🍂🍂🍂🍂🍂
﷽
#روضه
#حضرت_زهرا(س)
#مجلس_کامل
#السلام علیک
یا فاطِمَةَ الزَّهْراءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللهِ
دو چشمش بسته اما درد دارد
یقیناً بیش از اینها درد دارد
بریز آب روان بر سنگ غُسلش
ولی آرام اسماء درد دارد
نسیم آرامتر خوابیده بانو
مزن پروانه پر خوابیده بانو
دگر رخصت نیازی نیست جبریل
مزن دیگر به در خوابیده بانو
دو چشمت را به دست بسته بستم
تو را با هق هقی پیوسته بستم
مبادا پهلویت خونین شود باز
خودم بند کفن آهسته بستم
ندارد چاره با آهم بسازم
فقط با درد جان اهم بسازم
ز چوبی که نشد گهواره باشد
دوتا تابوت میخواهم بسازم
* خیلی سخته آدم بخواد عزیزش رو خودش غسل بده...از غروب هی میگفت بچه ها آروم گریه کنند...علی امشب خیلی تنهاست...با اسماء دوتایی کارها رو آماده کردن...کفن و آب و بچه ها دارن نگاه میکنن...همه آستینها به دهانشون...علی میخواد غسل بده...میخوام خودت روضه بخونی...*
بریز آب روان اسماء
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
نگه کن زردی رویش
ببین بشکسته بازویش
لگد خورده به پهلویش
اسماء میگه من آب میریختم...ولی یه وقت دیدم علی دست از غسل زهرا کشید...هی نگاه میکنه هی صورت به دیوار میذاره بلند بلند گریه میکنه...آقا جان شما به بچه ها گفتی آروم گریه کنن...چی شده داد میزنی...فرمود: همچین که غسل می دادم... دستم رسید به بازوی ورم کرده ی فاطمه...
امشب تا میتونی داد بزنی بگو وای مادر... وای مادر وای مادر... شروع کرد زهرا را کفن کردند... یه وقت علی نگاه کرد دید بچهها مات مبهوت... تا معجر زهرا را باز کرد دادش بلند شد... میگفت: یه خانوم هجده ساله موهاش سفید شده... زهرا روش و از علی میگرفت...تا کبودی صورتش رو علی نبینه...
انشالله خدا مادراتون رو براتون نگه داره... یه نگاه کرد دید بچه ها نگاه می کنند گفت بیاید... بچههای فاطمه برای آخرین بار مادرتون و ببینید... بچه ها آمدند جلو حسنین و زینبین خودشون رو روی بدن مادر انداختند... شیخ عباس قمی میگه: همچین که انداختن خودشونو یه وقت دستای زهرا بیرون اومد بچه ها رو بغل گرفت... منادی بین زمین و آسمان صدا زد: علی... بچه ها رو از مادرشون جدا کن...چرا؟میدونی چرا... چون این بچه ها طاقت ندارن و ملائکه طاقت ندارن گریه بچه های فاطمه رو ببینن... علی با احترام بچه ها رو بغل گرفت... ناز و نوازش میکرد... حسن جان خدا صبرت بده... حسین جان خدا صبرت بده...زینب جان منم بی مادر شدم...به همه عالم خواست یاد بده یادتون باشه هر وقت دیدی بچه خودش رو روی بدن عزیزش انداخت باید با احترام بلندش کنی... یه گودال بود...تو اون گودال یه بابای بی سر بود...یه دختری اومد خودش رو روی بدن انداخت...هی صدا زد بابا بلند شو ببین گوشواره هامو بردن... بابا بلند شو ببین خیمه ها رو آتیش زدن... دیدن دسته حسین بالا آمد این دختر رو بغل گرفت...مگه علی یاد نداده بود چه جور جدا کنند...ریختن تو گودال...آنقدر تازیانه زدن...هر چه بادا باد امشب میگم... یه وقت این دختر بلند شد گفت: بابا دارن منو میزنن.. بابا بلند شو رو دارن عمه رو... حسین*
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردن
تنی ضعیف غریبان به شانه می بردن
جنازه ای که همه انبیا به قربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردن
مدینه فاطمه را روز روشن آزرده
چه شد جنازه ی او را شبانه میبردن
به جای گل که گذارند به روی قبر رسول
برای او اثر از تازیانه می بردن
* سلمان میگه وسطای نماز بودم...دیدم یکی داره محکم درو میکوبه... ترسیدم چه خبر شده...زودی نماز رو سلام دادم...در رو باز کردم دیدم حسن ابن علی...سلمان کجایی بیا... گفتم آقا زاده چه خبر شده... گفت سلمان بابام خیلی تنهاست...مادرم و غسل داده...بیا بریم تشییع جنازه... هفت نفر بیشتر نبودند...علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه ........
.
|⇦•نگاهم به جسم زخمی...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
نگاهم به جسم زخمی تو خیره مونده
بنفشه ها تن تو رو پوشونده
بگو کی صورت تو رو سوزونده
چه سخته کنار جسم بیجونت بشینم
جای یه دست پای چشات ببینم
میبینی که چرا غریب ترینم عزیزم
رشته های سرخ و رو تنت
دیدم و دلم چه ناخوشه
رد تازیونه هاست داره
من رو میکشه
الوداع، عزیزِ حیدر...
حلال کن کی روی بال های تو پا گذاشته؟
کی پای چشمای تو جا گذاشته؟
کی داغتو رو قلب ما گذاشته؟
حلال کن، اگه برا تو من کاری نکردم
میون شعله موندی غرقِ دردم
آتیش گرفتم آخه من یه مَردم عزیزم...
پشت در شکسته بودی و نانجیب خیلی بد میزد
هرکی رد میشد به پهلوی تو لگد میزد
الوداع، عزیزِ حیدر...
*دیدن زینب داره اشک میریزه و ناله میزنه برا مادر، چقدر وظیفه این خانوم سخته کنار بدن مادر... آخه نوشتن انگار جان از بدن امیرالمؤمنین داشت جدا میشد، زینب تا دید اومد رو زانوی بابا نشست، همین جور که گریه میکرد تو هق هقش اشکای چشم بابا رو پاکمیکرد،
گفت: بابا! زینب برات بمیره، اینطوری نکن با خودت... امیرالمومنین هم فرمود: زینبم! عزیزِ دلم! قربونت برم، تو هم اینجوری گریه نکن...*
یه شامِ، غریبونه دیگه تو شام میگیره
برا اون سه ساله ای که پیره
که آخر از غمِ باباش میمیره
یه جوری با مشت کوچیکشمیزد تو لبهاش
که دیگه شده درست شبیه باباش
سر بریده رونمیدید ای کاش
*چی دید که یه مرتبه دق کرد این سه ساله!؟*
دید که دندون بابا رو با خیزرون یزید شکسته بود
جای سنگ پای چش باباش بد نشسته بود
*بدن رو روی خاک گذاشت زینب، هی میگفت: الوداع رقیه جانم...*
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#روضه_حضرت_زهرا_(س)
دفتری
🌱🌱🌱
بر نورخدا عصمت کبری صلوات
بر دخت نبی ام ابیها صلوات
بر آن که بود شفیعه در روز جزا
همتای علی حضرت زهراصلوات
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
گر نگاهی به ما كند زهرا
درد ما را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسيارش
آنچه خواهی عطا كند زهرا
روز محشر كه ازشفاعت خويش
حشر ديگر به پا كند زهرا
همچو مرغی كه دانه بر چيند
دوستان را جدا كند زهرا...2
دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید )
خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
🌾امان امان
مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن....
با زینبش هم ناله شو...
آخ خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
کجا می برندش کجا میبرند
چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
خدا یا کمک کن نمیرد پدر
کجا میبرندش کجا میبرند2
روضه برات بخونمو التماس دعا
نمیدونم مادر داری یا نه....
اگه مادر داری خدا برات نگه داره....
اما اگه مادر نداری ناله بزن بگو یا زهرا....
( چرا )
🌾آخه هر مادری از دنیا بره،،
نازنین بدنش رو روز غسل میدن... روز بدن رو کفن میکنند...
روز بدن رو تشییع میکنند...
روز بدن رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🌾 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🌱 اسما بریز آب روان..
🌱 بر روی گلبرگ گلم...
🌱 ولی آهسته آهسته ..2
🌱آخ ببین بشکسته پهلویش...
🌱سیه گردیده بازویش ...
🌱بریز آب روان رویش...
🌱ولی آهسته آهسته...
🌾(اسما میگه...)
میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
🌾آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکنه دست مغیره
میوون کوچه ها بی مادرم کرد
میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🌱آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🌱وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اومد کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای دلت ناله بزن بگو یازهرا
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة
همه ی بچه هاش گفتن مادر ما صدیقه بود،اما اینا گفتن فاطمه دروغ میگه "باید بره شاهد بیاره ...."
الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّة... راضی ام کتک بخورم اما یه تار مو از سر علی کم نشه ...
آخرالامرم انقده گریه کرد؛گفت علی جان حلالم کن ..." یعنی از من راضی شدی یانه ؟
شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند ...
دستم شکست و بند زدست تو وا نشد ....
چه جوری شکست؟(عذر خواهی می کنم از محضر امام زمان(عج))یه جوری شکست،که فرمود سلمان پیغام منو به علی بده ،بگو فاطمه گفته،مبادا کسی کتف و شانه ام رو ببینه .."
فلا یکشفن احداً لی کتفاً.....
الْمَمْنُوعَةِ إِرْثُهَا... الْمَغْصُوبَةِ حَقَّهَا... الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا ... الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا..... بد کشتنش ....
خود بی بی تو عباراتشون هست،وقتی مهاجمین آمدن پشت در قرار گرفتن،به نقل اهل سنت اول سوال کرد،فرمودأتراك محرّقا عليّ بابي؟نکنه میخواید درو رو من بسوزانید؟؟نانجیب گفت آری "
تو بعضی عبارات هست که خود بی بی فرمود من اصلا گمان نمی کردم اینا بیهوا وارد بشن"" وقتی وارد شدن (گفتم و نشستم،سادات ببخشید)معمولا اگر یه همچین حادثه ی غیر منتظره ای پیش بیاد اول دستارو سپر می کنن .... تا حمل شیشه آسیب نبینه ...." اما قبل از اینکه دستاشو جلو بیاره و رَكْل الباب برجله....
ای زهرا ....
فاطمیه
مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد ...
*مرحبا به شما غیرتیا ... این روزا گریه کردن خیلی مرد میخواد ... این روزا گریه کردن یه جوری شده هیأتیا هم گاهی نیش میزنند ... خسته نشدین اینقدر گریه کردید؟! ... دوماه عزاداری بسه دیگه*
مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد “ تموم شد یعنی چی؟”
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد
*وای مادرم...من چی دارم میگم شما چی داری میشنوی ... صحبت ناموس من و تو نیست ... همه ٔ نوامیس عالم فدای یه تار موی مادرمون زهرا ... صحبت ناموس علی ... صحبت اون خانومیه که از کور هم رو گرفت ... حالا کار به یه جایی رسیده*
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد ...
*اهل شعری... توجه به ظرائف داری ... نیاز به توضیح نداری*
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
*همهٔ حواسش به محسنه ... خم شد روی محسن بلکه بچشو حفظ کنه ... ای مادر ... ای مادر...رفقا ... مظلومیت رو اونا معنا میکنند ... معنای مظلومیت چیه از نظر اهلبیت خودشون میدونن من نمیدونم ... اما اینجور که به عقل ناقصم میرسه میگن حسین مظلوم ترینه در بین اهلبیت اما این روزا میبینم محسن از حسین مظلوم تره ... میگن نگو ... چی بگم خب ... کشتند ... کشتند ... مادر مارو زدند ... بچه بدنیا نیومده شو کشتند ... والله کشتند ... بخدا کشتند ... جلوی چشم علی کشتند *
بر درد غریب مُزمنش گریه کنید
بر چشم کبود مؤمنش گریه کنید
ای قوم که گریه بر حسینش کردید
این بار برای محسنش گریه کنید
*خیلی به چشمات التماس کن ... ازش خواهش کن ... بگو نکنه آبرومو جلوی فاطمه ببری ... این مادر بی پسر شده چند روزه عزادار بچشه ... اما بخاطر علی لب از لب تکان نمیده ... میگه نکنه علی غصه بخوره ... ای وای *
مقتل نوشت آه که یعنی تمام شد
یعنی که دور مادر ما ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت”دیگه کمرش راست نشد”
یعنی شهیدِ سجده به پای امام شد
*آی جماعت ... این درده والله ... کشنده هست بخدا قسم ... بیشتر از محرم و صفر اگر گریه نخواد ، اندازه محرم و صفر گریه میخواد ...*
تنها سه روز از سفر مصطفی گذشت
یک سوم از قبیلهٔ زهرا شهید شد
*آخ مادر ... برید از مادراتون بپرسید ... حس و حال مادرا راجع به بچه ها مخصوصا بچه های نوزادشون چیه ... اما اینجا صحبت از علیه ... همین که بلند شد خودشو جمع و جور کرد ... والله نگفت فضه محسنم ... صدا زد فضه علی رو کجا بردن؟ ... دوید توی کوچه ... بزنم تیر خلاص و راحتت کنم ... *
دنبال حیدر می دوید
*چیه دلشوره گرفتی ؟! میترسی بخونم تا آخرشو ... نه؟! ... دلشوره بگیری نگیری میخونم ... کار من اینه *
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
*اما این حرف من نیست ... پیغمبر فرمود ... علی فرمود ... فاطمه فرمود ... بین ما مشهور از قول امام حسن هست اما همشون فرمودن ... لا یوم کیومک با أباعبدالله ... حسین ...میخوام بگم وقتی برا تو میگم از سینه اش خون می چکید دلشوره میگیری ، صدای ناله ات بلند میشه ... یه جوری چشمات التماس میکنه نخون ... جای شما خالی بود ... بین گودال افتاده ...*
لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده
آنطرف تر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده
*خستهٔ محرم و صفری نمیخوام اذیتت کنم از همتون از امام زمان عذرخواهی میکنم... اومد خدمت زین العابدین ... عرض کرد آقا ... شما میگید هزارو نهصد و پنجاه و چند زخم خورد به آقا ... من هر جور حساب میکنم میبینم شدنی نیست ؟! ... فرمود تو که نبودی ببینی ... نیزه جای خنجر میزدند ... دشنه جای نیزه میزدند ... سنگ جای دشنه میزدند ... گفت بعد آقا امام زین العابدین انگشترشو درآورد ... فرمود به اندازه این نگین جای سالم روی بدن بابام نگذاشتند ...
روضه سنگین مادر سادات
🌾روضه _ حضرت زهرا سلام الله علیها_
حاج حسن خلج
◼️◼️➖➖➖➖➖
خود بی بی میفرماید :لحظه های آخر بابام بود، بابام علی رو صدا زد تو اتاق ،خلوت کردن ،صدای بابامو نمی شنیدم ولی می شنیدم علی هی میگه چشم یا رسول الله ...... یه مرتبه دیدم علی ریخت بهم یعنی اینجا هم صبر کنم یا رسول الله .... ؟!!
*خانم ،یادم نمیرود، من گوشه ی خونه زانوی غم بغل گرفتم نشستم ، شما رفتی پشت در ..." ای خاک عالم به سر من .....*
یادم نمی رود به خدا لحظه ای که تو
با یا علی به آتش در پا گذاشتی .....
*معمولا اینجوره ، وقتی مادری فرزندی رو ، خصوصا نوزادی رو از دست میده تا یه مدتی با لباس های اون بچه ، با یادگاری هایی که آماده کرده برا ولادتش ، معاشقه داره " فاطمه اجازه نمی داد علی ببینه این صحنه ها رو ،می گفت : شوهرم غصه می خوره" چه بسا گاهی می فرمود که ...*
محسنم رفت ،فدای سرت "غصه نخوری"
محسنم رفت ، فدای سرت ای تاج سرم
کاش می رفت به پایت سرمن ،غصه نخور...
ماشاالله ، می بینم گوشه کنار پیرمرد ها دارن ضجه میزنن" درستش هم همینه ها امام صادق فرمود میان رفقای ما ، مرداشون مثه زن بچه مرده گریه می کنن ، برا زهرا داد بزن ،برا زهرا ضجه بزن .....
حالا علی نشسته کنار قبر فاطمه این حرف ها رو برا چی زدم ؟ برا این بیت :
زهرا لباس محسن خود را نبرده ای 2
آن را به زیر بالش خود ... جا گذاشته ای
💚🥀💚🥀💚
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها-حاج مهدي سلحشور
⬛️➖◼️⬛️⬛️◼️⬛️⬛️➖◼️◼️➖
يافاطِمَةُ الزَّهْراءُ ، ياقُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ ياسَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا، إنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بكِ إِلى اللهِ، وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، ياوَجِيهةً عِنْدَ الله، اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللهِ
به همان كس كه مَحرم ِ زهراست
*يعني علي*
دل ِ من غرق ِ ماتم ِ زهراست
گر مُحرم عزای زینب بود
فاطمیه مُحرم ِ زهراست
آن چه در حشر هم نمی خشكد
کوثر اشک نم نم ِ زهراست
وآنچه شرح غمش بود بسیار
*اوني كه نميذاره اشك چشم ما تمام بشه اينه،اوني كه مارو بي قرار كرده اينه:*
وآنچه شرح غمش بود بسیار
زندگی كردن كم ِ زهراست
طاق محراب و گنبد مسجد
یادگار قد خم ِ زهراست
🔹🔸🔹
تو را دادند پاداش ِ حمايت كردن از رهبر
كه بر بازوت نقش ِ افتخار افتاده اي مادر
*دارم از يه خانم ِ هجده ساله حرف مي زنم*
چرا ره میروی و دست بر دیوار میگیری
چرا حال تو اینگونه نزار افتاده ای مادر
*اگه شهدا رو قسم بديم بحق حضرت زهرا سلام الله عليها، يه جور ديگه نگات مي كنند،مي گفت:يه مدت كوتاهي بعد از عمليات كربلاي5 خواب يكي از شهدا رو ديدم،به سرعت داشت از من دور مي شد هر چي مي گفتم بايست،نمي ايستاد،هر چي قسم مي دادم نمي ايستاد، تنها چيزي كه به ذهنم رسيد كه اين شهيد رو مي تونه نگه داره اين بود:فرياد زدم گفتم:جان فاطمه ي زهرا وايستا،تا اسم فاطمه اومد،ميخ كوب شد ايستاد،رفتم جلو،گفت:بخدا قسم اگه نام فاطمه رو نمي بردي،نمي ايستادم،من حساس به نام مادرم هستم.آي شهدا جان فاطمه يه نگاهي به ما بكنيد*
نوازشهای دستت بر سر زینب کجا رفته
بگو با من مگر دستت زکار افتاده ای مادر
*همه رو دور ِ بستر جمع كرد،دور سجاده جمع كرد، عزيزان ِ دلم، من دعا كنم شما آمين بگين، اول شروع كرد يكي يكي برا همسايه ها دعا كردن،همون همسايه هايي كه گفتند:علي به فاطمه بگو:يا شب گريه كنه يا روز گريه كنه، ما از گريه هاي فاطمه خسته شديم.فاطمه شروع كرد دونه دونه همسايه ها رو دعا كردن،بعد شروع كرد برا خودش دعا كردن،اما اي كاش هيچ وقت خودش رو دعا نمي كرد، بچه ها ديدن يه دست رو بالا آورد،صدا زد: اللهم عجل وفاتي سريعا. خدا ديگه مرگ فاطمه را برسان. يه يازهرا بگو تمام فضاي مجلس ِ ما رو برداره،با شهدا هم ناله بشيم،ناله بزن بگو یا زهرا
#روضه_حضرت_زهرا_(س)
دفتری
🌱🌱🌱
بر نورخدا عصمت کبری صلوات
بر دخت نبی ام ابیها صلوات
بر آن که بود شفیعه در روز جزا
همتای علی حضرت زهراصلوات
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
گر نگاهی به ما كند زهرا
درد ما را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسيارش
آنچه خواهی عطا كند زهرا
روز محشر كه ازشفاعت خويش
حشر ديگر به پا كند زهرا
همچو مرغی كه دانه بر چيند
دوستان را جدا كند زهرا...2
دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید )
خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
🌾امان امان
مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن....
با زینبش هم ناله شو...
آخ خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
کجا می برندش کجا میبرند
چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
خدا یا کمک کن نمیرد پدر
کجا میبرندش کجا میبرند2
روضه برات بخونمو التماس دعا
نمیدونم مادر داری یا نه....
اگه مادر داری خدا برات نگه داره....
اما اگه مادر نداری ناله بزن بگو یا زهرا....
( چرا )
🌾آخه هر مادری از دنیا بره،،
نازنین بدنش رو روز غسل میدن... روز بدن رو کفن میکنند...
روز بدن رو تشییع میکنند...
روز بدن رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🌾 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🌱 اسما بریز آب روان..
🌱 بر روی گلبرگ گلم...
🌱 ولی آهسته آهسته ..2
🌱آخ ببین بشکسته پهلویش...
🌱سیه گردیده بازویش ...
🌱بریز آب روان رویش...
🌱ولی آهسته آهسته...
🌾(اسما میگه...)
میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
🌾آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکنه دست مغیره
میوون کوچه ها بی مادرم کرد
میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🌱آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🌱وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اومد کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای دلت ناله بزن بگو یازهرا
#روضه_دفتری
1_1352367767.mp3
6.3M
🍂🍁🍂
روضه شام غريبان حضرت زهرا سلام الله عليها
😭😭😭
اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو
جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو
*زهرا! دل ِ علي برا حرف زدنت تنگ شده،زهراي من وقتي صورتت رو مي ديدم،غم هاي عالم از دلم مي رفت،غير اين مدت آخر كه قضيه بر عكس شد،وقتي صورت مباركت رو نگاه مي كردم،غم هاي عالم به دلم مي نشست،زهرا! دلم برا صداي ِ ملكوتيت تنگ شده،صدات غم از دل ِ علي مي بُرد.*
جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو
*با علي حرف بزن، "کَلِّمینِی" . زهرا جونم وقتي نافله مي خوندي،صداي مباركت رو مي شنيدم،وقتي قرآن تلاوت مي كردي،وقتي علي رو صدا مي زدي:ياابالحسن!. اما زهرا الان كنار تربتت نشستم،يه صدا زدنت علي رو كشت،هنوز ناله ي يا فضه ي تو مانده به گوشم،اون لحظه اي كه فضه رو صدا كردي: "یا فضّةُ خُذینی وَ الله قَد قُتِلَ ما فی أحشائی." فضه به داد برس،محسنم رو كشتند.*
اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو
جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو
در غربت مدينه تويي همدم ِ علي
دل تنگ شد براي صدات،سخن بگو
*زهراي من! الان با نشنيدن صدات دارم جون ميدم،نه تنها علي،بچه هاتم دارن مي ميرند،مثل فردا پسراش اومدن هي صدا زدن: "کَلِّمینِی يا اُما! فَـأَنـَا ابْـنُك الحُسَين،" اما امشب جواب بچه هاش رو داد،موقعي كه علي غسل رو تمام كرد،كفن كرد،بندهاي كفن رو بست، حسنين آمدند،ناله زدند، "کَلِّمینِی، کَلِّمینِی"،مي گفتند،يه وقت دست هارو از زير كفن بيرون آورد، دو تا آقازاده رو به سينه چسبانيد،اميرالمؤمنين قسم ياد كرد" أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ" پسراش گفتن:با ما حرف بزن،اما زهرا ناله زد، مثل او