندارد» «خدایا مرا به لاک سیاه زنی که عقب دسته می رود ببخش» و ... زیاد میشنویم.
ادامه در فرسته بعدی👇👇👇
ادامه از فرسته قبلی 👆👆👆
🔹یقیناً کسانی که از موضع دین و خیرخواهی در این فضا میدمند قصد دارند تا همه محبان زیر خیمه امام حسین (علیه السلام) جمع شوند و رشته محبتشان قطع نگردد، اما نکته مهمی که اینجا وجود دارد این استح که افراط در این زمینه؛ اولاً: پایبندی به شریعت را کمرنگ میکند و به نوعی به ترویج دینداری سکولار میانجامد. ارتکاب حرام علنی و حضور در مجلس عزاداری با نمایش حرام علنی و آشکار، بیاحترامی به مجلس عزا و صاحب این مجلس است و نباید رواج پیدا کند و اگر کسی هم ملتفت نیست باید متوجه شود و پس از آن رفتارش اصلاح گردد.
🔹غیر از این خطر، خطر دیگری نیز وجود دارد و آن ایجاد حس سرخوردگی و ناامید کردن قشر مذهبی و به اصطلاح حزباللهیها است.
اینکه حزباللهیها نیز خطا و گناه دارند و یا خانمهای چادری معصوم نیستند محل بحث نیست، ولی باید دانست که مثلاً وقتی یک جوان مذهبی بر اعتقاد خود اصرار میورزد و به ظاهر مذهبی خود افتخار میکند و در زیر شدیدترین حملات دشمن در فضای مجازی و حتی فضای حقیقی با ظاهر و پوشش مورد رضایت دین بیرون میآید و مثلاً آن جوان پسر محاسن خود را نگه میدارد و یا آن خانم جوان، چادر بر سر میکند و طعم تلخ طعنهها و زخم زبانها را به جان میخرد و خود و خانواده خود را در این مسیر نگه داشته است، این مجاهدت ارزش فوقالعادهای دارد.
اینکه دائماً بگوییم امام حسین علیهالسلام فقط برای حزب اللهیها نیست و یا در این مجلس بین باحجاب و شلحجاب و بدحجاب فرقی نیست، این تصور را ایجاد میکند که ای جوان مؤمن و متدین که زحمت پوشش اسلامی را به جان خریدهای کارت چندان ارزش خاصی ندارد.
این خطری است بزرگ و قضاوتی است ناعادلانه.
🔰خیمه حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) برای هرکس که دلش برای او بلرزد جا دارد ولی در این خیمه همه یک جایگاه ندارند. یقیناً امروز یکی از خطوط نفوذ دشمن تغییر سبک زندگی و در پی آن تغییر باورهاست که یکی از راههای آن حرامآلود کردن پوشش و ظاهر است. کسانی که در این عرصه با مجاهدت و تلاش مرزداری کنند و حرام خداوند را حرام بشمارند جایگاه رفیعی نزد خداوند و ائمه (علیهم السلام) خواهند داشت.
به سند صحیح از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى وَلِيٍّ لَهُ يُجْهِدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِإِمَامِهِ وَ النَّصِيحَةِ إِلَّا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند عزوجل نظر نمیکند به مؤمنی که دوست اوست و خود را برای اطاعت و خیرخواهی نسبت به امامش به زحمت می اندازد الا اینکه این شخص را در کنار ما در رفیق اعلی خواهد دید.
#تحریف_محرم
https://eitaa.com/Tanbiholomah
🏴إنالله و إنا إلیه راجعون!
آجـرک الله یاصاحبالزّمان
◼️«أعظَمَ اللهُ اُجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ وَ جَعَلَنا و إیّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ»
https://eitaa.com/Tanbiholomah
❇️مشروعیت تقنین یا عدم مشروعیت؛ محل نزاع فقها و روشنفکران در مشروطیت
🖋محمد متقیان تبریزی
🔹مقدمه
به نظر میرسد، مهم ترین ویژگی مشروطیت را باید اعطاء «حق تقنین» به منتخبین مردم دانست. هرچند، مشروطیت دارای ویژگیهای مهمی در عرصه سیاست بوده که مهمترین آن، تقیید و رفع اطلاق العنانی از سلطنت است، لیکن، آنچه که میتواند این تقیید را محقق سازد، بیرون آوردن «امکان تقنین» از حوزه سلطنت و تحدید اختیارات سلطانی در عرصه «حکم و فرمان» است. از این روی است که گفته میشود، مهمترین ویژگی مشروطیت، برخوردارسازی نمایندگان از امکانی است که به آنها قدرت ویژه ای در حکمرانی می بخشد و آن همان «امکان تقنین» است.
در دوران مشروطه ایرانی نیز «حق تقنین» مورد نزاع و مجادله قرار گرفت. طرفین این نزاع نیز روشنفکران و فقها بودند. قاطبه فقهای نامدار در آن زمان، در یک سوی ماجرا ایستاده بودند که، حق تقنین را باید در پایگاه «شریعت» معنا نمود؛ چه آنانی که موافق ماجرای سیاسی مشروطه بودند و چه آنهایی که مخالف بودند. اما در سوی دیگر، روشنفکران، دانشمندان علوم سیاسی و حقوق، برخی نمایندگان مجلس، ایستاده بودند که، آن حق را بیرون از پایگاه شریعت و مشروعیت معنا میکردند. در این یادداشت مختصر، ابتدائاً دیدگاه روشنفکران و دانش آموختگان سیاسی و حقوقی آن دوران را گزارش کرده و سپس به رأی فقها می پردازیم.
1⃣ دیدگاه روشنفکران
رساله «حقوق اساسی، یعنی آداب مشروطیت دول»
شاید بتوان گفت؛ یکی از مهمترین منابعی که در آن روزگار با موضوع سیاست و حقوق اساسی نوشته شده، رساله ای است که محمدعلی فروغی (ناظم و معلم مدرسه سیاسی) به توصیه پدرش محمد حسین ذکاء الملک (مدیر مدرسه سیاسی)، به صورت تلخیصی از منابع غربی، به غرض آشنایی عموم مردم و خصوصاً نمایندگان مردم با صحنه جدید حکمرانی یعنی مشروطیت و اقتضائات آن، نگاشته است.
فروغی در این رساله، بنیان مشروطیت دولت را بر دو امر میداند: سلطنت ملی و انفصال اختیارات دولت. ذیل سلطنت ملی هم چنین میگوید:
«سابق بر این مردم تصور میکردند که یک نفر یا یک جماعت باید صاحب اختیار مطلق عموم ناس باشد و امور ایشان را هرطور میخواههد و مصلحت میداند اداره کند و مردم حق ندارند در اداره امور خودشان مداخله و چون و چرا نمایند.... اما حالا متجاوز از صدسال است که حکما و دانشمندان، بلکه اکثر عوام از این رأی برگشته و معتقد شده اند که هیچ وقت یک نفر یا یک جماعت حق ندارد صاحب اختیار یک قوم و یک ملت شود و صاحب اختیار ملت باید خود ملت باشد و امور خویش را اداره کند، به عبارت اخری، سلطنت متعلق به ملت است و بس».
او در ادامه به کیفیت اعمال حق توسط ملت اشاره کرده و «دولت» را هیئتی میداند که ملت اقتدار خود را به او واگذار کرده تا امور او را اداره نمایند. اما وظیفه دولت چیست؟
به بیان او، دولت از عهده انجام وظیفه خود برنمی آید، مگر اینکه، به موجب قانون عمل کند. وجود قانون هم متحقق نمیشود مگر به دو امر: وضع قانون، اجرای قانون. اما اختیار «وضع قانون» که موضوع این نوشتار است، در بیان او، مفوض به هیئتی میشود که در ممالک مختلفه، اسامی مختلفه دارد و عموماً آن را «پارلمان» میگویند. اعضای این هیئت نمایندگان ملت می باشند، یعنی از جانب ملت وکالت دارند، زیرا که قانون قرارداری است راجع به عموم ملت و به حکم سلطنت ملی باید موافق میل و رأی ملت باشد. (۱)
⬅️همانطور که پیداست، در این اندیشه سیاسی (که موافق با اندیشه سیاسی غربی است)، اختیار وضع قانون و حق تقنین، باید ذیل وظیفه نمایندگی و وکالت از جانب مردم اعمال شود، فلذا نمایندگان باید موافق با رأی و نظر مردم، وضع قانون نمایند و آنها، به صرف اینکه انتخاب شوند میتوانند وضع قانون نمایند و هیچ گاه سخن از مشروعیت دینی تقنین نمیرود.
ادامه در فرسته بعدی 👇👇👇
ادامه از فرسته قبل 👆👆👆
2⃣دیدگاه فقها
اما در سوی دیگر، عموم فقهای نامداری که در عرصه مشروطیت دیدگاه خود را بیان کردند، با اندیشه سیاسی و حقوقی مذکور مخالفت داشته و معارضت خود را به صورت های مختلفی بیان کردند. در این مقام، به مخالفت دو فقیه برجسته، میرزای نائینی (موافق مشروطه) و شیخ فضل الله نوری (مخالف مشروطه) با این اندیشه سیاسی پرداخته میشود.
این دو فقیه برجسته - با وجود اختلافاتی که در برخی مواضع دارند و بدان اشاره خواهد شد- فرآیند تقنین را در چارچوب شریعت و با ایده «احراز مشروعیت» پیگیری می نمایند.
میرزای نائینی
با مراجعه به کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» و با دقت در تعابیر میرزای نائینی (رضوان الله علیه)، واضح و عیان میگردد که، او فرصت تقنین و قانون نویسی را ابتدائاً مقید به «احراز مشروعیت» کرده و سخن از این می نماید که، این عرصه، تنها مقید به «مراعات مصالح نوع» نبوده و باید آن مصالح، در پایگاه شریعت تفسیر گردد. او سپس، طریق احراز مشروعیت را در بخش «تدوین قانون اساسی» به «عدم مخالفت فصول آن با قوانین شرعیه» و در بخش «تشکیل مجلس شورای ملی» به «اشتمال هیئت منتخبه بر عده ای از مجتهدین عدول و یا مأذونین از قبل مجتهدی و تصحیح و تنفیذ و موافقتشان در آراء صادره» میداند. او در موضع دیگری از کتاب تنبیه الامة، سیاست امور امت را در دو بخش «منصوصات» و «غیرمنصوصات» تصویر کرده و بخش دوم را که تابع مصالح و مقتضیات اعصار و امصار و به اختلاف آن، قابل اختلاف و تغییر است، در دوره حضور با ولی منصوب الهی - عزاسمه- و در عصر غیبت هم به نظر و ترجیحات نواب عام یا کسی که در اقامه وظائف مذکوره عمن له ولایة الإذن مأذون باشد، موکول میداند.(۲)
شیخ فضل الله نوری
رکن رکین دیدگاه شیخ فضل الله نوری (رضوان الله علیه)، مخالفت با اساس قانون نویسی است. او با تکیه بر این مبنای کلامی که، کتاب و سنت برای اداره حکومت تمام است و ناقصی ندارد، به اصل قانون نویسی اعتراض میکند و در همین نقطه، با میرزای نائینی اختلاف پیدا میکند، اما در اینکه، بنابر مبانی اسلامی، حق جعل و تقنین برای کسی غیر از شارع مقدس، متصور نیست با میرزا همراهی دارد؛ زیرا، از آنجا که میرزای نائینی، نفس تقنین را موکول به اذن و امضاء صاحب ولایت اذن میداند و برای تقنین، ویژگی دیگری با عنوان «مشروعیت» لحاظ میکند، پرواضح است که، او نیز بالاصاله حق جعل و تقنین را برای نمایندگان ملت، باور ندارد، مگر اینکه، از سوی کسی که ولایت دارد، به او اذن داده شود.
با وجود اختلافی که میان این دو فقیه برجسته وجود داشت، اما به دلیل همراهی شیخ در دورهای با مشروطیت، توافق دیدگاهی میان ایشان برقرار گردید و آن هم تاکید بر «حق شرعی تقنین» برای نمایندگان بوده که در مقابل «حق عرفی تقنین» قرار میگیرد.
میرزای نائینی در تنبیه الامة، برای چنین نظام تقنینی، نظریه پردازی میکند و شیخ فضل الله نوری نیز در صحنه سیاسی، با مجاهدات خویش، ماده «نظارت مجتهدین در هر عصر» را در اصل دوم متمم قانون اساسی میگنجاند و به گونه ای سعی بر آن دارد که، عملیات تقنین در مجلس شورای ملی را از اتکاء صرف به ماهیت نمایندگی و وکالت درآورده و مقید به ملاحظه شریعت نیز نماید. و این همان، نقطه ای است که این دو فقیه برجسته، اختلاف بنیادین با اندیشه سیاسی مقابل پیدا میکنند. ایشان، بر این امر اتفاق دارند که، امر تقنین باید مشروعیت پیدا کند و به صرف انتخاب از سوی ملت تمام نمیگردد. شیخ، هر چند با اصل تقنین در پارلمان مشروطه مخالف بود (که در مجال دیگری باید به علل مخالفت او پرداخت) اما با اصل دوم متمم قانون اساسی، به گونهای با تقنین پارلمانی همراهی میکند و لیکن به آن با نظارت مجتهدین، مشروعیت میبخشد.(۳)
⬅️و آنچه که در دوران جمهوری اسلامی واقع گردیده، ادامه همان خط فقاهتی است که هم شیخ فضل الله نوری در آن حاضر است و هم میرزای نائینی. هرچند، نمیتوان اختلافات برجسته میان این دو فقیه را کتمان نمود، اما هیچ گاه نمیتوان میرزای نائینی را که فقیه سترگ امامیه در عصر خود بود، موافق با اندیشه سیاسی و حقوقی غربی دانست و ذیل آن چارچوب، او را تفسیر نمود. همانطور که غیرمنصفانه است، شیخ فضل الله نوری را در قاب مخالفت تام و تمام با تقنین قرار داد در حالیکه، مجاهدتهای او در تصویب اصل دوم متمم قانون اساسی برکسی پوشیده نیست.
------------
منابع:
۱. رساله حقوق اساسی، یعنی آداب مشروطیت دول، محمدعلی فروغی
۲. تنبیه الامة و تنزیه الملة، میرزامحمدحسین نائینی
۳. رساله حرمت مشروطه، شیخ فضل الله نوری
#مشروطیت
https://eitaa.com/Tanbiholomah
❇️ نکات انتقادی بر لایحه مجلس انقلابی
🔸 نویسندگان کانال تنبیه الأمة بعد از بررسی اجمالی لایحه حجاب، نکات زیر را به عنوان انتقادات ارائه میکنند:
1️⃣ به نظر میرسد بعضی موارد برای عملیاتیشدن این لایحه باید به آن اضافه شود و یا تغییر کند:
الف) با توجه به اینکه در اجرایی شدن این لایحه کمیت و کیفیت ضابطین بسیار حائز اهمیت است و باید به تناسب موارد تخلف و گستردگی آن ضابط وجود داشته باشد و با توجه به اینکه نیروی انتظامی به تنهایی به خاطر محدودیت افراد و محدودیت زمان کاری و حتی گاهی عدم انگیزه کافی نیروها به تنهایی نمیتواند جوابگوی نیاز این لایحه باشد، برای تذکر و ثبت تخلف و فرستادن تصویر و کارهایی از این قبیل خوب است که بسیج به میدان بیاید ونیروهای منتخب بسیج آموزشهای لازم را برای این کار ببینند و همچنین نیروهای دیگری از قشر متدین و انقلابی در سازوکاری مشخص و گسترده آموزش ببینند که بتوانند تخلفات را ثبت کنند و در این زمنیه محدودیتی نباشد و خود لایحه این آموزش و گستردگی آن را تکلیف کند.
ب) باید سازو کاری تعریف شود که مردم بتوانند هم گزارش تخلفات را خصوصا نسبت به نهادها و اماکن و اصناف و مسئولین و... بدهند و هم قانونا نسبت به تخلفات همه مکلفین این لایحه شکایت کنند مثلا بتوانند تخلف حراست دانشگاه را گزارش و خودشان بر علیه او شکایت کنند نه اینکه امکان پیگیری تخلفات و ترک فعلها فقط از طریق نظارتهای حاکمیتی باشد.
ج) مجازاتها باید هرچه به سمت منشأ مشکل میرود شدیدتر باشد؛ لذا باید برخورد با دستگاههای اجرایی که کوتاهی میکنند و مدیرانی که در این لایحه مکلف هستند از بقیه سنگینتر باشد و باید برای تخلف مدیران سطح عالی که طبق این لایحه تکالیفی دارند در خود لایحه مجازات سنگین در نظر گرفته شود.
د) با توجه به اینکه مسئله فرهنگی و حجاب امروزه به جنگی تمام عیار تبدیل شده باید شبیه ستاد ملی کرونا ستادی در سطح مدیریت عالی کشور با حضور افراد و نهادهای مؤثر مثل حوزه و دانشگاه و دستگاههای ذی ربط، تشکیل شود و به صورت مستمر تشکیل جلسه دهد تا وظائف به صورت مستمر و جدی پیگیری شود و متخلفین و کوتاهی کنندگان بازخواست شوند خصوصا در ابتدای کار باید ارزیابی و پیگیری در جلسات نزدیک به هم باشد؛
نه اینکه مثلا در بازههای طولانی و سالانه کار رصد شود.
ه) تا جای ممکن تکالیف دستگاهها کمّی بشود و اعداد و ارقام داشته باشد تا بهتر قابل پیگیری باشد به عنوان مثال صدا و سیما به صورت مشخص مکلف شود که لا اقل تعداد مشخصی سریال در بازه زمانی مشخص تولید کند و کرسیهای آزاد اندیشی برگزار کند و...
و) اینکه جرائم لایحه را منوط به حکم دادگاه کنیم؛ یعنی عملیاتی نبودن این لایحه. مگر میشود به راحتی برای این تعداد دادگاه تشکیل داد. خود گذر زمان به مقصود لایحه خلل وارد میکند.
اصلا این جرم مشهود چه نیازی به دادگاه دارد. بله میتوان چیزی شبیه شورای حل اختلاف قرار داد که اگر به فرض در موارد نادر کسی عذری داشت مبلغ به او بازگردانده شود.
2️⃣ در مورد کسانی که بخش کمی از موی سرشان را پوشاندهاند عناوین این لایحه شمول ندارند و صرفا مشمول تذکر لسانی میشوند در حالی که بعضی مصادیق بیرون بودن مو قطعا مصداق بد پوششی است و نباید لایحه بهانهای بدهد که شخص با پوشاندن مقدار کمی از مو و بیرون گذاشتن مقدار زیادی از آن که با کشف حجاب تفاوت خاصی ندارد خیالش راحت باشد. بله کسانی که مقدار کمی از موی سرشان پیداست یا مقدار کمی از ساعدشان پیداست را نمیتوان مجرم دانست زیرا اصلا ممکن است برای مدت موقتی شال خانمی مقداری عقب رفته و با متوجه شدن درست کند ولی کسانی که بخش زیادی از سرشان باز است اینها باید برایشان تعیین تکلیف و جرم انگاری ولو به مقدار کمترتر از کشف حجاب انجام شود.
#حجاب
#لایحه_حجاب
@Tanbiholomah
❇️ نکات انتقادی بر لایحه مجلس انقلابی
🔢 بخش دوم
3️⃣ مناسب است برای کسانی که به صورت لسانی برای نوامیس مزاحمت ایجاد میکنند جرم انگاری و مجازات تعیین شود.
4️⃣ در این لایحه در صورت نبود ضابط قضایی برای موارد خاص به تبصره 1 ماده 45 آیین دادرسی که مربوط به ورود مردم در صورت نبود ضابط قضایی است ارجاع داده شده، در حالی که این تبصره باید برای بحث حجاب بومی سازی شود مثلا آن جا آمده مردم صحنه جرم را حفظ کنند و این با قانون حجاب و جرم برهنگی تناسب ندارد.
5️⃣ باید برای عدم ارائه خدمات به افرادی که مرتکب جرمهای تعریفشده در این لایحه هستند در لایحه الزام روشن وجود داشته باشد به استثناء مواردی که اضطرار است مثل اورژانس بیمارستانها.
6️⃣ شرط کردن مهربانی در نهی از منکر توجیهی ندارد و موجب میشود که اگر کسی تذکر جدی داد خلاف قانون تلقی شود و همچنین اینکه برای پرخاش جریمه گذاشتهاند خیلی مبهم است و ممکن است تذکر جدی و محکم هم مصداق آن قرار بگیرد خصوصا وقتی با مقاومت طرف مقابل مواجه شود.
#حجاب
#لایحه_حجاب
@Tanbiholomah
❇️مغالطه صلواتی
🖋مرتضی صادقی
🔹این روزها بحثی در باب مقایسه جمهوری اسلامی با حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام در گرفته و اطراف بحث سخنانی در باب به جا بودن یا نبودن اصل مقایسه و حتی گاهی در باب بهتر یا بدتر بودن شرایط امروز یا آن زمان مطرح میکنند و بعضا به سخنان بزرگانی هم در این زمینه استناد میشود. اما در این میان نکته ای حائز اهمیت وجود دارد که گرچه برای اهلش روشن است و نیاز به تصریح ندارد، اما ممکن است عدهای از آن غافل باشند و همین مسأله آنها را دچار مغالطه نماید و آن نکته اینکه؛ هر خدمتی به اسلام و مردم که در جمهوری اسلامی به ثبت رسیده باشد و هر مقدار انقلاب اسلامی در پای کار آوردن و تربیت نیروی خالص و مجاهد و فدایی اسلام در دفاع مقدس و دیگر عرصهها موفق بوده باشد، هیچیک از این موارد برگ افتخاری نیست مگر در دفتر امیر المؤمنین علیه السلام.
⁉️مگر پیروان علی علیه السلام منحصر به زمان اویند و مگر هدایتگری امیر المؤمنین با رفتن او به پایان رسیده است؟
🔹طنین صدای علی در مسجد کوفه تا انتهای تاریخ هدایتگر و چراغ راه است و شیعه تا شیعه است سر سفره عنایت و هدایت اوست. اگر خیری هست از صدقه سر او و فداکاری های اوست و همه در بلندای تاریخ در پرتو هدایت و عنایت او هستند.
انقلاب اسلامی و بزرگانش نیز رهبر و پیشوا و مقتدا و مربی خود را امیرالمؤمنین میدانند و افتخاری را متوجه خود نمیدانند مگر حرکت بر اساس هدایت امیر المؤمنین علیه السلام.
💠در این زمینه کلمات فراوانی از بنیان گذار جمهوری اسلامی قابل ذکر است از جمله:
«شخصیت این مرد بزرگ که امام امّت شد، شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی تواند سراغ کند....ما شیعه یک همچو اعجوبه معجزه آسا هستیم»
«و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیّت و در حجاب خود و خودخواهی خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند»
✅ الغرض اگر کسی از موفقیتهای انقلاب اسلامی سخنی به میان میآورد، سخن از برکات امتداد هدایت امیر المؤمنین علیه السلام میگوید و لاغیر. در نتیجه باید توجه داشت عدهای مغالطهگر قضیه را به گونهای دیگر وانمود نکنند، کما اینکه در ماجرای صلوات فرستادن هنگام ذکر نام بزرگان انقلاب عدهای اعتراض میکنند که این تجلیل از بزرگان انقلاب در عرض بزرگان دین است، غافل از اینکه وقتی افراد با ذکر نام امام خمینی و خلف صالح او صلوات میفرستند پیامبر و آلش را تجلیل میکنند و بر آنها درود میفرستند، نه بر خمینی و نه بر کس دیگر.
https://eitaa.com/Tanbiholomah
❇️روحانیت و قدرت
📝 در نقد سخنان دکتر تقی آزاد ارمکی
🖋صالح رحمتی
🌀اشاره
🔹اخیراً آقای دکتر تقی آزاد ارمکی که به عنوان جامعه شناس، معرفی میشود، در مصاحبه ای به داوری پیرامون عملکرد حوزه های علمیه در چهل ساله بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و اینگونه مدعی شده که، در طول این دوران، حوزه علمیه نتوانسته است، فقه و اصول خود را پیش برده، شبهات فرهنگی را پاسخ دهد. زیرا همه مسئله اش، قدرت و حفظ نظام گردیده است. و این در حالی است که همه امکانات نیز در اختیار حوزه علمیه قرار داشت.
نقد
1⃣مهمترین اشکالی که در این سخنان و نظایر آنها وجود دارد و از همان زاویه میتوان به آن نقد کرد، ابتلاء به نوعی «مغالطه اشتراک لفظی» است. مغالطه ای که پیرامون واژه «قدرت» رقم میخورد.
توضیح مطلب اینکه؛ مهمترین مؤلفه هر نظام سیاسی - اسلامی و غیر اسلامی- تکیه آن به عنصر «قدرت» است. عنصری که میتواند حکومت و دولت را برسازد و سرپا نماید تا در سرنوشت مردم خویش تأثیرگذار باشد، تا در برابر سایر دولتها و حکومتها تصمیمات مستقل بگیرد. قدرت، آن چیزی است که اختیار و امکان تصمیم گیری برای دولتها را فراهم میکند؛ حال ممکن است که این امکان در چارچوب قرارداد اجتماعی تعریف گردد یا در سطحی بالاتر از سطوح روابط انسانی.
2⃣با وجود اینکه همه نظامات سیاسی به وجود «قدرت» تکیه دارند، لیکن از ناحیه «اِعمالِ قدرت» میان آنها تفاوتهای بنیادینی وجود دارد. و این تفاوت بنیادین با توجه به حیث «جهت» در چگونگیِ اِعمالِ قدرت واضح میگردد. به این معنا که، اصلی ترین ویژگی اِعمالِ قدرت در هر نظام سیاسی، برخورداری آن از «جهت» و «برایِ» است و اینگونه نیست که، اِعمال قدرت بدون هدف و غایت مشخص و روشنی واقع شود. هر نظام سیاسی، در اِعمال قدرت خود دارای اهداف و غایاتی است که جهتگیری رفتارهای مقتدرانه آن را با سایر نظامات سیاسی متفاوت میسازد. و درست در همین نقطه است که، میان نظام سیاسی اسلام با نظامات سیاسی غربی، تفاوتی اساسی رقم میخورد. جهتگیری دولت در نظام سیاسی اسلام متفاوت از جهتگیری دولت در نظامات سیاسی غربی است. در هر دو نظام، اساس بر «حفظ نظام» است لیکن، در نظام سیاسی اسلام حفظ نظام «برایِ» تحقق احکام و ارزشهای الهی در زندگی اجتماعی انسانهاست، اما در نظامات سیاسی غربی، حفظ نظام برای التذاد مادی بیشتر از دنیاست. در نظام سیاسی اسلام، حفظ نظام و اِعمالِ قدرت، برای عبور از نفس و هوی و تحقق «کلمة الله» است و در نظام سیاسی غربی، حفظ نظام برای تقویت نفس مادی و توسعه اهواء و تکثیر آلهه است. و در یک کلام؛ حفظ نظام در حکومت و دولت اسلامی، مبتنی بر توحید و نفی شرک است، اما در نظام سیاسی غربی، مبتنی بر دنیاپرستی و ماده پرستی است.
3⃣با نظر به این مبنا، روشن میگردد که آن موقفی که «فسادانگیز» بوده و قدرتِ فاسد تولید میکند، آنجایی است که انسانها در وادی دنیاپرستی با همدیگر رقابت میکنند. این واقعیت، در دولتهای غربی آنچنان مشهود و روشن است که نیازی به استدلال نظری ندارد. و آثار قدرتِ فاسد در رفتارهای سیاسی آنها چه در داخل مرزها و چه بیرون از مرزها و در روابط بین الملل، به وضوح مشاهده می گردد. از این روی، برای کناره گیری از قدرتِ فاسد، باید از ذیل دنیاپرستی بیرون آمده و جهتِ اِعمالِ قدرت را در مسیر خداپرستی تغییر داد که در این صورت، انسانها از نفسانیتِ خویش عبور کرده و در تعلق به اراده الهی، آن چیزی را اراده میکنند که خالق متعال اراده میکند. و درست در همین موضع است که، «قدرتِ صالح» تولید میشود. و ذیل همین قدرت صالح است که، ادبیات «خدمت به خلق»، «ایثار» و «فداکاری» تکوّن می یابد.
4⃣عملکرد روحانیت را نیز باید در همین مبنا تفسیر نمود؛ چه آنجایی که وارد عرصه اداره نظام گردیده و مسئولیتی را برعهده میگرد و چه آنکه بدون حضور در صحنه اداره، برای حفظ نظام اسلامی مجاهدت میکند. زیرا، روحانیت به دلیل اتکاء به اندیشه اسلامی، از قدرتِ به وجود آمده در نظام اسلامی محافظت مینماید تا بتواند محقق کننده ارزشهای الهی و احکام اسلامی گردد. پرواضح است که، کسی نمیتواند خطاها و لغزشهای افراد را نادیده بگیرد، اما این واقعیت نمیتواند نافی آن مبنای بنیادین باشد. مبنایی که قانون اساسی را به گونه ای نگاشت که، زمینه ساز نقش آفرینی روحانیت در صحنه اداره گردید. و در همین صحنه اداره، سرنوشتی متفاوت برای روحانیت رقم خورد. سرنوشتی که به خط خون نگاشته شد و روحانیت را بالاترین صنف در آمار شهداء قرار داد. این چنین سرنوشتی، از آن مبنا و آن جهتگیری متفاوت در چگونگی اِعمالِ قدرت ناشی میشود که در نظامات سیاسی غربی اثری از آن نیست، بلکه بر ضد و در تضاد با آن است.
👇👇👇