✍پاسخ :
درباره محلّ دفن سر مبارك امام حسين(ع) به خصوص و سرهاى ديگر شهداى كربلا به صورت عموم، در كتابهاى تاريخى شيعه و اهل سنّت و نيز منابع روايى شيعه اختلاف فراوانى مشاهده مى شود.
البته اقوال نقل شده نياز به بررسى دارد اما هم اكنون مشهورترين قول كه مورد قبول جامعه شيعى قرار گرفته آن است كه سر مبارك پس از چندى به بدن ملحق شد و در سرزمين كربلا مدفون گرديد.
براى آگاهى بيشتر به بيان اين اقوال مى پردازيم :
1⃣كربلا :👇
♦️اين نظر ديدگاه مشهور بين علماى شيعه است و علامه مجلسى به اين شهرت اشاره كرده است.(۱)
♦️شيخ صدوق با نقل روايتى، الحاق سر به بدن در كربلا را از قول فاطمه دختر على(ع) و خواهر امام حسين(ع) نقل كرده است.(۲)
اما درباره كيفيت و چگونگى الحاق ديدگاه هاى مختلفى ابراز شده است.
♦️برخى همانند سيد بن طاووس آن را امرى الهى مى داند كه خداوند با قدرت خود و به صورت معجزه انجام داده است.
وى از چون و چرا درباره آن نهى كرده است.(۳)
♦️برخى ديگر چنين گفته اند :
امام سجاد (ع) در بازگشت در روز اربعين(۴) يا روزى غير از آن، سر را در كربلا در كنار بدن دفن كرد.(۵)
اما اينكه آيا دقيقاً سر به بدن ملحق شد و يا در كنار ضريح و در نزديكى بدن دفن شد، عبارت روشنى در دست نيست و در اينجا نيز سيد بن طاووس چون و چرا را نهى كرده است.(۶)
♦️عده اى نیز گفته اند :
پس از آنكه سر را در زمان يزيد سه روز به دروازه دمشق آويزان كردند، پايين آورده و آن را در گنجينهاى از گنجينه هاى حكومتى گذاشتند و تا زمان سليمان بن عبدالملك در آنجا بود.
سپس وى آن را بيرون آورده و پس از تكفين، آن را در گورستان مسلمانان در دمشق دفن كرد.
پس از آن جانشين وى عمر بن عبدالعزيز (حكومت۹۹ تا ۱۰۱ قمری) آن را از گورستان درآورده و معلوم نشد كه با آن چه كرد اما با توجه به تقيد او به ظواهر شريعت، به احتمال فراوان آن را به كربلا فرستاده است.(۷)
در پايان متذكّر مى شويم كه برخى از دانشمندان اهل سنّت مانند شبراوى، شبلنجى و سبط ابن حويزى نيز اجمالًا پذيرفته اند كه سر در كربلا دفن شده است.(۸)
2⃣نجف اشرف : 👇
♦️از عبارت علّامه مجلسى و نيز با پژوهش در روايات چنين به دست مى آيد كه رأس مبارك در نجف اشرف و در كنار قبر حضرت على (ع) دفن شده است.(۹)
رواياتى همانند سلام دادن امام صادق(ع) به همراه فرزندش اسماعيل، بر امام حسين (ع) پس از نماز خواندن بر جدشان حضرت على(ع) در نجف به صراحت و روشنى وجود سر را در نجف تا زمان امام صادق(ع) ثابت مى داند.(۱۰)
♦️روايات ديگرى نيز همين مطلب را تأييد مى كند به گونه اى كه حتى در كتابهاى شيعه، زيارتى براى سر امام(ع) در نزد قبر امام على(ع) نقل شده است.(۱۱)
درباره كيفيت انتقال سر به اين مكان، از قول امام صادق(ع) چنين نقل شده است :
يكى از دوستداران اهل بيت(ع) در شام آن را سرقت كرد و به كنار قبر حضرت على (ع) آورد.(۱۲)
البته اشكال اين ديدگاه آن است كه قبر حضرت على(ع) تا زمان امام صادق(ع) براى همگان شناخته شده نبود.
♦️در روايتى ديگر آمده است :
پس از آنكه سر مدّتى در دمشق بود، به كوفه نزد ابن زياد برگردانده شد و او از ترس شورش مردم، دستور داد كه آن را از كوفه خارج كرده و در نزد قبر حضرت على (ع) دفن كنند.(۱۳) اشكال ديدگاه قبلى به اين ديدگاه نيز وارد است.
3⃣ كوفه :👇
سبط ابن جوزى اين ديدگاه را ابراز كرده و گفته است :
عمرو بن حريث مخزومى آن را از ابن زياد گرفت و پس از غسل، تكفين و خوشبو كردن، سر را در خانه خود دفن كرد.(۱۴)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
4⃣مدينه :👇
ابن سعد صاحب طبقات الكبرى اين ديدگاه را پذيرفته و چنين بيان كرده است :
يزيد سر را براى عمرو بن سعيد حاكم مدينه فرستاد و او پس از تكفين، آن را در قبرستان بقيع در كنار قبر مادرش فاطمه (س) دفن كرد.(۱۵)
اين ديدگاه به وسيله تعدادى ديگر از دانشمندان اهل سنّت (مانند خوارزمى، در مقتل الحسين (ع) و ابن عماد حنبلى در شذرات الذهب) پذيرفته شده است.(۱۶) اشكال مهم اين ديدگاه آن است كه قبر حضرت فاطمه(س) معلوم نبوده تا در كنار آن دفن شود.
5⃣شام :👇
شايد بتوان گفت :
بيشترين گزارشهاى اهل سنّت، حكايت از دفن سر در شام مى كند كه معتقدان به اين ديدگاه نيز در ميان خود اختلاف داشته و اقوال مختلفى ابراز كرده اند همچون :
۱)در كنار دروازه فراديس كه بعدها مسجد الرأس در آن ساخته شد.
۲)در باغى در كنار مسجد جامع اموى
۳)در دارالاماره
۴)در گورستانى در دمشق
۵)در كنار دروازه توما(۱۷)
6⃣ رِقّة :👇
رقّه شهرى در كنار فرات بوده كه گفته شده است :
يزيد سر امام (ع) را براى آل ابى محيط خويشان عثمان كه در آن زمان در اين شهر ساكن بودند فرستاد و آنها، آن را در خانهاى دفن كردند كه بعدها آن خانه به مسجد تبديل شد.(۱۸)
7⃣ مصر (قاهره) :👇
نقل شده است :
خلفاى فاطمى كه از آغاز نيمه دوم قرن چهارم تا آغاز نيمه دوم قرن هفتم در مصر حكم مى راندند و پيرو مذهب شيعى اسماعيلى بودند سر مبارك امام حسين(ع) را از دروازه فراديس شام، به عسقلان و سپس به قاهره منتقل كردند و بر آن مقبره معروف به تاج الحسين(ع) را پس از سال ۵۰۰ بنا كردند.(۱۹)
مقريزى سال دقيق انتقال سر از عسقلان به قاهره را سال ۵۴۸ دانسته و گفته است :
هنگام بيرون آوردن سر از عسقلان چنين مشاهده شد كه خون آن هنوز تازه و نخشكيده است و بويى همچون مشك از آن به مشام مىرسد.(۲۰)
علامه سيدمحسن امين عاملى (از دانشمندان معاصر شيعه) پس از نقل انتقال سر از عسقلان به مصر مى گويد: «در محلّ دفن سر بارگاه بزرگى ساختند و در كنار آن نيز مسجدى بزرگ بنا كردند. من در سال ۱۳۲۱ قمری آنجا را زيارت كرده و مردان و زنان زيادى را در حال زيارت و تضرع در آن مكان ديدم.
سپس مى گويد :
شكى در انتقال سرى از عسقلان به مصر وجود ندارد اما اينكه آن سر از آن امام(ع) يا شخص ديگرى بوده، جاى شك است(۲۱)
علامه مجلسى(ره) نيز به نقل از گروهى از مصريان، به وجود بارگاهى عظيم در مصر با نام «مشهد الكريم» اشاره مى كند.(۲۲)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۵
۲)بحارالانوار مجلسی ،ج۴۵، ص۱۴۰ به نقل از امالى شیخ صدوق، ص۲۳۱
۳)اقبال الاعمال ابن طاووس، ص۵۸۸
۴)کتاب تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهداء طباطبایی، ج۳، ص۳۰۴
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۲۳۲
۶)اقبال الاعمال ابن طاووس، ص۸۸۵
۷)مع الركب الحسينى(ع) امینی، ج۶، ص۳۲۴ به نقل از مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۲، ص۷۵
۸)مع الركب الحسينى امینی، ج۲، ص۳۲۵
۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۵
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۷۸ به نقل از كامل الزيارات ابن قولویه، ص۳۴ و الكافى شیخ کلینی، ج۴، ص۵۷۱
۱۱)مع الركب الحسينى امینی، ج۶، ص۳۲۵
۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۵
۱۳)بحارالانوار مجلسی،ج۴۵، ص۱۷۸
۱۴)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۹ به نقل از مع الركب الحسينى امینی، ص۳۲۹
۱۵)الطبقات ابن سعد، ج۵، ص۱۱۲
۱۶)مع الركب الحسينى امینی، ج۶، ص۳۳۰
۱۷)مع الركب الحسينى امینی، ج۶، ص۳۳۱
۱۸) مع الركب الحسينى امینی، ج۶، ص۳۳۴ به نقل از تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۶۵
۱۹)البداية و النهاية شهرستانی، ج۸، ص۲۰۵
۲۰)مع الركب الحسينى امینی، ج۶، ص۳۳۷
۲۱)لواعج الاشجان عاملی، ص۲۵۰
۲۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۴۴
🌐منبع : سایت عاشورا
@TarikhEslam
7⃣0⃣1⃣روز سیزدهم محرم سال۶۱ هجری سخنرانی عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه!👇
✅عبیدالله بن زیاد برای زهر چشم نشان دادن به مخالفان و اظهار پیروزی و شادمانی در شهادت امام حسین(ع) و یارانش، در مسجد کوفه برای مردم سخنرانی کرد.
عبیدالله در این مجلس به مقام شامخ حضرت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) اسائه ی ادب و بیحرمتی کرد و گفت :
📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَظْهَرَ اَلْحَقَّ وَ أَهْلَهُ، وَ نَصَرَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ وَ حِزْبَهُ وَ قَتَلَ اَلْكَذَّابَ اِبْنَ اَلْكَذَّابِ: اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ شِيعَتَهُ!》
♦️خدای را سپاس که حق و اهلش را ظاهر کرد، امیرالمومنین یزید بن معاویه و حزبش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو حسین بن علی(ع) و پیروانش را کشت.(۱)
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_کوفه
📚منبع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۹
@TarikhEslam
8⃣0⃣1⃣عبدالله بن عفیف ازدی پاسخ عبیدالله را می دهد و سرانجام به شهادت می رسد!👇
#عبدالله_بن_عفیف_ازدی_رحمه_الله
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_کوفه
@TarikhEslam
✅عبدالله بن عفیف اهل کوفه و از قبیله ازد و از اصحاب امام علی(ع) بود و در جنگهای جمل و صفین حضور داشت.
بلاذری می نویسد :
📋《وَ كَانَت عَينُهُ اليُسرَى ذَهَبَت يَومَ الجَمَلِ وَ اليُمنَى يَومَ صَفَّينِ وَ كَانَ لَايُفَارِقُ المَسجِدَ الأَعظَمِ》
♦️او در جنگ جمل چشم چپ و در جنگ صفین چشم راست خود را در رکاب امام علی(ع) از دست داد.(۱)
عبدالله از خصیصین و هواداران جدّی امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود.
بعد از شهادت امام علی(ع) از یاران امام حسن مجتبی(ع) بود و در زمان امام حسین(ع) در قیام مسلم بن عقیل(ع) از حامیان مسلم به شمار میرفت.
او همچنین از عبّاد زمان خویش بوده که مورخان در احوالات او نوشته اند :
📋《كَانَ لاَ يَكَادُ يُفَارِقُ اَلْمَسْجِدَ اَلْأَعْظَمَ يُصَلِّي فِيهِ إِلَى اَللَّيْلِ》
♦️عبدالله هیچ گاه از مسجد اعظم کوفه جدا نمىشد و تا شب در آن نماز مىخواند.(۲)
عبدالله در کربلا حضور نداشت و به خاطر سالخوردگی و نابینایی، توفیق یاری امام حسین(ع) را نیافت.
اما روزی که برای عبادت همیشگی خود به مسجد کوفه رفته بود، متوجه شد که سرهای شهدای کربلا را به همراه اسیران اهل بیت(ع) وارد کوفه کرده اند و عبیدالله بن زیاد نیز این سخنان را بر منبر کوفه به زبان می آورد.
این حرف با عکس العمل شدید عبدالله بن عفیف مواجه شد و هنوز سخن ابن زیاد تمام نشده بود که عبدالله بن عفیف ایستاد و اعتراض کرد و گفت :
📋《إِنَّ اَلْكَذَّابَ اِبْنَ اَلْكَذَّابِ أَنْتَ وَ أَبُوكَ وَ اَلَّذِي وَلاَّكَ وَ أَبُوهُ! يَا اِبْنَ مَرْجَانَةَ! أَ تَقْتُلُونَ أَبْنَاءَ اَلنَّبِيِّينَ وَ تَتَكَلَّمُونَ بِكَلاَمِ اَلصِّدِّيقِينَ!؟!!》
♦️ای پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و آن کسی که تو را والی کوفه کرد.
ای پسر مرجانه! آیا فرزندان پیامبر اکرم(ص) را میکُشی و در مقام صدیقان قرار میگیری و سخن میگویی؟!!
در این هنگام؛ ابن زیاد خشمگین شد و دستور داد که او را دستگیر کرده و نزدش ببرند.
پس؛
📋《فَنَادَى بِشِعَارِ اَلْأَزْدِ : يَا مَبْرُورُ!》
♦️پس عبدالله با سردادن شعاری، طایفهاش ازد را به کمک فراخواند و گفت : ای مبرور! [آى نيكو رفتار!]
📋《فَوَثَبَ إِلَيْهِ فِتْيَةٌ مِنَ اَلْأَزْدِ فَانْتَزَعُوهُ فَأَتَوْا بِهِ أَهْلَهُ》
♦️ناگهان جوانان قبيله أزد آمدند و او را [از چنگ مأمورين ابن زياد] رها ساختند و به خانهاش بردند.
ابن زیاد که از این حادثه خشمگین شده بود، بعد از اینکه از مسجد روانه دارالعماره شد، فرمان داد که بروید این نابینای ازدی را، که خداوند دلش را همانند چشمش کور گرداند، نزد من بیاورید.
شب هنگام اطرافیان ابن زیاد خانهاش را محاصره کردند.
آنها به زور وارد خانه شدند و عبدالله با اینکه نابینا بود با آنها جنگید و دخترش صفیه او را به جنگ با آنان راهنمایی میکرد.
سپس او را دستگیر کرده و نزد عبیدالله بن زیاد بردند و گفتگویی بینشان صورت گرفت.
عبدالله در آخر گفت که پیش از آنکه تو از مادر متولد شوی من از خداوند درخواست شهادت را به دست ملعون ترین و مغضوب ترین افراد مینمودم، ولی آن وقت که چشمم را از دست دادم نومید گردیدم و اینک سپاس میگویم خداوندی را که پس از نومیدی مرا به مقصودم رساند و به من نشان داد که دعای گذشتهام به اجابت رسیده است.
ابن زیاد که بسیار خشمگین شده بود، دستور قتل عبدالله را داد.
📋《فَقَتَلَهُ وَ أَمَرَ بِصَلْبِهِ فِي اَلسَّبَخَةِ، فَصُلِبَ هُنَالِكَ》
♦️پس عبدالله به شهادت رسید و عبیدالله دستور داد که بدنش را در کنّاسه کوفه در جایی به نام سبخه، به دار آویختند.(۳)
📚منابع :
۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۰
۲)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۲۶۵
۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۹
@TarikhEslam
9⃣0⃣1⃣رخدادهای دنیوی بعد از شهادت #امام_حسین_علیه_السلام!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅وقتی امام حسین(ع) از دنیا رفت، در عالم هستی به خاطر این مصیبت، اتفاقاتی رخ داد که نشانگر عظمت این مصیبت بوده است.
1⃣بارش باران خون!👇
علامه مجلسی در طی روایتی می نویسد :
📋《مُطِرْنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ دَماً عَبِيطاً》
♦️در روز عاشورا تا سه روز از آسمان خون تازه باریده می شد.(۱)
2⃣جاری شدن خون از زیر سنگهای بیت المقدس!👇
ابن قولویه قمی می نویسد :
📋《لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَمْ يَبْقَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاةٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِيطٌ》
♦️هنگامى كه حسين بن على(ع) شهيد شد در بيت المقدّس ريگى باقى نماند مگر زير آن خون تازه بود.(۲)
3⃣گریستن آسمان و زمین!👇
ابن قولویه قمی در طی روایتی از امام صادق(ع) نقل می کند که ایشان فرمودند :
📋《لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ》
♦️هنگامی که امام حسین(ع) شهید شد، آسمان و زمین هفتگانه بر حسين بن على(ع) گریستند.(۳)
4⃣جاری شدنِ اشکِ حیوانات!👇
ابن قولویه قمی می نویسد :
امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《بَكَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(عليهما السلام) حَتَّى ذَرَفَتْ دُمُوعُهَا》
♦️انسیان و جنیان و پرندگان و حیوانات وحشی بر امام حسین(علیه السلام) گریه می کردند، تا جایی که اشک آنان سرازیر بود.(۴)
و همچنین خوارزمی می نویسد :
روای می گوید : در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین(ع)؛
📋《رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》
♦️ما قطرات اشكهاى اسبان را دیدیم که بر روى سم هايشان مى ريخت.(۵)
5⃣گریه همه عوالم و موجودات و اهل زمین و آسمان!👇
📋《فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَكَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْكَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِيتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ》
♦️در صورتی که هفت آسمان بر او گریستند و ارکان آسمانها به خروش آمد، زمین نالید و درختان و ماهیان و امواج دریاها و فرشتگان مقرب و همه اهل آسمانها در این مصیبت عزادار شدند.(۶)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۰۴
۲)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷
۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۰
۴)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۲
۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹
۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۴
@TarikhEslam
0⃣1⃣1⃣فرستادن سرهای مطهر شهدای کربلا به شام توسط عبیدالله بن زیاد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_کوفه
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅در منابع در مورد روز دقیق فرستادن سرهای شهدای کربلا به شام توسط عبیدالله بن زیاد اشاره ای نشده است.
مسلما این واقعه در این ایام اتفاق افتاده است.
در مجلسی که عبیدالله آن را ترتیب داده بود، انس بن مالک صحابی رسول اکرم(ص) نیز همانند زید بن ارقم در مجلس لب به اعتراض گشود.
در منابع به نقل از خود انس بن مالک آمده است؛
📋《شَهِدْتُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ هُوَ يَنْكُتُ بِقَضِيبٍ عَلَى أَسْنَانِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ يَقُولُ : إِنَّهُ كَانَ حَسَنَ الثَّغْرِ!
فَقُلْتُ : أَمَ وَ اللَّهِ لَأَسُوأَنَّكَ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يُقَبِّلُ مَوْضِعَ قَضِيبِكَ مِنْ فِيهِ》
♦️من شاهد بودم که عبیدالله با چوبى كه در دست داشت به لب و دندانهاى آن حضرت(ع) می زد و آنگاه دندانهاى مطهّر آن حضرت(ع) را توصيف می كرد.
من گفتم : كه خدا تو را به بيچارگى گرفتار سازد.
من خود شاهد عينى جريان بودم كه رسول خدا(ص) جائى را كه اكنون چوب می زنى، می بوسيد.(۱)
شیخ مفید می نویسد :
📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》
♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲)(۳)
ابن کثیر دمشقی نیز می نویسد :
📋《ثُمَّ بَعَثَ بِالرُءُوسِ اِبنُ زِیَادِِ إِلَى الشَّامِ عِندَ یَزِیدَ بنَ مُعَاوِیَةِ》
♦️سپس ابن زیاد سرها را به سوی شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.(۴)
📚منابع :
۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۹۲
۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۳)امالی شيخ صدوق، ص۲۳۰
۴)البدایة والنهایة ابن اثیر، ج۸، ص۱۹۰
@TarikhEslam
1⃣1⃣1⃣خروج کاروان اسرای کربلا از کوفه به سمت شام به دستور عبیدالله بن زیاد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅درباره زمان دقیق خروج اسرای کربلا از کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است.
و مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام هم مشخص نیست.
👤سماوی می نویسد :
«زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین(ع) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند.»(۱)
و در مورد اینکه سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا در یک کاروان به شام رفتند یا اینکه ابتدا سرها به شام رفتند و سپس اهل بیت امام حسین(ع)، اختلاف است.
👤شیخ مفید در نقل خود، اسمی از اسرای کربلا نمی آورد و می نویسد :
📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》
♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲)
بر عکس؛ طبری اسرای کربلا را در نقل خود می آورد، ولی از سرهای شهدا سخنی به میان نمی آورد و می نویسد :
📋《إِنَّ عُبَيدَ اللهِ أَمَرَ بِنِسَاءِ الحُسَينِ(ع) وَ صِبيَانِهِ فَجَهَزنَ وَ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ》
♦️عبيد اللّه بن زياد، دستور داد كه زنان و كودكانِ امام حسین(ع) را آماده كنند و فرمان داد تا على بن حسين(ع) را تا گردن در غل و زنجیر كنند.
آن گاه، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، به شام روانه كرد.(۳)
اما در نقل بلاذری، اسرای کربلا به همراه سرهای شهداء در یک کاروان به شام رفتند.
👤بلاذری می نویسد :
📋《ثُمَّ دَعَا زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ الْجُعْفِيّ فَسَرَّحَ مَعَهُ بِرَأسِ الْحُسَيْن(ع) وَ رُءُوسِ أَصحَابِهِ وَ أَهلِ بَيتِهِ إِلَى يَزِيدَ بْن مُعَاوِيَة》
♦️عبیدالله بن زیاد زحر بن قیس جعفی را فرا خواند، و همراه او سر مبارک امام حسین(ع) و سر اصحاب حضرت(ع) و اهل بیت(ع) و اسرای کربلا به دربار یزید در شام فرستاد.(۴)
البته در نقلهای دیگر نام شمر بن ذی الجوشن(۵) و طارق بن مُحَفِّز(۶) نیز به چشم می خورد.
سماوی نیز قائل است سرهای شهدای کربلا به همراه اسرای کربلا به شام برده شده اند.
📋《..وَ ذَهَبُوا بِالرُّؤُوسِ وَ السَّبَايَا إِلَى الشَّامِ》
♦️آنان سرهای شهدای کربلا را به همراه اسرای کربلا به شام بردند.(۷)
📚منابع :
۱)ابصار العین سماوی، ص۱۳۳
۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۳)تاريخ الطبری، ج۴، ص۳۵۲
۴)أنساب الأشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۲
۵)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷
۶)اخبارالطوال دینوری، ص۳۸۴
۷)ابصار العین سماوی، ص۳۷
@TarikhEslam
#پرسش_و_پاسخ
سوال1⃣6⃣1⃣ : آیا جریان سر به محمل زدن #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بعد از واقعه عاشورا در کوفه و خون جاری شدن از سر مبارکشان، صحت دارد؟👇
@TarikhEslam
✍پاسخ :
ابتدا این نکته قابل ذکر است که یکی از دلایل طرفداران قمه زنی که بسیار مورد استناد و استفاده قرار میگیرد، ادعای اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر سیدالشهدا(ع) است.
آن ها برای اثبات ادعای خود به روایتی مشهور از «مسلم جصّاص» استناد میکنند.
برای روشن شدن بحث و توضيح بيشتر ابتدا اصل خبر را نقل و سپس آن را بررسی می کنيم :
اصل روایت را ابتدا علامه مجلسی نقل می کند و در ابتدای روایت می گوید :
📋《أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ رُوِيَ مُرْسَلًا عَنْ مُسْلِمٍ الْجَصَّاصِ قَالَ :
♦️در بعضی کتب معتبر از مسلم جصاص روایتی مرسل شده است که نقل می کند :
📋《دَعَانِي ابْنُ زِيَادٍ لِإِصْلَاحِ دَارِ الْإِمَارَةِ بِالْكُوفَةِ فَبَيْنَمَا أَنَا أُجَصِّصُ الْأَبْوَابَ وَ إِذَا أَنَا بِالزَّعَقَاتِ قَدِ ارْتَفَعَتْ مِنْ جَنَبَاتِ الْكُوفَةِ!
فَأَقْبَلْتُ عَلَى خَادِمٍ كَانَ مَعَنَا!
فَقُلْتُ : مَا لِي أَرَى الْكُوفَةَ تَضِجُّ؟
قَالَ : السَّاعَةَ أَتَوْا بِرَأْسِ خَارِجِيٍّ خَرَجَ عَلَى يَزِيدَ!
فَقُلْتُ : مَنْ هَذَا الْخَارِجِيُّ؟
فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)!
قَالَ : فَتَرَكْتُ الْخَادِمَ حَتَّى خَرَجَ وَ لَطَمْتُ وَجْهِي حَتَّى خَشِيتُ عَلَى عَيْنِي أَنْ يَذْهَبَ وَ غَسَلْتُ يَدَيَّ مِنَ الْجِصِّ وَ خَرَجْتُ مِنْ ظَهْرِ الْقَصْرِ وَ أَتَيْتُ إِلَى الْكِنَاسِ فَبَيْنَمَا أَنَا وَاقِفٌ وَ النَّاسُ يَتَوَقَّعُونَ وَصُولَ السَّبَايَا وَ الرُّءُوسِ إِذْ قَدْ أَقْبَلَتْ نَحْوَ أَرْبَعِينَ شُقَّةً تُحْمَلُ عَلَى أَرْبَعِينَ جَمَلًا فِيهَا الْحُرَمُ وَ النِّسَاءُ وَ أَوْلَادُ فَاطِمَةَ(ع) وَ إِذَا بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَى بَعِيرٍ بِغَيْرِ وِطَاءٍ وَ أَوْدَاجُهُ تَشْخُبُ دَماً وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يَبْكِي》
♦️شخصی به نام «مسلم جصاص(گچکار)» نقل می کنند که؛ من از طرف ابن زياد اجير شده بودم که دارالاماره ی کوفه را تعمير و گچکاری کنم.
مشغول کار بودم که هياهويی در شهر بلند شد.
از خادمی که نزدمان بود، پرسیدم :
علت این همه شیون و ضجه که از داخل کوفه شنیده می شود، چیست؟!!
گفت : امروز سرهای خارجی هایی که بر یزید خروج کردند را وارد کوفه می کنند.
گفتم : این خارجی ها کیانند؟
گفت : حسین بن علی(ع)!
مسلم می گوید :
صبر كردم تا آن خدمتكار رفت، چنان مشت بر صورتم كوبيدم كه ترسيدم چشمم از كار بيفتد! دستانم را از گچ شستم، از پشت قصر بيرون رفتم تا اين كه خود را به ميدان كوفه رساندم، در آنجا ايستادم، مردم در انتظار اسيران و سرها بودند كه نزديك چهل هودج بر چهل شتر بود که در ميان آنها زنان و فرزندان فاطمه(س) حضور داشتند و امام سجاد(ع) بر شتر بى جهاز سوار بود و خون از پاهايش فوّاره مىزد و با اين حال مىگريست و سخنانى بيان مىفرمود.
📋《ثُمَّ إِنَّ أُمَّ کُلْثُومٍ أَطْلَعَتْ رَأْسَهَا مِنَ الْمَحْمِلِ وَ قَالَتْ لَهُمْ :
صَهْ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ! تَقْتُلُنَا رِجَالُکُمْ وَ تَبْکِینَا نِسَاؤُکُمْ؟
فَالْحَاکِمُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ!》
♦️سپس امّ کلثوم سر از محمل بیرون کرد و گفت :
ای کوفیان! مردانتان ما را میکشند و زنانتان بر ما میگریند؟
خدا بین ما و شما در روز قیامت داوری خواهد کرد!
📋《فَبَيْنَمَا هِيَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ يَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِيٌّ قَمَرِيٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لِحْيَتُهُ كَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْتَفَتَتْ زَيْنَبُ(س) فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِيهَا فَنَطَحَتْ جَبِينَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّى رَأَيْنَا الدَّمَ يَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَيْهِ بِحُرْقَةٍ وَ جَعَلْتْ تَقُولُ 》
♦️در حالی که او مشغول سخن گفتن با زنان بود، صدای شیونی برخاست.
دیدند سرهای شهداست که میآورند و سر مطهّر امام حسین(ع) پیشاپیش سرهاست، تابان همچون ماه و شبیه به پیامبر خدا(ص) محاسن او مشکی و خضاب زده و چهرهاش درخشان مثل ماه که باد، موهای حضرت(ع) را این سو و آن سو میزد.
زینب کبری(ع) نگاه کرد و سر پر خون برادر را دید و پیشانی خود را به چوبهی محمل زد و خون را دیدم که از زیر مقنعهاش بیرون میزد و با نوایی سوزناک، خطاب به آن سر میگفت :
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
📋《يَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمَالًا
غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي
كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا
يَا أَخِي فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا
فَقَدْ كَادَ قَلَبُهَا أَنْ يَذُوبَا
يَا أَخِي قَلْبُكَ الشَّفِيقُ عَلَيْنَا
مَا لَهُ قَدْ قَسَى وَ صَارَ صَلِيبَا
يَا أَخِي لَوْ تَرَى عَلِيّاً لَدَى الْأَسْرِ
مَعَ الْيُتْمِ لَا يُطِيقُ وُجُوبَا
كُلَّمَا أَوْجَعُوهُ بِالضَّرْبِ نَادَاكَ
بِذُلٍّ يَغِيضُ دَمْعاً سَكُوبَا
يَا أَخِي ضُمَّهُ إِلَيْكَ وَ قَرِّبْهُ
وَ سَكِّنْ فُؤَادَهُ الْمَرْعُوبَا
مَا أَذَلَّ الْيَتِيمَ حِينَ يُنَادِي
بِأَبِيهِ وَ لَا يَرَاهُ مُجِيبَا》
♦️ای هلالی که به کمال نرسیده، خسوف و غروب کردی.
ای پارهی دلم! فکر نمیکردم که این هم مقدر و مکتوب بود.
ای برادر! با این فاطمهی خردسال حرف بزن، نزدیک است دلش آب شود.
ای برادر! چرا دل مهربانت نسبت به ما نامهربان شده است؟
ای برادر! کاش «علی» را هنگام اسارت، همراه یتیمان میدیدی که طاقت نداشت؛
هر چه با تازیانه او را میزدند، با اشکی ریزان مظلومانه تو را صدا میزد.
ای برادر! او را به خودت بچسبان و به آغوش گیر و دل ترسانش را آرامش بخش.
چقدر خوار است یتیمی که پدرش را صدا میزند ولی جوابی از او نمیشنود.(۱)
این کل روایت مسلم جصاص که علامه مجلسی آن را نقل کرده است.
💠حال به بررسی سندی و محتوایی این روایت می پردازیم.
🌐بررسی اشکالات سندی روایت :
1⃣این روایت را علامه مجلسی در بحارالانوار به صورت بدون سند یا به اصطلاح «مرسل» نقل کرده و خود مرحوم مجلسی نیز به مرسل بودن آن اذعان کرده است.
این اذعان شخص بزرگوار علامه مجلسی به نامعتبر بودن این روایت تاریخی کافیست.
(روایت مرسل در اصطلاح علم حدیث و درایه به معنای ذکر نشدن نام راوی در سند روایت است.)
2⃣علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص «مسلم الجصاص» نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم میکند.
3⃣مرحوم شیخ عباس قمی(ره) منشاء این روایت را دو کتاب «نورالعین» و «منتخب طریحی» می داند و در نقد سند آن می نویسد :
ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل کرده؛ لیکن مآخذ آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست.(۲)
4⃣کتاب «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» معروف به «منتخب طریحی»، نوشته فخرالدین طریحی از علمای قرن یازدهم است.
از آنجا که این کتاب کشکول گونه به صورت نامستند و بدون تحقیق تالیف شده، بسیاری از کتاب شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده اند.
به عنوان نمونه مرحوم میرزا محمد ارباب می گوید که در کتاب منتخب مسامحات بسیار بکار رفته و روایت مختص به آن اعتباری ندارد.(۳)
5⃣کتاب «نور العین فی مشهد الحسین(ع)» نیز کتابی بسیار ضعیف و نامطمئن است که حتی نویسنده آن نیز به درستی مشخص نیست.
مرحوم «علی بن عبدالله بحرانی ستری»، از فقها و مراجع تقلید امامی قرن سیزدهم و چهاردهم، کتاب نورالعین را کتابی سراسر کذب و افترا و بهتان می خواند و بیان می دارد اشعاری که در این کتاب به اهل بیت و امام حسین(ع) نسبت داده شده آن قدر از نظر فصاحت و بلاغت و وزن و قافیه ضعیف است که نمی توان آن ها را به افراد عادی نسبت داد، چه برسد به فصیح ترین و افراد عرب.(۴)
6⃣به نظر میرسد که علامه مجلسى(ره) این مطلب را از منتخب طریحى نقل کرده است؛ زیرا علیرغم آنکه مشهور شده است که ماخذ این روایت کتاب نورالعین است، در گزارشی که در آن کتاب آمده است، سخنی از داستان سر به محمل کوبیدن نیست، بلکه طبق نقل این کتاب، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب(س) سرشان را به چوبه آن بکوبند!
این کوباندن سر در نسخه چاپى مقتل الحسین(ع) منسوب به أبى مخنف، نیز نیامده است.(۵)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
🌐بررسی اشکالات محتوایی روایت :
1⃣براساس گزارش های متقدمین، اسراء را با شتر بدون جهاز می بردند تا ناراحتى ببینند و تنها در این روایت است که وجود محمل بر روی شترها ذکر شده است. اساسا محمل یک وسیله محترمانه است و هیچکس آن را براى اسیر خود انتخاب نمیکند.
لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند.
این مطلبی است که شیخ مفید و سیدبن طاووس، شیخ طوسی آنرا بیان نموده اند.
به عنوان نمونه، راوی نقل می کند من در کوفه بودم و تجمع مردم کوفه را مشاهده کردم در حالی که مردم هم برای دیدن آن از خانه هایشان بیرون آمده بودند ؛
📋《فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ》
♦️پس وقتی کاروان اسراء کربلا نزدیک شد، دیدم اهل بيت(ع) را سوار بر شتران بى جهاز کرده اند.(۶)
افزون بر این، در خود اشعارى که در این روایت به امام سجاد(ع) نسبت داده شده به صراحت آمده است؛
📋《تُسَيِّرُونَا عَلَى الْأَقْتَابِ عَارِيَةً》
♦️ما را بر شتران برهنه سوار کردند.(۷)
روشن است که منظور حضرت(ع) شخص وى نیست، بلکه تمام اسرا را اینگونه سوار کردند.
2⃣در اشعاری که در این روایت به زینب(ع) نسبت داده شده مطالب غیرواقعی و بعضاً موهنی به چشم می خورد.
از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد(ع) دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظر نمی رسد.
3⃣گزارشهای معتبر تاریخی حاکی از آن است که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین(ع) را، بیدرنگ پس از شهادت آنحضرت، همراه خولی بن یزید اَصْبَحی و حُمَید بن مُسْلِم اَزْدی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد.
و از آنجا که کاروان اسیران یک روز بعد؛ یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین(ع) همراه آنها نبود، تا حضرت زینب(س) با دیدن آن از خود بیخود شود.(۸)
4⃣شعر معروفي که در متن اين گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که مي گويد :
📋《يَا أَخِي! فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا》
♦️اي برادر با من حرف نميزني، نزن؛ لااقل با دختر صغيرهي خود فاطمه سخن بگو!
چگونه اين سخن مي تواند صحيح باشد، در حالي که بنا به تصريح همه ي تاريخ نويسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسين(ع)، که فاطمه کبری(س) هم خوانده مي شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداري بود که با شوهرش حسن مثني همراه پدرش از مدينه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن(ع) معروف به حسن مثني در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات يافت.
🎙اما سخن آخر :
اما کدام قابل باور است که زينب کبری(س) از شدت تأثّر در ميان مردم و دشمنان از خود بي خود شود و چنان سر بر چوب کجاوه بکوبد که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شود!
یا زينب کبری ای که وقتی که پيکر پاره پاره ی برادرش را در قتلگاه ديد، دستانش را به سوي آسمان گرفت و گفت :
📋《اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ》
♦️پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر!(۹)
مسلم جصّاص می گويد :
زينب(ع) از شدت ناراحتی نتوانست خويشتن داري کند تا سرش را شکافت!
در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
📋《يَا عَمَّةِ! أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ》
♦️ای عمه! و تو بحمدالله درس ناخوانده دانائى و نیاموخته ی خردمند!(۱۰)
از جمله ويژگی های حضرت زينب(س) كه به ایشان موقعيت ويژه می بخشيد، عقل و تدبيرش بود.
اگر او عاقله نبود چگونه اين همه حوادث را كه بعد از جدش رسول الله(س) به او روی آورد، تحمل مينمود؟
او در بين زنان قريش و بني هاشم به خاطر درايت و تدبير و حلم و بردباريش ملقب به عاقله و عقيله و عقيلة النساء شده بود.
مثلا ابن عباس وقتی می خواهد از حضرت زینب(س) چيزی نقل كند ميگويد :
📋《حَدَّثَتنِي عَقِيلَتُنَا زَينَبُ(س) بِنتُ عَلِىِِّ(ع)》
♦️فرزانه ی ما، زينب دختر علی(ع) برای ما چنين روايت کرد.(۱۱)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
در مجلس يزيد آن مرد سرخ رنگ شامي وقتي به جناب سكينه(س) اشاره كرد و از يزيد خواست كه او را به وی ببخشد، فاطمه(س) می گويد :
ما به زينب(ع) پناه بردیم چرا كه او بزرگتر و عاقلتر از ما بود.(۱۲)
خطبهاي غراء و آتشين كه در كاخ يزيد و عبيدالله و در بين مردم كوفه و شام ايراد كرد همه را به تعجب و تحسين و تأثر و حزن و پشيماني از كارشان واداشت، در حالي كه زني بود مصيبت زده آن هم چه مصيبتهاي بزرگ.
از كارهاي مدبّرانه و عاقلانه او اين بود كه در حين كوچ دادن اسراء به شام دستور داد محملها را سياه پوش كنند، اين كارهاي او از نظر دشمن بياهميت بود، ولي عقل و درايت زينب(س) به آينده و به حفظ نهضت حسيني با اين مظاهر پرمعني حكم می نمود.
علامه قزوينی در بيان عقيله بودن زينب در كتاب «زينب من المهد الي اللحد» مينويسد :
عقل و درايتي كه زينب(س) داشت، حادثه كربلا را رهبري و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستي نمود و جان امام زين العابدين(ع) را از مرگ حتمي نجات داد و كاخ يزيد را به لرزه در آورد.و نهضت حسيني را تا به امروز زنده و پاينده نمود.(۱۳)
حِذْيَم بن شريك اسدى مى گويد :
هنگامی که زینب کبری(س) در کوفه خطبه می خواند.
📋《لَمْ أَرَ وَ اللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تَنْطِقُ وَ تُفْرِغُ عَلَى لِسَانِ عَلِيٍّ(ع)》
♦️در آن روز به زينب دختر على(ع) نگريستم كه خطبه مى خواند و هرگز زنى را سخن ورتر و زبان آورتر از او نديدم.
گويا زبان على(ع) در كام اوست و با زبان اميرمؤمنان على(ع) سخن مى گويد.(۱۴)
كلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت(ع) در خطبه هایى كه از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد.
در مورد صدیقه ی توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب كبری(س) سخن ها بسیار گفته ونوشته اند.
محدث قمی مي نويسد :
حضرت زينب(س) آن چنان يزيد و ابن زياد را به باد توبيخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابن زياد را با نام مادر بدکاره اش (ابن مرجانه) و يزيد را به اسم مادر خونخوار و معروفهاش (ابن آکله الاکباد) خواند.
و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکيه زده بودند و بر قدرت پوشالی خود مي باليدند، خوار و ذليل ساخت.
پس روشن شد که اين روايت جعلي است و شان حضرت زينب(س) اجل از اين امور است.(۱۵)
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴
۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۵۶۹
۳)عاشورا پژوهی با رویکرد تحریف شناسی، صحّتی، ص۷۱
۴)قامعه اهل الباطل بحرانی ستری، صص۲۰-۷۷-۹۰
۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۵
۶)امالی شیخ طوسی، ص۹۱
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴
۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۹)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸
۱۰)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۶
۱۱)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۱
۱۲)سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۰۹
۱۳)زینب من المهد الی اللحد قزوینی، ص۴۰
۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۶
۱۵)سفینه البحار محدث قمی، ج۱ ،ص۵۵۸
@TarikhEslam