eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
154 ویدیو
259 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣طبق نقل علامه مجلسی :👇 👤علامه مجلسی می نویسد :👇 عده ای از اصحاب نقل کردند که؛ 📋《لَمَّا رَأَى وَحدَتَه أَتَى أَخَاهُ وَ قَالَ : يَا أَخِي هَل مِن رُخصَةِِ؟》 ♦️وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام حسین(ع) و عرضه داشت : برادر! آيا رخصت جهاد به من مى‏ دهى؟ 📋《فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكَاءً شَدِيدَاً》 ♦️امام حسين(ع) گريه شديدى كرد.  📋《ثُمَّ قَالَ : يَا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 ♦️بعد فرمود : اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد. 📋《فَقَالَ الْعَبَّاسُ : قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 ♦️عباس(ع) عرضه داشت : آقا سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. مي خواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  📋《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) : فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 ♦️امام حسين(ع) فرمود : مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  📋《فَذَهَبَ العَبَّاسُ وَ وَعَظَهُم وَ حَذَرَهُم فَلَم يَنفَعهُم》 ♦️عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 📋《فَرَجَعَ إِلَى أَخَيِهِ فَأَخبَرَهُ》 ♦️عباس(ع) به سوى امام حسين(ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  📋《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》 ♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العطَش! العطَش!  📋《فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ》 ♦️حضرت عباس(ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  📋《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》  ♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》 ♦️او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 📋《وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ》 ♦️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  📋《فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ》 ♦️وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را ريخت.  📋《وَ مَلَأَ القُربَةَ وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَةِ》 ♦️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت و سپس متوجه خيمه‏ ها گرديد.  📋《فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ》 ♦️دشمنان سر راه بر آن حضرت(ع) گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  📋《فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا》 ♦️حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت(ع) را قطع كرد.  📋《فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ》  ♦️آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  📋《فَحَمَلَ القُربَةَ بِأَسنَانِهِ》 ♦️حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.  📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》 ♦️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. 📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》 ♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! 📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》 ♦️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي》 ♦️و فرياد زد : يا اخا ادركنى! 📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》 ♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 📋《وَ قَالَ الحُسَينُ(ع) : الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 ♦️امام حسين(ع) فرمود : يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ ام قليل و اندك شد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج‏۴۵، ص۴۱ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣7⃣ خبر شهادت را به خیمه می رساند!👇 ✅بعد از شهادت حضرت عباس(ع)، امام حسین(ع) دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد و وقتی زنان و دختران دیدند امام(ع) می آید، از همه زودتر حضرت سکینه(س) به جانب پدر آمد و گفت : 📋《أَبَتَا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّی العَبّاسِ(ع)؟!!》 ♦️پدر جان! از عمویم عباس(ع) خبر داری؟ امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه(س) گریه کرد، سپس فرمود : 📋《یَا بِنتَاهُ! اِنَّ عَمَّکَ قَد قُتِل!》 ♦️دخترم! همانا عمویت عباس(ع) کشته شد.(۱) 📚منبع : ۱)ترجمه مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۲۶۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام کرد، به سمت خیمه گاه رفت و صدا زد : 📋《یَا زَینَبُ(س)، یَا اُمَّ کُلثُومِِ(س) یَا سَّكِينَةُ(س) عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ! فَنَادَتْهُ سَّكِينَةُ(س) : یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟! فَقَالَ : کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟!》 ♦️ای زینب(س)، ای ام کلثوم(س) ای سکینه(س) خداحافظ! در این هنگام، حضرت سکینه(س) عرض کرد : ای پدر! آیا تن به مرگ دادی؟ امام حسین(ع) در جواب به او فرمود : چگونه تسلیم مرگ نشود، کسی که یاوری ندارد؟ حضرت سکینه(س) در این هنگام، پدر را به آغوش کشید و عرض کرد : 📋《یَا أَبَهْ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》 ♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان! حضرت(ع) فرمود : 📋《هَیْهَاتَ لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنَامَ فَتَصَارَخنَ النِّسَاءُ فَسَكَتَهُنَّ الحُسَينُ(ع)》 ♦️هيهات! اگر صیادان مرغ قطا را باز مى‏ گذاردند، آرام می گرفت. در این هنگام؛ زنان حرم شيون كردند و حضرت امام حسين(ع) آنها را آرام كرد.(۱) اما در این میان حضرت سکینه(س) آرام نمی گرفت. 📋《هِيَ صَارِخَةٌ وَ کَانَ یُحِبُّهُ حُبَّاً شَدِیدَاً، فَضَمَّهَا إلَى صَدرِهِ وَ مَسَحَ دُمُوعَهَا》 ♦️سكينه(س) همچنان شيون ‏می کرد و امام حسين(ع) از آنجایی که او را بسيار دوست مى ‏داشت، او را به سينه چسبانيد و اشكهايش را پاك كرد.(۲) امام حسین(ع) آماده حرکت شد و قدری فاصله گرفت که در این هنگام، سکینه(س) گریه کنان به حضرت(ع) عرض کرد : 📋《يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ! فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه》 ♦️پدر جان! لحظه ای صبر کن تا از تو بهره ای بگیرم! (تو را خوب ببینم) این وداعی است که بعد از آن دیداری نیست. 📋《وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُمُوعُهَا بِكَمِّهِ وَأَخَذَهَا فَتَرَكَهَا فِي حِجرِه وَ مَسَحَ دُمُوعَها بِكَفِّهِ》 ♦️پس سکینه(س) خود را روی دست و پای پدر انداخت و آنها را می بوسید و گریه می کرد. امام حسین(ع) دلش به حال دخترش سوخت و ایشان نیز گریه کردند و سکینه(س) را به در آغوش کشیدند و به سینه مبارک چسبانید و پیشانی او را بوسید و اشکهایش را با دست مبارکش و سر آستین پاک کرد.(۳) در این هنگام که امام(ع) کاملا از این صحنه پریشان شده بود، خطاب به دخترش فرمود : 📋《سَیَطُولُ بَعدِی یَا سَکِینَةَ فَاعْلَمِی مِنْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَانِ》 ♦️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.‌ ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری!(۴) در نقل دیگری آمده است که هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، خطاب به آنان فرمود : 📋《یَا اُخْتَاهُ! یَا اُمَّ کُلْثُومِِ! وَاَنْتِ یَا زَینَبُ وَ اَنْتِ یَا رُقَیّةُ وَ اَنـْتِ یا فاطِمَةُ، وَ اَنْتِ یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقَقْنَ عَلَیَّ جَیبَاً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهَاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْرَاً》 ♦️ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۵) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۳)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ج۱، ص۲۸۵ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅وقتی امام حسین(ع) بدن‌هاى پاك و پاره پاره‏ یارانش را دید كه بر روى خاك كربلا افتاده است و دیگر كسى نمانده است كه از او حمایت كند و نیز بی‌ تابى اهل‌بیت(ع) را مشاهده فرمود، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود : 📋《هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟ هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟》 ♦️آیا یارى کننده‌‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟ آیا کسى هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏‌شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ در این هنگام که امام حسین(ع) استنصار می‌کرد. 📋《فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ》 ♦️وقتی نداى استغاثه امام حسین(ع) به اهل خیام رسید، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست.(۱) این استغانه ی امام(ع) در دل دشمن اثرى نگذاشت. از همین رو امام(ع) مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمود : اى حبیب بن مظاهر! و اى زهیر بن قین! و اى مسلم بن عوسجه! اى دلیران و اى پا در ركابان روز كارزار! 📋《فَلا تُجیبُونِی وَادْعُوکُم فَلا تَسمَعُونِی! وَ اَدعُوكُم فَلَا تُجيِبُونَ؟! وَ اَنتُم نِيَامُ اَرجُوُكُم تَنتَبِهُونَ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(ص) فَقَدْ عَلاهُنَّ مِن بَعدِکُم النُّحُولُ! فَقُومُوا عَنْ نَوْمَکم، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ آل الرَّسُولِ(ص) الطُغَاةَ اللّئامَ》 ♦️چرا شما را ندا مى‏ كنم ولى كلام مرا نمى‌شنوید؟! شما را فرا مى‏ خوانم، ولى مرا اجابت نمى‌كنید؟! پس اینان زنان آل رسولند که پس از شما یاوری ندارند. از خواب برخیزید ای کریمان و در برابر این عاصیان پست از آل رسول(ص) دفاع کنید.(۲) سپس امام(ع) راهی میدان نبرد شد و شمشیر از نیام کشید و مبارز طلبید. و چندین بار رجز خواند و در قسمتی از رجزهایشان فرمودند : 📋《أَنَا ابْنُ عَلِیِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ، کَفَانِی بِهَذَا مَفْخَراً حِینَ أَفْخَرُ، وَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ أَکْرَمُ مَنْ مَضَى، وَ نَحْنُ سِرَاجُ اللَّهِ فِی الْخَلْقِ نَزْهَرُ، وَ فَاطِمُ أُمِّی مِنْ سُلَالَةِ أَحْمَدَ، وَ عَمِّی یُدْعَى ذَا الْجَنَاحَیْنِ جَعْفَرُ، وَ فِینَا کِتَابُ اللَّهِ أُنْزِلَ صَادِقاً، وَ فِینَا الْهُدَى وَ الْوَحْیُ بِالْخَیْرِ یُذْکَرُ، وَ نَحْنُ أَمَانُ اللَّهِ لِلنَّاسِ کُلِّهِمْ، نُسِرُّ بِهَذَا فِی الْأَنَامِ وَ نَجْهَرُ، وَ نَحْنُ وُلَاةُ الْحَوْضِ نَسْقِی وُلَاتَنَا، بِکَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَیْسَ یُنْکَرُ، وَ شِیعَتُنَا فِی النَّاسِ أَکْرَمُ شِیعَةٍ، وَ مُبْغِضُنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَخْسَرُ》 ♦️من پسر علی طاهر(ع)، از آل هاشم هستم. اگر بخواهم فخر کنم همین افتخار مرا کافی است. و جدّ من رسول الله(ص) ارجمندترین پیامبران است و ما مشعل فروزان الهی برای هدایت خلق هستیم. و مادرم فاطمه زهرا(س) از سُلاله پیامبر(ص) است و عمویم جعفر طیار، صاحب دو بال نامیده شده است. در خاندان ما کتاب الهی، قرآن نازل شده است که صادق است،‌ و در خاندان ما هدایت و وحی الهی به نیکی یاد می‌شود. و ما امان الهی برای همه مردم در آشکار و پنهان هستیم. و ما صاحب حوض کوثریم و محبان خود را با پیاله رسول الله(ص) سیراب می‌کنیم،‌ و در این کار هیچ انکاری وجود ندارد. پیروان ما در بین مردم بهترین پیروان هستند، و مبغض ما در روز قیامت زیان‌کاران خواهند بود.(۳) سپس شروع به نبرد کرد و هر که در برابرش قرار گرفت، به خاک هلاکت می افتاد؛ عده زیادی از نیروهای دشمن را به جهنم فرستاد تا وقتی که دیگر هیچ‌کس جرأت به میدان آمدن نداشت.  فرياد عمر سعد بلند شد كه مادرتان به عزايتان بنشيند، به مبارزه كي رفته ايد؟ 📋《هَذَا ابنُ قَتَّالِ العَرَبُ! فَاحمِلُوُا عَلیَه مِن کُلِّ جَانِبِ!》 ♦️اين پسر كشنده عرب، علي بن ابيطالب(ع) است! از هر طرف او را احاطه کنید و به تنهايي به جنگ او نرويد.(۴) امام حسین(ع) به تنهایی، ساعاتی چند با دشمن مبارزه کردند و به هر طرف حمله می‌کردند گروهی را به هلاکت می‌رسانید. هرگاه برای آن حضرت(ع) فرصتی به دست می‌آمد، به خیمه‌ها بر می‌گشتند و با حضور خود، کودکان و زنان بی پناه را تسلی می‌دادند و بار دیگر با آنان خداحافظی می‌کرد. تا اینکه امام(ع) برای آخرین بار برای وداع به خیمه ها آمد. 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶ ۲)معالی السبطین مازندرانی، ج۲، ص۱۷ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۴۹ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در روز عاشورا هرگاه برای امام حسین(ع) فرصتی به دست می‌آمد، به خیمه‌ها بر می‌گشتند و با حضور خود، کودکان و زنان بی پناه را تسلی می‌دادند و بار دیگر با آنان خداحافظی می‌کرد. تا اینکه امام(ع) برای آخرین بار برای وداع به خیمه ها آمد. و پس از توصیه اهل بیتش به سکوت، با خواهران، زنان، فرزندان و کودکان خویش وداع کرد. درخواست کرد که پیراهنی برایش بیاورند. فرمود : 📋《ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ》 ♦️برایم جامه کهنه‏‌اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‌‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. 📋《فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا》 ♦️حضرت(ع) چند جای این لباس را پاره و سوراخ کرد تا کسی آن را نبرد. ولی همان را هم بردند.(۱) حضرت(ع) سپس با یکایک زنان حرم خداحافظی کردند. و بعد بر بالین امام سجّاد(ع) حاضر شد. آنگاه امام(ع) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود : 📋《یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ》 ♦️اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است. سپس به فرزندش فرمود : 📋《یا وَلَدی! بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ : إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى‏ شَهیداً فَابْکُوهُ》 ♦️فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.(۲) در این حین اهل بیت، زنان، دختران، کودکان، همه دویدند و حلقه وار ابی عبدالله(ع) را محاصره کردند. بعضی از بچه ها فریاد العطش زدند و آب خواستند و وقتی جراحات و زخم های بدن حضرت را دیدند، صیحه زدند. 📋《وَ صَحِنَ النِسوَهُ وَ لَطَمنَ وُجوهَهُنَّ》 ♦️و به صورت های خودشان لطمه زدند.(۳) سپس ندا زدند : 📋《يَا سُكَيْنَةُ، يَا فَاطِمَةُ، يَا زَيْنَبُ، يَا أُمَّ كُلْثُومٍ، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَامُ》 ♦️ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم، خداحافظ شما!(۴) سپس حضرت(ع) عازم میدان شد. 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۴ ۲)معالی السبطین مازندرانی، ج۲، ص۲۰ ۳)وقعه الطف یوسفی غروی، ص ۲۶۰ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۴۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در ابتدای کار مردى از سپاه دشمن به نام ابوالحتوف تیرى به سوى امام(ع) رها کرد. تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید و خون بر چهره و محاسن امام(ع) جارى شد، عرض کرد : 📋《اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى‏ ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً》 ♦️خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‏‌رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.(۱) سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‏‌رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‌‏افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى‌‏بارید و بر بدن امام(ع) مى‌‏نشست و مى‏‌فرمود : 📋《یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ》 ♦️اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر(ص) بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‏‌اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى‏‌برید انتقام مرا از شما بگیرد. 📋《یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ》 ♦️خداوند نزاع و اختلاف در میانتان مى‌‏افکند و خونتان را مى‌‏ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى‏ سازد.(۲) امام(ع) همچنان مى‌‏جنگید تا آن که زخم‌‏هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام(ع) اصابت کرد و فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ》 ♦️به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا!(۳) 📋《فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 ♦️در همان حال که حضرت(ع) ایستاده بودند، سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت(ع) اصابت نمود، امام(ع) پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(ع) نشست. امام (دعاى قربانى خواند) و فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى‏ مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)》 ♦️به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا(ص). آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد : 📋《إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ》 ♦️خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‏‌کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست. سپس تیر را بیرون کشید و خون همچون ناودان جارى شد.(۴) حضرت(ع) دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود : 📋《هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى‏ أَلْقى‏ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ : یا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ!》 ♦️آرى، به خدا سوگند! مى‌‏خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم : اى رسول خدا(ص)! فلان و فلان مرا شهید کردند.(۵) امام(ع) بر روی مرکب نشسته بود و بر نیزه خود تکیه کرده بودند که در این لحظه تاب و توان امام(ع) رفت و از اسب به زمین افتاد ولی به زحمت مجدد برخاست. امام محمد باقر(ع) می فرماید : 📋《لَقَد قُتِلَ بِالسَّیف وَ السَّنان وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ وَ بِالعَصا وَ لَقَد أوطئوه الخِیل بَعدَ ذلک》 جدّم ابی عبدالله را با شمشیر، با نیزه، با سنگ، با چوب، با عصا کشتند، و بعد هم اسب بر بدن او تاختند.(۶) 📚منابع : ۱)المصباح کفعمی، ص۶۲۲ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۵۲ ۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۱ ۴)اللهوف ابن طاووس، صص۱۲۰-۱۲۱ ۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۹۱ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) بعد از نبرد، با زخم ها و جراحات زیاد، لحظات آخر عمر شریف خود را سپری می کرد، در این هنگام؛ 📋《صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ : مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ؟》 ♦️شمر لعین بر اصحاب خود، نعره زد و گفت : درباره‌ی این مرد منتظر چه هستید؟ 📋《وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ(ع) زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً کَبَا بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ》 ♦️از هر طرف بر امام حسین (ع) حمله‌ور شدند و زرعه بن شریک، ضربتی بر کتف امام(ع) زد. امام(ع) هم ضربتی بر او وارد کرد و او را نقش زمین ساخت. مرد دیگری با شمشیر بر گردن مقدّس امام(ع) ضربت زد که حضرت(ع) با صورت بر زمین غلتید و دیگر ناتوان شده بود. در این هنگام؛ سنان بن انس نیزه‌ای بر گلوگاهش زد. نیزه را بیرون کشید و دوباره بر سینه‌ی آن حضرت زد. 📋《ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ وَ جَلَسَ قَاعِداً، فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ : هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی》 ♦️سپس سنان دوباره تیری در کمان نهاد و بر حنجره‌ی حضرت زد و امام(ع) افتاد. ناچار روی زانوها نشست و تیر را از گلو بیرون کشید و دو دست خود را کنار هم زیر گلو گرفت. پر از خون شد، سر و صورت خویش را به خون رنگین کرد، در حالی که می‌فرمود : خدا را این‌گونه آغشته‌ی به خونم دیدار خواهم کرد، در حالی که حقّ مرا غصب کرده‌اند. 📚منبع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در مقاتل آمده است که امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا؛ 📋《وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》 ♦️توان ایستادن نداشت و از جنگ باز ایستاد و سپس دعای قربانی خواند و فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 سپس سر مبارک را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود : 📋《إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ》 ♦️خدایا! تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند. 📋《ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ》 ♦️در همان لحظاتى که امام حسین(ع) در شهادتگاه خود با لب تشنه، در حالی که همچنان خون از او می رفت و ضعیف گشته بود و غرق در خون شده بود، دشمن قدری توقف نمود و سپس همگی به سمت ایشان یورش بردند. در این هنگام؛ 📋《فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ(ع) فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ(س) لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ : لَا أُفَارِقُ عَمِّی!》 ♦️عبدالله فرزند امام حسن مجتبی(ع) از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین(ع) رسانید تا عمو را یارى کند. در این هنگام؛ عمه اش زینب کبری(س) خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که : به خداى سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! 📋《فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع)  فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ : وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ! أَ تَقْتُلُ عَمِّی؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى : یَا عَمَّاهُ! فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ : یَا ابْنَ أَخِی! اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ》 ♦️در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام بحر بن کعب به سوى امام حسین(ع) روى آورد، که عبدالله فریاد بر آورد : هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که : عمو جان مرا دریاب! امام حسین(ع) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود : یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت. 📋《فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ فَقَالَ الْحُسَیْنُ(ع) : اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً》 ♦️پس آن گاه حرمله گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! امام حسین(ع) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، عبدالله را در آغوش گرفت، و به آسمان رو کرد و فرمود : بار خدایا! اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار بده و هرگز از آنان خشنود و راضی مباش!(۱)(۲) 📚منابع : ۱)مثیر الأحزان ابن نما حلی، ص ٧٣ ۲)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ص ٢٠٨ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅لحظات آخر حیات امام حسین(ع) بود و امام(ع) یکّه و تنها مشغول جنگ کردن بود. 📋《فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》 ♦️امام(ع) در حالى که ضعف از جنگ بر وى عارض گردیده بود، لحظه‏ اى براى استراحت توقّف نمود. 📋《فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 ♦️در همان حال سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت اصابت نمود، امام(ع) پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(ع) نشست. سپس فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص》 سپس دستها را به سمت آسمان بالا برد و فرمود : 📋《إِلَهِی! أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ》 ♦️خداوندا! تو مى‏ دانى که اینان مردى را مى‏ کشند که بر گستره ی زمین جز او فرزند دختر پیامبر(ص) نیست! سپس تیر را از پشت سر درآورد. 📋《فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ》 ♦️در حالی که خون مانند ناودان از بدنش فوران می کرد.(۱) حضرت(ع) دیگر توان جنگ نداشت و به زحمت خود را ایستاده نگه داشته بود، که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمه‌های آن‌ حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه‌های امام(ع) را داشتند. امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند : 📋《وَيْلَكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ! اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ!》 ♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید. شمر گفت : حسین! چه می گویی؟!! امام(ع) فرمود : 📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》 ♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ها حمله نکنید. پس شمر ملعون گفت : 📋《لَکَ ذلِکَ یَابنَ فَاطِمَه(س)!》 ♦️ای فرزند فاطمه(س)! حق با توست. پس در جنگیدنِ با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.(۲) شمر خود را به امام(ع) نزدیک کرد. امام(ع) به زمین افتاد و در حالی که خون تمام صورت و محاسنش را گرفته بود. 🏴در زیارت ناحیه مقدسه که منسوب به امام زمان(عج) می باشد، آمده است : 📋《وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِکَ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِکَ، بِیَدِهِ، ذابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ》 ♦️شمر بر روی سینه ات نشسته بود و شمشیرش را بر گلوگاه تو گذاشته بود و محاسن غرقه به خون تو را، بدست گرفت و با شمشیر تیزش سر از بدنت جدا می‌کرد.(۳) در این حالت امام(ع) که خون چشمان مطهّرش را گرفته بود، دید سینه ی مطهّرش سنگین شده! فرمود : كیستی؟ 📋《لَقَد ارتَقَیتَ مُرتَقَیً عَظیمَاً طَالِماً قَبَّلَه رَسُولُ اللهِ(ص)》 ♦️جای بلندی نشستی! آن جایگاه بوسه گاه مكرّر پیغمبر(ص) بود‌. شمر خود را معرفی کرد. مام(ع) خطاب به آن ملعون فرمود : 📋《یا شِمرُ! تَقتُلُنُی وَلَم تَعرِف مَن انَا؟》 ♦️ای شمر! مرا می کشی و نمی دانی کیستم؟  شمر گفت : می دانم و تو را نیک می شناسم، جد و پدر و مادرت را از همه بهتر می شناسم. پس دشنامی به حضرت(ع) داد و سپس گفت :  تو را می کشم و اصلا در دل ترس ندارم! 📋《فَضَرَبَ بسَیِفِه ثُمَّ اجَتَزَّ رَأسَه الشَرَیفَ قَفاءً》 ♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام(ع) را از قفاء برید.(۴) 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۰ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱ ۳)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۵ ۴)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۲، ص۳۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا