✅حُر بن یزید ریاحی با شنيدن سخنان و خطبه های جانسوز امام حسین(ع)، مضطرب و پريشان شد، با ناراحتی نزد عمر بن سعد آمد و به او گفت :
آيا مي خواهي با حسين(ع) بجنگی؟
عمربن سعد با کمال بي شرمی گفت:
📋《إِي وَ اللَّهِ قِتَالًا أَيْسَرُهُ أَنْ تَطِيرَ الرُّءُوسُ وَ تَطِيحَ الْأَيْدِي》
♦️آری، چنان نبردی کنم که کمترين آن، بريده شدن سرها و جدا شدن دستها را به دنبال دارد.
حرّ که دوست نداشت با امام(ع) روبه رو شود، به او گفت : بهتر نيست او را به حال خود واگذاری تا اهل بيت(ع) خود را از اينجا دور کند؟
عمر سعد که جيره خوار عبيدالله بود، در جواب گفت : اگر کار دست من بود، پيشنهاد تو را عملی می کردم، ولی امير اجازه نمی دهد.
حرّ در كنار سربازان ايستاد، به طورى كه لرزه بر اندامش افتاده بود.
حرّ با خود گفت :
📋《وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ أُحْرِقْتُ》
♦️به خدا قسم، خود را در ميان بهشت و جهنم مي بينم، ولي چيزي را بر بهشت ترجيح نخواهم داد، اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند.
حرّ سرانجام در صبحگاه روز عاشورا از لشکر ابن سعد به بهانه آب دادن به اسبش دور شد و در نهایت ندامت و پشیمانی از عملکرد خویش، توبه کنان در حالی که دو دست خود را بر سر گذاشته بود و در نقلی سپر خود را واژگون کرده بود، به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) حرکت کرد.
در حالی که حرّ با خود چنین زمزمه می کرد :
📋《اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِيِّكَ》
♦️بار الها بسوى تو بازگشتم، توبه ام را بپذير كه من دلهاى دوستان تو و فرزندان دختر پيغمبر تو را لرزاندم.
هنگامي که نزد امام(ع) رسيد با ناراحتی و پشيمانی گفت :
جانم فدايت، اي فرزند رسول خدا(ص)، منم کسي که راه را بر تو بستم و سايه به سايه با تو آمده و از تو جدا نشدم و تو را در اين سرزمين پر آشوب نگه داشتم. به خدايي که هيچ معبودی جز او نيست، هرگز گمان نمی کردم اين قوم چنين رفتاری با تو داشته باشند و به حرفهايت گوش نکنند.
به خدا قسم اگر می دانستم نمی پذيرند، درباره ات خطايی مرتکب نمی شدم.
سپس گفت :
📋《أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى! فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》
♦️حال پشيمان و توبه کنان آمده ام، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟
حضرت اباعبدالله(ع) فرمود :
آری، توبه ی تو پذیرفته است.
حرّ گفت :
📋《فَإِذَا كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَيْكَ فَأْذَنْ لِي أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ قَتِيلٍ بَيْنَ يَدَيْكَ لَعَلِّي أَكُونُ مِمَّنْ يُصَافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً(ص) غَداً فِي الْقِيَامَةِ》
♦️از آن جایی که من نخستين كسی بودم كه سر راه بر تو گرفتم، اجازه بفرما تا اوّلين شهيد راه تو باشم، شايد فرداى قيامت از افرادى باشم كه با جدّت محمّد(ص) مصافحه مى كنند.
امام حسین(ع) بعد از شروع جنگ به او اجازه میدان داد.(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، صص۷۸-۸۰
@TarikhEslam
✅در روز عاشورا حب دنیا و حب مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود.
او در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد :
📋《یَا ذُوَیدُ! أَدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمَی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ اِرْتَمَى اَلنَّاسُ وَ تَبَارَزُوا》
♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور!
او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت : گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم.
سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و رسماً جنگ آغاز شد.(۱)
در روز عاشورا عمر بن سعد برای تحریک سربازانش گفت :
📋《یَا خَیْلَ اللّهِ! اِرْكَبِی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِرِی》
♦️ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۲)
کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
زمانى که عمر بن سعد تیر انداخت، سپاه ابن سعد نیز شروع به تیر اندازى کردند.
ابن اعثم می نویسد :
📋《فَلَمَّا رَمَى عُمَرُ اِرتَمَى النَّاسُ وَ أَقبَلَتِ السِّهَامُ کَأَنَّهَا المَطَرُ》
♦️زمانی که ابن سعد تیر انداخت، باران تیر از سوى کوفیان به سوى اصحاب امام حسین(ع) شدت گرفت و امام(ع) فرمود :
📋《قُومُوا رَحِمَكُم اللهُ إلَى المَوتِ الذِّي لَابُدَّ مِنهُ، فَإِنَّ هَذِهِ السِّهَامَ رُسُلُ القَومِ إِلَيكُم》
♦️رحمت خدا بر شما باد که برخیزید و آماده باشید به سوی مرگی که چاره ای از آن نیست و همانا اینها نماینده این قوم به سوى شماست.(۳)
پس از آن، دو سپاه بر یکدیگر حمله کردند و ساعتى از روز را به طور دسته جمعى با یکدیگر جنگیدند، به طورى که تعداد زیادی از اصحاب امام حسین(ع) در همان حمله اول به شهادت رسیدند.
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷
۳)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۸۵
@TarikhEslam
6⃣6⃣شروع نبرد دسته جمعی!👇
✅ابتدای جنگ، حملات به صورت گروهی انجام شد.
طبق بعضی روایات تاریخی، عده زیادی از یاران امام حسین(ع)، در اولین حمله به شهادت رسیدند.
پس از آن، یاران باقی مانده امام حسین(ع) به صورت فردی و یا دو نفری به مبارزه پرداختند.
اصحاب اجازه نمیدادند کسی از سپاه دشمن به امام حسین(ع) نزدیک شود.(۱)
#روز_شمار_عاشورا
📚منبع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹
@TarikhEslam
✅در روز عاشورا، در گیر و دار جنگ، ابوثمامه صائدی وقتی دید وقت نماز ظهر فرا رسیده، نزد امام حسین(ع) رفت و به او عرض کرد :
📋《يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ(ع)! نَفْسِي لَكَ اَلْفِدَاءُ، إِنِّي أَرَى هَؤُلاَءِ قَدِ اِقْتَرِبُوا مِنْكَ، وَ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ تُقْتَلُ حَتَّى أُقْتَلَ دُونَكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ، وَ أُحِبُّ أَنْ أَلْقَى رَبِّي وَ قَدْ صَلَّيْتُ هَذِهِ اَلصَّلاَةَ اَلَّتِي دَنَا وَقْتُهَا》
♦️ای اباعبدالله(ع)، جانم به فدایت! سپاه دشمن به تو نزدیک شده و به خدا سوگند من باید پیش از تو کشته شوم.
اما دوست دارم قبل از اینکه خداوند را ملاقات کنم، نمازی را که اکنون وقتش رسیده، با تو خوانده باشم.
امام حسین(ع) سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود :
📋《ذَكَرْتَ اَلصَّلاَةَ، جَعَلَكَ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ اَلذَّاكِرِينَ! نَعَمْ، هَذَا أَوَّلُ وَقْتِهَا》
♦️نماز را به یادم آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری، وقت نماز است.
آنگاه فرمود :
📋《سَلُوهُمْ أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا حَتَّى نُصَلِّيَ》
♦️به دشمن بگویید مهلتی بدهد تا ما نماز بگزاریم.
در این هنگام، که دشمن از قصد نماز امام حسین(ع) آگاه شد، حصین بن تمیم لعین با طعنه، از آن سوی لشگر دشمن خطاب به سپاه امام حسین(ع) گفت :
📋《إِنَّهَا لاَ تُقْبَلُ!》
♦️نماز شما قبول نیست!
حبیب بن مظاهر در جواب او گفت :
📋《زَعَمْتَ [أَنَّ] اَلصَّلاَةَ مِنْ آلِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) لاَ تُقْبَلُ وَ تُقْبَلُ مِنْكَ يَا حِمَارُ؟!》
آيا نماز خاندان رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلم پذيرفته نمىشود و نماز تو قبول مىشود، اى حمار؟!(۱)
امام حسین(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.
سعید به عنوان سپر مقابل حضرت(ع) قرار گرفت.
📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》
♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲)
و در نقلی دیگر آمده است :
📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》
♦️تیری به سمت امام حسین(ع) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(ع) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود.
پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد.
سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت :
📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》
♦️ای فرزند رسول خدا(ص)!
آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳)
📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》
♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴)
و فرمود :
📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ!
فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》
♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند!
تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵)
نقل شده که؛
📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》
♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخمهای شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶)
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۰
۲)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۰۸
۴)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۰۸
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۱
@TarikhEslam
8⃣6⃣شروع نبرد تن به تن!👇
✅در بين عرب رسم بوده است كه اگر در جنگها، كسي (هل من مبارز) می طلبيد، و خواستار جنگ تن به تن می شد، به خواسته اش احترام می گذاشتند و دسته جمعی با او نمی جنگيدند.
امام حسین(ع) در روز عاشورا، از اين تاكتيك استفاده نموده تا با توجه به قلّت و كم بودن سپاهش، مدت و زمان جنگيدن طولاني تر شود و تك تك ياران امام(ع) حماسه داشته باشند و پيام اين نهضت بر قلب تاريخ با رنگ خون بهتر ثبت گردد و اين با جنگ دست جمعی، دست يافتني نبود، علاوه اين قانون از طرف دشمن رعايت نشد و آنها در مواردي گروهي به جنگ يك فرد مي رفتند و خود اين مي توانست در بيداري عده اي موثر باشد كه لشكر دشمن پايبند حداقل حقوقی انساني هم نبوده است و اين خود در ظهور بيشتر جنايت لشكر دشمن، نقش بيشتري را مي تواند ايفا كند.
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
9⃣6⃣شهادت یاران و اصحاب غیر بنی هاشمی!👇
✅تا زمانی که اصحاب و یاران #امام_حسین_علیه_السلام زنده بودند، اجازه جنگ به بنی هاشم نمی دادند، تا جایی که خود را فدای این خاندان می کردند.
طبق مقاتل؛ اولین شهید از غیر بنی هاشم، قبل از شهادت امام حسین(ع) #مسلم_بن_عوسجه_اسدی_رحمه_الله بود.(۱)
و آخرین شهید غیر بنی هاشمی نیز سوید بن عمرو خثعمی بود.(۲)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۶۴
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۶
@TarikhEslam
0⃣7⃣یاران و اصحاب #امام_حسین_علیه_السلام در کربلا به شهادت رسیدند و حضرت(ع) بر بالين برخی از آنان حاضر شد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
[روی هشتکهای زیر کلیک کنید تا به مقتل یاران امام حسین(ع) دسترسی داشته باشید.]👇
۱) #مسلم_بن_عوسجه_اسدی_رحمه_الله !
📚اللهوف ابن طاووس، ص۶۴
۲) #حر_بن_یزید_ریاحی_رحمه_الله !
📚اللهوف ابن طاووس، صص۱۰۲
۳) #حبیب_بن_مظاهر_رحمه_الله !
📚سفینه البحار محدث قمی، ج۲، ص۲۷
۴) #اسلم_بن_عمرو_ترکی_رحمه_الله !
📚مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۴
۵) #جون_بن_حوی_رحمه_الله !
📚بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۳
@TarikhEslam
1⃣7⃣نوبت به بنی هاشم رسید!👇
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅همانطور که گفته شد، در روز عاشورا اصحاب تا زنده بودند اجازه ندادند کسی از اهل بيت رسول اکرم(ص) به ميدان برود، اما آخرين فرد از اصحاب که به شهادت رسید، شور و ولوله اى ميان جوانان بنی هاشم افتاد.
📋《اِجتَمَعُوا يُوَدِّعُ بَعضُهُم بَعضَاً》
♦️بنی هاشم جمع شدند و شروع كردند با يكديگر وداع كردن و خداحافظى كردن!(۱)
اولین كسى كه از امام حسین(ع) كسب اجازه كرد، حضرت علی اکبر(ع) بود.
در تاریخ طبری نقل شده است که ؛
📋《وَ کانَ اولُ قَتَیلٍ مِن بَنیطَالِب(ع) یَومَئِذٍ؛ عَلَیُّ الأَکبَرُ(ع) بنُ الحُسَینِ(ع) بنُ عَلیِّ(ع)》
♦️نخستين كشته از خاندان ابوطالب(ع) در روز عاشورا، على اكبر(ع)، فرزند حسين(ع) بود.(۲)
در مورد حضرت علی اکبر(ع) آمده است که وقتی علیاکبر(ع) در روز عاشورا به عنوان اولین نفر از بنیهاشم به میدان رفت، امام حسین(ع) هنگام رفتن او، گریست.
📋《ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى》
♦️سپس نگاهى مأيوسانه به علی(ع) انداخت و چشمان خود را به زير افكند و اشک ريخت.
سپس به ایشان بلافاصله اذن میدان داد و فرمود :
📋《اَللهمَّ اشْهَدْ عَلَی هؤُلاءِ، فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ اَشْبَهُ النّاسِ بِرَسولِک مُحَمّدِِ خَلْقاً وَ خُلْقاً و مَنْطِقاً》
♦️خدایا! تو را بر این قوم شاهد میگیرم، در برابر اینها شخصی به رزم آمده که شبیهترین مردم به رسول تو محمد(ص) در خلقت ظاهری و اخلاق باطنی و گفتار است.
و در ادامه فرمود :
📋《اَللَّهُمَّ وَ کنّا اِذَا اشْتَقْنا اِلی رُؤیةِ نَبِیِّکَ نَظَرْنا اِلیهِ》
♦️خدایا! هرگاه ما شیفته دیدار پیامبر(ص) تو می شدیم، به علی اکبر(ع) نظر میانداختیم.(۳)
حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و جانانه جنگید، در حالی که این گونه رجز می خواند :
📋《أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ(ع)،
نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ(ع)》
♦️من علي پسر حسين پسر علي(ع) هستم.
به خانه خدا سوگند كه ما به نبی(ص) نزديكتر و اولي هستيم.(۴)
تشنگی مفرط علی اکبر(ع) او را نزد پدر بازگرداند، در حالی که زخم بسيارى بر تن داشت.
به امام(ع) عرض کرد :
📋《يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي! فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ؟》
♦️پدر جان! تشنگى جانم را به لب رساند و از سنگينى اسلحه آهنين سخت ناراحتم.
آيا جرعه آبى هست؟
امام حسين(ع) گريه کرد و فرمود :
پسر جانم! كمى دیگر به جنگ ادامه بده ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت محمّد(ص) را ملاقات كنى و او با كاسه اى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد؛ آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.
علی اکبر(ع) برای بار دوم به ميدان بازگشت و كارزار عظيمى نمود.
تا اینکه مرة بن مُنقذ لعین سر راه او را گرفت و نيزهاى به او نواخت و او را به زمین انداخت.(۵)
طبق نقل علامه مجلسی حضرت على اکبر(ع) بر روی گردن مرکب افتاد.
📋《فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الى عَسْکَرِ الْأعْداءِ》
♦️اسب او را در میان لشکر دشمن برد.
و بدین ترتیب لشكر دورش را گرفتند.
📋《فَقَطََّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إربَاً إربَاً》
♦️از هر طرف شمشیر به او زدند و او را قطعه قطعه کردند.(۶)
علی اکبر(ع) در این حین پدر را صدا زد :
📋《يَا أَبَتَاهْ! عَلَيْكَ السَّلَامُ! هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا》
♦️پدرم خداحافظ! اين جدّم است كه بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد : هر چه زودتر نزد ما بيا.
سپس ناله ای زد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.
امام حسين(ع) خود را به بالينش رساند و بالای سر او نشست.
📋《وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》
♦️و صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت و فرمود :
📋《یا بُنَیَّ! قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوکَ ما اَجْرَاَهُمْ عَلَی اللهِ وَ عَلی اِنْتِهاکِ حُرْمَتِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️پسرم خداوند قومی را که تو را کشتند را بکشد.
چه جراتی کردند بر خداوند و هتک حرمت رسول خدا(ص)!
📋《وَ عَلی الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفاءُ》
♦️و بعد از تو وای بر دنیا!(۷)
در اين هنگام حضرت زينب(س) از خيمه بيرون دويد، در حالتى كه ندا مى كرد :
📋《يَاحَبيباهُ! يَابْنَ اءَخاهُ! يَا ثَمَرَةَ فُؤادَاه! يَا نُورَ عَينَاه!》
سپس خود را بر روى بدن پاره پاره ی على اكبر(ع) افكند، امام(ع) خواهر را از روى جنازه على اكبر(ع) بلند كرد به نزد زنان برگردانيد.(۸)
سپس به جوانان بنی هاشم فرمود :
📋《اِحمِلُوُا اَخَاکُم》
♦️جنازه برادرتان را به سوی خيمه ها ببريد.(۹)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۲
۲)وقعه الطّف یوسفی غَروّی، ص۲۴۱
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۳
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۴
۷)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴
۸)کتاب عاشورا آیت الله مکارم، ص۴۸۱
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷
@TarikhEslam
2⃣7⃣قاسم(ع) به میدان می رود!👇
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅حمید بن مسلم می گوید :
در روز عاشورا، در صحنه نبرد؛
📋《خَرَجَ عَلَيْنَا غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ فِي يَدِهِ سَيْفٌ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ وَ إِزَارٌ وَ نَعْلَانِ وَ قَدِ انْقَطَعَ شِسْعُ إِحْدَاهُمَا》
♦️ناگهان نوجواني از لشكر حسين(ع) در برابر ما به نبرد برخاست، گويي صورتش پاره ماه بود.
او شمشيري در دست و دستش شمشیری بود و پیراهنی به تن داشت و ازار و نعلینی داشت که بند یکی از آن دو نعلین پاره شده بود.
در این هنگام عمر بن سعد بن نفیل ازدی گفت :
📋《وَ اللَّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيْهِ》
♦️به خدا من به این پسر حمله خواهم کرد.
من به او گفتم :
📋《سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا تُرِيدُ بِذَلِكَ؟
دَعْهُ يَكْفِيكَهُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ الَّذِينَ مَا يُبْقُونَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ》
♦️سبحان الله! تو از این کار چه بهره خواهی برد؟
او را به حال خود واگذار!
این مردم سنگدل که هیچ کس از اینان باقی نگذارند، کار او را نیز خواهند ساخت!
اما وی همچنان در کار خود مصمم بود، تا اینکه به آن جوان حمله ور شد.
📋《فَشَدَّ عَلَيْهِ فَمَا وَلَّى حَتَّى ضَرَبَ رَأْسَهُ بِالسَّيْفِ فَفَلَقَهُ وَ وَقَعَ الْغُلَامُ لِوَجْهِهِ》
♦️آن جوان هنوز روی برنگردانده بود که سر او را چنان با شمشیر زد که آن را از هم شکافت و آن پسر به صورت به زمین افتاد.
در این هنگام جوان فریاد زد :
📋《يَا عَمَّاهْ! فَجَلَّى الْحُسَيْنُ(ع) كَمَا يُجَلِّي الصَّقْرُ ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ أُغْضِبَ》
♦️عموجان!
حسین(ع) مانند باز شکاری لشکر را شکافت و نزدیک او شد.
ابتدا همانند شیر خشمناک حمله کرد و شمشیری به عمر بن سعد بن نفیل زد.
عمر شانه را سپر آن شمشیر کرد و شمشیر دستش را از نزدیک مرفق جدا ساخت.
وی چنان فریادی زد که لشکریان شنیدند و آن گاه حسین(ع) از آن لعین دور شد.
سواران کوفه هجوم آوردند که او را از معرکه بیرون ببرند، که بدن نحسش را اسبان لگدکوب کردند تا اینکه به دوزخ شتافت.
در این هنگام گرد و خاک که برطرف شد، دیدم حسین(ع) بالای سر آن پسر بچه ایستاده است، در حالی که؛
📋《هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلِهِ》
♦️پای بر زمین میسائید و در حال جان دادن بود.
امام حسین(ع) می فرمود :
📋《بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيكَ جَدُّكَ》
♦️دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند و از دشمنان اینان در روز قیامت جدت(ص) می باشد.
سپس امام(ع) فرمود :
📋《عَزَّوَاللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبُكَ أَوْ يُجِيبُكَ فَلَا يَنْفَعُكَ صَوْتٌ وَ اللَّهِ كَثُرَ وَاتِرُوهُ وَ قَلَّ نَاصِرُوهُ》
♦️به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را به آواز بخوانی و او پاسخت ندهد. یا پاسخت دهد، ولی به تو سودی ندهد. آوازی که به خدا ترساننده و ستمکارش بسیار و یار او اندک است.
طبری نقل می کند که در این هنگام ؛
📋《وقَد وَضَعَ حُسَينٌ(ع) صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ》
♦️سپس حسین(ع) سینه خود را بر روی سینه او نهاد.(۱)
📋《ثُمَّ حَمَلَهُ عَلَى صَدْرِهِ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى رِجْلَيِ الْغُلَامِ تَخُطَّانِ الْأَرْضَ فَجَاءَ بِهِ حَتَّى أَلْقَاهُ مَعَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ الْقَتْلَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ》
♦️سپس حسین(ع) او را بر سینه ی خود گرفته و از خاک برداشت، و گویا من می نگرم به پاهای آن پسر که به زمین کشیده می شد.
پس او را کنار فرزندش علی بن الحسین(ع) و دیگر کشته های از خاندان خود به کنار خیمه ها آورد و بر زمین نهاد.
من پرسیدم : این پسر که بود؟
گفتند : او قاسم بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) بود.(۲)
در زیارت ناحیه مقدسه، امام زمان(عج) اینگونه به قاسم بن الحسن(ع) سلام می دهد :
📋《السَّلَامُ عَلَی الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی(ع)، الْمَضْرُوبِ عَلَی هَامَتِهِ، الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِینَ نَادَی الْحُسَینَ(ع) عَمَّهُ، فَجَلَّی عَلَیهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ یفْحَصُ بِرِجْلِهِ التُّرَابَ》
♦️سلام بر قاسم بن حسن بن علی(ع)،
آنكه فرق سرش شكافته شد و فریاد و توانش از او گرفته شد، هنگامی كه عمویش حسین(ع) را صدا زد، عمویش همچون باز شكاری، حاضر شد در حالی كه قاسم با پایش خاك را زیر و رو میكرد و در حال جان كندن بود.(۳)
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۷
۲)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۹۷
۳)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۹۰
@TarikhEslam
✅فرزندان #حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها هم عازم میدان می شوند.👇
1️⃣ #عبدالله_بن_علی_بن_ابی_طالب_رحمه_الله
2️⃣ #جعفر_بن_علی_بن_ابی_طالب_رحمه_الله
3️⃣ #عثمان_بن_علی_بن_ابی_طالب_رحمه_الله
@TarikhEslam
👤عبدالله بن علی بن ابی طالب(علیه الرحمه) :
✅عبدالله(ع) پسر دوم امام علی(ع) و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین(س) است که او را اولین شهید از میان برادرانش عنوان کردهاند.
او را عبدالله اکبر و کنیه اش را ابومحمد نوشتهاند.
عبدالله(ع) نیز مانند برادر بزرگش عباس(ع) مدتی را با پدر بزرگوارش امام علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و مدت طولانی را با امام حسین(ع) زندگی کرد و رشادت، شجاعت، جوانمردی، وفاداری، صبر و مقاومت، پاکبازی و فداکاری و بصیرت در دین را آموخت و خود متخلق به آن صفات گردید.
عبدالله(ع) از آغاز سفر از مدینه تا کربلا همراه برادر بزرگوارش امام حسین(ع) بود و همچون سه برادرش به رغم خواسته امام حسین(ع)، حاضر به ترک او نگردید و اماننامه عبیدالله بن زیاد را که به واسطه شمر آورده شده بود را نپذیرفت.(۱)
بنابر نقل مورخان، عصر روز عاشورا، حضرت عباس(ع) برادران خود عبدالله(ع) و جعفر(ع) و عثمان(ع) را ترغیب کرد، تا قبل از او به میدان بروند و فرمود :
📋《بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص)》
♦️پدر و مادرم فدايتان باد! بپا خيزيد و به ميدان جهاد و دفاع از حق گام پسپاريد؛ به پيش برويد تا بنگرم كه چگونه در راه خدا و پيامبرش اخلاص مىورزيد و در اين راه خيرخواهى مىكنيد.(۲)
در این هنگام؛
📋《فَتَقَدَّمَ عَبدُاللهِ(ع) فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدِيدَاً》
♦️عبدالله(ع) به میدان شتافت و جنگ نمایانی کرد.(۳)
او این گونه رجز میخواند :
📋《اَنَا ابنُ ذِی النَّجدةِ وَ الاَفضَالِ
سَیفُ رَسُول اللهِ ذُو النِّکالِ
ذَاکَ عَلِی الخَیرِ ذُو الفِعالِ
فِی کُّلِ قَومٍ ظاهِرُ الاَحوَالِ》
♦️من پسر مرد دلاور و بخشندهام. آن مرد امام علی(ع) نیکوکار است که شمشیر رسول اکرم(ص) بود و کیفر دهندهای که آثار ترس و رعب از او، در هر جماعتی آشکار است.(۴)
عبدالله(ع) پس از نبردی سخت و از پای درآوردن تنی چند بالاخره با هانی بن شبیب حضرمی به مبارزه پرداخت.
تا اینکه؛
📋《ضَرَبَ هَانِئُ بنُ شَبِيتِ الحَضرَمِي ضَربَتَينِ فَقَتَلَهُ》
♦️بین هانی بن شبیب حضرمی و عبدالله(ع) دو ضربت در میان شان رد و بدل شد، و سرانجام هانی با ضربهای که بر فرق عبدالله(ع) فرود آورد، و او را به شهادت رساند.(۵)
اما در قول دیگری خولی بن یزید اصبحی به عبدالله(ع) نیزه زد و مردی از قبیله بنی تمیم بن دارم او را به شهادت رساند.(۶)
در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله(ع) چنین سلام داده شده است :
📋《السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ اَمیرِ المُؤمِنینَ(ع) مُبلَی البَلاءِ وَ المُنادِی بِالوِلاءِ فی عَرصَةِ کَربَلاءَ المَضروبِ مُقبِلاً وَ مُدبِراً لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ هانِی بنَ ثَُبََیتٍ الحَضرَمِی》
♦️سلام بر عبدالله بن امیرالمؤمنین علی (ع)، آزمایش کننده بلا و منادی ولایت آل رسول (ص) در میدان کربلا، آنکه از پس و پیش ضربهها خورد و زخمها دید. خداوند قاتل او هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند.(۷)
مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است.
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸
۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ج۲، ص۶۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۴)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۴
۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۴۰۷
۶)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳
۷)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰
@TarikhEslam