1⃣1⃣1⃣خروج کاروان اسرای کربلا از کوفه به سمت شام به دستور عبیدالله بن زیاد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅درباره زمان دقیق خروج اسرای کربلا از کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است.
و مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام هم مشخص نیست.
👤سماوی می نویسد :
«زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین(ع) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند.»(۱)
و در مورد اینکه سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا در یک کاروان به شام رفتند یا اینکه ابتدا سرها به شام رفتند و سپس اهل بیت امام حسین(ع)، اختلاف است.
👤شیخ مفید در نقل خود، اسمی از اسرای کربلا نمی آورد و می نویسد :
📋《وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْقَوْمُ مِنَ اَلتِّطْوَافِ بِهِ بِالْكُوفَةِ رَدُّوهُ إِلَى بَابِ اَلْقَصْرِ فَدَفَعَهُ اِبْنُ زِيَادٍ إِلَى زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ رُءُوسَ أَصْحَابِهِ وَ سَرَّحَهُ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ وَ لَعْنَةُ اَللاَّعِنِينَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرَضِينَ وَ أَنْفَذَ مَعَهُ أَبَا بُرْدَةَ بْنَ عَوْفٍ اَلْأَزْدِيَّ وَ طَارِقَ بْنَ أَبِي ظَبْيَانَ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ حَتَّى وَرَدُوا بِهَا عَلَى يَزِيدَ بِدِمَشْقَ》
♦️هنگامی که آن ابن زیاد لعین از گردش دادن سر مبارک امام حسین(ع) در شهر كوفه فارغ شد، آن را به در قصر آوردند، و ابن زياد آن سر را به حر بن قيس داد و سرهاى ياران آن حضرت(ع) را نيز به همراه او سپرده و او را به نزد يزيد بن معاويه فرستاد و ابا بردة پسر عوف ازدى و طارق پسر أبى ظبيان را با گروهى از مردم كوفه نيز همراه او روان كرد و آنان به دمشق رسیدند و آن سر را بر يزيد لعین وارد كردند.(۲)
بر عکس؛ طبری اسرای کربلا را در نقل خود می آورد، ولی از سرهای شهدا سخنی به میان نمی آورد و می نویسد :
📋《إِنَّ عُبَيدَ اللهِ أَمَرَ بِنِسَاءِ الحُسَينِ(ع) وَ صِبيَانِهِ فَجَهَزنَ وَ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وَ شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ》
♦️عبيد اللّه بن زياد، دستور داد كه زنان و كودكانِ امام حسین(ع) را آماده كنند و فرمان داد تا على بن حسين(ع) را تا گردن در غل و زنجیر كنند.
آن گاه، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، به شام روانه كرد.(۳)
اما در نقل بلاذری، اسرای کربلا به همراه سرهای شهداء در یک کاروان به شام رفتند.
👤بلاذری می نویسد :
📋《ثُمَّ دَعَا زَحْرِ بْنِ قَيْسٍ الْجُعْفِيّ فَسَرَّحَ مَعَهُ بِرَأسِ الْحُسَيْن(ع) وَ رُءُوسِ أَصحَابِهِ وَ أَهلِ بَيتِهِ إِلَى يَزِيدَ بْن مُعَاوِيَة》
♦️عبیدالله بن زیاد زحر بن قیس جعفی را فرا خواند، و همراه او سر مبارک امام حسین(ع) و سر اصحاب حضرت(ع) و اهل بیت(ع) و اسرای کربلا به دربار یزید در شام فرستاد.(۴)
البته در نقلهای دیگر نام شمر بن ذی الجوشن(۵) و طارق بن مُحَفِّز(۶) نیز به چشم می خورد.
سماوی نیز قائل است سرهای شهدای کربلا به همراه اسرای کربلا به شام برده شده اند.
📋《..وَ ذَهَبُوا بِالرُّؤُوسِ وَ السَّبَايَا إِلَى الشَّامِ》
♦️آنان سرهای شهدای کربلا را به همراه اسرای کربلا به شام بردند.(۷)
📚منابع :
۱)ابصار العین سماوی، ص۱۳۳
۲)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۳)تاريخ الطبری، ج۴، ص۳۵۲
۴)أنساب الأشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۲
۵)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷
۶)اخبارالطوال دینوری، ص۳۸۴
۷)ابصار العین سماوی، ص۳۷
@TarikhEslam
#پرسش_و_پاسخ
سوال1⃣6⃣1⃣ : آیا جریان سر به محمل زدن #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها بعد از واقعه عاشورا در کوفه و خون جاری شدن از سر مبارکشان، صحت دارد؟👇
@TarikhEslam
✍پاسخ :
ابتدا این نکته قابل ذکر است که یکی از دلایل طرفداران قمه زنی که بسیار مورد استناد و استفاده قرار میگیرد، ادعای اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر سیدالشهدا(ع) است.
آن ها برای اثبات ادعای خود به روایتی مشهور از «مسلم جصّاص» استناد میکنند.
برای روشن شدن بحث و توضيح بيشتر ابتدا اصل خبر را نقل و سپس آن را بررسی می کنيم :
اصل روایت را ابتدا علامه مجلسی نقل می کند و در ابتدای روایت می گوید :
📋《أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ رُوِيَ مُرْسَلًا عَنْ مُسْلِمٍ الْجَصَّاصِ قَالَ :
♦️در بعضی کتب معتبر از مسلم جصاص روایتی مرسل شده است که نقل می کند :
📋《دَعَانِي ابْنُ زِيَادٍ لِإِصْلَاحِ دَارِ الْإِمَارَةِ بِالْكُوفَةِ فَبَيْنَمَا أَنَا أُجَصِّصُ الْأَبْوَابَ وَ إِذَا أَنَا بِالزَّعَقَاتِ قَدِ ارْتَفَعَتْ مِنْ جَنَبَاتِ الْكُوفَةِ!
فَأَقْبَلْتُ عَلَى خَادِمٍ كَانَ مَعَنَا!
فَقُلْتُ : مَا لِي أَرَى الْكُوفَةَ تَضِجُّ؟
قَالَ : السَّاعَةَ أَتَوْا بِرَأْسِ خَارِجِيٍّ خَرَجَ عَلَى يَزِيدَ!
فَقُلْتُ : مَنْ هَذَا الْخَارِجِيُّ؟
فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)!
قَالَ : فَتَرَكْتُ الْخَادِمَ حَتَّى خَرَجَ وَ لَطَمْتُ وَجْهِي حَتَّى خَشِيتُ عَلَى عَيْنِي أَنْ يَذْهَبَ وَ غَسَلْتُ يَدَيَّ مِنَ الْجِصِّ وَ خَرَجْتُ مِنْ ظَهْرِ الْقَصْرِ وَ أَتَيْتُ إِلَى الْكِنَاسِ فَبَيْنَمَا أَنَا وَاقِفٌ وَ النَّاسُ يَتَوَقَّعُونَ وَصُولَ السَّبَايَا وَ الرُّءُوسِ إِذْ قَدْ أَقْبَلَتْ نَحْوَ أَرْبَعِينَ شُقَّةً تُحْمَلُ عَلَى أَرْبَعِينَ جَمَلًا فِيهَا الْحُرَمُ وَ النِّسَاءُ وَ أَوْلَادُ فَاطِمَةَ(ع) وَ إِذَا بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) عَلَى بَعِيرٍ بِغَيْرِ وِطَاءٍ وَ أَوْدَاجُهُ تَشْخُبُ دَماً وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يَبْكِي》
♦️شخصی به نام «مسلم جصاص(گچکار)» نقل می کنند که؛ من از طرف ابن زياد اجير شده بودم که دارالاماره ی کوفه را تعمير و گچکاری کنم.
مشغول کار بودم که هياهويی در شهر بلند شد.
از خادمی که نزدمان بود، پرسیدم :
علت این همه شیون و ضجه که از داخل کوفه شنیده می شود، چیست؟!!
گفت : امروز سرهای خارجی هایی که بر یزید خروج کردند را وارد کوفه می کنند.
گفتم : این خارجی ها کیانند؟
گفت : حسین بن علی(ع)!
مسلم می گوید :
صبر كردم تا آن خدمتكار رفت، چنان مشت بر صورتم كوبيدم كه ترسيدم چشمم از كار بيفتد! دستانم را از گچ شستم، از پشت قصر بيرون رفتم تا اين كه خود را به ميدان كوفه رساندم، در آنجا ايستادم، مردم در انتظار اسيران و سرها بودند كه نزديك چهل هودج بر چهل شتر بود که در ميان آنها زنان و فرزندان فاطمه(س) حضور داشتند و امام سجاد(ع) بر شتر بى جهاز سوار بود و خون از پاهايش فوّاره مىزد و با اين حال مىگريست و سخنانى بيان مىفرمود.
📋《ثُمَّ إِنَّ أُمَّ کُلْثُومٍ أَطْلَعَتْ رَأْسَهَا مِنَ الْمَحْمِلِ وَ قَالَتْ لَهُمْ :
صَهْ یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ! تَقْتُلُنَا رِجَالُکُمْ وَ تَبْکِینَا نِسَاؤُکُمْ؟
فَالْحَاکِمُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ!》
♦️سپس امّ کلثوم سر از محمل بیرون کرد و گفت :
ای کوفیان! مردانتان ما را میکشند و زنانتان بر ما میگریند؟
خدا بین ما و شما در روز قیامت داوری خواهد کرد!
📋《فَبَيْنَمَا هِيَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ يَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِيٌّ قَمَرِيٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لِحْيَتُهُ كَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْتَفَتَتْ زَيْنَبُ(س) فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِيهَا فَنَطَحَتْ جَبِينَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّى رَأَيْنَا الدَّمَ يَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَيْهِ بِحُرْقَةٍ وَ جَعَلْتْ تَقُولُ 》
♦️در حالی که او مشغول سخن گفتن با زنان بود، صدای شیونی برخاست.
دیدند سرهای شهداست که میآورند و سر مطهّر امام حسین(ع) پیشاپیش سرهاست، تابان همچون ماه و شبیه به پیامبر خدا(ص) محاسن او مشکی و خضاب زده و چهرهاش درخشان مثل ماه که باد، موهای حضرت(ع) را این سو و آن سو میزد.
زینب کبری(ع) نگاه کرد و سر پر خون برادر را دید و پیشانی خود را به چوبهی محمل زد و خون را دیدم که از زیر مقنعهاش بیرون میزد و با نوایی سوزناک، خطاب به آن سر میگفت :
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
📋《يَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمَالًا
غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي
كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا
يَا أَخِي فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا
فَقَدْ كَادَ قَلَبُهَا أَنْ يَذُوبَا
يَا أَخِي قَلْبُكَ الشَّفِيقُ عَلَيْنَا
مَا لَهُ قَدْ قَسَى وَ صَارَ صَلِيبَا
يَا أَخِي لَوْ تَرَى عَلِيّاً لَدَى الْأَسْرِ
مَعَ الْيُتْمِ لَا يُطِيقُ وُجُوبَا
كُلَّمَا أَوْجَعُوهُ بِالضَّرْبِ نَادَاكَ
بِذُلٍّ يَغِيضُ دَمْعاً سَكُوبَا
يَا أَخِي ضُمَّهُ إِلَيْكَ وَ قَرِّبْهُ
وَ سَكِّنْ فُؤَادَهُ الْمَرْعُوبَا
مَا أَذَلَّ الْيَتِيمَ حِينَ يُنَادِي
بِأَبِيهِ وَ لَا يَرَاهُ مُجِيبَا》
♦️ای هلالی که به کمال نرسیده، خسوف و غروب کردی.
ای پارهی دلم! فکر نمیکردم که این هم مقدر و مکتوب بود.
ای برادر! با این فاطمهی خردسال حرف بزن، نزدیک است دلش آب شود.
ای برادر! چرا دل مهربانت نسبت به ما نامهربان شده است؟
ای برادر! کاش «علی» را هنگام اسارت، همراه یتیمان میدیدی که طاقت نداشت؛
هر چه با تازیانه او را میزدند، با اشکی ریزان مظلومانه تو را صدا میزد.
ای برادر! او را به خودت بچسبان و به آغوش گیر و دل ترسانش را آرامش بخش.
چقدر خوار است یتیمی که پدرش را صدا میزند ولی جوابی از او نمیشنود.(۱)
این کل روایت مسلم جصاص که علامه مجلسی آن را نقل کرده است.
💠حال به بررسی سندی و محتوایی این روایت می پردازیم.
🌐بررسی اشکالات سندی روایت :
1⃣این روایت را علامه مجلسی در بحارالانوار به صورت بدون سند یا به اصطلاح «مرسل» نقل کرده و خود مرحوم مجلسی نیز به مرسل بودن آن اذعان کرده است.
این اذعان شخص بزرگوار علامه مجلسی به نامعتبر بودن این روایت تاریخی کافیست.
(روایت مرسل در اصطلاح علم حدیث و درایه به معنای ذکر نشدن نام راوی در سند روایت است.)
2⃣علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص «مسلم الجصاص» نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم میکند.
3⃣مرحوم شیخ عباس قمی(ره) منشاء این روایت را دو کتاب «نورالعین» و «منتخب طریحی» می داند و در نقد سند آن می نویسد :
ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل کرده؛ لیکن مآخذ آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست.(۲)
4⃣کتاب «المنتخب فی جمع المراثی و الخطب» معروف به «منتخب طریحی»، نوشته فخرالدین طریحی از علمای قرن یازدهم است.
از آنجا که این کتاب کشکول گونه به صورت نامستند و بدون تحقیق تالیف شده، بسیاری از کتاب شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده اند.
به عنوان نمونه مرحوم میرزا محمد ارباب می گوید که در کتاب منتخب مسامحات بسیار بکار رفته و روایت مختص به آن اعتباری ندارد.(۳)
5⃣کتاب «نور العین فی مشهد الحسین(ع)» نیز کتابی بسیار ضعیف و نامطمئن است که حتی نویسنده آن نیز به درستی مشخص نیست.
مرحوم «علی بن عبدالله بحرانی ستری»، از فقها و مراجع تقلید امامی قرن سیزدهم و چهاردهم، کتاب نورالعین را کتابی سراسر کذب و افترا و بهتان می خواند و بیان می دارد اشعاری که در این کتاب به اهل بیت و امام حسین(ع) نسبت داده شده آن قدر از نظر فصاحت و بلاغت و وزن و قافیه ضعیف است که نمی توان آن ها را به افراد عادی نسبت داد، چه برسد به فصیح ترین و افراد عرب.(۴)
6⃣به نظر میرسد که علامه مجلسى(ره) این مطلب را از منتخب طریحى نقل کرده است؛ زیرا علیرغم آنکه مشهور شده است که ماخذ این روایت کتاب نورالعین است، در گزارشی که در آن کتاب آمده است، سخنی از داستان سر به محمل کوبیدن نیست، بلکه طبق نقل این کتاب، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب(س) سرشان را به چوبه آن بکوبند!
این کوباندن سر در نسخه چاپى مقتل الحسین(ع) منسوب به أبى مخنف، نیز نیامده است.(۵)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
🌐بررسی اشکالات محتوایی روایت :
1⃣براساس گزارش های متقدمین، اسراء را با شتر بدون جهاز می بردند تا ناراحتى ببینند و تنها در این روایت است که وجود محمل بر روی شترها ذکر شده است. اساسا محمل یک وسیله محترمانه است و هیچکس آن را براى اسیر خود انتخاب نمیکند.
لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند.
این مطلبی است که شیخ مفید و سیدبن طاووس، شیخ طوسی آنرا بیان نموده اند.
به عنوان نمونه، راوی نقل می کند من در کوفه بودم و تجمع مردم کوفه را مشاهده کردم در حالی که مردم هم برای دیدن آن از خانه هایشان بیرون آمده بودند ؛
📋《فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ》
♦️پس وقتی کاروان اسراء کربلا نزدیک شد، دیدم اهل بيت(ع) را سوار بر شتران بى جهاز کرده اند.(۶)
افزون بر این، در خود اشعارى که در این روایت به امام سجاد(ع) نسبت داده شده به صراحت آمده است؛
📋《تُسَيِّرُونَا عَلَى الْأَقْتَابِ عَارِيَةً》
♦️ما را بر شتران برهنه سوار کردند.(۷)
روشن است که منظور حضرت(ع) شخص وى نیست، بلکه تمام اسرا را اینگونه سوار کردند.
2⃣در اشعاری که در این روایت به زینب(ع) نسبت داده شده مطالب غیرواقعی و بعضاً موهنی به چشم می خورد.
از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد(ع) دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظر نمی رسد.
3⃣گزارشهای معتبر تاریخی حاکی از آن است که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین(ع) را، بیدرنگ پس از شهادت آنحضرت، همراه خولی بن یزید اَصْبَحی و حُمَید بن مُسْلِم اَزْدی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد.
و از آنجا که کاروان اسیران یک روز بعد؛ یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین(ع) همراه آنها نبود، تا حضرت زینب(س) با دیدن آن از خود بیخود شود.(۸)
4⃣شعر معروفي که در متن اين گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که مي گويد :
📋《يَا أَخِي! فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا》
♦️اي برادر با من حرف نميزني، نزن؛ لااقل با دختر صغيرهي خود فاطمه سخن بگو!
چگونه اين سخن مي تواند صحيح باشد، در حالي که بنا به تصريح همه ي تاريخ نويسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسين(ع)، که فاطمه کبری(س) هم خوانده مي شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداري بود که با شوهرش حسن مثني همراه پدرش از مدينه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن(ع) معروف به حسن مثني در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات يافت.
🎙اما سخن آخر :
اما کدام قابل باور است که زينب کبری(س) از شدت تأثّر در ميان مردم و دشمنان از خود بي خود شود و چنان سر بر چوب کجاوه بکوبد که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شود!
یا زينب کبری ای که وقتی که پيکر پاره پاره ی برادرش را در قتلگاه ديد، دستانش را به سوي آسمان گرفت و گفت :
📋《اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ》
♦️پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر!(۹)
مسلم جصّاص می گويد :
زينب(ع) از شدت ناراحتی نتوانست خويشتن داري کند تا سرش را شکافت!
در این هنگام امام سجاد(ع) خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
📋《يَا عَمَّةِ! أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ》
♦️ای عمه! و تو بحمدالله درس ناخوانده دانائى و نیاموخته ی خردمند!(۱۰)
از جمله ويژگی های حضرت زينب(س) كه به ایشان موقعيت ويژه می بخشيد، عقل و تدبيرش بود.
اگر او عاقله نبود چگونه اين همه حوادث را كه بعد از جدش رسول الله(س) به او روی آورد، تحمل مينمود؟
او در بين زنان قريش و بني هاشم به خاطر درايت و تدبير و حلم و بردباريش ملقب به عاقله و عقيله و عقيلة النساء شده بود.
مثلا ابن عباس وقتی می خواهد از حضرت زینب(س) چيزی نقل كند ميگويد :
📋《حَدَّثَتنِي عَقِيلَتُنَا زَينَبُ(س) بِنتُ عَلِىِِّ(ع)》
♦️فرزانه ی ما، زينب دختر علی(ع) برای ما چنين روايت کرد.(۱۱)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
در مجلس يزيد آن مرد سرخ رنگ شامي وقتي به جناب سكينه(س) اشاره كرد و از يزيد خواست كه او را به وی ببخشد، فاطمه(س) می گويد :
ما به زينب(ع) پناه بردیم چرا كه او بزرگتر و عاقلتر از ما بود.(۱۲)
خطبهاي غراء و آتشين كه در كاخ يزيد و عبيدالله و در بين مردم كوفه و شام ايراد كرد همه را به تعجب و تحسين و تأثر و حزن و پشيماني از كارشان واداشت، در حالي كه زني بود مصيبت زده آن هم چه مصيبتهاي بزرگ.
از كارهاي مدبّرانه و عاقلانه او اين بود كه در حين كوچ دادن اسراء به شام دستور داد محملها را سياه پوش كنند، اين كارهاي او از نظر دشمن بياهميت بود، ولي عقل و درايت زينب(س) به آينده و به حفظ نهضت حسيني با اين مظاهر پرمعني حكم می نمود.
علامه قزوينی در بيان عقيله بودن زينب در كتاب «زينب من المهد الي اللحد» مينويسد :
عقل و درايتي كه زينب(س) داشت، حادثه كربلا را رهبري و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستي نمود و جان امام زين العابدين(ع) را از مرگ حتمي نجات داد و كاخ يزيد را به لرزه در آورد.و نهضت حسيني را تا به امروز زنده و پاينده نمود.(۱۳)
حِذْيَم بن شريك اسدى مى گويد :
هنگامی که زینب کبری(س) در کوفه خطبه می خواند.
📋《لَمْ أَرَ وَ اللَّهِ خَفِرَةً قَطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تَنْطِقُ وَ تُفْرِغُ عَلَى لِسَانِ عَلِيٍّ(ع)》
♦️در آن روز به زينب دختر على(ع) نگريستم كه خطبه مى خواند و هرگز زنى را سخن ورتر و زبان آورتر از او نديدم.
گويا زبان على(ع) در كام اوست و با زبان اميرمؤمنان على(ع) سخن مى گويد.(۱۴)
كلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت(ع) در خطبه هایى كه از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد.
در مورد صدیقه ی توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب كبری(س) سخن ها بسیار گفته ونوشته اند.
محدث قمی مي نويسد :
حضرت زينب(س) آن چنان يزيد و ابن زياد را به باد توبيخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابن زياد را با نام مادر بدکاره اش (ابن مرجانه) و يزيد را به اسم مادر خونخوار و معروفهاش (ابن آکله الاکباد) خواند.
و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکيه زده بودند و بر قدرت پوشالی خود مي باليدند، خوار و ذليل ساخت.
پس روشن شد که اين روايت جعلي است و شان حضرت زينب(س) اجل از اين امور است.(۱۵)
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴
۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۵۶۹
۳)عاشورا پژوهی با رویکرد تحریف شناسی، صحّتی، ص۷۱
۴)قامعه اهل الباطل بحرانی ستری، صص۲۰-۷۷-۹۰
۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۵
۶)امالی شیخ طوسی، ص۹۱
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۱۴
۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳
۹)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸
۱۰)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۶
۱۱)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۱
۱۲)سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۳، ص۳۰۹
۱۳)زینب من المهد الی اللحد قزوینی، ص۴۰
۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۶
۱۵)سفینه البحار محدث قمی، ج۱ ،ص۵۵۸
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
7️⃣8️⃣1⃣ #معرفی_کتاب:📚
کتاب «کامل الزیارات» حاوی بیان آداب زیارت و روایاتی در فضیلت زیارت و اقامه عزاء و گریه بر حضرت رسول اکرم(ص)، اهل بیت(علیهم السلام) و امامزادگان و مؤمنان؛ اثر مرحوم إبن قُولوِیه قمی(متوفی ۳۶۷ق) از شاگردان مرحوم شیخ کلینی و از برجسته ترین مشایخ و اساتید مرحوم شیخ مفید بود.
کتاب «کامل الزیارات» از مهم ترین و معتبرترین منابع روایی و دعایی شیعه است که علماء و فقهای شیعه به آن مراجعه کردهاند.✍📚👇
@TarikhEslam
4_12012237547897858.pdf
46.11M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «کامل الزیارات»
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣1⃣1⃣خروج کاروان اسرای کربلا از کوفه به سمت شام به دستور عبیدالله بن زیاد!👇 #روز_شمار_عاشورا #وق
2⃣1⃣1⃣روز بیستم محرم سال ۶۱ هجری قمری، دفن بدن #جون_بن_حوی_رحمه_الله غلام #امام_حسین_علیه_السلام در کربلا!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅در بین یاران امام حسین(ع)، نام یک غلام سیاه چهره ای به چشم می خورد، که به جهانیان ثابت کرد که شناخت و معرفت حجّت خدا به صورت نیکو نیست، بلکه به سیرت و طینت پاک است!
او ابتدا غلام ابوذر غفاری بود که بعد از رحلت ابوذر در ربذه به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین(ع) و بعد از شهادت ایشان، به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس در خدمت امام حسین(ع) درآمد و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد و در کربلا حضور یافت.(۱)
جون اسلحه شناس بود و در تعمیر و آمادهسازی سلاح، مهارت بسیاری داشت.
امام سجاد(ع) میفرماید :
شبی که فردای آن، پدرم کشته شد، من در بستر بودم و عمهام زینب(س) از من پرستاری میکرد و پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود.
📋《یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ》
♦️جُون مشغول تعمیر و آماده سازی سلاح و شمشیر بود.(۲)
هنگامی که جنگ، در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت(ع) فرمود :
📋《اَنْتَ فِی اِذْنِِ مِنِّی! فَاِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَبَاً لِلْعافِیَهِ فَلَا تَبْتُلْ بِطَرِیقِنَا》
♦️تو از طرف من اجازه رفتن داری در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی!
اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جَون خود را به قدم های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت :
📋《یَابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص)! اَنَا فِی الرَّخاءِ اَلْحَسُ قِصاعَکُمْ وَفِی الشِّدَّهِ اخْذُلُکُمْ؟
وَ اللهِ اِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ وَ اِنَّ حَسَبی لَلَئیمٌ وَ اِنَّ لَوْنِی لاََسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّهِ لَیَطیبَ ریحِی وَ یَشْرُفَ حَسَبِی وَ یَبْیَضَّ لَوْنی لا وَ اللهِ لا اُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ》
♦️ای پسر رسول خدا(ص)! هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است.
یا ابا عبدالله(ع)! لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم.
نه آقای من! از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.(۳)
جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین(ع) نیز گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی شده بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند.
او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند.
هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد.
او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود :
📋《اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ، وَعَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِِ(ص) وَ آلِ مُحَمَّدِِ(ص)》
♦️خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد(ص) و آل محمد(ص) آشنا ساز.(۴)
از برکت دعای حضرت(ع) روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند.
علامه مجلسی روایتی را از امام باقر(ع) که به نقل از امام سجاد(ع) نقل می کند که؛
📋《أَنَّ النَّاسَ كَانُوا يَحْضُرُونَ الْمَعْرَكَةَ وَ يَدْفِنُونَ الْقَتْلَى فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَيَّامٍ يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْكِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ》
♦️هنگامى كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد اين غلام يعنى جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن مي وزيد.(۵)
نام او در زیارت ناحیه مقدسه این چنین آمده است :
«اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی»(۶)
📚منابع :
۱)رجال شیخ طوسی، ص۹۹
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴
۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸
۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۳
۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴
۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴
@TarikhEslam
✍بنابر درخواست برخی از اعضای محترم کانال «تاملی در تاریخ اسلام» اجمالا برخی از قاتلان اصلی #امام_حسین_علیه_السلام را معرفی کرده ایم.
🌐از طریق هشتکهای مخصوص، مطالب را دنبال فرمایید :👇
#معرفی_شخصیت_تاریخی
1⃣ #یزید_بن_معاویه_لعنه_الله
2⃣ #عبیدالله_بن_زیاد_لعنه_الله
3⃣ #عمر_بن_سعد_لعنه_الله
4⃣ #شمر_بن_ذی_الجوشن_لعنه_الله
5⃣ #شبث_بن_ربعی_لعنه_الله
6⃣ #حصین_بن_نمیر_لعنه_الله
7⃣ #خولی_بن_یزید_لعنه_الله
8⃣ #سنان_بن_انس_لعنه_الله
9⃣ #حرمله_بن_کاهل_لعنه_الله
🔟 #عمرو_بن_حجاج_لعنه_الله
#اشقیاء
«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ»
@TarikhEslam
✅طبق منابع تاریخی، یزید بن معاویه در سال ۲۶ قمری به دنیا آمد که پدر او «معاویه» فرزند ابوسفیان و مادرش «میسون بنت بجدل کلبی» است.
میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه به همراه یزید که بنابر احتمال تاریخی شیرخوار بوده، به صحرا بازگشت.
پس بدین ترتیب یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند که مردمان آن قبیله از قبایل «حُوّارین»(در منطقه حمص شام) با پیشینیه مسیحیت، در زمان پیش از اسلام که بعد از اسلام نیز تمامی قبیله او مسلمان نشدند.
افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی یزید شد.
🔷️خلافت «یزید بن معاویه» :
قاضى نعمان مى نويسد :
روزى حضرت رسول اکرم(ص) به معاویه فرمود :
📋《أَىُّ يَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْكَ؟ وَ أَىُّ يَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّيَّتِي مِنْكَ مِنْ جَرْوٍ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ؟ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ يَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ!》
♦️امّت من چه روز سختى از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى كه از صلب تو خارج مى شود، روز بدى را در پيش دارد. همان فرزندى كه آيات خدا را به استهزا مىگيرد و آن چه را كه خداوند از حريم من حرام كرده، وى حلال مىشمارد.(۱)
در تاریخ خلفاء هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست.
خلافت کوتاه او بعد از مرگ معاویه در ۱۵ رجب سال ۶۰ قمری، که فقط سه سال و نیم طول کشید که از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود.
سال ۶۱ هجری امام حسین(ع) را به شهادت رساند، سال ۶۳ هجری «واقعه حرّه» را رقم زد و مدینه را غارت کرد و سال ۶۴ هجری هم کعبه را به سنگ و آتش و منجنیق بست.
هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند.
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید و او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی حاکم شد.
یزید در روز نخست، نامهای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند.
امام حسین(ع) با شناختی که از یزید داشتند؛ فرمودند:
📋《هَيْهاتِ مِنَّا الذِلَّةُ..وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ : اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ!》
♦️ما تن به ذلت نمی دهیم، زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد، و همانند من با چنین فردی بیعت نمی کند.
شنیدم از جدم رسول خدا(ص) که می فرمود : خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.(۲)
بعد از امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید، واقعه کربلا رخ داد و امام حسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید و واقعه کربلا موجب شد یزید به یکی از منفورترین شخصیت ها نزد شیعیان تبدیل شود.
شیعیان یزید را مستحق لعن دانسته و بیزاری جستن از او را از ضروریات مکتب خود می دانند.
در منابع روایی شیعه، روایاتی از حضرت رسول اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) در لعن یزید و قاتلان امام حسین(ع) نقل شده است.
در زیارت عاشورا عبارتی در لعن همه خلفای بنیامیه وجود دارد.
افزون بر این، در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ؛ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً» به لعن یزید تصریح شده است.
یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در سال ۶۴ قمری در ۳۸ سالگی به درک واصل شد.
💀علت مرگ یزید در تاریخ :
۱)گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد ذکر کردهاند.(۳)
۲)برخی دیگر گفتهاند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر الاغی وحشی سوار کرده بود و در پی او می تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و مُرد.(۴)
۳)برخی نیز میگویند بر اثر بیماری ذات الجنب(عفونت ریه) مُرد.(۵)
به هر ترتیب او را در دمشق دفن کردند و نقل شده است که وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کرده و آتش زدند.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
💀نمونه هایی از روحیات پلید و خبیث یزید :
1⃣میمون باز و سگ باز:
یزید به رسم بادیه نشینان به حیوانات خود لقب و کنیه می داد و بر آنها لباس ابریشم و حریر و زیبا و زربافت می پوشاند و بر صدر مجلس و بعضا در کنار خود بر روی منبر جای می داد و حتی با آنان بر سر سفره طعام می نشست.
نقل است که او ؛
📋《[کَانَ] يَلْعَبُ بِالْكِلَابِ [وَ الْقُرُودِ]》
♦️او همواره با سگان و میمونها هم بازی می شد.(۲)(۳)
یزید علاوه بر آن با بوزینگان نیز مانوس بود و او میمونی داشت که به او لقب «اباقیس» داده بود و او را در مسابقات اسب سواری شرکت می داد.
اباقیس در یکی از این مسابقات از مرکب سقوط کرد و مُرد!
یزید بسیار اندوهگین شد و دستور داد، همه سران مملکت را جمع کنند.
یزید خود بوزینه اش را در طی مراسمی کفن و کفن کرد و بر آن نماز خواند، و مراسم ترحیمی برای آن حیوان گرفت!(۴)
2⃣زنا کار و هوس ران:
یزید معشوقه ای به نام «هند دختر عبدالله بن عامر» که کنیه اش «ام کلثوم» بود، داشت که همواره با او در حال هوسرانی علنی بود، تا جایی که در اشعار یزید ذکر شده است :
📋《مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا..
إِذَا اتَّكَأْتُ عَلَى الْأنمَاطِ فِي غُرَفٍ
بِدَيرِ مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ كُلْثُومٍ!》
♦️من باكى ندارم زیرا كه من در «دير مرّان» در ميان غرفه ها بر بالشها تكيه زدهام و امّ كلثوم را در كنار خود دارم!(۵)
«عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» در سفر خود از مدینه به شام و بعد از ديدار با يزيد گفت:
📋《اِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الاُمُّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَالاَخَوَاتِ》
♦️او شخصي است كه در زناشويی حريم شرع را رعايت نمی كند و با مادران و دختران و خواهران زنا می کند.(۶)
3⃣شارب الخمر:
يزيد از كودكی اهل شُرب خمر بود و در شهر مدينه و در ملاء عام شرابخواری می كرد.
او در مجالس علنی شراب می خورد و مست لايعقل، به ياوه گويی می پرداخت!
او همواره به باده به دستان می گفت :
📋《إِسْقِنِي شَرْبَةً تَروِّي مُشَاشِي..》
♦️اى ساقى! به من شرابى بنوشان كه جان مرا سيراب كند!(۷)
عبدالله بن حنظله بعد از ديدارش با يزيد می گوید:
📋《قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَيْسَ لَهُ دِينٌ، يَشْرِبُ الْخَمْرَ》
♦️ما از نزد مردى آمديم كه دين ندارد، او شراب مى نوشد.(۸)
يزيد به هنگامى كه مىخواست شراب بنوشد چنين مىسرود :
📋《وَ إِنْ حَرُمَتْ يَوْماً عَلَى دِينِ أَحْمَدَ
فَخُذْهَا عَلَى دِينِ الْمَسِيحِ بْنِ مَرْيَمَ》
♦️اگر نوشيدن شراب در دين اسلام حرام است؛ آن را مطابق دين مسيح بنوش!(۹)
4⃣تارک الصلاه:
عبدالله بن حنظله نیز می گوید:
📋《یَزِیدُ رَجُلٌ یَدَعُ الصَّلَاةَ..》
♦️یزید نماز را رها کرده بود.(۱۰)
نقل شده است كه روزی يزيد مجلس بزم و شرابی مهيا ساخت كه صداي اذان به گوشش رسيد، به او گفتند وقت نماز است، يزيد پاسخ داد اين مجلس شراب بهتر از نماز است و من جريان بهشت را به ته پيالهها خريدهام.
5⃣مطربی و اهل غناء و شاعر اشعار کفرآمیز:
مسعودی می گوید:
در دوران حكومت كوتاه وى، حتّى در محيط مقدّسى همچون مكّه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مىپرداختند و يزيد خود اهل طرب و موسیقی و خنیاگری و عياشی بود که همواره زنان و کنیزان زیبا روی کاخ، در حال رقص و آواز در کنار یزید دیده می شدند.(۱۱)
نقل است که؛
📋《يَضْرِبُ بِالطَّنَابِيرِ وَ يُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِيَانُ》
♦️او طنبور مىنواخت و نوازندگان در نزد وى به لهو و لعب مشغول بودند.(۱۲)
حتی اشعاری در انکار مقام نبوت و وحی از خود و دیگران می سرود:
📋《لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلكِ فَلَا، خَبَرُ جَاءَ وَ لَاوَحيٌ نَزَلَ!》
♦️بنی هاشم با حكومت بازى کردند وگرنه، نه خبرى آمده بود و نه وحى ای نازل شده بود.(۱۳)
6⃣قمار باز:
یزید با ندیمان خود همواره در حال قمار بود.
امام حسین(ع) دلیل عدم بیعتش را با یزید اینگونه می فرماید :
📋《..غُلَامٌ مِنَ الْغِلْمَانِ، يَشْرِبُ الشَّرَابَ، وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ》
♦️پسرک جوانی که شراب می خورد و قمار بازى مىكند(۱۴)
«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ»
📚منابع:
۱)المناقب و المثالب قاضی نعمان، ص۷۱
۲)مثیرالاحزان ابن نمای حلی، ص۲۵
۳)الثقات ابن حبان، ص۱۶۲
۴)انساب الأشراف بلاذری، ج۵، ص۲۸۷
۵)تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، ج۶۵، ص۳۹۷
۶)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹
۷_۱۰_۱۲_۱۴_۱۶)الكامل فی التاریخ ابن اثير، ج۴، ص۱۰۳
۸)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹
۹_۱۱_۱۳_۱۵)مروج الذهب مسعودی، ج۳، صص۶۸_۶۶
۱۷)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۶
۱۸)الاحتجاج طبرسى، ج۲، ص۹۲
@TarikhEslam
✅«عُبیدالله بن زیاد» با کنیه «ابوحفص» از کنیزی به نام «مرجانه» زاده شد.
برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش «ابن مرجانه» منسوب می کردند که اشاره به ناپاکی تولد او دارد.
در زیارت عاشورا نیز با اسم «مرجانه» به او لعن شده است.
«وَ لَعَنَ اللهُ ابنَ مَرجَانَةَ»
پدرش زیاد بن ابیه، در دوران امام علی(ع) کارگزار ایشان در شهر «استخر فارس» بود که بعد از شهادت امام علی(ع) معاویه، زیاد را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان که زیاد را حاصل زنای خود با «سمیه»(مادر زیاد) می دانست، بدین رو معاویه، زیاد را برادر خویش میخواند و وی را «زیاد بن ابی سفیان» خطاب می کرد که حتی معاویه در مکاتبات خود به زیاد او را این چنین خطاب می کرد :
«مِن أَمِيرِالمُؤمِنينَ مُعَاوِيةَ بنَ أَبِي سُفيَانَ إِلَى زِيَادِ بنِ أَبِي سُفيَانَ»(۱)
اما در نسَب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست، از این رو، وی را ابن ابیه یعنی پسرِ پدرش خوانده اند.
معاویه، زیاد را در دوران حکومت خود به حکومت بصره و کوفه گمارد که بعدها از سرداران و حکمرانان نامی اموی شد که در سرکوب شورشها در مناطق اسلامی، به قساوت و بی رحمی شهرت یافت.
عُبیدالله در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که والی کوفه و بصره بود، از امور حکومتی دور نبوده است.
معاویه پس از مرگ زیاد، عُبیدالله را به حکومت خراسان منصوب و در سال ۵۵ قمری او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد.
عبیدالله در حکومت بصره موفق عمل کرد و نا آرامیهایی که از سوی خوارج ایجاد شده بود را با سرکوبشان آرام کرد.
یزید پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ قمری قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد.
🔷عمده فعالیت های عبیدالله درباره واقعه کربلا :
1⃣سرکوب قیام مسلم بن عقیل و شهادت او :
وقتی خبر آغاز قیام امام حسین(ع) و اعزام مسلم بن عقیل به کوفه، و بیعت کوفیان با مسلم به یزید رسید، یزید بلافاصله «نعمان بن بشیر» را عزل و عُبیدالله را که به خشونت در سرکوب شورشها و جنبشها مشهور بود، در سال ۶۰ قمری با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب کرد.
یزید در نامه به عبیدالله بن زیاد نوشت :
📋《قَد بَلَغَنِي أَنَّ أَهلَ الكُوفَةِ قَد كَتَبُوا إلَى الحُسَينِ(ع) فِي القُدُومِ عَلَيهِم، وَ أنَّهُ قَد خَرِجَ مِن مَكَّةَ مُتَوَجِّهَاً نَحوَهُم، وَ قَد بَلَي بِهِ بَلدَكَ مِن بَينَ البُلدَانِ، وَ أَيَّامَكَ مِن بَينِ الأيَّامِ، فَإِن قَتَلتَهُ، وَ إلّا رَجَعتَ إلَى نَسَبِكَ وَ إلَى أَبِيكَ عُبَيد، فَاحذِر أَن يَفُوتَكَ》
♦️خبر یافتهام که مردم کوفه به حسین بن علی(ع) نامه نوشتهاند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده، به سوی ایشان رهسپار گشته است و اکنون از میان همه شهرها شهر تو و از میان همه زمانها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده، حال اگر او را کشتی که هیچ، و گر نه به نسب و پدر خویش «عبید» بازگردی، پس مبادا که از دستت رها شود.(۲)
کوفیان در سال۶۰ قمری، برای بیعت با امام حسین(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند که ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد.
📋《ثُمَّ دَخَلَها لَيلاً فَظَنَّ أهلُها أنَّهُ الحُسَينُ(ع) فَتَبَاشَرُوا بِقُدُومِهِ وَ دَنَوا مِنهُ فَلَمَّا عَرَفُوا أَنَّهُ ابْنُ زِيَادٍ تَفَرَّقُوا عَنْهُ》
♦️عبیدالله شب وارد کوفه شد و مردم گمان کردند که او امام حسین(ع) است و از او استقبال کردند، ولی بعدها دریافتند که عبیدالله بوده، از اطراف او پراکنده شدند.(۳)
ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را به سختی تهدید کرد و نخستین اقدام عبیدالله جستجو برای یافتن مسلم بن عقیل بود که در مدت کوتاه توانست مسلم و دیگر مخالفین از جمله «هانی بن عروه» و «مختار ثقفی» و «میثم تمّار» را دستگیر کند.
2⃣اعزام لشکر به سوی امام حسین(ع) :
عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، حرّ بن یزید را با سپاهی هزار نفره به سوی امام حسین(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند.
سپس عمر بن سعد بن ابی وقاص را با لشکری به سوی امام حسین(ع) فرستاد.
3⃣اسیر کردن خاندان امام حسین(ع) :
پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد باقی مانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند.
طبق دستور عبیدالله، کاروان اسراء وارد دارالعماره کوفه شدند.
هنگامی که اسراء وارد کاخ ابن زیاد شدند، زینب کبری(س) هیچ اعتنایی به عبیدالله نکرد.
عبیدالله پرسید : این زن چه کسی است که از سایر اسراء جدا شده و دور تا دور او را کنیزانش فراگرفته است؟
کسی به او جواب نداد و سؤالش را تکرار کرد و باز هم کسی جواب نداد.
دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : این زینب دختر فاطمه(س) دختر رسول اکرم(ص) است.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
بعد از این که ابن زیاد، حضرت زینب(س) را شناخت، چنین گفت :
📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ》
♦️شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود.
زینب کبری(س) نیز در مقابل این زخم زبانهای او چنین پاسخ داد :
📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِيراً وَ إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ》
♦️ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.(۴)
به نقل از لهوف، ابن زیاد به اینجا که رسید، گفت :
📋《كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟》
♦️رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟
زینب کبری(س) جواب داد :
📋《مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا! هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ!》
♦️من جز خير و زيبايى چيزى نديدم، اينان افرادى بودند كه خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از اين رو داوطلبانه به خوابگاههاى خود شتافتند، به زودى خداوند بين آنان و تو را جمع كند، تا تو را به محاكمه بكشد، اكنون بنگر در آن دادگاه و محاكمه، چه كسى پيروز و چه كسى درمانده است؟
مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه!
در این هنگام؛ ابن زياد از سخنان زينب کبری(س) خشمگين شد به گونه اى كه گويى تصميم بر کشتن حضرت(س) گرفت.
در این هنگام؛ عمرو بن حريث كه در مجلس حاضر بود به ابن زياد گفت : اين زنى بيش نيست، زن را نبايد به گفتارش مجازات كرد!
ابن زياد به زينب(س) گفت :
📋《لَقَدْ شَفَى اللَّهُ قَلْبِي مِنْ طَاغِيَتِكِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ》
♦️خداوند دل مرا با كشتن حسين گردنكش تو و افراد قانون شكن فاميلت، شفا بخشيد.
زينب کبری(س) فرمود :
📋《لَعَمْرِي لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي فَإِنْ كَانَ هَذَا شَفَاكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ》
♦️به جانم سوگند! بزرگ فاميل مرا كشتى، و شاخه هاى مرا بريدى و ريشه مرا كندى، اگر شفاى دلت در اين است، باشد.
و در ادامه فرمود : ولی من تعجّب مى كنم از كسى كه با قتل امامانش، دلش را شفا مى بخشد، و مى داند كه فرداى قيامت، آنها از او انتقام مى گيرند.(۵)
در این هنگام؛
📋《فَوُضِعَ [رَاسُ] بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ》
♦️عبیدالله سر مقدس امام حسین(ع) را پيش روى خود قرار داد و به آن نگاه میكرد و پوزخند میزد، و در دست او چوبی بود كه با آن به دندانهاى پيشين حضرت(ع) میزد و بیاحترامی می کرد.(۶)
عبیدالله در سال ۶۴ هجری بعد از هلاکت یزید، به دمشق رفت و به مروان بن حکم که جای یزید نشسته بود، ملحق شد.(۷)
عبیدالله در سال ۶۵ قمری در جنگ با توّابین نیز که به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خُزاعی به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرده بودند، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و در عین الورده جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید.(۸)
ابن زیاد سپس در سال ۶۶ قمری در موصل به جنگ با سپاه مختار ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر رفت که سپاه مختار، سپاه ابن زیاد را شکست داد و در این جنگ عُبیدالله همراه با یارانش به هلاکت رسید.(۹)
عبیدالله یکی از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب میآید و نام او در چند زیارت نامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است.
📋«اَللَّهُمَّ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ..»(۱۰)
«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ»
📚منابع :
۱)أعيان الشيعة أمين، ج۱، ص۵۶۷
۲)تاريخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲
۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۵۶
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۶۰
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۴
۷)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۵، صص۴۰-۴۲
۸)تاریخ طبری، ج۷، ص۵۵۷
۹)تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۳
۱۰)مفاتیح الجنان محدث قمی، ص۴۵۸
@TarikhEslam