eitaa logo
تاریخ دیروز، امروز، فردا
186 دنبال‌کننده
183 عکس
47 ویدیو
0 فایل
تاریخ دیروز، روشنگر مسیر فردا توضیحی درباره هویت کانال: https://eitaa.com/TarikhDEF/2 فهرستی از گزیده مطالب کانال: https://eitaa.com/TarikhDEF/4 ارتباط با مدیر: @yahadi71
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ پدیده ای به نام اینستا 🔹تقریبا برام مسجل شده که همه ما باید یه پیج توی داشته باشیم تا حداقل همین محتواهای بدیهی و روشنی که توی برای هم دیگه میفرستیم رو با یک و سلیقه ای توی اینستا بذاریم تا حداقل اون بخش از مخاطبین مون رو که بیشتر اونجا پرسه میزنن و در امثال ایتا حضور ندارن، بتونیم تغذیه کنیم. 🔸امروز روز عجیبی برام بود، تقدیر باز هم ما رو به مدرسه برد اما این بار . وارد کلاس که شدم دانش آموزان حدود 20 25 نفر بودن، در ظاهر بدک نبود، غیر از 5 6 نفری که نصف و نیمه پوشش سر نداشتن. 🔹ابتدا گفتم مباحث تو ذهن خودم رو بگم یا بیام سراغ سوالات تو ذهن شما؟ همه گفتن سوالات ما. اول یه مقدمه براشون رفتم و بعد رسیدم به سوالات اونها. مدارس قبلی هم بعضا میدیدم که تحت تاثیر هستن، اما اینجا جور دیگه ای بود. خیلی خیلی متاثر از فضای مجازی خصوصا بودن. 🔸البته به حرف هام خوب گوش میدادن اما سوالاتشون خیلی زیاد بود، از این شاخه میپریدن به اون شاخه، خیلی سعی میکردم یکی یکی سوالاتشون رو پاسخ بدم اما مگه وقت اجازه میداد، به سرعت در حال تمام شدن. 🔹سوالاتشون رو که پرسیدن، دیدم عینا همون پُست هایی هست که امثال تو اینستا گذاشتن، جالبیش اینجا بود که با تردید هم نمیگفتن بلکه از بهش اعتقاد داشتن، پیش خودشون انگار این مسائل از هم بالاتر باشه. 🔸از استناد خنده دار اون خانم بازیگر به گرفته تا اینکه چرا خامنه ای بچه هاشو فرستاده اروپا خوشگذرونی اما اینجا رو میکشه؛ از اینکه چرا این همه آدم مثل رو میکشید گرفته تا اینکه چرا به فلانی تجاوز کردید، چرا این همه بخور بخور راه انداختید و... 🔹خب سوالات خیلی زیاد بود، به خاطر همین فقط رسیدم سه چهار مورد رو که خیلی هم با اعتقاد و یقین میگفتن بررسی کنم و تهش هم تقریبا تو کلاس قبول کردن که اشتباه میکردن اما باز دست میزاشتن رو چیزهای دیگه و مجدد با یقینی عجیب و غریب مطرحش میکردن. 🔸فکر میکردم حداقل با پاسخ دادن به همین سه چهار سوال، بعد کلاس احتمالا یه کم از موضع خودشون عقب نشینی کنن و حداقل این قدر با یقین مطرح نکنن اما دیدم کلاس که تموم شد ریختن سرم و دوباره همون حرف ها رو تکرار کردن 🔹هی میگفتم مگه من پنبه این ها رو تو کلاس براتون نزدم، ولی انگار هنوز به قلبشون رسوخ نکرده بود، خب شاید طبیعی بود چون تیرهای اینستا خیلی عمیق تر به قلبشون نشسته بود که به این راحتی قابل پاک کردن نبود. قطعا اگه این جلسات داشت میتونست اثرات جدی در این بچه ها ایجاد کنه، چه اینکه در همین حدش هم به نظرم روی بعضی شون که اثر خیلی خوب داشت رو برخی هم کمتر 🔸از بچه ها خواستم از بخوان که یه جلسه هم چهارشنبه بزاره تا بحث رو ادامه بدیم، خودمم بعد کلاس به مدیر گفتم داستان اینجوری هست و اگه میشه حتما یه کلاس چهارشنبه به من بدید که ادامه بحث رو با این بچه ها داشته باشم اما مدیر هم آب پاکی رو ریخت روی دست من و گفت به هیچ وجه امکانش نیست، شما رو به خیر و ما رو به سلامت. 🔹تو همون چند دقیقه ای که باهاش صحبت کردم، متوجه شدم تقریبا خاصی تو این بحث ها نداره، میگفت کلا تا حالا هیچ اینجا نیومده، اگه الانم من رفته بودم، به خاطر اصرار خودم بود و گرنه اونها طلب خاصی نداشتن، سال گذشته هم خبر خاصی از روحانی اونجا نبوده. 🔸بله اگه وضعیت مدیر و پرورشی مدرسه اینچنین باشه، روحانی هم اونجا حضور نداشته باشه، قطعا نتیجه اش میشه همون که من دیدم. 🔰خدایا به حق (س) بچه های ما رو از دست ایادی دشمن نجات بده و به دامن اهل بیت برگردان، دوستان این شب ها تو ها تون برا این بچه ها هم دعا کنید، بخواید که به خودشون برگردن. 🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ حضور در مدارس(3) 🌱 چیزی که برای ما عیان بود و با آمارهایی که از کلاس ها میگرفتیم عیان تر هم شد، حضور فعال در شبکه های اجتماعی ای مثل بود، بچه ها به شدت تحت تاثیر این فضاها بودند و تقریبا هر حرفی را به راحتی باور میکردند، از آن طرف تقریبا هیچ ارتباطی با رسانه های مذهبی و انقلابی یا نداشتند یا حداقل به صورت فعال دنبال نمیکردند. 🌱 به نحوی که وقتی در کلاس ها از شهید میگفتم، تقریبا به صورت میانگین و بدون اغراق، از هر کلاس یک الی دو نفر نهایتا او را میشناختند، ابراهیم هادی ای که اگر صداوسیما و رسانه های انقلابی در این دو سال اخیر میخواستند یک شهید را به نسل جدید به عنوان الگو معرفی کنند، او قطعا ابراهیم هادی بود. 🌱 یا وقتی از اعدام ها و کشتار توسط جمهوری اسلامی میگفتند، حتی تاکنون فیلم لحظات شهادت و را ندیده بودند لذا با یک طلبکاری میگفتند چرا آنها را ظالمانه اعدام کردند. به شدت از امثال دفاع میکردند اما حتی فیلم لحظه شهادت غریبانه دو جوان بسیجی مشهدی که توسط او رخ داده بود را ندیده بودند. 🌱 همه اینها نشان میدهد ما در رساندن به موفق نبوده ایم، بله کارهای خوبی شده اما به هیچ وجه کافی نیست. همه اینها تازه گزارشی از مدارس یک شهرستان در حاشیه ایران است، نه مدارس مراکز استان ها یا تهران. 🌱 همچنان میگویم مواجهه و و نزدیک و حضوری (و نیز ارتباط و فعالیت مجازی در بسترهایی مانند ) با این نسل برای ما امری ، لازم و ضروری است. 🌱 هم در بهترین مدرسه نمونه دولتی دخترانه شهر که همه خیلی از آنجا تعریف میکردند رفتم و هم در بدترین مدرسه دخترانه شهر که هنرستان و کاردانش بود. تفاوت بین دو مدرسه محسوس بود، مدرسه اولی خیلی واضح بیشتری داشتند، هرچند همراه با یک و تکبر خاصی. 🌱 چون این را میدانستم، حداقل بیش از نیمی از کلاس را به مباحث علمی و نشان دادن سابقه درخشان سپری میکردم. اینکه تهافتی بین اسلام و علم نیست بلکه اسلام عامل مهم رشد علم و پیشرفت است. اینکه چگونه در یک عصر به اوج قدرت و آقایی بر دنیا رسیدیم و چگونه در عصری دیگر رو به افول کشیدیم و برعکس تبدیل به آقای دنیا شد و حالا ما باید چه کنیم. 🌱 تفاوت محسوس دیگر این بود که در مدرسه اولی حضور به نسبه بیشتر به چشم میخورد که برای خودم جالب بود اما عمده شان در کلاس بوده و اثر خاصی نداشتند. بعد از کلاس تک تک همین بچه مذهبی ها می آمدند و نکاتی میگفتند. معلوم بود دستشان خالی است. 🌱 از همینجاها بود که برام روشن میشد اگر حضور ما در مدارس هیچ اثری بر طیف مخالف ما هم نداشته باشد(که به هیچ وجه این را قبول ندارم) اما میدیدیم که به شدت اثر بر همین طیف خنثی در کلاس ها دارد، خصوصا بچه های مذهبی کلاس. حضور ما برای اینها دلگرمی و خاصی داشت. 🌱 وقتی میخواستیم به هنرستان و کاردانش دخترانه برویم، مدیرشان خیلی ما را ترساند که اینجا قبلا فلان روحانی آمده و چنین و چنان شده و نتوانسته مسئله را جمع کند و... اما انصافا بنده تفاوت خاصی از این حیث با مدرسه درجه یک شهر ندیدم. تقریبا از حیث فرهنگی و ذهن شبهه آلود در یک سطح بودند و شاید چه بسا بتوانم بگویم از برخی زاویه ها همین مدرسه هنرستان بهتر از دیگری بود. 🌱 خلاصه اینکه به نظرم حضور فعال و برنامه ریزی شده همراه با قوت علمی در مدارس، امری بسیار لازم و ضروری و به شدت اثرگذار خواهد بود. اگر بتوان این را تبدیل به یک کرد که طرح هایی وجود دارد، چه بهتر اما اگر این هم نشد، صرف حضور تبلیغی نیز خیلی خیلی مهم و اثرگذار است. اگر عمر و توفیقی بود، برنامه و عملیات بعدی را برای ایام ماه مبارک تنظیم کرده ایم، تا ببینیم یار چه خواهد و میلش به چه باشد. 🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ دو نکته مهم در تبلیغ دانش آموزی و دانشجویی 🌱 یکی از طلاب نقل میکرد یک جایی برای آمادگی تبلیغی در مدارس متوسطه پسرانه رفته بودیم. آیت الله برایمان می‌گفت: باید مسلح به باشید! اینکه عقل خیلی قدرت دارد و دشمنان ما دستشان از دلیل عقلی خالیست... ➕بعد یک خاطره را چاشنی حرفشان کردند: 🌱 نیروی انتظامی اصفهان یک جوان که شده بود و شدیدا تبلیغ مسیحیت میکرد را بازداشت می‌کند، خب میدانید حکم او است! اعدام! (طبق نظر مشهور) 🌱 وقتی جوان ادعا میکند برای درستی راهش دلیل محکم دارد، آنها با دفتر آیت الله مهدوی تماس می‌گیرند و می‌گویند میتوانید با او صحبت و گفتگو کنید؟ ایشان نیز میپذیرند. 🌱 نیروی انتظامی مدارک جوان را می‌گیرد و می‌گوید برو پیش فلانی و ادله ات را ارائه کن، اگر او تاییدت کرد، ما مدارکت را برمیگردانیم. وقتی جوان پیش آیت الله می‌رود، ایشان خیلی او را تحویل می‌گیرد و با ادب و احترام و محبت از او پذیرایی می‌کند. 🌱 آیت الله می‌گویند اگر شما دلایل عقلی بیاوری بر حقانیت مسیحیت، من خودم قسم میخورم مسیحی می‌شوم! اما اگر من دلیل محکم آوردم، حاضری به اسلام ایمان بیاوری؟ جوان هم قبول میکند. 🌱 جلسه اول صحبت می‌شود، جوان فرصت میگیرد که برود فکر کند، و مشورت... جلسه دوم هم گفتگو ادامه می‌یابد... و جوان انعطاف زیادی پیدا می‌کند... خلاصه جلسه سوم (ظاهراً) جوان میپذیرد که اشتباه کرده و حقانیت با اسلام است. 🌱 آیت الله می‌گفت: از ظواهر جوان پیدا بود که واقعا دلش نرم شده، اما یکی دو درصد هم احتمال میدادم که ممکن است نقش بازی کند و برای گرفتن مدارک این حرفها را بزند... اما نامه‌ای نوشتم به نیروی انتظامی که ایشان مشکلش حل شده و مدارکش را تحویل بدهند. 🌱 آیت الله می‌گفت: دو سه هفته بعد آن جوان دوباره به دفتر آمد و اجازه ملاقات خواست، و گفتم بزارید بیاید داخل. می‌گفت: وقتی جوان آمد داخل و در بسته شد، و من به استقبالش رفتم، ناگهان به شدت زد زیر گریه و (مثلا، شاید) به پای من افتاد و من بلندش کردم. 🌱 خلاصه با او ملاطفت کرده و علت گریه را میپرسند؟ جوان می‌گوید: من نمی‌دانستم شما کی هستید! وقتی فهمیدم و دیدم اینقدر با من برخورد کرده بودید، نتوانستم خودمو کنترل کنم، باید می‌آمدم و تشکر می‌کردم... 🌱 آیت الله گفت: اینجا بود که من آن یکی دو درصدی که احتمال میدادم این جوان نقش بازی کرده باشد هم به یقین تبدیل شد که واقعا به لطف خدا هدایت شده. ایشان این خاطره را گفتند و باز ما را توصیه به مسلح شدن به کردند... 🌱 حقیقتا مخاطب امروز ما در مدارس و دانشگاه صرفا با آیه و روایت خواندن مسئله اش حل نمیشود و حرف ما را نمیپذیرد بلکه ابتدا باید و عقلایی داشت و از کمک گرفت و در گام های بعد که مخاطب تا حدی مقهور شد از استفاده کرد. 🌱 اما عامل دیگری که نقش بسیار موثری دارد و آیت الله به دلیل تواضعشان به آن اشاره نکردند، چیزی نیست جز رفتار و . چیزی که شاید امروز ما باشد! 🌱 اگر هزاران دلیل عقلی برای شخصی بیاوریم اما طرف مقابل در آنها احساس و یا و یا و... بکند، همه آن هزار دلیل را در سطل زباله خواهد ریخت! او باید حقیقتا در کلام ما، احساس ، ، و بکند. البته که این مسئله استثنائاتی هم دارد اما قاعده کلی همین است. 🌱 مشکل اصلی ما شبهه عقلی نیست! آن است که توسط عده ای خودی و غیرخودی در مخاطب بارگذاری شده، و اجازه نمی‌دهد مخاطب اصلا به حرف های ما گوش بدهد! چه رسد به اینکه بخواهد روی آن فکر کند! از بی اعتمادی این ور، تمام وقت خود را در پیج های معلوم الحال میگذراند که روشن است خروجی آن چه خواهد بود. 🌱 در خاطره آیت الله دقت کنید؛ وقتی ادله را تحویل جوان دادند، او صرفا قبول زبانی میکند اما بعد وقتی با تواضع و اخلاق اسلامی ایشان آشنا میشوند، کاملا فرو میریزد! اشک ریختن جوان جلوی یک غریبه میدانید یعنی چه؟ فضلا اینکه به پایش افتاده باشد! عامل اصلی چه بود؟ آن «» آیت الله جوان را تا کجا برد؟ و این «» با او چه کرد؟ 🌱 «» لزوما تصمیم ساز نیست! عقل فقط راه را نشان میدهد! اما «» حتما جهت‌ها را تغییر می‌دهد! و حرکت ها را بوجود می‌آورد. 🌱 همین رفتار و اخلاق اسلامی است که از یک طرف میشود و از یک طرف با ستون های «» تکمیل می‌شود! چرا که «ادله» در خودآگاه ایشان رژه می‌رود و «» در ناخودآگاه مغفول می‌ماند. 🌱 خلاصه آنکه هزار دلیل محکم عقلی بیاور اما وقتی دل مخاطب را با اخلاق اسلامی به دست نیاورده باشی، فقط آب در هاون کوبیدن است... 🆔https://eitaa.com/TarikhDEF