#_روضه_جانسوز_ویژه #_شب_جمعه _روضه حضرت زهرا سلام الله علیها گریز روضه سیدالشهدا علیه السلام
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
اشک بر زهرا حیاتم می دهد
از غم دوزخ نجاتم می دهد
اشک بر زهرا، دهد بوی بهشت
می کند ترسیم خط سرنوشت
اشک بر زهرا برد دل را بقیع
می کشاند رشته ام را تا بقیع
*سادات ، اخه مادرتون همینجا گریه می کرد انقده زیر آفتاب ناله میزد" امیرالمومنین یه سایبان برا خانمش درست کرد؛ این صورت نباید زیر آفتاب بمانه. این صورتی که برا ملائکه نور افشانی می کنه تا علی زنده ست نباید زیر آفتاب بمونه ....."
آخ دلم یه جایی رفت ... من فدای اون بچه های حسین که صورت هاشون زیر آفتاب اونقده سوخته بود .... آگه امام زمان اشاره نمی کرد من نمی تونستم بگم فرمود: سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ ...*
برده ها رو میدونی چه جور می بردن؟!! *صُفِدُوا بِالحَديِدِ* یعنی آگه همه سواره بودن، آگه همه سایبان و محمل داشتند اما اینا بر شتران بی محمل و جحاز *تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ * آخ صورت هاشون اونقده سوخته بود حسین ...... *
ان شاالله وعدمون حرم نازدانه حسین ، حالا تو خود،حدیث مفصل بخوان ازین مجمل این صورتی که زیر آفتاب سوخته آگه سیلی بهش بخوره چی میشه،آگه تازیانه و کعب نی بزنن .....
آی حسین ....
هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند
*در عین نداری انقده سخاوت داشت حتی وقتی پیغمبر سلمانو فرستاد دره خونش گردنبدشو به سلمان داد،بچه هاش چیزی نداشتند بخورند اما هر کی در خونش اومده دست خالی برنگشته، امشب بگو مادر ،مادرانه یه چیزی تو کاسه ی گدایی ما بریز .....*
اصلا رسم این خانواده اینه در عین نداری فضل و بخشش شون بیشتره آخه پسرشم وقتی تو گودال بود.....بگم ..." نذاشت ساربان دست خالی برگرده، آخ دست پر برگشت هم انگشتو برد،هم انگشترو....
حسین
حجت_الاسلام_میرزامحمدی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
*این حدیث کساء از جابر بن عبدالله انصاری رسیده، کساء به عبا میگن،عبای یمانی مطرح ِ *
عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ*حضرت زهرا داره برا ما حرف میزنه،چقدر خوبه امشب بریم پا صحبت حضرت زهرا بشینیم* عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ،وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ*حضرت زهرا سلام الله علیها میگه که: یه روز بابام بر من وارد شد"بعد پیغمبر که داره سلام میده ما داریم سلام پیغمبر رو به حضرت زهرا میدیم،یه نکته بگم:" "رسول مکرم اسلام صل الله علیه و آله و سلم روحی فداه فرمودند: اگر کسی سه روز به من و فاطمه ام سلام کنه اهل بهشته" حالا پیغمبر:* فَقالَ:*بابام فرمود:* السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ، فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً* "فرمود: دخترم من توی بدنم احساس ضعف می کنم" الله اکبر، پیغمبر اسلام وقتی احساس ضعف میکنه میره در خونه ی فاطمه،پیغمبر مسجد میخواست بره اول می رفت دیدن زهرا،از مسجد میومد اول می رفت دیدن زهرا* قالَ اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً ، فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ*فرمود دخترم تو بدنم احساس ضعف می کنم،فاطمه عرض کرد بابا،از این ضعفی که دارید،پناهت میدم به خدا*فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ*آقا رسول الله فرمود:اون عبای یمانی رو برام بیار* فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ*عبارو آوردم،کساء رو آوردم انداختم رو بابام* وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ* اون وقت شروع کردم به نگاه کردن به بابام"حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: از همه ی این دنیا سه چیز رو دوست دارم،انفاق کردن،قرآن خواندن،نگاه کردن به صورت بابام" چی میشد امشب ما نگاه می کردیم به صورت امام زمان(عج)؟* وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ*نگاه کردم دیدم صورت بابام مثل ماه شب چهارده داره میدرخشه* فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى* دیری نگذشت حسنم اومد،سلام کرد،گفتم:سلام نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ*مادر یه بوی خوشی میاد تو خونه،مثل بوی جدم ِ انگار؟* فَقُلْتُ نَعَمْ*آره پسرم* اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ*اومد مقابل پیغمبر مؤدب ایستاد،سلام کرد * اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ* امام حسن میگه:اجازه میدید منم بیام کنار شما زیر عبا؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیاصاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ *اجازه داد حسنم رفت زیر عبا*فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى*سلام پسرم،نور چشمم،میوه ی دلم* فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ*حسین اومد، سلام و جواب سلام،همون حرفایی که امام حسن زد،فرمود:آره جدت و برادرت زیر کساء هستند، اومد سلام داد به پیغمبر،اجازه میدید منم بیام؟* فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى*یه کارایی می کرد پیغمبر با حسین همه تعجب می کردند،در روایت اومده: از همسران پیغمبر نگاه می کرد دید که پیغمبر دوتا انگشت بزرگ هر دست حسین رو گرفته،امام حسین کم سن و ساله،کوچیک بود،این دوتا انگشت رو گرفته،نگه داشته،خودش رو دو کنده زانو نشسته هی داره دست و بدن و پای حسین رو می بوسه،گلوش رو می بوسه.سئوال کردند:یا رسول الله؟ فرمود: این جای زخم های نیزه و شمشیر و ... بعد فرمود: حسینم شهید میشه،هر کسی حسین مرا زیارت کند،ثواب یک حج من برا اونه،سئوال کردند:یک حج؟ حضرت فرمود: دو حج. باز سئوال کردند:دو حج؟ حضرت فرموند:چهار حج. هی تعجب کردند،تا حضرت فرمودن:تا هفتاد حج"امشب می نویسی ما بریم کربلا؟*
گرد حرم دویده ام،صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من،کرب و
بلا نمی شود
*سلام کرد،پیغمبر جوابش رو داد*
وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى* کم سن و ساله امام حسین،اولین روزی است که روزه ی مستحبی گرفته ابی عبدالله،حالا میخواد افطار کنه،حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:پسرم افطار کن،عرض کرد مادر جان به من چی میدید روزه گرفتم؟ فرمود:ثواب نصف عبادت های من مال دوستان تو.افطار نکرد،باباش اومد،فرمود:بابا اولین روزِ که من روزه ی مستحبی گرفتم،چی به من میدید؟فرمود:پسرم! نصف عبادت های من ثوابش مال محبین تو. علی که:" ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین"بازم نخورد، حسن آمد،فرمود:برادر جان افطار کن، فرمود:حسن جان! چی به من میدی من روزه گرفتم؟ هدیه؟ فرمود: نصف عبادت های من ِ حسن." مرحوم سراج یک از وعاظ برجسته ی تهران می فرمود: آی مردم ثواب یه تازیانه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها در راه علی خوردن رو بدهند،همه عالم رو بسه" امام حسن فرمود: ثواب نصف عبادتهام مال محبینت، پیغمبر اومد،همین سئوال، همین جواب،بازم نخورد،جبرئیل نازل شد یا رسول الله!،خدا میگه بخور، پرچم شفاعت اُمت رو به تو دادم."گریه کن هات رو می بخشم"
"آقا! هیچکی دلش نیومد لب های امام حسین رو خشک ببینه، اما هلال میگه: دیدم این لب ها به هم میخوره به سختی باز میشه،رفتم آب بیارم،سپرم پر بود،دویدم،تا رسیدم بالا دیدم قاتل اومد، دستش رو نگاه کردم، دیدم سر رو گرفته، آب رو دید به من خندید، گفت:سیرابش کردم، گلوش رو ببین*
وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ*سلام دختر پیغمبر* فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ*تا امیرالمؤمنین سلام کرد،تا وارد شد فاطمه زود جواب داد،آخه یه روز امیرالمؤمنین از در اومد،هی گفت:دختر پیغمبر سلام، مادر بچه هام سلام،پاره ی تن پیغمبر، اومد بالا سرش،دید دیگه هیچی از زهرا نمونده،شروع کرد گریه کردن،این اشکا که ریخت،کم کم چشم های فاطمه باز شد،چشمش به اشک علی افتاد، این دست ها درد می کرد،یواش یواش این دست هارو آورد بالا،شروع کرد اشک امیرالمؤمنین رو پاک کردن،مولا بغضش شکوفا شد، فاطمه جان این چه کاریست؟عرضه داشت:از بابام شنیدم اشک مظلوم عرش رو می لرزونه*
ای عروس آسمانی
ای خدای مهربانی
یک نگاه ِ کاملم کن
می توانی،می توانی
من چه می بینم خدایا
حالا بیمارم خراب است
قلبم از غصه کباب است
من چه می بینم خدایا
جان سپرده یا که خواب است
سیل اشکم تا نیامد
حال یارم جا نیامد
پیش چشمم هر چه می کرد
دست او بالا نیامد
/
این حدیث آمد ز زهرای بتول
فاطمه صدیقه بنت الرسول
روزی آمد خانه ما مصطفی
گفت با حالی شبیه التجا
ضعف دارم جان بابا دخترم
پهن کن بابا عبایی بر سرم
آن عبایی را که دارم از یمن
آن عبا بر من بکش ای ممتحن
گفتمش بابا بلا دور از شما
در پناه مهر و الطاف خدا
من کشیدم آن عبا بر روی او
یک نظر کردم به ماه روی او
صورتی زیبا تر از قرص قمر
روشن و زیبا نکو تر از سحر
ساعتی بگذشت و آمد مجتبی
گفت ای مادر سلام و صد دعا
گفتمش مادر سلامم بر شما
نور چشمم ای عزیز با وفا
گفت مادر خانه دارد عطر گل
هست بوی جد ما ختم رسل
گفتمش ای نور چشمم بوی او
آمده در خانه با گیسوی او
رفت نزد حضرت خاتم حسن
گفت بابا جان فدایت جان و تن
گفت بابا صد سلام و صد درود
بر شما ای خاتم رب ودود
با اجازه رفت در تحت کسا
در کنار مصطفی شد مجتبی
بعد از آن آمد حسین و با سلام
گفت بوی جدم آید بر مشام
گفتمش ای نور چشمانم حسین
ای عزیز فاطمه ای نور عین
جدتان در خانه در زیر کسا
آمده امروز شد مهمان ما
با اجازه رفت در زیر کسا
در کنار مصطفی شد با حیا
بعد از آن آمد علی مرتضا
گفت زهرا جان سلامم بر شما
بوی یار مهربان آید همی
بوی جوی مولیان آید همی
گفتم او را یار ختمی مرتبت
صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت
آمده مهمان ما بابای من
آمده مانند جان در جسم و تن
رفت نزد احمد و گفت این سوال
چیست رمز و راز این وقت و مجال
با اجازه رفت در زیر کسا
در کنار مصطفی شد مرتضا
بعد از آن رفتم کنار اهل خود
تا بجویم با عزیزان وصل خود
ما همه بودیم در زیر کسا
دست خود برداشت بابا بر دعا
گفت یارب اهلبیتم را ببین
بهترین خلق خدا روی زمین
خونشان با خون پاک من قرین
جسم و جان دارند از من با یقین
جسمشان را از بدیها دور کن
قلبشان را خانه ای از نور کن
لطف کن بر خاندانم با کرم
تا ابد آباد گردان این حرم
دشمن آنها مرا هم دشمن است
پیش چشمم جلوه اهریمن است
هر که در دل حُبِّشان دارد به جان
می شود محبوب من در دو جهان
بانگ حق برخاست از عرش برین
کای ملائک بشنوید این با یقین
هر چه را من آفریدم در جهان
این زمین و جمله هفت آسمان
کوه و دریا را اگر من ساختم
نه فلک را اینچنین پرداختم
هر چه زیبائیست در شمس و قمر
ظلمتِ شبها و نور در سحر
ساختم اینها به عشق مصطفی
ساختم با مهر این اهل کسا
بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا
صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا
بانگ حق برخاست زهرا س و پدر
معدن ایمان و کان هر گوهر
حیدر و فرزند پاکش مجتبی
هم حسینِ بنِ علی در کربلا
گفت جبرائیل ای رب جلی
میروم من نزد زهرا و علی
با اجازه نزد ما زیر کسا
آمد و می خواند، پیغام خدا
گفت ای پیغمبر عالی مقام
می رساند حق به درگاهت سلام
هر چه که در کل عالم خلق شد
از برای اهل زیر دلق شد
گفت از این خانواده تا ابد
دور شد ناپاکی و هر فعل بد
جسم و روح خاندانت پاک شد
نامشان بر تارک افلاک شد
گفت حیدر چیست رمز جمع ما
چیست مزد راوی این وضع ما
گفت هر کس نقل کرد این ماجرا
در میان دوستان مرتضا
هر غمی دارد خدا شادی کند
بر اسیران بانگ آزادی کند
مشکلات جمعشان حل می شود
سحر درد و غصه باطل می شود
گفت مولا رستگارانیم ما
همچنان گل در بهارانیم ما
شیعه با این نقل می گردد سعید
بهتر از این مژدگانی کس ندید
#مدح_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
تو گردشِ ثبات اهل بیتی
تو مَجمعِ صفات اهل بیتی
نیست فلَک به قدر، هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
رویِ تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده
حتّی به خواب ...
#شاعر_استاد_انسانی
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
مگه میشه نام بی بی رو برد ، چشم انسان اشک آلود نشه ؟ زینب یعنی اشک ، زینب یعنی داغ ، زینب یعنی شجاعت و مردانگی ...
#بی_بی_جان :
ز کودکی ، دایه ی تو غم شده
قامتِ غم ، در غمِ تو خم شده
#شاعر_استاد_انسانی
کاری ندارم به مصیبت های بی بی ، فقط این مصیبت رو یادآوری میکنم ، همه جا ایستاد ، حتی کنار بدن بی سرِ برادر از پانیفتاد ، دستش رو زیر اون نازنین بدن برد : خدایا این قربانی را از آل محمد قبول کن ... توو مجلس عُبیدُالله ایستاد ، فرمود : « مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا » ( یعنی آنچه از جانب خدا بوده همش زیبا بود ، و آنچه از جانب شما بود زشتی و ناپاکی و جنایت بود ... )
دم دروازه ی کوفه خطبه خواند ، مقابل یزید مثل کوه ایستاد و گفت : « اَ مِنَ العَدلِ يَابن الطُّلقاءِ »
اما یه جا صبرش رو از دست داد بی بی ... همون موقع ای که دید یزید داره با چوب به لب ودندان ابی عبدالله میزنه ... نمیدونم این چوب چه کرد ، با دلِ بی بی زینب ؟ یه مرتبه دیدند بی بی دست برد ، گریبان پاره کرد ...
چوب یزید و
طشت طلا و سرِحسین
یا رب از این مشاهده
زینب چه میکند ... ؟
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا مولای
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
#مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادر توست
اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام
فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است
تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش
دوام خدمت ما با دعای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
به وقت مرگ که دستم به هر دری کوتاست
امید دلخوشی من وفای مادر توست
بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است
که انتقام تو تنها دوای مادر توست
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها4
#فاطمیه
#متن_روضه
روز آخر زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شدند کمی کارهای خونه رو انجام دادند.. فرمودند اسماء ...من ساعتی استراحت می کنم .. منو صدا بزن اگه جواب ندادم اسماء ...بدون دیگه به بابام پیغمبر خدا ملحق شدم...
🌹
اسماء میگه... دل نگران بودم.. گفتم خدا چرا خانم اینطور فرمودند ..دیدم وارد حجره شدند خدا ...ساعتی بعد صدا زدم ..عرضه داشتم .. یا بنت رسول الله.. دیدم جواب نیومد...خدایا ...چه خبر شده... چرا خانم جواب نمیدن...دوباره صدا زدم:
(یا بنت رسول الله)
دیدم جواب نمیاد
🌹
وارد حجره شدم...دیدم خانم رو به قبله خوابیدند... یه پوشیه ی سفیدی روی صورت کشیدند...میگه اومدم کنار خانم.. ای پوشیه رو کنار زدم
دیدم ای وااای... خاک به سرم شده خانم جان دادند...ای وای ای وای...
خدایا ...حالا من جواب امیرالمومنین رو چی بدم .. جواب بچه ها رو چی بدم ... در همون حالت میگه دیدم صدای حسن و حسین میاد ..
وارد خانه شدند تا اومدند صدازدند اسما بگو مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند ...کنار بدن بی جان مادر نشستند.. حالا میخوای گریه کنی بسم الله ...
برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...این بچه ها خودشون رو انداختند روی بدن مادر...
( جملات زمینه ساز👈 نميدونم تا حالا بچه ی یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه)
امام حسن (علیه السلام) خودشو انداخت روی بدن مادر ...صدازد: (یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی)
...مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر.. الان روح از بدنم جدا میشه مادر ... مادر
ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها ..آقاتون اومد..این صورت رو گذاشت روی پاهای مادر..هی پاهای مادر رو میبوسه صدا میزنه (یَا أُمَّاهُْ کَلِّمِینِی) هی صدا میزنه وای مادر با من حرف بزن ...من حسینتم...😭
مااادر.. اگه بامن حرف نزنی میمیرم مادر...مادر...ای وای ای وای
🔹اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر
🔹وقت اذان مغرب خوابیده مادر
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ای قبر بی نشانِ تو
بر غربتت گواه ...
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400
8. ای قبر بی نشان.mp3
1.49M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ای قبر بی نشانِ تو
بر غربتت گواه ...
#شاعر_استاد_موید
به هر کدام از ائمه بخواهی سلام بدهی ، حرم و قبر مطهرشون معلومه ، به امیرالمومنین بخواهی سلام بدهی ، دلت میره نجف ، کربلا بخواهی به آقا ابی عبدالله سلام بدهی ، دلت میره تو حرم ابی عبدالله ، کاظمین همینطور ، سامرا همینطور ، مشهدالرضا همینطور ...حتی ائمه بقیع ،گرچه قبورشون خرابه ، گنبد نداره ، اما سنگ نشانی داره ، تنها کسی که تومدینه غریبه مادره مادره ..
تنها کسی که قبرش نشانی نداره مادره مادره ...
از بام و درِ مدینه پیداست
مظلومه ی اهلبیت زهراست
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما مردم ، مدینه بدنِ مادر رو ، شبانه برداشتند ..
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400
10. دفن شبانه.mp3
1.79M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما مردم ، مدینه بدنِ مادر رو ، شبانه برداشتند ..
شب آمد و
مراسم تشیع فاطمه است
برگو رود حسین
به سلمان خبر دهد
سلمان بیا بیا بیا ... بابام علی غریبه غریبه غریبه ... نیمه شب ، بدن مادر رو هفت نفر یا 9 نفر برداشتند ، کسی که از دنیا میره ، بدنش رو تو شهر خودش تجلیل میکنند با احترام بر میدارند اما فدای مادری بشم که تو شهر خودش غریب بود ... یا علی : غَسِّلْنِی ، كَفِّنِّی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ
شمع خموش ما را
از خانه بردند
تابوت مادرم را
شبانه بردند ..
مدینه در نوایِ
أَمَّن يُجِيب است
مادر به خانه برگرد
بابا غریب است ..
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400
19.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما میدونید غربت امیرالمومنین کجا نمایان شد ؟
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400