eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
153 ویدیو
258 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
8⃣2⃣روز بیستم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «شقوق» رسیدند.👇 @TarikhEslam
✅امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. در اینجا بود که فرزدق امام حسین(ع) را ملاقات نمود. امام حسین(ع) از او پرسید : 📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》 ♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی! فرزدق به امام(ع) عرض کرد : 📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》 ♦️دلهای کوفیان با توست و شمشیرهایشان علیه توست!(۱) ابن اعثم می گوید : 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۲) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۳) 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱/ الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣2⃣روز بیست و یکم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «زرود» رسیدند.👇 @TarikhEslam
✅امام حسین(ع) در این روز در منزل زرود فرود آمد. زرود شنزاری بین ثعلبیة و خزیمیة و در مسیر حاجیان کوفه به مکه قرار گرفته  است. در این محل بود که امام حسین(ع) نزدیکی خیمه «زهیر بن قین بجلی» خیمه خود را برافراشتند. پس از آن امام حسین(ع) او را به راه حق دعوت کردند و او به سوی امام راه یافت. همچنین در این منزل، خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و «هانی بن عروه» به امام حسین(ع) رسید. 👤شَیخ مفید می نویسد : دو نفر به نام های «عبدالله بن سلیمان اسدی» و «منذر بن المُشْمعِل اسدی» از قبیله بنی اسد، با کاروان امام حسین(ع) مواجه شدند که از کوفه بر می گشتند، امام حسین(ع) تا این دو تن را دیدند، خطاب به آنان فرمودند : 📋《أَخْبِرْنَا عَنِ اَلنَّاسِ وَرَاءَكَ؟》 ♦️از مردم کوفه برایمان بگو! آنان گفتند : 📋《لَمْ أَخْرُجْ مِنَ اَلْكُوفَةِ حَتَّى قُتِلَ مُسْلِمُ بْنُ عَقِيلٍ وَ هَانِئُ بْنُ عُرْوَةَ وَ رَأَيْتُهُمَا يُجَرَّانِ بِأَرْجُلِهِمَا فِي اَلسُّوقِ》 ♦️هنوز از کوفه خارج نشده بودیم که دیدیم مسلم بن عقیل و هانی بن عروه به شهادت رسیده بودند و در بازار کوفه از پاهایشان آویزان شده بودند.(۱) ابن اعثم می گوید : در این هنگام؛ 📋《فَاستَعبَرَ الحُسَینُ(ع) بَاکِیَاً》 ♦️حضرت(ع) به شدت گریستند و سپس مکرّر فرمودند : 📋《انّا لِلّه و انّا الَیهِ راجِعونَ! رَحمَةُ اللَّهِ عَلیهِمَا》 ♦️رحمت خدا بر آن‌ها باد!(۲) آن دو تن، امام حسین(ع) را سوگند دادند که به کوفه نرود؛ چرا که در آنجا یار و یاوری ندارند. در برابر این درخواست، آل عقیل از امام(ع) خواستند برای انتقام برادرشان به سوی کوفه حرکت کنند. آنان گفتند : 📋《وَ اَللَّهِ لاَ نَرْجِعُ حَتَّى نُصِيبَ ثَأْرَنَا أَوْ نَذُوقَ مَا ذَاقَ》 ♦️به خدا قسم باز نمی گردیم تا اینکه انتقام خون مسلم را بگیریم و قاتلین را به آنچه بر سر مسلم آمد، مبتلا سازیم. امام حسین(ع) قبول کرد و در ادامه فرمود : 📋《لَاَ خَيْرَ فِي اَلْعَيْشِ بَعْدَ هَؤُلاَءِ》 ♦️پس از این خیری در حیات نیست!(۳) 📚منابع : ۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۷۵ ۲)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۶۴ ۳)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۷۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0⃣3⃣روز بیست و دوم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «ثعلبیّه» رسیدند.👇 ✅امام حسین(علیه السلام) شبانه وارد اين منزلگاه شد و به نقلی در این منزل، خبر شهادت مسلم بن عقيل و هانی بن عروه را به ایشان دادند.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆بیست و دوم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری مصادف با شهادت جناب @TarikhEslam
✅میثم بن یحیی معروف به میثم تمار، از یاران با وفا و از حواریون امام علی(ع) بود. به خاطر اینکه خرما فروش بود، ملقب به تمّار شد. میثم ابتدا برده زنی از قبیله بنی‌ اسد بود که امام علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد و وقتی نامش را پرسید، میثم گفت : سالم نام دارم. حضرت(ع) به او فرمود : 📋《أَخْبَرَنِي رَسُولُ اَللَّهِ(ص) أَنَّ اِسْمَكَ اَلَّذِي سَمَّاكَ بِهِ أَبُوكَ فِي اَلْعَجَمِ مِيثَمٌ》 ♦️رسول اکرم(ص) مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن امام علی(ع) را تصدیق کرد و سپس امام(ع) فرمود : 📋《اِرْجِعْ إِلَى اِسْمِكَ اَلَّذِي سَمَّاكَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ دَعْ سَالِماً فَرَجَعَ إِلَى مِيثَمٍ》 ♦️به نام سابقت که رسول خدا(ص) تو را به آن نام نامید، برگرد و سالم را رها کن! میثم نیز چنین کرد و نامش را تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد.(۱) میثم تمّار همچنین از اعضای شرطه الخمیس یعنی سپاه مخصوص امام علی(ع) بود. او صاحب اسرار علی(ع) بود که گاهى مناجات‌هاى آن‌ حضرت(ع) را در نخلستان‌هاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود. میثم خود در این باره می‌گوید: شبی از شب‌ها دیدم مولایم، امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از نماز در مسجد کوفه، به بیرون از کوفه رفت. 📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ!》 ♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا! و آن‌ گاه خودش به تنهایی رفت! 📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً! فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》 ♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی؟!! با آن‌ که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟ به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. 📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》 ♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن می‌گوید! که ناگهان حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟ گفتم : میثم! فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟ عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت. فرمود : آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم : نه! حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا مِيثَمُ! وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ‏، إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي‏، نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ‏، وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي‏، فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ‏، فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي‏》 ♦️ای میثم! در سینه عقده ‌هایست، که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود، با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم.(۲) امام علی(ع) میثم را از چگونگی شهادتش خبر داده بود. شیخ مفید نقل می کند که امام(ع) به او فرموده بود : 📋《إِنَّكَ تُؤْخَذُ بَعْدِي فَتُصْلَبُ وَ تُطْعَنُ بِحَرْبَةٍ، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلثَّالِثِ اِبْتَدَرَ مِنْ مَنْخِرَيْكَ وَ فَمِكَ دَمٌ فَتَخْضِبُ لِحْيَتَكَ، فَانْتَظِرْ ذَلِكَ اَلْخِضَابَ》 ♦️ای میثم! تو پس از من دستگیر می شوی و بر دار آویخته خواهی شد. روز دوم از بینی و دهانت خون جاری می شود که محاسنت به خون رنگین می گردد و روز سوم بر تو نیزه ای زده شود که جان خواهی سپرد، پس متنظر چنین روزی باش. سپس حضرت(ع) محل و موضع دار او را چنین فرمود : 📋《وَ تُصْلَبُ عَلَى دَارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ أَنْتَ عَاشِرُ عَشْرَةٍ، وَ أَنْتَ أَقْصَرُهُمْ خَشَبَةً، وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اَلْمَطْهَرَةِ، وَ أَرَاهُ اَلنَّخْلَةَ اَلَّتِي يُصْلَبُ عَلَى جِذْعِهَا، ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّ اَلْأَمْرَ كَانَ كَمَا قَالَ》 ♦️و جایی که تو را به صلیب می کشند، کنار خانه عمرو بن حریث است، و تو دهمین آن ده تن خواهی بود و چوبه دار تو از همه چوبه ها کوتاه تر خواهد بود و به زمین نزدیک تر است و درخت خرمایی را که تو بر چوب تنه آن بر دار کشیده می شوی، نشانت خواهم داد. سپس حضرت(ع) او را با خود به کنار خانه عمرو بن حریث برد و درخت را به وی نشان داد که بعدها به آن آویخته شد. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
طبق نقلی؛ عبیدالله بن‌ زیاد از طرف یزید بن معاویه، مأمور شد میثم را که می‌ دانست از دوستان و طرفداران جدّی امام علی(ع) است، به دار بیاویزد. در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمی‌گشت، به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. هنگامی که میثم را به دارالاماره آوردند، به عبیدالله گفتند : 📋《هَذَا كَانَ مِنْ آثَرِ اَلنَّاسِ عِنْدَ عَلِيٍّ(ع)!》 ♦️این مرد از نیکوکارترین مردمان و نزدیک‌‌ترین آنان در نزد علی(ع) بود. عبید الله با تعجب گفت : 📋《وَيْحَكُمْ! هَذَا اَلْأَعْجَمِيُّ؟!!》 ♦️وای بر شما! آیا این عجمی؟ گفتند : آری! سپس خطاب به میثم گفت : خداى تو کجاست؟ میثم گفت : 📋《بِالْمِرْصَادِ لِكُلِّ ظَالِمٍ وَ أَنْتَ أَحَدُ اَلظَّلَمَةِ》 ♦️در کمین هر ستم‌کارى است و تو یکى از آن ستم‌کاران هستى! پسر زیاد گفت : 📋《إِنَّكَ عَلَى عُجْمَتِكَ لَتَبْلُغُ اَلَّذِي تُرِيدُ مَا أَخْبَرَكَ صَاحِبُكَ أَنِّي فَاعِلٌ بِكَ》 ♦️تو ای عجمى! به این جرأت رسیده‌‌ای که هر چه خواهى بگوئى؟! آیا مولایت على بن ابی طالب(ع) گفته که من با تو چه خواهم کرد؟! میثم گفت : 📋《أَخْبَرَنِي أَنَّكَ تَصْلِبُنِي عَاشِرَ عَشَرَةٍ أَنَا أَقْصَرُهُمْ خَشَبَةً وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اَلْمَطْهَرَةِ》 ♦️آری! به من خبر داده که تو مرا (زنده) بر دار می‌‌کشی! و من می‌‌دانم بر چوب کدام درخت و در کجا و چگونه به شهادت می‌‌رسم! در این هنگام؛ 📋《أَمَرَ بِمِيثَمٍ أَنْ يُصْلَبَ ..فَلَمَّا رُفِعَ عَلَى اَلْخَشَبَةِ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ حَوْلَهُ عَلَى بَابِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ!..فَجَعَلَ مِيثَمٌ يُحَدِّثُ بِفَضَائِلِ بَنِي هَاشِمٍ》 ♦️عبیدالله ابن‌ زیاد دستور داد که میثم را به صلیب بکشند. هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف میثم، کنار در خانه ابن حریث تجمع کردند و میثم شروع کرد به گفتن فضائل بنی هاشم! به عبیدالله خبر رسید که؛ 📋《قَدْ فَضَحَكُمْ هَذَا اَلْعَبْدُ》 ♦️این مرد در حال مفتضح کردن شماست. ابن زیاد دستور داد : 📋《أَلْجِمُوهُ!》 ♦️بر او لجام بزنید! 📋《فَكَانَ أَوَّلَ خَلْقِ اَللَّهِ أُلْجِمَ فِي اَلْإِسْلاَمِ ..فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ اَلثَّالِثِ مِنْ صَلْبِهِ طُعِنَ مِيثَمٌ بِالْحَرْبَةِ فَكَبَّرَ ثُمَّ اِنْبَعَثَ فِي آخِرِ اَلنَّهَارِ فَمُهُ وَ أَنْفُهُ دَمَاً》 ♦️میثم اولین کسی بود که در اسلام لجام بر دهان او زدند و هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتي فرود آوردند، که در این هنگام میثم تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزي شديد از دهان و بينی اش، در بیست ذی الحجه سال ۶۰ هجری به شهادت رسيد.(۳) شیخ طوسی می نویسد : 📋《فَقُطِعَ لِسَانُهُ وَ تَشَحَطَّ سَاعَةً فِی دَمِهِ ثُمَّ مَاتَ》 ♦️زبان میثم قطع شد و میثم مدتی را در خون خود غلطید و سپس به شهادت رسید.(۴) 📚منابع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۲)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۴)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۸۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽▶️⏹⏸📽▶️⏹⏸📽 🎞سکانسی زیبا از مجادله میثم تمار(ره) با عبیدالله بن زیاد ملعون؛ در قسمتی از فیلم مختارنامه ساخته جناب میرباقری:👆 @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌تصویری از بارگاه و ضریح میثم تمّار در شهر کوفه واقع در عراق :👆 @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در طول تاریخ، زبان سه نفر را به خاطر ارادت به اهل بیت(علیهم السلام) قطع نمودند!👇 1⃣رُشید هجری 2⃣میثم تمّار 3⃣ابن سکّیت @TarikhEslam
1⃣ ✅شیخ مفید می نویسد : «زیاد بن ابیه» بعد از دستگیری «رشید هجری» دستور داد : 📋«إِقطَعُوا يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ وَ أَصلَبُوهُ» ♦️دست و پاهای او را قطع کنید و او را به صلیب بکشید. رشید گفت : 📋«هَيهَاتَ! قَد بَقِيَ لِي عِندَكُم شَئُ أَخبَرَنِي بِهِ أَمِيرُالمُؤمِنِينَ(علیه السلام)» ♦️هیهات! در مورد حکم من از سوی شما، موردی باقی ماند که قبلا امیرالمومنین(علیه السلام) به آن خبر داده بود. در این هنگام، ابن زیاد گفت : 📋«إِقطَعُوا لِسَانَهُ» ♦️زبانش را ببرید! رشید گفت : 📋«أَلآنَ وَاللهِ جَاءَ تَصدِيقُ خَبرِ أَمِيرِالمُؤمِنِينَ(علیه السلام)» ♦️به خدا سوگند که هم اکنون خبر امیرالمومنین(علیه السلام) تصدیق شد.(۱) 📚منبع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣ ✅شیخ مفید می نویسد : بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد، میثم تمّار را دستگیر کرد؛ 📋«أَمَرَ بِمِيثَمَ أَن يَصلُبَ.. فَلَمَّا رُفِعَ عَلَی الْخَشَبَهِ اجْتَمَعَ النَّاسُ حَوْلَهُ عَلَی بَابِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثِِ..فَجَعَلَ ميثَم يُحَدِّثُ بِفَضائِلِ بَني هَاشِمِِ» ♦️عبیدالله ابن‌ زیاد دستور داد که میثم را به صلیب بکشند. هنگامی که میثم بر روی چوب ها رفت، مردم در اطراف میثم، کنار در خانه ابن حریث تجمع کردند و میثم شروع کرد به گفتن فضائل بنی هاشم. به عبیدالله خبر رسید که؛ 📋«قَد فَضَحَكُم هَذَا العَبدُ» ♦️این مرد در حال مفتضح کردن شماست. ابن زیاد دستور داد : 📋«أَلجِمُوهُ» ♦️بر او لِجام بزنید. 📋«فَكانَ أَوَّلَ خَلقِ اللّه أُلجِمَ فِي الإِِسلَامِ.. فَلَمَّا َكانَ يَومُ الثَّالِثِ مِن صُلبِهِ طُعِنَ ميثَمُ بِالحَربَةِ، فَكَبَّرَ ثُمَّ أَنبَعَثَ في آخِرِ النَّهَارِ فَمُهُ وَ أَنفُهُ دَمَاً》 ♦️میثم اولین کسی بود که در اسلام لجام بر دهان او زدند و هنگامی که سه روز به این حالت گذشت، با نيزه ای، بر او ضربتی فرود آوردند، که در این هنگام میثم تکبیر گفت، سپس در آخر روز، پس از خونريزي شديد از دهان و بينی اش، به شهادت رسيد.(۱) شیخ طوسی می نویسد : 📋«فَقُطِعَ لِسَانُهُ وَ تَشَحَطَّ سَاعَةً فِی دَمِهِ ثُمَّ مَاتَ» ♦️زبان میثم قطع شد و میثم مدتی را در خون خود غلطید و سپس به شهادت رسید.(۲) 📚منابع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۲۲ ۲)إختيار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۸۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣ ✅ابن سکیّت معلم فرزندان «متوکل عباسی» بود. نقل شده است که؛ 📋«كَانَ ذَاتَ يَومِِ حَاضَرَا عِندَ المُتَوَكِّلِ إِذ أَقبَلَا، فَقَالَ لَهُ المُتَوَكِّلُ : يَا يَعقُوبَ! أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيكَ، وَلَدَايَ هَذَانِ أَوِ الحَسَنَ(ع) وَ الحُسَينَ(ع)؟ فَقَالَ : وَ اللهِ إنَّ قَنبَرَاً غُلَامَ عَلِي بنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) خَيرُ مِنهُمَا وَ مِن أَبِيهِمِا! فَقَالَ المُتَوَكِّلُ : سَلُّوا لِسَانَهُ مِن قَفَاهُ فَسَلُّوهُ فَمَاتَ رَضِی اللهُ عَنهُ» ♦️روزی متوکل در حالی که فرزندانش نزد او بود، از ابن سکیت پرسید : ای یعقوب! فرزندان‌ من‌ «معتز» و «مؤید» نزد تو عزیزترند یا حسن‌(ع) و حسین‌(ع) فرزندان‌ علی‌ بن ابی طالب(علیهم السلام)؟!! او که تقیه می‌کرد، اختیار از کف‌ داد و در پاسخ‌ گفت‌ : قنبر خادم ‌علی‌(علیه السلام) از تو و فرزندان‌ تو نزد من برتر است‌! متوکل‌ از این‌ گفته‌ چنان‌ برآشفت‌ که‌ در همان لحظه دستور داد، زبان ‌او را از قَفا بیرون‌ کشیدند.(۱)(۲) 📚منابع: ۱)وفیات‌ ابن خلکان‌، ج۶، ص۴۰۰ ۲)معجم رجال الحدیث خوئی، ج۲۱، ص۱۳۹ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣3⃣روز بیست و سوم ماه ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، کاروان به وادی «زُبالة» رسیدند.👇 @TarikhEslam
✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یاران خود به منزل «زباله» رسیدند. شیخ مفید می نویسد : صبح هنگام زمانی که امام حسین(ع) قصد عزیمت از منزلگاه «ثعلبیه» را به سمت «زباله» داشتند، به یاران و جوانان سپاه خود فرمودند : 📋《أَكْثِرُوا مِنَ اَلْمَاءِ!》 ♦️آب فراوان با خود حمل کنید! 📋《فَاسْتَقَوْا وَ أَكْثَرُوا ثُمَّ اِرْتَحَلُوا فَسَارَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى زُبَالَةَ》 ♦️پس آنان آب فراوان با خود برداشتند، سپس به راه افتادند، تا اینکه به منزل «زبالة» رسیدند. طبق این نقل، در این منزل خبر شهادت جناب مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه و همچنین خبر شهادت عبدالله بن یقطر سفیر دیگر امام حسین(علیه السلام)، به حضرت(ع) رسید. در این هنگام؛ امام حسین(ع) بسیار متاثر شدند و طی خطبه ای کوتاه از باب اتمام حجت، خطاب به اصحاب و یاران خویش فرمودند : 📋《قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ》 ♦️خبر دلخراش شهادت مسلم و هانى بن عروه و عبداللّٰه بن یقطر به گوش ما رسيد و معلوم شد شيعيان ما از طريق مكّارى وارد شدند و ما را ذليل ساختند. اينك هر يك از شما كه مى‌خواهد با كمال ميل و رغبت برگردد، از طرف ما هيچ گونه نگرانى نداشته باشد. در این هنگام؛ 📋《فَتَفَرَّقَ اَلنَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا يَمِيناً وَ شِمَالاً حَتَّى بَقِيَ فِي أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ جَاءُوا مَعَهُ مِنَ اَلْمَدِينَةِ وَ نَفَرٍ يَسِيرٍ مِمَّنِ اِنْضَوَوْا إِلَيْهِ》 ♦️مردم كه از اين خبر وحشت‌ اثر با اطلاع شدند دسته دسته به طرف راست و چپ حركت كرده و متفرق شدند و آنها كه باقى ماندند اصحاب آن جناب بودند كه از مدينه ملتزم ركاب شده و كمى از آنها كه در راه شرف حضور دريافته بودند. در ادامه شیخ مفید در تحلیلی از علت اتمام حجت امام حسین(ع) با یاران و اصحاب خود می نویسد : 📋《وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ اَلْأَعْرَابَ اَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ إِنَّمَا اِتَّبَعُوهُ وَ هُمْ يَظُنُّونَ أَنَّهُ يَأْتِي بَلَداً قَدِ اِسْتَقَامَتْ لَهُ طَاعَةُ أَهْلِهِ فَكَرِهَ أَنْ يَسِيرُوا مَعَهُ إِلاَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ عَلَى مَا يُقْدِمُونَ》 ♦️دلیل این کار امام حسین(ع) که ياران خود را از شهادت اين سه رادمرد باخبر ساخت‌، این بود كه مي دانست اين جمعيت از آن نظر پا به پاى او حركت مى‌كنند و آهنگ پيروى دارند كه خيال مى‌كنند، چون به شهرى دربیايند همه مردم شهر سر اطاعت در برابر آن حضرت(ع) فرود مى‌آورند و مطيع اوامرند و بالاخره شكمها از عزا بيرون خواهند آورد. امام حسين(ع) مناسب نمی ديدند که اصحابش را بدون اطلاع از چنين پيش‌ آمدى به چنگال دشمن بيندازد، به همين جهت آنان را از بي وفائى كوفيان باخبر ساخت، تا هر كه می خواهد به مقصد خود روانه شود.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵ @TarikhEslam