eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
خـدایـا... بگیـر از مـن! آن چـه که "" را می گیـرد از مـن... این روزهــا عجیب دلم؛ به سیم خـاردار هـای ! گیـــر کرده است... را گفتنـد: یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟! چه کردی که شدی!؟ فرمود: إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی! نگهبـــان بودم... رفیق شهیدت حتی اگـر بـه خط هـم رسیدی! آنجـا بـرای شـروعی مجـدد اســت... @Trighahmad
... امشب همرزمان شھیدت به صف ایستاده اند تا به استقبال تو آیند و به آغوش بکشند رفیق دیرینه‌ِشان را... لبخند های و خنده های که به شوخی میگوید : دیدی حاجی؟ دیدی بالاخره شمام شھید شدین؟ آغوش پرمھرِ و لبخندش ، درست مثل لحظات قبل از شھادتش. بعده سال ها انتظار به جمع رُفقای شھیدت پیوستی و خوشحالی ، اما اینجا سخت به تنگ آمده‌است که چه رسمی‌ست خدایا " رفقا رفتند و من ، باز هم " امـّا حکمت این است ، بمانیم و بجنگیم و بگیریم خون شما را💔... بغض آقا را💔... دلِ شکسته ملت ایران را💔 برایمان أَمـِنْ یـُجیب بخوان ... أَمـَنْ یـُجیب بخوان برای دل هایی که طاقت سنگینی این داغ را ندارند... برای فرزندان شھدایی که دوباره شده اند🥀... ... خبر شھادتت قلبمان را که نه ، کمرمان را شکست.. امّا خیالت راحت ، ما درس ایستادگی و مقاومت را از خودت آموخته‌ایم و راهت را ادامه می‌دهیم تا مبادا لحظه ای مولایمان تنھا بماند .. به بغض شکسته رهبر قسم تا آخرین قطره خونِمان می ایستیم تا بداند روزی خواهد رسید که از و فقط یک اسم ذلت بار میماند👊 🖤 ══════🇮🇷═════ @TrighAhmad ┅═══✼🖤✼═══┅┄
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🍃🌷🍃🌷 ❣فرازهایی از وصیّت نامه 👌🏻 ای 😊 باید هرکـدام ازشما عنصر فعّالـی باشد💥 بخدا قسم نمی شود پایان زندگی بجز شهادت باشد💫 را همه میتواننـد تصاحب کـنند اما را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحـب کـرد😌 من نیز این مسیر راطی کردم✋🏻 بسیاری فکـر میکنند سخـت است😐 اما اگر از دید خدایی به آن بنگریم چیزی بجز آسانی در آن نیـســــت☺️ توصيه ميكنم كه نماز خود را در اول وقت بخوانيد📿 قرآن بخوانيد😇 و مواظب نماز و دين خود باشيد💟 محرم و عاشورا را زنده نگه داريد و زيارت عاشورا را بخوانيد✅ حتى شده روزى يكـــــ بار..📣 و به 🌸 مواظـب حجاب خود باشيد كه اين مهم ترين چـيز است🔉 در اجتـماع ما كسى به فكر رعايت حجاب و اخلاق نيستـــــ❌ ولی شما به فكر باشيد و زينبى برخورد كنــــيد😇 سه چهارم دختران حال حاضر حجابشان حجاب نيسـت😓 و چيزهايى كه می پوشند واقعا حجاب نيست😞 ممكن است عبـا بپوشند ولی عبايشان داراى مـُد و زرق و بـرق است..😰 ما داريم به سراغ بـدعــت ها می رويم😓 يا حجـاب مى پوشد ولـی بدن نما..😣 احترام عبايى (چادر) را كه بر سر دارید نگه دارید☝️🏻 ما بايد از فاطمه زهرا (س) بگــيريم. ~┄┅┅✿❀🖤❀✿┅┅┄~ @TrighAhmad
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین… نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی… جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم… . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود… عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا… چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم… . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی… به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم… . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه… آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم… . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران… صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار… حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار… از حال معنوی ام… گذشتم… . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی… هیبت خاصی داشت… مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی … کم آوردم… گذشتم… . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی… انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم… از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم… . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند… انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند… شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد … . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان… . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت… از تا ! فاصله زیاد بود… . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم… خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد… . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت… گاهی،نگاهی 😭🥀💔 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TrighAhmad
🔻به نقل از همسر شهید : 🔹بعضی از روزهای تلفن همراهش خاموش📴 بود. وقتی دلیلش رو میپرسیدم میگفت: 🔸ارتباطم را با کمتر میکنم تا کمی زمانم را برای اختصاص بدم♥️ اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم☺️ 🌷 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TrighAhmad
☀️♥️ قسمت فاطمه- يه چيز ديگه هم كه الان راجع به اون بحث "قيموميت" يادم اومد اينه كه ما اين همه از اول تا حالا راجع به نقش زن و مقام مادريش صحبت كرديم. ميبينيم طبيعت خيلي به اهميت داده، يعني زن رو حفظ بقاي نسل انسان كرده وتمام لوازم وامكاناتي روهم كه لازم داره در اختيارش گذاشته. مثل درونيش. اما هنوز نيازهاي بيرونيش مونده كه يك كسي بايد بياد و اين نياز‌ها و احتياجاتش رو تامين كنه تا زن با خيال راحت به ايفاي نقش خودش در صحنه خانواده بپردازه؟! البته بخشي از اين احتياجات هم زنه كه شوهرش بايد به خوبي اونها روتامين كنه! 💭بايد اعتراف كنم كه از اين توضيح، كلي كيف كردم. 😌شايد هم به همين علت بود كه فوري يك مثال برايش آوردم: من- من فكر ميكنم ما اين رابطه رو در تئاتر هم به اين شكل داريم كه هنر پيشه روي صحنه تئاتر بايد به دستورات كارگردان گوش كنه. چون خيلي از مسائل كه روي صحنه است به عهده كارگردانه. اما به هر جهت همه چيز، حتي دستورات مدير صحنه هم در اين جهته كه هنر پيشه نقشش رو به بهترين شكل اجرا كنه. طبق معمول اعتراض راحله توي ذوقم زد.😕 - اما همين قدرت كارگردان يا مرد باعث شده كه مردها بتونن هر چي خواستن بگن و هيچ كس هم ازشون باز خواست نمي كنه.😐 فاطمه جواب داد: -اولا چون چند تا كارگردان، هنر پيشه‌ها رو ميذارن سركار و اون‌ها رو اذيت ميكنن، دليل نميشه كه ما منكر نقش كارگردان در اجراي تئاتر بشيم. ثانيا اشتباه تو ام مثل خيلي از مردها همين جاست كه فكر ميكني كسي از اون‌ها باز خواست نميكنه. در صورتي كه خداوند متعال در قبال هر و كه به هر شخص مي‌ده، بعدا گزارش كار ازش مي‌خواد و او رو ميكنه. مثل مديري كه يه سازمان رو اداره ميكنه، ممكنه كه كارمند زير دستش نتونه ازش باز خواست كنه، ولي وزير كه بالادست اين مديره ميتونه چنين كاري رو بكنه. ثريا اعتراض كرد: - اي بابا! ما كه نميتونيم همه چيزو بندازيم به و بگيم كه ان شاءالله خدا جزاي اين مرد رو ميده! اين زن امروز داره زجر مي‌كشه.🙁 فاطمه- اون كه من گفتم جنبه آخرتي اش بود، در هم قانون وضع شده براي همين ديگه، قانون به مرد چنين اجازه اي نميده كه هر بلايي خواست سر زنش بياره. البته به اين نكته هم اشاره كنم كه اين ظلم‌ها وجود داره، يعني هيچ قانوني هنوز نتونسته جلو اين رو بگيره. چون بعضي از اين مسائل به گونه اي هستن كه با قوانين مدني يا حتي اخلاقي حل نمي شه، بلكه بايد بينش فرد از اساس تغيير كنه. در اين زمينه اسلام علاوه بر پيش بيني هاي حقوقي و سفارشات زياد اخلاقي، مي‌خواد بينش جنس مرد رونسبت به زن اصلاح كنه. در مورد ارتباط زن و شوهر، اسلام با هر گونه ظلمي كه به همسر بشه، از هر دو طرف، چه زن و چه مرد،مخالفه! راحله با لحني معترضانه گفت: - به همين دليله كه در قرآن به مرد‌ها سفارش شده كه زن‌ها شون رو بزنن؟😕 ادامه دارد.... ❌ ••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾•• ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔵 راه خودشون را انتخاب کردند ، از و همسر و بچه ها دل کندند و برای حفظ و از اسلام و قرآن رفتند. ما چه کرده ایم؟!!! ما توانستیم راهشون را ادامه بدیم؟!!!! یا مشغول و و دنیا شدیم؟!!!!! مشغول دروغ شدیم؟!!!! مشغول کلاه گذاشتن سر همدیگه شدیم!!!!!! مشغول لهو و لعب شدیم!!!!!!😔😔 🌹 ای ؛ ای غرق شده در نعمت و رزق الهی ، ای ، ای روح پرفتوح ، ما دنیازدگان را از خواب بیدار کن . 🌹 ای ، ای جدا شده از بند تعلقات ، دست ما را بگیر و از این تجملات دنیا نجات ده. •💌• ↷ ʝøɪɴ ↯ @TarighAhmad
🌹 همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت. بارها به من می گفت: "طوری و کن که احترامت را داشته باشند. می گفت: "این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره. بابا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره." ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾
شهید سید مجتبی علمدار: ⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 •┄🍃🌹🍃┄• @TarighAhmad •┄🍃🌹🍃┄•