eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفتری روضه حضرت علی اصغر(ع) السلام علیک یا باب الحوائج یاعلی اصغر حسین(ع) امروز اومدی دست به دامن این طفل شیر خواره بشی خیلی سخته برا مادر طفل شیر خواره داشته باشه وازبچه ش جدابشه یاعلی اصغر حسین(ع) ▪️ بمیرم برات یا رباب چه کردند با دل امام حسین(ع) امروز حاجاتت رو مدنظر بگیر آی جوون دارا،حاجت مندا، آی کربلایی هاامروز اومدی برا طفلی ناله بزنی که ازشدت عطش زبانشو دور لباش می چرخوند، دل مادر کباب میشد دیدید وقتی یه بچه بی تابی میکنه مادر ازاون بی تاب ترمیشه حاجت مندا آخ لالالالا لالالالا لالایی لالالالا لالا مادر کجایی لالالالا لالا ناخورده شیرم (مادر)2 آخ لالالالا لالا دردت به جونم لالا لالا لالاشیرین زبونم توهم هم ناله شو با رباب براعلی اصغر لالایی بخون عزیزدلم لالالالا لالالالا لالایی2 مادر دعاکن مادرت اینجا بمیرد نباشد قبر تو دربر بگیرد (مادر)2 بمیرم چه کردند با دل امام حسین(ع) ▪️ عصر عاشورا وقتی خیمه ها رو آتش زدند به زن وبچه ها آب دادند آی حاجت مندا ،مریض دارا،گرفتارا به زن وبچه ها آب دادند اما خانم زینب نیمه های شب این زن وبچه ها رو آروم کرد دید رباب آروم نمیگیره رباب تودیگه چرا؟ بگو یا حسین تا دلت کربلایی بشه امروز بگو یا حسین تا حاجت بگیری بگو یا حسین تا کربلایی بشی امروز یا اباعبدالله(2) زینب دید رباب آروم نمی گیره گفت تو دیگه چرا؟ صدا زد خانم جان زینب جان اون موقعی که بچه داشتم شیر نداشتم حالا که شیر دارم بچه ندارم چی شده رباب؟خانم ازوقتی جرعه ای آب نوشیدم سینه هام پر شیر شده یاد لبهای تشنه اصغرم افتادم(یاحسین) دلم زدنیا سیره به دست غم اسیره یه چکه آب بیارید بچه م داره می میره دلم زغم کبابه ،این طفلک ربابه چاره درداصغر فقط یه جرعه آبه آخ مادر چطوری بچه رو سیراب کردند بمیرم باتیرسه شعبه آی حسین▪️ صدای ناله ت برسه کربلا اینقدر گریه نکن هیچ کسی آبت نمیده غیر تیرحرمله هیچ کس جوابت نمی ده مادرت شیر نداره تو که اینو خوب میدونی پس چرا زبونتو دور لبات میچرخونی مادر مادر▪️ مادر اینقدر سینه مو چنگ نزن مادر مادر دلمو آتیش نزن مادر آخه وقتی بچه ای بی تابی میکنه به خدا مادر ازاون بی تاب ترمیشه مادر2 مادر برات بمیره اصغرم مادر فدات بشه مادر آروم بخواب گل پسرم آروم بگیر گل پسرم آروم بخواب گل رباب آروم بگیر گریه نکن آروم بگیر بهت آب نمی دن یکی ازخجالتهایی که روز عاشورا امام حسین(ع)کشید خجالت رباب بود الهی هیچ مردی خجالت خانواده شو نکشه خیلی سخته حرف دل امام حسین(ع) بابا آروم بخواب روی دلم آروم بگیر گل پسرم اما یه قول بهم بده بیدار نشی دم حرم آخه مادر دم حرم منتظره خوشحاله بچه ش سیراب بشه وبرگرده اما دیدند آقام امام حسین(ع)بچه رو زیر عبا گرفته هی میاد نزدیک خیمه ها وبرمیگرده لشگر داره هلهله میکنه الهی دشمن به شاد نشی عزیز دلم اما دیدند آقا اومد پشت خیمه ها یه قبر کوچولو داره حفر میکنه راوی میگه دیدم یه خانمی سراسیمه میدوه میگه حسینم صبرکن یه مرتبه دیگه علی اصغرم رو ببینم حاجت داری گرفتاری شفای مریض میخوای سه مرتبه بگو یا حسین(ع)3 یا ابا عبدالله لحظه لحظه استجابت دعاست اشک چشمتو بمال کف دستت ببر درخونه خدا بگذار خدا این اشک چشمتو ببینه انشالله امروز به واسطه این اشکها حاجت بگیری ای به دردم چشم بیمارت طبیب مانده ام مضطر بخوان امن یجیب اعوذبالله من الشیطان الرجیم امن یجیب والمضطر اذا دعا ویکشف السوء وادامه دعای پایان التماس دعا🏴🏴🏴🦋🦋🦋⚫️⚫️
🕊﷽🕊 🔺 ▪️ ع ❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات ❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات ❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست ❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات ✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان ✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان ✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2 ✨با اصغر شیرین زبان چه کردند ((یا صاحب الزمان الغوث و الامان)) السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج ⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است ⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است ⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر ⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است ⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه.... اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن ((یا باب الحوائج... یا علی اصغر)) بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه... امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر... آقا زاده ای که باب الحوائجه... حالا هر حاجتی داری بسم الله... ((یا باب الحوائج یا علی اصغر)) (همه ناله بزنند) ⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون... از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند... میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر.... (آ گرفتی میخوام چی بگم).... گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،، میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند آقا چیه.. آقا مشکلت چیه... آقا چیزی شده... .....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم... شروع کردم گریه کردن... هی گقتم حسین حسین حسین.... مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا..... چه کردند با دل ابی عبدالله... چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله.... امان از دل حسین...3 یا حسین3... یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،، ⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو .. وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت... صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه... ◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت.... (کدوم لحظه بود ای نانجیب)... گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده... (اوج) یه قدم سمت خیمه بر میداره .... دو قدم برمیگرده... خدا چه کنه حسین.. مادرش رباب چشم انتظاره... جواب مادر چشم انتظارو چی بده.. یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم .. با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه... خدا این طفلُ مادر نبینه... یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده..... حسین...... حسین..... حسین.. حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین.... حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم بزار یه بار دیگه علیمو ببینم... (دشتی) 🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم 🔺تماشای رُخ اصغر نمایم 🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری 🔺که ای اصغر مگر مادر نداری آخ ▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر ▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر ▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت ▪️برا تو لالایی خونده اصغر هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین..... به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،، (زمزمه کششی) ((یا باب الحوائج یا علی اصغر))... 🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺🏴🏴🏴⚫️⚫️⚫️🦋🦋🦋کمالی
🕊﷽ 💔 🖤 ع ⭐️به آیه آیه قرآن محمدی صلوات ⭐️به بهترین گل گلزار سرمدی صلوات ⭐️به اهل بیت رسول گرامی اسلام ⭐️به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات (دعای فرج) 💥 💥 💥 ▪️داغی که حسین از غم اکبر به جگر داشت ▪️جز خالق اکبر که زِ دل حسین خبر داشت ▪️تا آن دم آخر که بریدند سرش را ▪️او دیدهٔ حسرت به سوی جسم پسر داشت میسوخت خود از تشنگی و در دم مُردن ▪️از سوز لب خشک پسر دیدهٔ تر داشت ⬅️از امام صادق علیه السلام پرسیدند.. آقا جان اَلَّذَ الذائذ... آقا جان لذت بخش ترین لذتها تو دنیا چیه؟ فرمود اگه فرزند پسری داشته باشی بزرگش کنی جلو چشم پدر و مادر راه بره نگاه به قد و بالای پسر کنی... ( لذت بخش ترین لذت‌های دنیا آینه) پرسیدند آقا جان سخت ترین مصیبت ها چیه؟؟ فرمود اگه همون جوون جلو چشم پدر و مادر از دنیا بره... 💔امان از دل حسین3.. 🖤بمیرم برا دل داغدارت یا ابا عبدالله.... 💔داغ علی اکبر چه کرد با دل حسین... امان امان امان امان... ⬅️نقل می کنند آقایی تو حرم امام حسین ع روضه علی اکبر ع خوند میگه شب خوابیدم،، امام حسینُ ع خواب دیدم.. دیدم همه بدن امام مجروحه... پرسیدم آقا جان... این زخمها چیه به بدنتون.. فرمود نیزه ها و شمشیرهاییه که به من زدند... گفتم آقا آیا مرحمی داره؟؟ فرمود بله.. وقتی شیعیانم بر منه حسین ع گریه می کنند زخم‌های تن من خوب میشه... 🔹(سوز/اوج) میگه یه مرتبه دیدم رو قلب امام حسین ع یه زخم عمیقه... آقا این زخم چیه؟ فرمود از این زخم سوال نکن این زخم هیچ وقت خوب نمیشه... هیچ وقت خوب نمیشه... این زخم داغ پسرم علی اکبره... 💔بمیرم برا دل ابی عبدالله... ⬅️اگه جوون داری جوونتو بیمه علی اکبر امام حسین ع کن... ⬅️مادرایی که جوون دارین... خدا براتون نگه داره .. الهی نبینی داغ جوونتو... هر پدری...هر مادری.. هزار آرزو داره برا جوونش.. هی نگاه قد و بالای جوانش می‌کنه... مادر الهی داغتو نبینم مادر... الهی عصای پیریم باشی مادر... (اما دیدی؟؟) اون مادری که داغ جوون میبینه... هی مُشت به سینه میکوبه... هی میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر... 💔قربون دل داغدارت برم یا اباعبدالله... 💔چه کرد داغ علی اکبر با دل حسین ع... آی آبرومندا...آی حاجت دارا.. ⬅️ روایت میگه هر کدوم از اصحاب که صدای ناله شون بلند می شد... (وقتی از سمت میدان ابی عبدالله را صدا میزدند) آقا سریع می آمد کنار بدنها اما آی جوون دارا... همچنین که صدای ناله علی بلند شد... 💔ابَتا عَلَیكَ مِنّى‏ السَّلامَ روایت میگه ابی عبدالله افتاد رو دو کُنده زانو.. دیگه نتونست قدم از قدم برداره... از وسط خیمه صدا زد،ولدی علی، باباصبر كن اومدم... اوج مصیبت علی اكبر ع میدونی کجاست... امام حسین رحمةالله الواسعه است...اینا خانواده کرمند خانواده رحمتن... ولی امام حسین عتو كربلا یه جا نفرین كرد... (کجا) تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشكر كرد،گفت:عمر سعد، 💔 قَطِعَ الله رَحِمَک چیكار كردی با بچه ام... با میوه ی دلم چیكار كردی... حسین نفرین كرد، 💔قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک امان امان... نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومدکناربدن 🔹(سوز/اوج) آخ اومد کنار بدن علی..... هرچه کرد دلش آرام نگرفت... سر علی رو به دامن گرفت دلش آرام نشد... سر علی رو به سینه چسباند دلش آرام نگرفت.... اگه جون داری بسم الله .... اگر ناله داری بسم الله .... که حاجت داری بسم الله... 📒(بگمو التماس دعا) یه وقت دیدن حسین خم شد 💔وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت به صورت علی گذاشت.... اینجا ابی عبدالله ناله کرد گریه کرد (یکی از جاهایی که امام حسین تو کربلا بلند بلند گریه کرده کنار بدن اربا اربای علی اکبر ع بود) هی صدا میزد... ولدی علی... ولدی علی..ولدی علی... 🍁تا کنارت با دو زانو اومدم... 🍁عزیز لیلا 🍁جلوی چشای بابا... 🍁دستُ پا مزن مسیحا 🍁ارباً اربا زیر تیغا... 🍁نمیدونم چی کشیدی 🍁اولین باره میبینم... 🍁جلوی بابا خوابیدی 🍁مثل بارون اشک میریزم.. 🍁 آبرو دارم عزیزم... 🍁تا که یک بابا نگویی.. 🍁 از کنارت بر نخیزم... 🍁 غرق آه آتشینم... 🍁کنارتنت میشینم... 🍁 تیکه تیکه بدن تو رو... 🍁من روی عبا می چینیم.. هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله به اشک و آه و ناله امام حسین به حق اون لحظه ای که تو کربلا بلند بلند گریه کرد....حاجتتو مد نظر بگیر..صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگوووو یا حسیــــــن...یا حسیـــــن 🏴🏴🏴🏴🏴⚫️⚫️🦋🦋
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹حسین جان شب علی اکبرِ .. میگن همه کارایِ پدر دست پسر بزرگه .. میدونی چقدر علی اکبر مودب بود مقابل باباش؟ آی جوونایی که امشب گرۀ دلتون باز نشد زود نیت کنید بگید ما امشب میریم دستُ پای باباهامونُ می بوسیم بزار بابات تعجب کنه بگه چرا اینجوری میکنی بگو اخه رفتم فهمیدم اقام علی اکبر دوست داره پسر نوکر باباش باشه منم میخوام نوکرت باشم .. بگو اگه بابا من باهات بلند حرف زدم غلط کردم .. غلط کردم!!!کیه مثل بابای من و تو که نون حلال به بچه اش بده؟ نون حلال و شیر پاکِ که تو میگی صلی الله علیک یا عبدالله دلت میلرزه اونایی هم که مادر ندارن ، بابا ندارن خدا رحمتشون کنه .. 🔸به من گفته پسر اگه میخوای سربلند باشی باید غلام حسین باشی.. ما همه امشب اومدیم بگیم يا علی اکبر! حلقه به‌گوشمون کن در خونت.. روضه بخونمُ از همه التماسِ دعا .. فرمود بهترین لحظه برا یه بابا اون لحظه ای که جوونشُ میبینه داره راه میره جلوش .. بهترین لحظه برا پدر و مادر همین لحظه ست که به همه نشون میده میگه این پسر منه ببینید این نوکر حسینِ .. امام صادق علیه السلام فرمود بهترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که میبینه جوونش جلوش راه میره ، قد میکشه .. گفتند آقا بدترین لحظه چه لحظه ایه؟ فرمود اون لحظه ای که بابا خودش بچه شو تو قبر بذاره .. بدترین لحظه برای بابا اون لحظه ای که دست و پا زدن بچه شو ببینه .. اینا همه برات مقدمه بوده روضه زیاد شنیدی میخوام زودی روضه بخونم ای عصایِ پیریِ بابا بلند شو از جا به خاطرِ دل لیلا بلند شو تا در کنار پیکر تو جان نداده ام آرام جانم از دلِ صحرا بلند شو ای با ادب به مویِ سپیدم نگاه کن روی مرا زمین نزن از جا بلند شو یعقوبِ دل شکسته به بالینت آمده ای یوسف مقطع الاعضاء بلند شو از باب امر نیست عزیزِ دلم ببین بابات دارد از تو تمنا میکند بلند شو فکری برای آبرویم کن غیورِ من ای پاسدار زینب کبری بلند شو آیینه داره مادر پهلو شکسته ام چه بر سر تو آمده زهرا...بلند شو ▪️همه پدرایِ شهدا فیض ببرن .. یادتون میاد اون شبی که پسرتون خواست بره جبهه؟ آخرین بار مادرا میگن یادمونه بچمون چی میگفت هی به قد و بالاش نگاه میکردیم چند قدم میرفت برمی گشت میگفت مادر حلالم کن .. همچین که اومد گفت بابا اجازه بده برم میدان ؛ فرمود برو علی جانم اما قبل رفتنت برو تو خیمه با خواهرات وداع کن .. اومد تو خیمۀ زینب (اجازه بدیدزبانِ حال بگم ..) خواهراش دورشُ گرفتند هی میگه عمه قربونت بره مواظب خودت باش عزیز دلم .. خواهراش دورشو گرفتند سکینه میگه مراقب خودت باش داداش جان .. یه دختر سه ساله میگه داداش نکنه ما رو تو این بیابون تنها بزاری .. آماده شد از زیر قرآن ردش کردن .. همچین که سوار شد اومد بره یهو دیدن اباعبدالله صدا زد پسرم صبرکن ؛ فرمود بله بابا گفت حالا که داری میری پیاده شو چند قدم جلو من راه برو خوب قد و بالاتُ ببینم.. بوی دل سوخته ای میاد .. امشب چه خبره؟ کربلایی ها ، علی اکبر رفت میدان .. تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم سوختم از دل پر درد دعایت کردم جنگ نمایانی کرد جیگرش داره میسوزه .. برگشت جلو خیمه صدا زد بابا جیگرم داره میسوزه ابی عبدالله زبان رو دهان علی گذاشت یعنی بابا تو تشنه ای من از تو تشنه ترم .. دوباره رفت تو دل میدون زد با همه فرق میکنه علی اکبر... ▪️دیدن دیگه نمیتونن حریفش بشن مثل باباش حسین ، مثل پدر بزرگش علی ، مثل عموش امام حسن ، زد تو دلِ دشمن همونجا کوچه باز کردند.. من امشب آروم میگم ببینم کیه که میتونه جلوی خودشو نگه داره .. همچین که زد تو دل دشمن یه نانجیبی شمشیر به فرقش زد .. یکی نیزه به پهلوش زد .. این اسب جنگ دیده است تعلیم دیده است میدونه وقتی سوار دستشُ دور گردن بندازه یعنی باید برگرده به سمت خیمه ها .. همچین که دستشو انداخت دور گردن عقاب ، خون از سر علی ریخت جلو چشم اسبُ گرفت .. عوض اینکه بره سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن .. یه وقت حسین نگاه کرد دید شمشیرا بالا میاد .. هی میگفت وای پسرم .. از خیمه میگن ابی عبدالله چنان دوید هی میخورد زمین بلند میشد .. هی میگفت ولدی .. وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه .. شد شب هشتمُ بسه صبوری  امشب آخه شکسته شد غروری سوال من اینه علی اکبر قطعه به قطعه شد تنش چجوری؟ سواله من اینه چطور شهید شد؟ که تا حسین رسید نا امید شد؟ مگه چی دید اونجا که تو یه لحظه محاسنِ حسین همه سفید شد؟ می میرم از همین حالت اربابمونُ ببین تا جسم اکبرش با زانوهاش هی میخوره زمین بلنده هق هقش می میرم از همین یه داغ تو دلِ حسین نهفته به هیشکی حتی خواهرش نگفته هر عضوی رو بر میداره میبوسه یه عضو دیگه رویِ زمین میوفته حسین ..
4_5983221203781812875.mp3
801.9K
بسم الله الرحمن الرحيم (: شب جمعه) يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً ، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ. (ترجمه: ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست،ای خدائی که دستانت بر عطا باز است،ای دارنده ی بخشش های ابدی، درود فرست بر بهترین خلقت، محمّد و آل محمّد که دارای بهترین ارزشها هستند و در این شب بر همه ی ما ببخشای،ای صاحب بزرگی) 🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا 🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا 🔸از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند 🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا... این روزها دل امام زمان خونه... بیایید دست به دعا بلند کنیم... برا سلامتی آقا دعا کنیم... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان... -
شب هشتم ماه محرم 🥀 حضرت علی اکبر(ع)🥀 زمزمه🥀 کجا می روی ماه کنعان من 🍂 به همراه خود می بری جان من علی جان🌾 مسوزان دلم را،همه حاصلم را🍂 علی اکبر من، گل پَرپَر من🌾 کجا می روی... هرپدر ومادریه آرزویی داره، وقتی جوونش قدکشید...آرزوی پدرومادر اینه میگه پسرم جلو چشام راه برو قدوقامَتِتوببینم... حسین داره نگاه می کنه، عزیز دلم علی جان حالا که داری میری درمقابل چشمان پدر کمی راه برو...🌾🍂 کجا می روی ماه کنعان من 🍂 به همراه خود می بری جان من 🌾 مسوزان دلم را، همه حاصلم را علی اکبرم...🍂 علی جان. علی جان همه بگن ها...🥀 علی جان. علی جان. علی جان. علی جان🥀 (بگیرم بغل من گُل چیده را🍂 ببوسم لَبِ لَعلِ خشکیده را)۲🌾 گلم شد خزانی علی🍂 قَدَم شد کمانی علی اکبرم🌾 علی جان. علی جان 🥀 اگه عاشقشی فریاد بزن، قفل دهنتو بشکن، شب هشتم ماه محرم...🍂🌾🍂 علی جان. علی جان. علی جان. علی جان 🥀 بگم گریه کُنی...😭😭😭🍂🌾 اذان گو علی بانوای حجاز 🍂 ویا خیز وبامن بخوان یک نماز🌾 قیامت به پاکُن، پدررا دعا کُن علی اکبرم🍂 علی جان. علی جان ۳🥀 تماشا کُن ای لاله ی پَرپَرم🍂 که گم کرده ام من مسیر حَرَم🌾 اونایی که عاشقن، اونایی که دل دارن معنی این یه خط زمرمه رومیفهمن اباعبدالله چی داره میگه...🌾🍂🌾🍂🌾 تماشا کُن ای لاله ی پَرپَرم 🍂 که گم کرده ام من مسیر حَرَم 🌾 ببین ای دل آرام که اُفتادم ازپا(علی اکبرم)۲🍂 همه بگن اونایی که اون گوشه نشسته، اونایی که مُخلصانه وبی ریا گریه می کُنه،خودتو قاطی گریه کُنا کُن🍂🌾🍂 امشب شب جوانِ شب شُهداست...بامن بگو... علی جان. علی جان ۳🥀 علیِ من...این یه خطو دل بده... اگه گریه کردی منم ازشما التماس دعا دارم...😭🍂🌾 به یاد اون مادرایی باشید که وقتی جنازه جوونِشو آوردن...بزارید زمین...زمین گذاشتن تابوتُ...😭🌾🌾🍂 سرتابوتُ برداشتن کَفَنوکنارزدن...مادردید جَوونِش سربه بدن نداره...😭🌾🍂خم شد بوسه برگلوی بریده براون حَنجَر...😭🍂🍂🍂🌾 گفت: حالا فهمیدم زینب چی کشیده😭🌾حالا فهمیدم برا علی اکبر حسین چی کشیده😭🍂🍂 ببین ناتوانم...🌾🍂دشمن داره هلهله می کنه...دشمن داره شادی می کنه...عصای دستم علی جان بلند شو بابا رویاری بده عصای دست حسین...😭🌾🌾🍂 تو این مجلس مادر جوون از دست داده نباشه داغ جوون سخته مخصوصا براخواهر...😭😭🍂🌾 که آرزوی عروسی برادرو داشته باشه...آرزوهاش برباد بره...🌾🍂🌾 ببین ناتوانم توانم بده 🍂 بیا خیمه ها را نشانم بده علی جان...🌾 غَمَت کرده آبَم، نگویی جوابم علی اکبرم جوانِ حَرَم🍂 یه باردیگه بخونم دل بده توروخدا...😭🌾 آخه بابا آرزو داره تابوت رودوشِ جَوونِش بره...وای خدا اون روزونیاره تابوت جَوون رودوش بابا بره...😭😭😭🌾🍂 اما تابوتی نبودهرکاری کرد این جنازه روحَمل کُنه دید نمیشه 😭🌾جنازه روداخل عَبا گذاشت...علی وَلَدی...😭🍂🍂🍂🌾 بگوتوبامن سُخَنی چرا دلم میشِکنی علی اکبر 🥀 ببین ناتوانم توانم بده،بیا خیمه هارا نشانم بده🥀 پسرم...غَمَت کرده آبَم، نگویی جوابم علی اکبرم گُل پَرپَرم🥀 همه باهم ان شاءالله...ورودی روضه ی من این باشه...🌾🍂🌾🍂 علی جان. علی جان ۴🥀
شب هشتم ماه محرم🌾 حضرت علی اکبر(ع)🌾 سینه زنی 🌾🍂 (اُمید حیدر رَوَدبه میدان🌾شبه پیمبر ثانی قرآن)۲ ( بارفتن تواکبر🌾جان می رود زپیکرعلی جان.علی جان مظلوم علی علی جان ۳🥀 ( ستون خیمه، جانان لیلا🌾رود به سوی عرش مُعَلا)۲ (گفت اذان آخر 🌾درخون وخسته حنجرعلی جان. علی جان)۲ مظلوم علی علی جان ۳🥀 زینب مدد کرد برحُجَت حق 🌾تازنده ماند ولایت حق (جان داده جان لیلا 🌾ازپافِتاده مولاعلی جان.علی جان )۲ مظلوم علی علی جان ۳🥀 یه روضه ای دست نگه داربگم...🍂 پدروظیفه اش توخانواده با مادر فرق میکنه، یعنی پدریه وظيفه ای داره، مادریه وظیفه ای دیگه🌾 پدرمیخواد ازپسر مرد بسازه لذا جلوه ی جَلالیه وقَهریه دروجودشِ، نباید بچه سُست باربیاد...لذا همه عشقشو رو میتونه نشون بده🌾🌾 چی میخوای بگی به این عاشِقا؟ کم کم بچه به سن بلوغ میرسه، دیگه پدروپسر یکدیگه رودیر میبوسن، وقتی به سن جوانی رسید پدرباخودش میگه ان شاءالله وقتی خواست مسافرت بره می بوسَمِش...وقتی سربازی بره می بوسَمِش...ازسفر برگشت می بوسَمِش...شب عروسی می بوسَمِش...دنبال بهانه میگرده... بعضیا میگن شاید به این دلیل بود وقتی علی اکبر علیه السلام جنگ کردبرگشت سمت اباعبدالله صدازد: بابا تشنگی مرا داره میکُشه...😭🍂🌾چون آقا دلش برا بوسه کردن علی تنگ بود دنبال بهانه می گشت علی روببوسه...🌾🍂 فرمود علی جان دهانتو بازکُن ، زبان دردهان علی گذاشت، شایدم می خواست علی سیراب شِه...🍂 اما علی اکبر علیه السلام دید زبان بابا از اوخُشکتَره...🍂🌾 لذا خجالت کشید رفت طرف میدان...دیگه علی ازآب دم نزد...🍂🍂🌾 یه مسئولیت بزرگ روی دوش جَوانِ...جواب دوست داره اگه مریض شد بابا نفهمه...بابا ناراحت نشه...علی اکبر باخودش میگه بابا منو ببینه طاقت نداره 🍂🍂🍂اگه منو ببینه ناراحت میشه 🌾 امشب علی اکبر بایه دست عَنانِ اَسبو گرفته...غرق خونِ😭😭😭😭🍂 یه دست به سوی مادراز کرده میگه بیایید پدرم غریبه...🍂🌾🍂 شماهم لبیک بگید به حسین...😭😭😭🌾 قربون دل زخمیت برم آقا...😭🍂فدای جگرسوختَت بشم حسین جان...😭🌾 زینب مَدَدکردبَرحاجتِ حَق🥀 تازنده مانَد ولایت حَق 🥀 جان داده جان لیلا 🥀 ازپا فتاده مولاعلی جان.علی جان 🥀 مظلوم علی علی جان ۳🥀
🕊﷽🕊 🖤 💔 1 🌾آخ دلم تنگ و غم بسیار دارم 🌾من امروز با ابالفضل کار دارم 🌾من امروز از ابالفضل توشه گیرم 🌾وای زیارت کردن شش گوشه گیرم2 ⬅️امروز بریم در خانه ابالفضل، همون ابالفضلی که باب الحوائجه... دست توسل بزنیم به بی دست کربلا.... اگه حاجت مندی بسم الله... اگه گرفتاری بسم الله... اگه مریض داری بسم الله ...اگه جوون داری بسم الله..... ⏪نمیدونم با چه نیتی اومدی تو مجلس بخدا عباس مشکل گشاست... مشکل گشایی میکنه... عباس درد بی درمونو دوا میکنه... (دشتی) ✨الا ای یارو دلدارم ابالفضل ✨شدم خسته ز افکارم ابالفضل ✨گرفتارم مدد باب الحوائج ✨گره افتاده در کارم ابالفضل ⬅️متوکل عباسی دستور داده بود، هر کی میخواد بره کربلا، باید دست راستسو از بدن جدا کنند تا بره کربلا.. مردم صف میکشیدن ، دست راستشونو میدادن تا برن کربلارو ببینن آی حسینیا... آی کربلائیا... خبر دادن متوکل یه پیرزنیه تو صف ایستاده اما دست راستی نداره، آقا میخواد دست چپشو بده بره کربلا.... میگه پارسال اومدم، دست راستمو دادم ، رفتم کربلا... امروز میخوام دست چپمم بدم برم یه بار دیگه کربلا رو ببینم ،،،، حرم امام حسینو ببینم،،،، (الهی حسرتش به دلت نمونه) صدا زد دست چپم رو بگیرین بزارین برم یه بار دیگه حرم عباسُ ببینم یا ابالفضل3 متوکل دستور داد برین دست چپشم جدا کنید بدنشو بندازید تو شریعه فرات... دستشو از بدن جدا کردند...بدنشو انداختن تو شریعه فرات... (سوز/اوج) هی این بدن پایین میرفت بالا می اومد.. هی میگفت یا ابالفضل3 آقا جون من اومدم دستمو بدم بیام حرم،،، اما آقا ببین با من چه کردند،، آقا جان تو که دستگیر بیچاره هایی... تو که امید ناامیدایی... آقا دستمو بگیر.. آقا به دادم برس... میگه تا نامش رو بردم، دیدم یه آقایی صدا میزنه... مادر .......ای مادر...... من عباسم مادر..... اومدم دستتو بگیرم مادر..... چرا؟... صدا زد آخه من خودم دست خالی از شریعه برگشتم... امیدم ناامید شد... هر کی در خونم بیاد نمیزارم دست خالی برگرده... امان امان3 آی حاجت دارا ...جوون دارا....آی ناله دارا میدونی آقا کی امیدش ناامید شد... ای مشک تو لااقل وفا داری کن من دست ندارم تو مرا یاری کن (چرا) آخه من وعده آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن ✅خدا به حق اون آقایی که کربلا امیدشو ناامید کردند امید کسی ناامید نکن... ⬅️امروز ابالفضل رو قسم بده به جان مادرش ام البنین ... کدوم مادر رو میگم... همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد (میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برا ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.....) (مادر دیدی حوون تز دست داده باشه چطور گریه میکنه) هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر..... ای مادر ...ای مادر .....ای مادر ⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ... مادر نبودم کربلا مادر... اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر... مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر... (ناله میکرد گریه میکرد) یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد (فرود) گفت مادر ابالفضلم مادر...... مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر .... (اوج) مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره..... (دشتی حالت سینه زنی) 🔅مسلمانان حسین مادر ندارد 🔅غریب است و کسی بر سر ندارد 🔅ز جور ساربان بی مروت 🔅دگر انگشت و انگشتر ندارد ........حسین جانم حسین، جانم حسین جانم .........جانم حسین جانم، جانم حسین جان سینه زنی....
حضرت ابوالفضل ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دعا_کنید_که_سقا دعا کنید که سقا … پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عموعمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا…اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی … دعا کنید که سقا…پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمربنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه”اُطلُب لهذه الاطفال الماء” حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! “لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری”یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم میپاشه،فهمیدی چی گفتم؟من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند…رفت تو شریعه،مشکو پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛”فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء”آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که “ماء العَذب علی الظَمئا”ست برا آب فرات و آب دنیا نمیفروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟! “فرمی الماء”آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر ابالفضل میگرده،تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…” دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی مینویسد:مشکو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد… یارب مکن امید کسی را تو ناامید… تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: “فَوَقَف متحیرا” سرگردان،متحیر… دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده…یا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامو که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هرکاری کردم دست نداشتم تیرو دربیارم ،سرمو تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرو بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن…آی حسین… اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین”فَوَقَفَ مُنحَنیا…”زبون حال بگم: تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی رقیه مو میبرد عدو برا کنیزی… آی حسین …
( علیه السلام ) ای آفتاب روشن شب های کربلا پیغمبر دوباره ي صحرای کربلا ای از تمام آدمیان برگزیده تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا یک کاروان به عشقِ نگاهت اسیر شد گیسو کمَندِ خوش قد و بالای کربلا آب فرات و علقمه و گُنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا ... هر چند دیدنی ست ولی دیدنی تر است پائین پای مرقدِ آقای کربلا ( پائین پا که میری ، یه صفای دیگه ای داره ، اونجا صدای بابا میآد ، هی میگه ولدی ... ) نزدیک تر به محضر آقاست « جای تو ... » پائین پایی و همه پائین پای تو پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی خورشید بود جلوه ي طوری که داشتی شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی در بندگی گذشت حضوری که داشتی ای سر به زیر و از همگان سر بلندتر تسكين عمه بود غروري كه داشتي خلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود در کوچه های شهر عبوری که داشتی ( امشب میخوام از زبان خودم و شما بگم ، بگم آقا همه صف زدیم ، نشستیم ، کاسه های گدایی مون رو گرفتیم ، یا علی اکبر ، امشب مارو دست خالی ردمون نکن ... ) این آفتاب توست که خورشیدمان شده یا که پیمبر است دوباره جوان شده ؟ يك لحظه اي كنار بزن اين نقاب را بيچاره كن به صبح دمي ، آفتاب را امشب خودي نشان بده تا سجده ات كنم از من مگير فرصت اين انتخاب را نورِ جبينِ نيمه شبِ در تهجّدت درهم شكست كوكبه ي ماهتاب را آباد باد خانه ات اي زلفِ پُر گِره من از تو دارم اين دلِ خانه خراب را دستار را ببند و كنارم قدم بزن شايد كمي نظاره كنم بوتراب را با قد كشيدنت جگري پير ميشود رنگ محاسن پدري پير ميشود ( وقتی سرِ امام حسین رو توو طشتِ طلا ، مقابلش گذاشته بود ، ابنِ زیادِ ملعون ، بعضی نقل ها داره ، یزید پلید ... یه طعنه ای زد ... گفت : حسین چه زود پیر شدی ؟ میدونی کی جوابش رو داد ؟ زینب کبری گفت : یزید ، داداشم داغ پسر دیده ... حالا که می روی جگرم را نگاه کن این چشم های محتضرم را نگاه کن در این لباس ها چقدر دیدنی شدی زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن من پیر و تو جوان کمی آهسته تر برو افتادگیِ بال و پرم را نگاه کن ... ( روضه دیدنیه ، روضه شنیدنی نیست ، امشب التماس کن بگو آقا یک صحنه اش رو فقط ببینم ... ) باور نمی کنی که علی پیرتر شدم ... پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن