eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که عمری طالب سوز دل و چشم تری بار من افتاده اما بار من را میخری ای خدایی که امید عبد بی بال و پری کی گدای رو سیاهت را مدینه میبری الان مدینه ای ها کنار بقیع نشستند بعضی‌ها پیغام دادند جاتون خالی اینجا به راحتی زیارت می‌کنیم روضه می‌خونیم یاد همه شهدا بخیر چقدر شهید دادیم تا این امنیت این عزت به اینجا رسید آرزو دارم ببینم که بقیع را زائرم کاش بینم زائر قبر امام باقرم او به سن کودکی کرب و بلا را دیده است... خود حضرت گزارش کرد چهار سال بیشتر نداشتم اما دیدم جدم رو چه جوری دارن می‌کشند می‌دونی کجا دیده اگه گفتی وقتی مرکب ابی عبدالله رفت به سمت خیمه ها وَاَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً اِلى خِيامِک َ مُهَمهِماً باکِیاً همه از خیمه‌ها بیرون اومدند نگاه کردند دیدند زین واژگون ، یار غرق خون... وَإلی مِصرَعِک َ مُبادِراتٍ ، لاطمِاتُ الوُجوه ، ناشِراتُ الشُّعُورِ همه دنبال عمه دارن میرند هیشکی نمی‌دونه مرکب داره اینا رو کجا می‌بره او به سن کودکی کرب و بلا را دیده است قاری قرآن بر سر نیزه ها را دیده است در شلوغی ضربه های بی هوا را دیده است دور پیکر پیرمردان با عصا را دیده است دیده او شمر آمد و با پا بر آن پیکر زده در دل گودال ، خنجر را بر آن حنجر زده امشب کجا ببرمت طلیعه ی عرفه است دیده او با چشم خود اهل حرم در پیچ و تاب دیده او بعد از عمو ، از چشم خیمه رفته خواب دیده او با چشم خود در خیمه ها قحطی آب دیده او با چشم خود شش ماهه و اشک رباب دیده او با چشم خود شش ماهه را بر روی دست دیده او تیر سه پر بر حنجر اصغر نشست این روضه رو داره امام باقر اشاره می‌کنه اومد قنداقه رو گرفت به نقل امام باقر کنار خیمه‌هاست ابی عبدالله اومدن لب‌ها رو بگذارند روی لبه‌های این بچه... تیر حرمله مهلت نداد من هر وقت این روضه رو می‌خونم سوال می‌کنم همین الان فکر کن چقدر حرمله به این خیلی‌ها نزدیک شده بود ؟! که تونست بین بوسه ی حسین و علی ،فاصله بیندازه همین که تیر رها شد امام باقر داره می‌بینه دیدم خون حلقش رو به آسمان پاشید یه قطره‌اش هم برنگشت حسین.... به خون حلق علی اصغر ابی عبدالله رزق زیارت عرفه ما امضا بفرما.... به خون حلق این شیرخواره ی حسین بچه‌هامون رو در خانه ابی عبدالله عاقبت بخیر بفرما.... ====================
Roze_Shab-Jome_Mirzamohamadi_48.mp3
7.38M
ای که عمری طالب سوز دل و چشم تری بار من افتاده اما بار من را میخری ای خدایی که امید عبد بی بال و پری کی گدای رو سیاهت را مدینه میبری ====================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حال مناسب ببینید... ▪️روضه جانسوز تشییع پیکر مطهر امام محمد باقر علیه السلام 🎙 حجت الاسلام و المسلمین بندانی نیشابوری
روضه امام محمد باقر علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شب شهادت امام باقر علیه السلام،روضه خوان كربلاست،از دوران كودكی همه ی مصائب و روضه های كربلا رو به عینه دیده. من پنجمین ولی خداوند قادرم همنام مصطفی و ملقب به باقرم گنجینه ی علوم الهی است سینه ام از نسل سفره دار کریم مدینه ام مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم با یک نظر ز کار گره باز می کنم ای گرفتارها،مریض دارها،سفره ی امام باقر همیشه تو مدینه پهن بوده،سجیّت این خانواده كرم ِ،عادتشون احسان لذا امشب بگو آقاجان:مارو كنار بقیعت جا بده،میدونم امشب گریه كن نداری،غریب تر از همیشه ی مدینه ای،مدینه خصوصاًشب ها كنار بقیع، اونایی كه رفتند می دونند الان نه یه شمعی،چراغی. آقاجان مارو یه صدا بزن كنار بقیعت امشب،ما هم یه گوشه ای برای خودمون گریه كنیم.مولای من: مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم خودش داره روضه میخونه.. دلت بره صحرای منا و عرفات،فردا دیگه حاجی ها كم كم به طرف عرفات و منا حركت می كنند.. بانی روضه های غروب منا منم پرچم به دوش ماتم کرببلا منم من شاهد مصیبت عظمای عالمم من شاهد غریبی آقای عالمم از زبون امام باقر این فراز ها چقدر آشناست،امشب اومدی برای اون آقایی گریه كنی كه عاشورا یادگاریِ این آقاست. بأبی أنت واُمی این جوری آقا و جدش رو صدا میزنه: إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَ حرب لمن حارَبَكُمْ،وَ وَلِیٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌ لِمَنْ عاداكُمْ. ▪️آقاجان یا امام باقر حرف دل این مردم شب شهادتت اینه:یه وقت آدم دلش می خواد بره كربلا،یه وقت دلش می خواد بره مدینه، اما دلم میخواد شب شهادتت هم مدینه باشم، هم كربلا باشم. یه چشمت اشك زائر مدینه، یه چشمت اشك زائر كربلا،از مدینه ی امام باقر بریم كربلا.. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را.. ▪️چقدر آقا امام باقر این خاطرات كربلا مدام مقابل چشمش بود،مثل باباش زین العابدین مرتب برا حسین و كربلا گریه می كرد،لذا امشب از امام باقر اشك برا محرم رو بخواه،اگه می خوای امام باقر چیزی بهت عطا كنه این رو بخواه،گدای زرنگی باش،چیز كمی نخواه،دنیا میگذره با پستی و بلندیش،اونی كه از امام باقر می خوای سوز برای محرم باشه. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را  روضه خوانی ِ مرا گرم نمودی امشب روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را آقاجان هر شب به یاد جدت روضه خواندی،اما دیگه امشب راحت شدی از این همه گریه و ناله.. 😭  آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را حالا اهل ناله..  باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم نیست تماشای تنی بی سر را حسین...😭 آقاجان یه ذره از اون روضه هارو برا ما بخون،ما هم شب شهادت چشمامون خشك نمونه،صحنه های زیادی رو امام باقر دیده 🔸اصلاًروضه ی امام باقر تكرار عاشوراستو،من یه دونه از عاشورا بگم،یه دون هم از شام بگم،روضه ی من همینه،عاشورا رو آماده ای تحویل بگیر،خیلی ها با این روضه گریه كردند،امام باقر محاله یادش بره،كجای عاشورا؟ ▪️چه لحظه ای از عاشورا دل امام باقر رو می سوزونه؟ ناله ی عاشورایی می خوام،والا خوندن این روضه كار سختیه  باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را حسین...😭 دیگه چی دیدی آقا؟  غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک غارت پیرهـن و غـارت انگشتر را  یادم نمیره اون صحنه رو كه همه فرار می كردند،یه مرتبه دیدم عمه زینبم كنار خیمه ی بابام مضطرب و نگران هی دست رو دست میزنه،هی دست رو سر میزنه،اومدن گفتند زینب چرا اینجا ایستادی؟ چرا فرار نمی كنی؟ عمه ام گفت:آخه زین العابدین تو خیمه است.امام منه،حفاظت از جانش وظیفه ی منه.. 😭 اما چه كردند؟ خودم دیدم دور عمه ام حلقه زدند نامحرم ها،همه داد می زدند،همه فریاد می زدند. ▪️دیگه چی دیدی آقا جان؟ یه صحنه ی دیگه از شام،دلت رو آتش میزنه شب شهادتی،كربلا با هر كیفیتی بود گذشت،این خانواده خانواده ی شهادتند،اینها از پیغمبر ،امیرالمؤمنین،مادرشون زهرا، همه با شهادت آمیختند،همه در مورد شهادت كلام دارند،خود زین العابدین فرمود: إنّ القَتْلَ لنَا عادَة ، وكرَامَتُنا من الله الشّهادة ▪️اما اونی كه دل امام باقر رو آتش زد،آخ بمیرم چهل منزل،زنجیر به دست و پای زین العابدین،طناب به دست و پای بچه ها،ببینه از این شهر به اون شهر.. 😭 ▪️امان از اون ساعتی كه پشت دروازه ی ساعات اهل بیت حسین رو نگه داشتند،به جای اینكه بیان آرامشون كنند،شهر رو آذین بستند،اما باقر تا آخر عمر برای این روضه گریه كرد، كدوم روضه؟ خودم دیدم سر جدم تو طشت طلا قرآن می خواند: بِسْمِ ٱللّه ٱلرَّحْمن ٱلرَّحِیمِ.. 😭 هر جا صدای قرآن می شنید یاد سر بریده می افتاد وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ كسی كه قرآن می خونه لباش رو بوسه می زنند،اما خودم دیدم با چوب خیزران.. آی حسین...😭
این دلِ تنگم عقده ها دارد گوئیا میلِ کربلا دارد همین اولِ دعایِ عرفه دلم میخواد دلت بلرزه، دلت بشکنه... اصلاً کسی نیست دلش نخواد الان کربلا باشه...خیلی ها آرزو دارن یه عرفه کربلا باشن... حالا هر کی بلده بخونه:... ◾️کربلا، کربلا، کربلا، کربلا.. "◾️این دلِ تنگم عقده ها دارد ◾️گوئیا میلِ کربلا دارد ◾️یا حسین مارا کربلایی کن ◾️بعد از آن با ما هرچه خواهی کن" یک کمی از عرفاتِ کربلایی ها بخونیم 🥀امروز اربابِ ما حجش رو تبدیل میکنه، قبله اش رو تبدیل میکنه، یه جور دیگه حج رو بجا میاره، چه عرفاتی داره حسین؟.. ◾️عرفاتی که غریبه، عرفاتی که شهیده ◾️عرفاتی که رو نیزه است، شکل یک سر بریده ◾️عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مُرد ◾️خدا می دونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد 🥀ابی عبدالله نوشتن همه ی دعای عرفه رو ایستاده خوند، یه جوری گریه میکرد که بچه هاش دورش حلقه زدن، اما امان از دلِ زینب.😭😭 ◾️عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد ◾️هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد؟ ◾️عرفاتی که یه سقا، توی علقمه فداش شد ◾️یه جوری عمود زدن سجده گاش کرببلاش شد (شاعررحمان نوروزی) 🥀یا صاحب الزمان..گفت آقا کجا زیارتت کنم؟ گفت بیا صحرای عرفه...روز عرفات آقا کجای منا بیام؟ فرمود؛تو این چادر سفیدا هستم!!! چادر سفید زیاده اقا... فرمودند؛ بیا اون چادری که روضه عموم عباسو میخونن😭😭 میگه رفتم هی نگاه کردم چیزی ندیدم...کنار یه چادری ایستادم دیدم یه صدایی بلنده...😭 رحم الله عمنا عباس..... بریم علقمه،،،آی اباالفضلیا. ◾️امروز تویِ چادرهای عرفات همه روضه ی اباالفضل میخونن، هر کی میخواد امروز اسمش رو بنویسن بامن بخونه!!!! ◾️سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل، ◾️دستش شده از تن جدا اباالفضل.. *اسمِ اباالفضل اومد، میگه: میدیدم آقا امام زمان یه نامه هایی رو میبینه، میخونه، میذاره کنار، اما بعضی از این نامه رو میبوسه به چشماش میذاره، گفتم: آقا! این نامه ها چی هستن؟ گفتن: این نامه ها درخواست هاییه که شیعیان ما نوشتن، مارو قسم دادن، گفتم: آقا بعضی از این نامه هارو میبوسید، احترام میکنید، به چشماتون میذارید... فرمود: اینا همونایی است که بالاشون نوشته : آقا! به عموتون عباس قسم... اینا من رو به عموم قسم دادن... ( روضه بخونم،) امروز روز شهادتِ مسلم بن عقیل هم هست، قهرمان و پهلوانِ کوفه، وقتی خبرِ شهادت مسلم رو به ابی عبدالله دادن، نوشتن: حضرت تا شنید مسلم رو به شهادت رسوندن... نشست رویِ زمین، اینقدر گریه کرد "بُکاءً عالیا" این اشک ها روی سینه ی حسین چکید، بعد صدا زد: بگید دختر مسلم رو بیارن، حمیده رو آوُردن، بغل کرد حمیده رو، یه جوری نوازشش کرد خودِ بچه همه چیز رو فهمید، گفت: میدونم دیگه بی بابا شدم... یتیم شدم حضرت فرمود: غصه نخور، من هستم، زینب هست، بچه هام هستن، بعد فرمود: دورِ این دختررو شلوغ کنید سرش گرم باشه، خیلی دلش برا باباش تنگ نشه، کسی ازگُل نازکتر به این بچه نگه، این بچه یتیمِ... میخوام بگم: آقاجان! گفتید دورش رو شلوغ کنن دلش برا باباش تنگ نشه... اما من یه دختر یتیم سراغ دارم، دورش رو شلوغ کردن، اما یکی با کعب نی، یکی با تازیانه، یکی با سنگ میزد، یکی لگد میزد... چه کردن، نوازشش کردن؟ نه! بغلش کردن؟ نه! سر بریده ی باباش رو جلوش گذاشتن، ای حسین!... " بِالحُسینِ اِلهی العفو..."
روضه امام محمد باقر علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شب شهادت امام باقر علیه السلام،روضه خوان كربلاست،از دوران كودكی همه ی مصائب و روضه های كربلا رو به عینه دیده. من پنجمین ولی خداوند قادرم همنام مصطفی و ملقب به باقرم گنجینه ی علوم الهی است سینه ام از نسل سفره دار کریم مدینه ام مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم با یک نظر ز کار گره باز می کنم ای گرفتارها،مریض دارها،سفره ی امام باقر همیشه تو مدینه پهن بوده،سجیّت این خانواده كرم ِ،عادتشون احسان لذا امشب بگو آقاجان:مارو كنار بقیعت جا بده،میدونم امشب گریه كن نداری،غریب تر از همیشه ی مدینه ای،مدینه خصوصاًشب ها كنار بقیع، اونایی كه رفتند می دونند الان نه یه شمعی،چراغی. آقاجان مارو یه صدا بزن كنار بقیعت امشب،ما هم یه گوشه ای برای خودمون گریه كنیم.مولای من: مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم خودش داره روضه میخونه.. دلت بره صحرای منا و عرفات،فردا دیگه حاجی ها كم كم به طرف عرفات و منا حركت می كنند.. بانی روضه های غروب منا منم پرچم به دوش ماتم کرببلا منم من شاهد مصیبت عظمای عالمم من شاهد غریبی آقای عالمم از زبون امام باقر این فراز ها چقدر آشناست،امشب اومدی برای اون آقایی گریه كنی كه عاشورا یادگاریِ این آقاست. بأبی أنت واُمی این جوری آقا و جدش رو صدا میزنه: إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَ حرب لمن حارَبَكُمْ،وَ وَلِیٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌ لِمَنْ عاداكُمْ. ▪️آقاجان یا امام باقر حرف دل این مردم شب شهادتت اینه:یه وقت آدم دلش می خواد بره كربلا،یه وقت دلش می خواد بره مدینه، اما دلم میخواد شب شهادتت هم مدینه باشم، هم كربلا باشم. یه چشمت اشك زائر مدینه، یه چشمت اشك زائر كربلا،از مدینه ی امام باقر بریم كربلا.. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را.. ▪️چقدر آقا امام باقر این خاطرات كربلا مدام مقابل چشمش بود،مثل باباش زین العابدین مرتب برا حسین و كربلا گریه می كرد،لذا امشب از امام باقر اشك برا محرم رو بخواه،اگه می خوای امام باقر چیزی بهت عطا كنه این رو بخواه،گدای زرنگی باش،چیز كمی نخواه،دنیا میگذره با پستی و بلندیش،اونی كه از امام باقر می خوای سوز برای محرم باشه. عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را نفس سوخته از خاطره ای پرپر را  روضه خوانی ِ مرا گرم نمودی امشب روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را آقاجان هر شب به یاد جدت روضه خواندی،اما دیگه امشب راحت شدی از این همه گریه و ناله.. 😭  آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را حالا اهل ناله..  باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است باورم نیست تماشای تنی بی سر را حسین...😭 آقاجان یه ذره از اون روضه هارو برا ما بخون،ما هم شب شهادت چشمامون خشك نمونه،صحنه های زیادی رو امام باقر دیده 🔸اصلاًروضه ی امام باقر تكرار عاشوراستو،من یه دونه از عاشورا بگم،یه دون هم از شام بگم،روضه ی من همینه،عاشورا رو آماده ای تحویل بگیر،خیلی ها با این روضه گریه كردند،امام باقر محاله یادش بره،كجای عاشورا؟ ▪️چه لحظه ای از عاشورا دل امام باقر رو می سوزونه؟ ناله ی عاشورایی می خوام،والا خوندن این روضه كار سختیه  باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدن سوختن چارقد دختر را حسین...😭 دیگه چی دیدی آقا؟  غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک غارت پیرهـن و غـارت انگشتر را  یادم نمیره اون صحنه رو كه همه فرار می كردند،یه مرتبه دیدم عمه زینبم كنار خیمه ی بابام مضطرب و نگران هی دست رو دست میزنه،هی دست رو سر میزنه،اومدن گفتند زینب چرا اینجا ایستادی؟ چرا فرار نمی كنی؟ عمه ام گفت:آخه زین العابدین تو خیمه است.امام منه،حفاظت از جانش وظیفه ی منه.. 😭 اما چه كردند؟ خودم دیدم دور عمه ام حلقه زدند نامحرم ها،همه داد می زدند،همه فریاد می زدند. ▪️دیگه چی دیدی آقا جان؟ یه صحنه ی دیگه از شام،دلت رو آتش میزنه شب شهادتی،كربلا با هر كیفیتی بود گذشت،این خانواده خانواده ی شهادتند،اینها از پیغمبر ،امیرالمؤمنین،مادرشون زهرا، همه با شهادت آمیختند،همه در مورد شهادت كلام دارند،خود زین العابدین فرمود: إنّ القَتْلَ لنَا عادَة ، وكرَامَتُنا من الله الشّهادة ▪️اما اونی كه دل امام باقر رو آتش زد،آخ بمیرم چهل منزل،زنجیر به دست و پای زین العابدین،طناب به دست و پای بچه ها،ببینه از این شهر به اون شهر.. 😭 ▪️امان از اون ساعتی كه پشت دروازه ی ساعات اهل بیت حسین رو نگه داشتند،به جای اینكه بیان آرامشون كنند،شهر رو آذین بستند،اما باقر تا آخر عمر برای این روضه گریه كرد، كدوم روضه؟ خودم دیدم سر جدم تو طشت طلا قرآن می خواند: بِسْمِ ٱللّه ٱلرَّحْمن ٱلرَّحِیمِ.. 😭 هر جا صدای قرآن می شنید یاد سر بریده می افتاد وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ كسی كه قرآن می خونه لباش رو بوسه می زنند،اما خودم دیدم با چوب خیزران.. آی حسین...😭
4_5895411507948160206.mp3
1.17M
سلام مناجات و توسل امام زمان عج استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 😭😭💚💔🕊🕊 چه خوش است صوت قرآن،زتو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن *انگار دیدار تو هم رفت به وعده ی قیامت . بچه که بودیم زیارت آل یاسین و میخوندیم با یه حسی میخوندیم ، می گفتیم بالاخره تو اول جوونی میبینمش جوونی نشد ، میان سالی میبینمش..آقا ببین برف پیری رو سر و صورتمون نشسته .موهامون سفید شد و ندیدیمت ....چقدر دیر به دیر من با تو مناجات می کنم ... ( یه مقدار باهاش حرف بزن (اونقده غریبه .که روایات ما وقتی میخوان امام زمان رو معرفی کنن اینجوری اشاره کردن :الشرید ، الطرید ، الفرید ، الوحید....او بیابان گرده تک و تنها سر در هیچ شهری خیرمقدم براش نزدن.اما دلخوشی ما کلام نورانی امیرالمومنین ، فرمود:*فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیْهَا قَائِمَةٌ . قسم به پروردگار علی مهدی من بین شما زندگی می کنه جَوَّالَةٌ فِی شَرْقِ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا یمشی فی الاصوات وَ تُسَلِّمَ عَلَى الْجَمَاعَةِ* باره به شما سلام کرده مهدی من. داخلة فی دورها وقصورها . بارها تو مجالس و محافلتون آمده . یری و لایری مهدی من دونه دونه تونو میبینه . اما شماها اونو نمی بینید .اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ.فرمود : علی ابن مهزیار اگه استغفار منه مهدی نبود ، دشمنان ما شما رو تکه تکه می کردن..نمی دونم امشب برا ما استغفار کرده یا نه ( نه نه نه بی ادبی اینجوری بگیم ) حتما استغفار کردی که الان ما اینجا هستیم یامهدی ادرکنی🤲🙏 التماس دعا🙏 😭😭💚💔🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 عرفه امام زمان(عج) حضرت اباالفضل(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن ویا رحیم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. ♦️ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم ♦️با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم ♦️جای خالیِ تو را هیچکس احساس نکرد ♦️به گمانم که به دوری تو عادت کردیم ♦️سال ها می گذرد، منتظری برگردیم !! ♦️پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم ♦️نمک سفره ی تان را همه خوردیم ولی ♦️با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم ♦️جمکران هم که رسیدیم ،به جای ندبه ♦️فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم ♦️دلمان از همه ی مردم عالم که گرفت ♦️گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم ⬅️چقدر دلمون میخواست این عرفه ای کربلا باشیم، بخدا کربلا عرفه یه حالِ دیگه است، عرفه کربلا دیدنی است.اما حسین جان! اگه کربلا نیستم امروز، اما اینجارو برات کربلا میکنم..اما اونایی که عرفات روضه می خونن، هر جا اباالفضلی شد روضه شون، آقا امام زمان سر زده بهشون، آقاجان! امروز به ما سر نمی زنی؟ می خوام روضه عموتون عباس رو بخونیم. روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد. ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر.. صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده. دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم.. اجازه میدان بده . ابی عبدالله فرمودند.. برادرم. يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی . تو پرچمدار منی عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری. تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم. این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم. صدا زد سمعا و طاعتا مولای. عباس علمدار مشک و گرفت. حرکت کرد. اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده هی بچها میگن االعطش العطش خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس. رفت به سمت شریعه ی فرات. دیدن مشک رو پر از آب کرد دست برد زیر آب. میخواد آب بنوشه اما. ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین. یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله. آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند. صداشون به ناله بلنده هی میگن العطش. برگشت به سمت خیمه ها. یه نانجیبی خدا لعنتش کنه. دست راست حضرت رو قطع کرد. صدا زد. بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم. یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد. (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه. چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد آب روی زمین ریخت.. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا. متحیر ایستاد. دیگه دست دربدن نداره. آب هم نداره. با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها.. در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک. ای وای... ای وای.. هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد. سر رو خم‌ کرد. نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد صدای ناله اش بلند شد (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا. هر کسی از بلندی بر زمین میخوره. اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه عباس که دست در بدن نداشت. بمیرم باصورت به زمین افتاد تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید خودش رو سریع رساند کنار برادر. خدایا چکار کردن با برادرم. اومد کنار بدن عباسش نشست. صدا زد 🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم 🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم. بگید عموجانمون عباس برگرده. 🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده. 🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش. دید دستهای برادر رو قطع کردن. تیر به چشم عباسش زدند عمود آهنین به فرقش زدند. بدن رو قطعه قطعه کردند. طاقت نیاورد. دستهاش رو گذاشت روی کمر. صدا زد. اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند. بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده. 🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود 🔸دشمنم در کربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند 🔸دستها آماده سیلی شدند الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا احمد بهزادی 🥀🥀🥀🥀🥀▪️▪️▪️▪️▪️ 1403/3/25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ بوی پیراهن خونین کسی می آید 📌هشتم ذی الحجه حرکت امام حسین از مکه به سوی کربلا آگاهانه و مشتاقانه✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
585.8K
▪️زمزمه مناجات روز عرفه روز عرفه آمده مهمان تو هستم شرمندهٔ جود تو و احسان تو هستم یا سیدی العفو... روز عرفه آمده و بر تو پناهم یارب کرمی، خسته ام از بار گناهم یا سیدی العفو... روز عرفه کن نظری بر من مسکین از لطف و کرم دردِ مرا هم بده تسکین یا سیدی العفو... روز عرفه آمده با روی سیاهم شرمنده ام از جرم خود و عمرِ تباهم یا سیدی العفو... روز عرفه آمده برسفرهء عامت از شرم، بریزم ز بصر اشک ندامت یا سیدی العفو... یارب به حقِ پهلوی بشکسته ی زهرا یارب ز کرامت ،گنه من تو ببخشا یا سیدی العفو... یارب به حق سید و سالار شهیدان سوز عطش کرب و بلا ناله ی طفلان یا سیدی العفو... یارب به حق پیکر چاک علی اکبر یارب به حق خون گلوی علی اصغر یا سیدی العفو... یارب به حق فاطمه و باغ گل یاس یارب به حق دست قلم گشته ی عباس یا سیدی العفو... یارب به حق زینب و آن اشک دو عینش یارب به حق پیکر در خون حسینش یا سیدی العفو... یارب به حق صورت نیلی رقیه رخسار کبود گشته ز سیلی رقیه یا سیدی العفو... یارب به حق مهدی زهرا گل حیدر از جرم و گناه من دلخسته تو بگذر یا سیدی العفو... ✍حاج رضا یعقوبیان مداح اهل بیت درویشی🎤
روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه سید مهدی میرداماد -(این آخرِ عمری دلم باور ندارد،) "السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ  اَمیرالمؤمنین..." این آخرِ عمری دلم باور ندارد هفت آسمان من یکی اَختر ندارد *اصلاً وجود این مادر به خاطر این چهارتا پسرِ،وقتی چهارتا پسرش رو از دست داد دیگه بهانه ای برای زندگی نداشت،یه یک ساله و نیمی بهانه داشت، اونم زینب بود،می رفت برای زینب آب وضو می آورد، کمک زینب بود، وقتی زینب هم رفت،گفت:خدا! من دیگه برا چی زنده بمونم؟*   دیروز من را باغ هجده لاله‌ای بود امروز باغم هیچ برگ و بر ندارد *دلم خوش بود پسر بزرگ می کنم عصای پیریم باشه،"دیدی مادرا اینجور حرف می زنن؟ مادری که داغ جوون ببینه دیدی چه جوری زبون می گیره؟" دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره،قد و بالاش رو ببینم...*   ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد   من که نمردم چشم‌هایم تا قیامت گریان آن لب تشنه که مادر ندارد * دیگه کسی نگه حسین مادر نداره....*   گهوارۀ غارت زده، آغوشِ خالی یعنی ربابی که علی اصغر ندارد   آخر که گفته خنده می‌باشد جوابِ اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد ای نامسلمانان سرِ بر نیزه رفته بردن کنار محمل خواهر ندارد *آی حسین.....*   گفتند از صد سرو در خاک آرمیده از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد   گفتند عمودی ابروانش را دریده این روضه را اصلاً دلم باور ندارد *مادرای شهید به من اجازه بدند روضه بخونم،آخه امشب شب مادر چهارتا شهیده،یه مادر شهید ببینی احترام می کنی،میگن مادر دو تا شهیدِ بیشتر احترام میکنی،مادر چهار تا شهید "الله اکبر"... مادرای شهیدِ ما به اُم البنین اقتدا کردن شدن مادر شهید...مواضعی که مادرای شهدا به اُم البنین اقتدا کردن،درود خدا بر شما... موضع اول:موضعی ایست که مادر میخواد ثمره ی وجودش رو فدا کنه،مادرا می فهمن،بچه ای که با شیره ی جونت،با همه ی وجودت بزرگ کنی،آدم یه خار تو دست بچه اش بره خودش رو میزنه،اما روز اول به همه ی عالم نشون داد این بچه واسه چی به دنیا اومده،دیدن هی قنداقه رو دور سر حسین می چرخونه،هی میگه همه زندگیم فدای حسین،همه بچه هام فدای حسین... موضع دوم:اشتیاقِ به شهادت،تشویقِ به شهادت،آی مادرای شهید! یادتونِ بچه هاتون می اومدن خداحافظی چی می گفتید؟ با اشتیاقی ثمره ی وجودت رو می فرستادی؟ اُم البنینِ،وقتی داشت کاروان از مدینه می رفت،دست عباسش رو گرفت،دست بچه هاش رو گرفت،گفت:دارید از مدینه میرید،با حسین دارید میرید،یه قول مردونه به من بدید،مبادا بی حسین برگردید،مبادا شما زنده باشید یه مو از سر این آقا کم بشه،مبادا شما زنده باشید ازگل نازک تر به این آقا بگن،باید خودتون رو براش فدا کنید... اما موضع سوم روضه ی من تمومِ:چه صبری،چه طاقتی داشت این مادر،یه بار سراغ بچه هاش رو نگرفت،کجایید مادرای شهید؟ همچین که خبر شهادت بچه ات رو آوردن، اومدی جنازش رو دیدی،اما خم به ابرو نیاوردی،اولین جمله ای که گفتی،گفتی:فدای لبِ تشنه ات حسین، اولین جمله ای که گفتی،گفتی: "صل الله علیک یا مظلوم" همه چیزِ من فدای راه حسین،اما من میخوام یه جمله بگم،میخوام بگم: مادرای شهید! شما جنازه ی بچه هاتون رو دیدید،اما اُم البنین جنازه ی بچه اش رو ندیده،هنوز مادرایی هستن هنوز یه تیکه استخون از بچه شون ندیدن،هنوز منتظرن،هنوز مادرایی هستند خبر از جگر گوششون نیاوردن... اما برا اُم البنین خبر آوردن، اُم البنین! خوب شد کربلا نبودی،ندیدی به سر بچه ات چی آوردن،میخوام بگم اُم البنین! تو که مدینه بودی،تعجبی نداره بدن عباس رو ندیدی،این همه راه از مدینه تا کربلاست،اُم البنین! زینب هم بدن عباس رو ندید،زینبی که از قتلگاه تا علقمه راهی نبوده،چرا؟ آخه کسی نمیتونه این بدن رو ببینه،آخه این بدن،بدن معمولی نبوده،بابا زینب بدنِ "اِرباً اِربا" دیده،زینب بدن تیکه تیکه شده دیده،زینب بدن بچه هاش رو دیده،چی داری میگی؟ زینب بدنِ توی گودال رو دیده،اما بدن عباس فرق داره،میخوام بگم:یا اُم البنین! فقط تو کربلا یه نفر بدن عباست رو دید،یه نفر بدن بچه ات رو دید، تا نگاش به بدن افتاد،دیدن یه دست به کمرش گرفت،حسین..... یه نفر میتونه ببینه اونم کوهِ صبرِ،اونم حسینِ،کسی که داغ زیاد دیده،اما همین که نگاش افتاد به بدن اباالفضل، دستش رو گذاشت رو سرش،یه دست گذاشت به کمرش، همه بگید:حسین.... فرج امام زمان:حسین.... شفای مریضا:حسین....
توسل به حضرت  (ام البنین) حضرت ام  البنین درد تو درمان می کند مشکلِ سخت تو را یکباره آسان می کند نام عباس اش ببر نام حسن نام  حسین او بود مشکل گشا لطف فراوان می کند بیقرار اصفهانی
روضه_حضرت_ام_البنین(ع) بسم الله الرحمن ارحیم یا رحمن یا رحیم اللهم‌صل‌علی‌فاطمة‌وابیها‌وبعلها‌وبنیها‌والسرالمستودع‌فیها‌بعددمااحاط‌بهی‌علمک آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا.. تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.. دامن مادر ابالفضل رو بگیر.. دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه.. درسته بی دست کربلاست. اما دست عالمی رو گرفته.. آقا خودش ناامید شد نمیزاره کسی نا امید از در خونش برگرده.. ⬅️اماروز اولی که خانم ام البنین واردِ خانه ی مولا امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانهٔ امیرالمومنین داخل نشد. به اُمِّ سلمه فرمود: ام سلمه من شرط دارم..وارد نمیشم همه تعجب کردند گفتن این خانمی که روز اول زندگیش چه شرطی داره) ❇️صدا زد اول بگید خانمم زینب بیاد..همه تعجب کردند چه می خواد بگه این مادر خانم زینب آمد در آستانه در به نقل تاریخ دختر هفت ، هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که ام البنین واردخانهٔ امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند. بودند تب داشتند میگن..خانم ام البنین ایستاد دم در. خانم زینب تو آستانه ی دَره. میدونی این مادر چه کرد. از همان روز اول، یکمرتبه دیدن ام البنین خودشو انداخت روی پاهای خانم زینب..خانم جان من نیومدم اینجا برات مادری کنم.. نیومدم خانم جان جای مادرت زهرا رو بگیرم.. فقط اومدم یه جمله بگم.. اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی وخدمت این خونه رو بکنم.. من اومدم کنیزت باشم خانم جان.. یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس ومحفل فیض ببرند ⬅️ اما اونایی که مدینه رفتند می دوند همه شهر نورانیه همه جا چراغ داره فقط یه جا عزیزان تو مدینه است نه شمعی داره.. نه چراغی داره.. (دلتو آماده کن) همه میدونن کجاست..آره اونجا بقیعه.است..4تا عزیز دل زهرا تو بقیعه. آدم که بقیع بره...بی اختیار میگه قبر مادر کجاست.. همه قبرا یه نشونی داره..اما قبر مادر نه.. هر چی بگردی چیزی پیدا نمیکنی.. اما برا دلخوشی شیعه یه قبری گوشه بقیعه.. اونم قبر مادر ادب ام البنینه..😭 امروز بریم کنار قبر بی‌بی ام البنین.. 💔قربون مقامت برم بی‌بی جان.. ان شالله یه روزی پشت دیوار بقیع..برا دردای دل این مادر اشک بریزیم. ☑️همین قدر از ادب خانم برات بگم. امیرالمومنین وارد منزل شد.. دید خانم ام البنین زانوهای غم بغل گرفته..داره آروم آروم گریه میکنه.. (امان از دل امیرالمومنین) صدا زد ام البنین چی شده چرا گریه میکنی. صدا زد آقا یه خواهش ازتون دارم.. (چی شده) آقا جان میشه دیگه منو فاطمه صدا نزنید..😭 (هاا ناله داری یا نه) (چرا فاطمه نگم) مگه از اسم فاطمه بدت میاد (نه آقا جان نستجیرُ باالله اسم خانممِ اسم خاتونمِ.. همه افتخارم اینه که کنیز فاطمه باشم 🔷آقا جان راستشو بخوای همینی که به من میگی فاطمه.. میبینم بچه هاحسنین و زینبین به یاد مادر می افتند.😭 یاد مصیبتای مادر میافتن. تن و بدن بچه ها میلرزه. زینبم ناراحت میشه محزون میشه. دلم نمیاد غم تو چهره زینبم ببینم. آقا فرمود پس از این به بعد ام‌البنین صدات میزنم . 💟صدا زد آقا جان ام البنین یعنی مادر پسرها. من که پسری ندارم. فرمود ام البنین. خدا بهت چهار تا پسر میده... یکی از یکی رشیدتر..با ادب تر... زیباتر.. ولی گل سر سبدشون یه پسره.. ( با اینکه بنی هاشم زیبا رو هستن) ولی این قمر بنی هاشم میشه.. ♥️ ای وای 3 (آی قربون این ناله ها برم) امروز بلند بلند برای ام النین ناله بزنید😭 ⬅️همین قدر برات بگم.. همین مادر می اومد تو قبرستان بقیع..می نشت 4صورت قبر با انگشت دست درست میکرد. مینشست کنار این قبرا ناله میکرد گریه میکرد 🔸ام البنين مضطر نالد چو مرغ بى پر 🔸گويد به ديده تر، ديگر پسر ندارم 🔸زنها! مرا نگوييد ام البنين از اين پس 🔸من ام بى بنينم ، ديگر پسر ندارم 🔸آخ مرا ام البنين ديگر مخوانيد 🔸من ام بی بنینم دیگر پسر ندارم زنهای مدینه دیگه منو ام البنین صدا نزنید. من یه زمانی ام البنین بودم که 4تا پسر داشتم. دیگه به من ام البنین نگین..چون دیگه هیچ پسری ندارم😭 میگفتن طوری خانم ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
( سلام الله علیها ) همین که قافله نزدیک مدینه شد ، امام زین العابدین بشیر را صدا زد ، فرمود برو داخل شهر ، مردم را خبر کن ، بگو بیایند به استقبال این داغدیده ها ، تازیانه خورده ها ، ... زیر بغل های اینهارو بگیرن ، اینجا دیگه با احترام وارد بشوند ... وارد شهر شده ، ناله میزنه ، فریاد میکنه : « يا اَهْلَ يَثْرِبَ ، لامُقامَ لَكْمْ بِها » مردم مدینه ، دیگه مدینه نمانید ... چرا ؟ « قُتِلَ الْحُسَيْن ... » یه وقت دید یه خانومی صدا میزنه : بشیر ، صبر کن ، بگو بدونم از کربلا چه خبر داری ؟ دید فاطمه یِ اُمُّ البنین علیها سلامه ، ... ملاحظه کرد ، یه مرتبه خبر نداد ، گفت : بی بی جان ، بعضی از عزیزان شما را کربلا کُشتند ... فرمود : « أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء ، کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین » یعنی همه بچه هام و هرکی زیر این آسمونه ، فدای حسین ... « أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین » بگو با حسینم چه کردند ؟ امان از اون لحظه ای که شنید ، عزیز فاطمه را هم کشتند ، می اومد قبرستان بقیع ، چهار صورت قبر درست میکرد ، می نشست ، گریه میکرد و ناله میزد و اشک می ریخت ... طوری که دوست و دشمن به حالِ این مادرِ چهار شهید گریه میکردند ، ... گاهی سر بر میداشت میگفت : عونم ، جعفرم ، عثمانم ، عباسم ، گریه ام برای شما نیست ، گریه ام برای اون آقائیه که مادر نداره ، حسییین ... گاهی سر بر میداشت میگفت دیگه به من اُمُّ البنین نگید ، من که دیگه پسر ندارم ، ... گاهی هم زبون میگرفت ، میگفت : « وَيْلِي عَلَى شِبْلِي » یعنی وای ، شیربچه ام ...عباسم ... یه زبان حالِ دیگه هم داشت ، عباسم : شنیدم عمود آهن به فرقت کوبیدند ؟ مگه دست در بدن نداشتی مادر ... ؟ (منتهی المقال، ج 2، ص 70 تذکره الشهداء، ص 443)
_مناجات و توسل جانسوز _فرازهای ابتدایی دعایِ عرفه _ حجت الاسلام استاد میرزامحمدی نمیشه سرگردون ، نمیشه آواره هرکسی تو دنیا ، حسین و دوس داره تو حرم،بازم،گره گشایی کرده محالِ،گدا بیاد،گدا برگرده حسین ... وای ... (کارداری باهاش یا نه ؟؟) *تو دیگه مقدمه نمی خوای،رزقِ عرفۀ ما هر سال سر سفرۀ این باب الحوایج روزی میشه* نمونده تو خیمه،یه قطره آب حتی داداش بخواب آروم،علی لا لا ، لالا ... لبِ خشکِ تو میسوزه و بی تابی عمو رفته تا شاید بیاره آبی نمیشنوم هیچی،با گوشایِ پاره دو قطره خون مونده،به جایِ گوشواره نمیگم،چیجوری گوشمُ با دستش جای پنجه هاش هنوز رو گونم هستش ... حسین ... *به نیابت از همۀ شهدامون به نیابت از امام راحلمون و به نیابت از همۀ شهدایِ حرمِ زینبی دعایِ عرفه را میخوانیم راوی میگه از خیمه ش اومد بیرون ابی عبدالله ، با نهایت تَزلُل و خشوع سمتِ چپِ جَبَلُ الرَّحمَه ایستاد ، اونایی که مشرف شدید رویِ مبارکش رو به سمت کعبه برگردوند ، مثل مسکینی که غذا طلب کنه دستاشو بالا آورد ... کدوم دستا ؟؟... همونی که به خاطر انگشتر از بدن جدا کردن ... دعا رو شروع کنیم ... اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ* امروز این گریه هاتو نزدش امانت بزار ... پیش او امانت گم نمیشه *جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ،فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ *من و شما هم حمدش رو به جا بیاریم از پدر مادری به دنیا اومدیم که محب و شیعۀ امیرالمومنین بودن .. منو تو حلال زاده به دنیا اومدیم حضرت اینجا حمد خدا رو به جا میارن ، میفرمایند خدایا احسان و لطف و تفضلُ کرمت شامل من شد که من در دولت ائمۀ کفر به دنیا نیومدم* لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ *ایستاد کنارِ پیغمبر نماز بخونه هر چی پیغمبر تکبیر گفت ، زبان ابی عبدالله نگردید " تکبیر اول ، دوم ، سوم ، تا تکبیر هفتم یه مرتبه اربابمون به زبون اومد ، الله اکبر هفت تا تکبیر قبل از تکبیر الاحرام مستحب شد لِحُب الحُسین ... اصلاً توحید با ابی عبدالله معنا داره ... بی خود نیست بهش میگن اباعبدالله* حجت_الاسلام_میرزامحمدی روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
_مناجات و توسل جانسوز _فرازهای ابتدایی دعایِ عرفه _ حجت الاسلام استاد میرزا محمدی اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَ رَبَّيْتَنى زايِداً فى كُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ وَاَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِكَ وَ اَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ وَنَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُكَ وَيَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيْرِ الثَّرى، لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ*چقدر به نعمت داد ..*وَاِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ *کجا تموم شد همۀ نعمت ها؟ «الْيَوْمَ اكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكُمُ الْاسْلامَ ديناً» اتمام نعمت با ولایتِ وقتی ولایت اومد دیگه افضل النِعَم به ما داده شده دیگه کسی چیزی کم نداره که خودشو فقیر بدونه .. اومد محضر امام صادق علیه السلام آقاجان فقیرم،حضرت فرمود تو ثروتمندی،فقیر نیستی ... گفت آقا نونِ شب ندارم بخورم ... حضرت فرمود تو ثروتمندی،فقیر نیستی ... دونه دونه عرضِ حال کرد بعد حضرت فرمود یه سوال ازت میکنم" حاضری ولایت و محبت ما رو به هزار دینار بفروشی؟ عرض کرد نه . به ده هزار دیناری حاضری معاوضه کنی؟ نه .حضرت فرمود حالا دیدی فقیر نیستی ... هرکی ولایتِ ما رو داره ثروتمندترینِ ثروتمندانه عالمِ ...* وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَيْكَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ وَوَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْكَ*چی میشه که اینهمه من گناه دارم اما بازم بستر نزدیکی و تقربِ به خودتو برام فراهم میکنی؟منو از نعمت هایِ معنوی محروم نمی کنی رمزش همین ولایتِ* فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنى*هر وقت صدات زدم جوابمو دادی* وَاِنْ سَئَلْتُكَ اَعْطَيْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى*هر وقت بندگیتو کردم تو از من قدردانی کردی* وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنى*خودت به من یاد دادی چجور شکرِت رو به جا بیارم* كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُكَ *از اینجا به بعد لحنِ مناجات عوض شد تا اینجا حضرت اشاره کردن شکرت رو به جا اوردم حالا اینجا عرضه میدارد من کی ام بتونم شکرت رو به جا بیارم، اصلاًمن نمی تونم نعمت هایی که به من دادی رو شماره کنم شکرت که بماند*فَأَىَّ نِعَمِكَ ي ا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً أمْْ اَىُّ عَطـاياكَ أقُومُ بِها شُكْراً وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدّوُنَ أوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقينى وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى *اونایی که با دعایِ عرفه مانوس هستن این فراز ها دیگه ترجمه نمی خواد ...*وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ* این چوبش رو میزاش لایِ لب هایِ حسین ... انقده با دندون ها و لب ها و بینیِ حسین بازی کرد ... سادات من معذرت میخوام ... اگه این چوب خیزران باشه با لب و دندانِ خشکُ و زخمی چه می کنه ؟؟ ...*وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِسانى* یه وقت دید یه خانم بلند قامتیبلند شد فرمود : شَلَّت یَمینی ....دستت شکسته باد ... اون چوبت رو از اون لب ها بردار ... خودم دیدم پیغمبر اینجا رو میبوسید
_مناجات و توسل جانسوز _فرازهای از دعایِ عرفه _ حجت الاسلام استاد میرزامحمدی وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى وَمَنابِتِ اَضْراسى *مادرم این دندونا رو بوسیده بود ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ ... یه چیزی میگمو رد میشم ، اینجا ابی عبدالله امیرِ بیانِ ، امامِ فصاحتُ بلاغتِ دونه دونه حروف رو داره از مخرجش ادا میکنه اما اونجا بالا نی زینب دید داداش یه جور دیگه داره حرف میزنه ، داداش چرا اینجوری داری تلفظ میکنی؟ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ ... دندونایِ ثنایا که شکسته بشه تلفظ مختل میشه ...* وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى ... *اونقده تو این منازل سرِش از نیزه به زمین افتاد ...*وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى *خدا لعنتت کنه سنان بن انس ...*وَمَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ صَدْرى *فرمود میدونی اینجا کجاست که اومدی رو سینه ام نشستی؟آره میدونم. یه کنایه به اربابِ ما زد ... من میگم این سوزشش از نوکِ نیزه بیشتر بود ... گفت مگه نمیگی بابابت ساقیِ کوثرِ ؟ اگه راست میگی بگو بیاد سیرابِت کنه ....*وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى *اگه بخوان یه قربانی رو ذبح کنن،چرا میگن باید از جلو ذبح بشه؟ چون این رگ هایِ اربعه فقط از جلو بریده میشه ... اما اگر ذُبِحَ مِنَ القَفا باشه ... دیگه بهش نمیگن ذبح ..... لذا زین العابدین فرمود من پسرِ اون آقایی ام که ..... الله اکبر .... وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى كَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى *اینجا دیگه مادرشو مهمون کن ... المکسورة ضلعها .....*وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَميعُِ جَوارِحى *به اندازۀ یه نگین انگشتری جایِ سالم در بدنش نزاشتن ... من نمیدونم دخترش سکینه چیو زیارت کرد ...*وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعى *اومد خدمت امام صادق،یابن رسول الله فَما سَبَبُ عَطرِ تُربَتِ جَدَّکَ الْحُسَيْنُ؟ علتش چیه تربتِ جدت ابی عبدالله یه بویی میده ، هیچ تربتی این عطرُ بو رو نداره؟؟... فرمود آخه خاکِ کربلا با خون و پوست و گوشت و استخوان جدم عجین شده ... کی؟؟ اون ساعتی که ده سواره اومدن ....*وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى وَيَقَظَتى وَسُكُونى وَحَرَكاتِ رُكُوعى وَسُجُودی ... سجده اش از صدرِ زین افتادن است ... عجب سجده ای کرد
_مناجات و توسل جانسوز _فرازهایی از دعایِ عرفه _ حجت الاسلام استاد میرزامحمدی اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَديداً *به این قشنگی با اعضاء و جوارح و جوانح مقدسش حمد و ثنایِ الهی رو به جا آورده بازم میگه من توانِ شکرِ تو رو ندارم ... *وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداًهَيْهاتَ إنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى كِتابِكَ النّاطِقِ،وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ كِتابُكَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَرُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ غَيْرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيُضآدَّهُ فيَما ابْتَدَعَ،وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ وَاَنْبِي آئِهِ الْمُرْسَلينَ وَصَلَّى الله عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَآلِهِ الطَّيبينَ الطـّاهـِرينَ الْمخلَصينَ وَسلَّمَ *راوی میگه به اینجا که رسید اشک از دو دیدۀ مبارک حضرت جاری بود .... تو همین حالت عرضه داشت : *اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَانّى أَراكَ وَاَسْعِدْنى بِتَقويكَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيَتِكَ وَخِرْلى فى قَضآئِكَ وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْت َ*یعنی تسلیمت باشم ... هی نگم چرا دیر شد و ...* اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَ فى دينى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى
_مناجات و توسل جانسوز _فرازهای از دعایِ عرفه *یعنی زودتر از من ، منو کور و کر نکن ... یه کاری کن تو پیری هم بتونم باهات مناجات کنم ... چقدر قشنگ دعاش مستجاب شد پیرِ مردِ کربلا ... تا لحظۀ جون دادن داشت مناجات میکرد ... اگرچه صداش جوهره نداشت ... اما راوی میگه گوشمو آوردم دمِ زبانُ لب هایِ بی جانِش دیدم داره میگه الهی رِضاً بقضائك .... ما ها تو عافیت هم راضی نیستیم ... اربابمون دم آخر راضیِ ...* وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فيهِ ثارى وَمَـارِبى وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَيْنى *الله اکبر ، یعنی خدایا چشمِ منِ حسین رو به دیدنِ منتقمم روشن کن ... یعنی میشه چشمِ ما هم روشن بشه ... آقامون رو ببینیم الان کجا داره مناجات میکنه ...* اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى وَاخْسَاءْ شَيْطانى وَفُكَّ رِهانى،وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى،رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى *نگرانیِ ابی عبدالله چی بود؟فرمود قُتِلْتُ مَکْرُوباً .... همه بدونن منو غصه دار و نگران کشتن* وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى *همه نگرانیش خیمه ها بود ... میدونی چرا ؟ اخه از شبِ 28 ام رجب که از مدینه حرکت کرد ...میدونی چرا شبانه حرکت کرد ؟ اخه نمی خواست کسی سوار شدنِ خواهرش رو ببینه ... کسی سوار شدنِ رباب رو ببینه ... کسی سوار شدنِ نازدانه هاشو ببینه ... حتی روشنایی روز هم نباید ببینه زینب چطور سوار شده ... لذا فرمود اگه دین ندارید آزاده مرد باشید ... تا زنده ام به خیمه ها کاری نداشته باشید ... ننوشتن چند نفری به خیمه ها حمله کردن ... نوشتن همه برگشتن ...دستور تا کار حسین رو تموم نکردید به خیمه ها نرید ... یه سوال تا قیامت بی جواب میمونه اونم برا محدثّ قمیِ، میفرمایند شمر با این همه قصاوتش به اینجا که رسید ، متنبه شد گفت حسین راست میگه ... تا مردی زنده هست با ناموسش کاری نداشته باشید ... حجت_الاسلام_میرزامحمدی مناجات_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊﷽🕊 🌾 🌾 ع ( 1) 🌾 🕊بر نور جمال پاک احمد صلوات 🕊برعطر وجود حی سر مد صلوات 🕊بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول 🕊بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات () ▪️یا حسین در سینه‌ام دلواپسی ست ▪️اُف به کوفه شهر رنج و بی‌کسی ست ▪️یا حسین کوفه میا تنها شوی ▪️مثل حیدر گل زهرا شوی ▪️بسته شد هر دری از روی کین ▪️مرده بودن گویا آن مومنین ▪️خوب و بد هر کس رهایم کرده بود ▪️با غم و تیر آشنایم کرده بود ▪️کوفیان رأسم ز تن کردند جدا ▪️در ره پاکت حسین گشتم فدا ⏪امروز متوسلیم درِ خانهٔ مسلم ابن عقیل.... آقایی که خیلی غریبه..آقایی که خیلی مظلومه...امروز بیا غریب نوازی کن مسلمو از غریبی در بیار... غریب نوازا کجا نشستند .. آرزومندای حرمش کجا نشستند... امام حسین ع مسلم ع 'رو خیلی دوسش داشت.. ⬅️وقتی خبر شهادت مسلمو به امام حسین ع دادند، دست روی دست گذاشت. فرمود: 💔 لا خیرَ بَعدِکَ یا مسلم، هیچ خیری بعد مسلم نیست امام حسین خیلی این آقا رو دوست داشت، جانم فدای این آقا... اما بمیرم کسی حرمتش رو نگه نداشت... تو کوفه 18هزار نفر با مسلم بیعت کردند..اما بعد از نماز مغرب...یه وقت سرشو چرخوند دید هیچ کسی نیست.. بمیرم یه مرد نبود این آفا رو راه بده خونه اش.. ⬅️ تو زیارت نامه آقا مسلم ابن عقیل داریم 💔 ..چون آقا خیلی مظلوم بود.... مظلومانه هم شهیدش کردند..همه رهاش کردند.. ✨ میان این همه نامرد غیر پیرزنی ✨کسی نگشت دراین شهر یارو یاور من ✨ خدا گواست که هرگز نگشت با کافر ✨جسارتی که دراین شهر شدبه پیکر من ⬅️ روضه برات بخونمو التماس دعا... شنیدید رفت تو خونه طوعه، از شب تا صبح مشغول عبادت بود، طوعه هم دور سرش میگشت، میگفت‌ تو بوی حسینُ میدی... وقتی صبح اومدن مسلمو دستگیر کردن پیرزن دلش پر از غصه شد مسلموبردن دارالعماره بعد از اذیت و آزار و شکنجه هنوز آقا زنده بود سر از بدنش جدا کردند. ⬅️میخوام بگم کاش نامردا به؛ همین اکتفا می کردند، بدن بی سر و از بالای دارالعماره انداختن رو زمین،.. یه وقت طوعه اومد تو کوچه ها دنبال مسلم، یه بدن بی سری رو دید که پاهاشو به اسب بسته بودن، این بدنُ رو خاکا می کشوندن، خیلی غصه خورد... گفت آی نامردا این مهمان من بود، چه به روزش آوردید این رسم مهمون نوازی نبود، این مهمون خونه منو نورانی کرده بود...این مهمون بوی حیین ع میداد.... آی حاجت دارا...جون دارا....ناله دا... آی آبرو دارا...آی غریب نوازا ⬅️می خوام بگم این اولین مهمون یه شبه کوفه نبود... یه خانم دیگه ای هم شبی تو کوفه دید از تنور خونش داره نور بالا میره... خدا چه خبره من که تنورُ روشن نکرده بودم، اومد جلو.... درِ تنورُ برداشت، یا صاحب الزمان....آقا جان ببخش آقا .. یه سر بریده دید، خدایا چه خبره؟؟ یه وقت شنید صدای ناله ای میاد... صدا صدای یه مادر بود هی صدا میزد 🍁آخ غریب مادر حسین.... 🍁مظلوم مادر حسین .... 🍂در کوفه غریبم منُ یک یار ندارم 🍂با یاد تو سر بر روی دیوار گذارم 🍂شکستند همه پیمان میا کوفه حسین جان2 🍂ای باد صبا گو به حسین ای گل زهرا 🍂 حرف از عطشُُ تیر سه شعبه است در اینجا 🍂شکستند همه پیمان میا کوفه حسین جان2 🦋هر چقدر ناله داری به سوز دل آقا مسلم ابن عقیل به غریبی آقا.. به مظلومی آقا... صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🕊﷽🕊 🥀 🍂( 2) 🥀 🌟به گل احمر صدیقه زهرا صلوات 🌟به صفا بخش دل سید بطحا صلوات 🌟به نکو مظهر حریت و ایمان و شرف 🌟به حسین بن علی شافع فردا صلوات (دعای فرج) 🔘زبام کوفه می کُنم تو را نظاره یا حسین 🔘 تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین 🔘سرو به خون نشسته ام زائر دست بسته ام 🔘سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین 🔘میان خندهٔ عدو بهر تو گریه می کنم 🔘بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین 🔘تیر به چلهٔ کمان کمان به دست حرمله 🔘میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین ⬅️ بریم کوفه کنار قبر با صفای مسلم ابن عقیل...ناله بزنیم برا غربت و مظلومیت مسلم ابن عقیل... همون أقایی که وقتی بردنش بالا دارالاماره.. یه لحظه صدا زد ...حالا که میخاین منو بکُشید ، بکُشید،،، اما بزارین از همین بالای بام یه سلام بدم به آقام حسین... (بزارین به عزیز دل زهرا س سلام بدم) قربون سلام آخر مسلم... ◀️بالای بام دارالاماره روشو کرد سمت قبله با همه وجودش صدا زد ... یا_اباعبدالله... سلام بر آقا و مولام حسین... 🕊امان امان،امان امان ↩️ بگم یا مسلم ابن عقیل آقا جان آقاجان .. آقا جان ...شنیدم تو کوفه گریه کن نداشتی، شنیدم ناله زن نداشتی... آقا غریب بودی... 💠یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا... مسلمو بردند بالای دارالاماره...یه لحظه دیدن از گوشه های چشم مسلم اشک جاریه... نانجیبی زخم زبون زد، طعنه زد.. (تو از مرگ میترسی ) صدا زد به خدا گریه ام از مرگ نیست ... گریه ام برا اون آقاییه که دست زن و بچشُ گرفته داره میاد کربلا.. 🌿حسین جان کوفه نیا...کوفیا وفا ندارن.. 🔅خسته و دل غمینم، غریب و بی معینم 🔅در زیر چنگ دشمن، به زیر تیغ کینم ⭕️حسین میا به کوفه 2 🔅ز غم به تاب و تبم، رسیده جان بر لبم 🔅گریم اگر به فکرِ اسیری زینبم ⭕️حسین میا به کوفه2 ⬅️تموم مردم پشت در دارالاماره منتظرن... یکی میگه مسلمو آزادش میکنند... یکی میگه شهیدش میکنند... یه دفعه دیدن یه بدن بی سر از بالای دارالاماره رو زمین افتاد.. ⬆️ ⏪آی غریب نوازا...امروز ناله بزنید برا غریبی مسلم ع .. امروز بیا مسلمو از غریبی در بیاریم.. ناله بزن بیاد مظلئومیت این آقا.. آی اونی که جوون داری.. آی اونی که گرفتاری.. آی اونی که مریض داری.. با اشک چشمت دل این آقای غریبو شاد کن... با اشک چشمت دل امام حسینو شاد کن... آخه امام حسین علاقه خاصی به مسلم داشت... خیلی این آقا رو دوست داشت... 💠امان امان.. ⏪⏪ تا خبر شهادت مسلمو که به ابی عبدالله دادن، امام فرمود : دختره مسلمو یگین بیاد.. دختر غصه خوره... دخترو تو دامن نشوند.. ( یا ابنتی) صدای گریهٔ زن ها بلند شد.. حسین دست نوازش سر دختر مسلم کشید... 💎یه وقت دیدن اشک حسین داره میریزه رو سر این دختر... فرمود آی دخترم... دیگه خودم باباتم.. آی میوه دلم... دیگه دخترام خواهراتن... ⚜ وقتی از دامن حسین اومد سکینه بغلش کرد.. تسلیت گفت... (غصه نخوریا ما دورتیم نمیذاریم غریب باشی) نمیذاریم غصه بخوری.. عمه ام زینب نمی زاره یتیمی رو احساس کنی... 🔰آی خانم جان سکینه جانم.. بی بی جان.. به دختر مسلم تسلیت گفتی... بغلش کردی... آخ آرومش کردی.. می خوام بپرسم آیا تو گودی قتلگاه، کسی بهت تسلیت گفت یا نه... خانم جان... کسی بود دست نوازش به سرت بکشه... (آره)... یه عده تازیانه به دست آومدن... یه عده با کعب نی اومدن... به عوض نوازش با کعب نی و تازیانه.... 🕊🕊ناله داری به غربت مسلم ابن عقیل صدای نالتو بلندکن سه مرتبه..از سویدای دلت ناله بزن 🔘 بگو یاحسیــــــن 🍁ای دل ز غمت همیشه مغموم حسین 🍁وی نام تو آفتاب منظوم حسین 🍁آن کس که غلام توست، کی می گردد 🍁از لطف و عنایت تو محروم حسین ⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️ ☑️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)☑️ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اَللّهُمَ صَلِ عَلی مُحَمّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم لا حولَ و لاقُوَّةَ اِلّا بِاللّه اَلعَلیِ الْعَظیم حَسبُنَا اللّه وَ نِعمَ الوَکیل نِعمَ المَولا و نِعمَ النَّصیر ازت ممنونم همین اول دعا، شاید تا آخر دعا عمرم کفاف نده، تشکر می‌کنم ازت من سالی یک بار هم تو رو یاد نمیکنم، اما تویی که بنده‌‌هاتو صدا می‌زنی بیان باهات حرف بزنن جای عبد و مولا عوض شده عوض اینکه من دنبال تو بگردم تو داری دنبال گداهات میگردی کُنْتُ بِئسَ العَبد وَ أَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِک فَلْیحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِک َیا کَریم فرمود حتی اون بچه‌هایی که به دنیا نیومدن تو رحم مادرشون هستند؛ اونام امروز مشمول رحمت خدا میشند... همین اول دعا بگم؛ نیومدم دست خالی برگردم به حق اون آقایی که هر کی اومد تو گودال دست خالی نرفت... فهمیدی چی گفتم؟ تا برا بردن یه نعلینش ، بعضیا دست خالی برنگشتند ما رو امروز دست خالی برنگردون أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو اونایی که با خانواده مشرف شدید ارباب ما هم از دیروز با خانواده‌اش تو بیابونا سرگردونه... اما خانواده‌ای که هنوز نگرانی ندارند... عباس کنارشونه علی اکبر کنارشونه چیزی نگذشت این خانواده نگاه کردن دیدن یه محرم کنارشون نمونده... أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم ساکت نباش همه استغفار کنیم خیلی راحت هم بهش بگو، من جامونده‌ی ماه رمضانتم بعد ماه رمضان دوباره خراب کردم امروز خودتون به ما امید دادید؛ عرفه خودتو برسان أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو ،الْحیّ القَیّوم، الْرَّحمنُ الرَّحیمُ ، ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ، بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، مِنْ جَمیعِ ظُلْمی وَ جُرْمی وَ اِسْرافی عَلی نَفْسی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ همه باهم بالحجة الهی العفو.. باز شد شامل ما، لطف خدای عرفه راهمان داد سر خان دعای عرفه او کریم است گدا باش، گدای عرفه دست خالی نرو تا هست عطای عرفه هر که گردیده گرفتار بیاید امروز هرکسی هست گنهکار بیاید امروز چه خبره امروز او در این روز گناه همه را می‌بخشد قدر یک عمر ز ما جرم و خطا می‌بخشد گر گنهکاری و گر شاه و گدا، می‌بخشد هر که هستی در این خانه بیا، می‌بخشد روز توبه‌ است اگر پیر وجوانی برخیز گر که جا مانده‌ی ماه رمضانی برخیز ای خدای عرفه عبد گنهکار رسید عبد درمانده وبی‌یار و خطاکار رسید باز کن در که گدا، زار و گرفتار رسید ای که یار همه‌ای، بنده‌ی سربار رسید آمدم تا که مرا اشک دمادم بدهی روزی گریه‌ی شبهای محرم بدهی کدوماتون یقین دارید تا محرم زنده‌اید؟ کدومامون یقین داریم که محرمش رو می‌بینیم؟ قطره‌ای آمده‌ام وصل به دریا باشم یار زهرا و علی ، باز به هرجا باشم پیام عرفه رو درک کن.. با حیا و شرفم یاور مولا باشم باحجابم همه جا پیرو زهرا باشم درس روضه‌ست اگر شعله بیفتاد به در سوخت چادر پَسِ در، لیک نیفتاد ز سر فهمیدی چی گفتم؟ چادر وقتی از سر میکشند، این پیامِ ، یعنی دشمن داره علنی رسانه‌ای میکنه که ما از چادر ضربه خوردیم عمامه وقتی میزنند، یعنی ما از این عمامه به سرها لطمه داریم میخوریم یعنی دوباره قصه‌ی گودالِ هان... اخنس‌ها دارن عمامه‌ها میبرند شمرها دارن چادر از سر میکشند تو حواست باشه پیرو زینب کبرایی... راه رو گم نکنی! قطره‌ای آمده‌ام وصل به دریا باشم یار زهرا و علی باز به هرجا باشم با حیا و شرفم یاور مولا باشم باحجابم همه جا پیرو زهرا باشم درس روضه‌ست اگر شعله بیفتاد به در سوخت چادر پَسِ در، لیک نیفتاد ز سر کربلا هم همین بود مقاتل نوشتن وَ تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ سبقت میگرفتند بر تصاحب اهل خیمه.. خب.. شنیدید گریه‌ها کردید دختر ابی‌عبدلله رو وقتی اون مرد سوار، از بالای مرکب با کعب نیزه زد همین که با صورت زمین خورد بیهوش شد، به هوش که اومد دید تو بغل عمه‌جانش هست... از آنچه که رفت به غارت نکرد شکایت ولی به عمه گفت چرا معجر مرا بردند بعضی از اون متدینینی که اینجا ساده‌انگاری میکنند، آقا یه چادر بره، یه معجر بره چی میشه؟ همین میشه،تو نگاه به این سادگی‌ش نکن، این اولشه، لذا دیدی بعد شش ماه روزه خواری علنی رو رسانه‌ایش کردند گول نخورید، حالا با یه پارچه چی میشه؛ همین میشه از اونهمه چیزی که غارت رفته بود، که گوشاش داشت خون میومد شکایت نکرد به عمه به عمه گفت معجرم رو بردن... پیش چشم همه افتاده خدا رحم کند پشت در فاطمه افتاده خدا رحم کند در حرم همهمه افتاده خدا رحم کند روی لب زمزمه افتاده خدا رحم کند یه جوری خورد زمین که حتی هم خودش فضه رو صدا زد، هم دیدن امیرالمومنین صدازد ، فضه بانوی خانه رو دریاب..
سنگها آمد و آخر دل آیینه شکست ازدحامی شد وبا ضرب لگد، سینه شکست ای خدا فاطمه و چشم ترش دریاب پشت در رفت الهی؛ ثمرش را دریاب از امام زمان عذر میخوام... پا به ماه است خدایا پسرش را دریاب طفل شش ماهه‌ی بی‌بال و پرش را دریاب کجا ببرمت اول عرفه؟ از بین در ودیوار... دیده نگشود اگر محسن و گر شیر نخورد وسط معرکه بر حنجر او تیر نخورد آفرین به تو مستمع، رفتیم دیگه در خونه‌ی این باب‌الحوائج... تا حسین در کف خود قرص قمر را بگذاشت بر دل اهل حرم خون‌ جگر را بگذاشت حرمله بین کمان تیر سه‌ پَر را بگذاشت بر دل مادر او، داغ پسر را بگذاشت رشته‌ی صبر حسین در غم او پاره شده چاره‌ ساز همه در معرکه بیچاره شده روی برگشتن به خیمه‌ها رو نداره، به عمه‌اش قول داده بره سیرابش کنه... آماده‌ای یا نه؟ آه از طفل رباب و دل خون پدرش حرمله آمده با تیر سه شعبه به بَرَش غرق خون شد به سر تیر همه بال و پرش آنچنان زد؛ که به دست پدر افتاد سرش پسرش بر سر دستان پدر جان داده دخترش گوشه‌ی ویرانه ز پا افتاده هان کجاها داری میری؟ کار دارم باهات... گفت بابا به سرم اینهمه آزار گذشت پای من وقت فرار از روی هر خار گذشت صورت نازکم از سیلی بسیار گذشت دخترت از وسط کوچه و بازار گذشت تازه فهمیده‌ام آن روز در آن شام بلا خیزران خورده لبت در وسط تشت طلا دستورِ خود امام زمانه روضه رو جمع کنم روضه بی‌نام اباالفضل نباید امروز گره از کار همه او بگشاید امروز نام او را به لب آریم که شاید امروز مهدی فاطمه در روضه بیاید امروز دل ما در به در ساقیِ در علقمه هست بانی روضه‌ی عباس؛ خود فاطمه است بند آخر رو نمیدونم با این باب‌الحوائج هایی که امروز گفتیم ،میتونی ارتباط بگیری یا نه... اما از همه خجالت زده‌تر این آقاست چشم خیمه ز غمش چشمه‌ی زمزم شده بود در بر علقمه عباس چه درهم شده بود خوش قد و قامت زینب، چقدر کم شده بود قامت شاه کنار بدنش خم شده بود داغ عباس میان دل زهرا افتاد یک نفر گفت بیایید که سقا افتاد... حسین... حالا همه جرأت پیدا کردند تیراندازان که زده بودن و رفته بودند، یقین کردند که دیگه زمین‌گیرش کردند نمیتونه بلند بشه، چون هم دستاش رو زدن هم پاهاشو بریدند... فهمیدی چی گفتم؟ یعنی سینه‌خیز هم نمیتونست بره... حالا حسین اومده چه اومدنی... فَوَقَفَ الحُسین مُنحَنِیاً... دست به کمر گرفت... این ناله‌های امام زمان‌ها، با آقات حرف بزن جلو چشای من پاتو نکش زمین تو رو خدا پاشو یل ام البنین بدون تو چجوری برگردم خونِ دل از چشام میاد نم‌نم خمیده میشه کمرم کم‌کم.... داداش باور نمیکنم ،دستات جدا شده خونی شده چشات ،فرقت دوتا شده تو رو به حق حیدر کرار پاشو علم رو از زمین بردار تا بچه‌ها نرن سر بازار.... یا صاحب الزمان بعد تو میزنند ، به دستاشون طناب زینب رو میبرند ، تو مجلس شراب پاشو که آبروم داره میره اگه پاشی علی نمی‌ میره رحمی بکن ، برادرت پیره دست گداییت رو بیار بالا... بالعباس... الهی العفو... ==================== میرزامحمدی