✅واقعه حمله به شهر مقدس مکه به دستور یزید بن معاویه از مسلمات تاریخی است که در مورد دلیل این حمله نوشته اند:
پس از واقعه عاشورا، قیامهای متعددی در نقاط مختلف دنیای اسلام علیه حکومت بنی امیه و به خصوص یزید بن معاویه صورت گرفت.
بعضی از این قیامها به انگیزه خونخواهی از امام حسین(ع) و یارانش صورت گرفت، و بعضی نیز اهداف دیگری را دنبال میکرد. یکی از این قیامها، قیام مردم مدینه بود.
بعد از قیام مردم مدینه و سرکوبی آنها توسط یزید این بار عبدالله بن زبیر مخالفت خود را با یزید اعلام کرد.
او که در مکه سکونت داشت، و مردم مکه و حجاز را به اطاعت از خود دعوت کرد.
یزید که اطلاع یافته بود عبدالله بن زبیر طرفداران فراوانی پیدا کرده است، برای مقابله با قیام او به مسلم بن عقبه دستور داد پس از فرونشاندن قیام مردم مدینه با سپاه خود عازم مکه شود و قیام ابن زبیر را نیز سرکوب کند.
مسلم بن عقبه در اواخر سال۶۳ هـ.قمری رهسپار مکه شد.
وی در بین راه به هلاکت رسید و به دستور یزید، حصین بن نمیر جانشین وی شد.
مسلم بن عقبه قبل از مرگ خود دعایی کرده است که در جای خود جالب است.
او قبل از مرگش گفت :
📋《اللَّهُمَّ! إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّی لَم أَعصِ خَلِيفَةََ قَطُّ، اللَّهُمَّ! إِنَّی لَا أعْلَمُ عَمَلاً أَرجُو بِه النَّجَاةَ إِلَّا مَا فَعَلتُ بِأَهلِ المَدِينَةِ》
♦️پروردگارا! همانا تو خود می دانی که من فرمان هیچ خلیفه ای را نافرمانی نکردم!
پروردگارا! همانا من [در دوران حیاتم] عملی با اجر و ثوابتر از آنچه با مردم مدینه کردم، ندارم که فقط امید نجاتم در قیامت به آن است.(۱)
جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد.
پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد.
سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود در آوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه خدا آتش افروختند.
سرانجام در اوایل ماه ربیع الثانی سال ۶۴هـ.قمری با رسیدن خبر مرگ یزید به گوش حصین بن نمیر و یارانش، آنها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.(۲)(۳)
📚منابع:
۱)الفتوح ابناعثم کوفی، ج ۵، ص۱۶۳
۲)تاريخ طبرى، ج۴، ص۳۸۱
۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۴، ص۱۲۳
@TarikhEslam
✅طبق منابع تاریخی، یزید بن معاویه در سال ۲۶ قمری به دنیا آمد که پدر او «معاویه» فرزند ابوسفیان و مادرش «میسون بنت بجدل کلبی» است.
میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه به همراه یزید که بنابر احتمال تاریخی شیرخوار بوده، به صحرا بازگشت.
پس بدین ترتیب یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند که مردمان آن قبیله از قبایل «حُوّارین»(در منطقه حمص شام) با پیشینیه مسیحیت، در زمان پیش از اسلام که بعد از اسلام نیز تمامی قبیله او مسلمان نشدند.
افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی یزید شد.
🔷️خلافت «یزید بن معاویه» :
قاضى نعمان مى نويسد :
روزى حضرت رسول اکرم(ص) به معاویه فرمود :
📋《أَىُّ يَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْكَ؟ وَ أَىُّ يَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّيَّتِي مِنْكَ مِنْ جَرْوٍ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِكَ؟ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ يَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ!》
♦️امّت من چه روز سختى از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى كه از صلب تو خارج مى شود، روز بدى را در پيش دارد. همان فرزندى كه آيات خدا را به استهزا مىگيرد و آن چه را كه خداوند از حريم من حرام كرده، وى حلال مىشمارد.(۱)
در تاریخ خلفاء هیچ نامی از نام یزید شومتر و نفرت انگیزتر نیست.
خلافت کوتاه او بعد از مرگ معاویه در ۱۵ رجب سال ۶۰ قمری، که فقط سه سال و نیم طول کشید که از نظر مسلمانان چیزی جز یک سلسله فجایع مستمر نبود.
سال ۶۱ هجری امام حسین(ع) را به شهادت رساند، سال ۶۳ هجری «واقعه حرّه» را رقم زد و مدینه را غارت کرد و سال ۶۴ هجری هم کعبه را به سنگ و آتش و منجنیق بست.
هر یک از این سه واقعه می توانست یک خلیفه و یک خاندان را ننگین کند.
پس از مرگ معاویه، یزید به حکومت رسید و او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی حاکم شد.
یزید در روز نخست، نامهای به حاکم مدینه نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیرد و هر کس نپذیرفت گردنش را بزند.
امام حسین(ع) با شناختی که از یزید داشتند؛ فرمودند:
📋《هَيْهاتِ مِنَّا الذِلَّةُ..وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي يَقُولُ : اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ سُفْيَانَ!》
♦️ما تن به ذلت نمی دهیم، زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد، و همانند من با چنین فردی بیعت نمی کند.
شنیدم از جدم رسول خدا(ص) که می فرمود : خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.(۲)
بعد از امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید، واقعه کربلا رخ داد و امام حسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید و واقعه کربلا موجب شد یزید به یکی از منفورترین شخصیت ها نزد شیعیان تبدیل شود.
شیعیان یزید را مستحق لعن دانسته و بیزاری جستن از او را از ضروریات مکتب خود می دانند.
در منابع روایی شیعه، روایاتی از حضرت رسول اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) در لعن یزید و قاتلان امام حسین(ع) نقل شده است.
در زیارت عاشورا عبارتی در لعن همه خلفای بنیامیه وجود دارد.
افزون بر این، در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ؛ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً» به لعن یزید تصریح شده است.
یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در سال ۶۴ قمری در ۳۸ سالگی به درک واصل شد.
💀علت مرگ یزید در تاریخ :
۱)گروهی سبب مرگ یزید را مستی بیش از حد ذکر کردهاند.(۳)
۲)برخی دیگر گفتهاند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر الاغی وحشی سوار کرده بود و در پی او می تاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و مُرد.(۴)
۳)برخی نیز میگویند بر اثر بیماری ذات الجنب(عفونت ریه) مُرد.(۵)
به هر ترتیب او را در دمشق دفن کردند و نقل شده است که وقتی عباسیان بر دمشق مسلط شدند، قبر وی را نبش کرده و آتش زدند.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
💀نمونه هایی از روحیات پلید و خبیث یزید :
1⃣میمون باز و سگ باز:
یزید به رسم بادیه نشینان به حیوانات خود لقب و کنیه می داد و بر آنها لباس ابریشم و حریر و زیبا و زربافت می پوشاند و بر صدر مجلس و بعضا در کنار خود بر روی منبر جای می داد و حتی با آنان بر سر سفره طعام می نشست.
نقل است که او ؛
📋《[کَانَ] يَلْعَبُ بِالْكِلَابِ [وَ الْقُرُودِ]》
♦️او همواره با سگان و میمونها هم بازی می شد.(۲)(۳)
یزید علاوه بر آن با بوزینگان نیز مانوس بود و او میمونی داشت که به او لقب «اباقیس» داده بود و او را در مسابقات اسب سواری شرکت می داد.
اباقیس در یکی از این مسابقات از مرکب سقوط کرد و مُرد!
یزید بسیار اندوهگین شد و دستور داد، همه سران مملکت را جمع کنند.
یزید خود بوزینه اش را در طی مراسمی کفن و کفن کرد و بر آن نماز خواند، و مراسم ترحیمی برای آن حیوان گرفت!(۴)
2⃣زنا کار و هوس ران:
یزید معشوقه ای به نام «هند دختر عبدالله بن عامر» که کنیه اش «ام کلثوم» بود، داشت که همواره با او در حال هوسرانی علنی بود، تا جایی که در اشعار یزید ذکر شده است :
📋《مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا..
إِذَا اتَّكَأْتُ عَلَى الْأنمَاطِ فِي غُرَفٍ
بِدَيرِ مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ كُلْثُومٍ!》
♦️من باكى ندارم زیرا كه من در «دير مرّان» در ميان غرفه ها بر بالشها تكيه زدهام و امّ كلثوم را در كنار خود دارم!(۵)
«عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» در سفر خود از مدینه به شام و بعد از ديدار با يزيد گفت:
📋《اِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الاُمُّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَالاَخَوَاتِ》
♦️او شخصي است كه در زناشويی حريم شرع را رعايت نمی كند و با مادران و دختران و خواهران زنا می کند.(۶)
3⃣شارب الخمر:
يزيد از كودكی اهل شُرب خمر بود و در شهر مدينه و در ملاء عام شرابخواری می كرد.
او در مجالس علنی شراب می خورد و مست لايعقل، به ياوه گويی می پرداخت!
او همواره به باده به دستان می گفت :
📋《إِسْقِنِي شَرْبَةً تَروِّي مُشَاشِي..》
♦️اى ساقى! به من شرابى بنوشان كه جان مرا سيراب كند!(۷)
عبدالله بن حنظله بعد از ديدارش با يزيد می گوید:
📋《قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَيْسَ لَهُ دِينٌ، يَشْرِبُ الْخَمْرَ》
♦️ما از نزد مردى آمديم كه دين ندارد، او شراب مى نوشد.(۸)
يزيد به هنگامى كه مىخواست شراب بنوشد چنين مىسرود :
📋《وَ إِنْ حَرُمَتْ يَوْماً عَلَى دِينِ أَحْمَدَ
فَخُذْهَا عَلَى دِينِ الْمَسِيحِ بْنِ مَرْيَمَ》
♦️اگر نوشيدن شراب در دين اسلام حرام است؛ آن را مطابق دين مسيح بنوش!(۹)
4⃣تارک الصلاه:
عبدالله بن حنظله نیز می گوید:
📋《یَزِیدُ رَجُلٌ یَدَعُ الصَّلَاةَ..》
♦️یزید نماز را رها کرده بود.(۱۰)
نقل شده است كه روزی يزيد مجلس بزم و شرابی مهيا ساخت كه صداي اذان به گوشش رسيد، به او گفتند وقت نماز است، يزيد پاسخ داد اين مجلس شراب بهتر از نماز است و من جريان بهشت را به ته پيالهها خريدهام.
5⃣مطربی و اهل غناء و شاعر اشعار کفرآمیز:
مسعودی می گوید:
در دوران حكومت كوتاه وى، حتّى در محيط مقدّسى همچون مكّه و مدينه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مىپرداختند و يزيد خود اهل طرب و موسیقی و خنیاگری و عياشی بود که همواره زنان و کنیزان زیبا روی کاخ، در حال رقص و آواز در کنار یزید دیده می شدند.(۱۱)
نقل است که؛
📋《يَضْرِبُ بِالطَّنَابِيرِ وَ يُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِيَانُ》
♦️او طنبور مىنواخت و نوازندگان در نزد وى به لهو و لعب مشغول بودند.(۱۲)
حتی اشعاری در انکار مقام نبوت و وحی از خود و دیگران می سرود:
📋《لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلكِ فَلَا، خَبَرُ جَاءَ وَ لَاوَحيٌ نَزَلَ!》
♦️بنی هاشم با حكومت بازى کردند وگرنه، نه خبرى آمده بود و نه وحى ای نازل شده بود.(۱۳)
6⃣قمار باز:
یزید با ندیمان خود همواره در حال قمار بود.
امام حسین(ع) دلیل عدم بیعتش را با یزید اینگونه می فرماید :
📋《..غُلَامٌ مِنَ الْغِلْمَانِ، يَشْرِبُ الشَّرَابَ، وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ》
♦️پسرک جوانی که شراب می خورد و قمار بازى مىكند(۱۴)
«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِینَ»
📚منابع:
۱)المناقب و المثالب قاضی نعمان، ص۷۱
۲)مثیرالاحزان ابن نمای حلی، ص۲۵
۳)الثقات ابن حبان، ص۱۶۲
۴)انساب الأشراف بلاذری، ج۵، ص۲۸۷
۵)تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، ج۶۵، ص۳۹۷
۶)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹
۷_۱۰_۱۲_۱۴_۱۶)الكامل فی التاریخ ابن اثير، ج۴، ص۱۰۳
۸)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۳۹
۹_۱۱_۱۳_۱۵)مروج الذهب مسعودی، ج۳، صص۶۸_۶۶
۱۷)البداية و النهاية ابن کثیر، ج۸، ص۲۴۶
۱۸)الاحتجاج طبرسى، ج۲، ص۹۲
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
📅یکم ربیع الاوّل سال سیزدهم بعثت؛ حرکت حضرت رسول اکرم(ص) از شهر مکه به سمت «غار ثور»! #حضرت_رسول_اکر
📆چهارم ربیع الاوّل سال سیزدهم بعثت؛ هجرت حضرت رسول اکرم(ص) از غار «ثور» به «مدینه»:👇
✅حضرت رسول اکرم(ص) پس از سه شبانه روز توقّف در غار «ثَوْر» تصمیم گرفت به سوى «مدینه» حرکت کند و به مسلمانان بپیوندد.
پس در شب چهارم ماه ربیع الاوّل، یک راهنما به همراه سه شتر توسّط حضرت على(ع) به سمت غار فرستاده شد و رسول اکرم(ص) به اتفاق «ابوبکر بن ابی قحافه» و «عبداللَّه بن اُرَیْقط» به عنوان راهنما از بیراهه رهسپار مدینه شدند.
#وقایع_ماه_ربیع_الاول
#روز_شمار_هجرت
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
📚منبع :
۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۷۷
@TarikhEslam
🗺نقشه مسیر هجرت حضرت رسول اکرم(ص) از «مکه» تا دهکده «قُبا»:👆
@TarikhEslam
🕌ترسیم مسیر حرکت هجرت رسول اکرم(ص) از «مکه» تا «قُبا»:👇
#وقایع_ماه_ربیع_الاول
@TarikhEslam
✅حضرت رسول اکرم(ص) از کوه ثور در جنوب «مکه» خارج شده و به سمت غرب درحالی که کوه «السرد» را سمت راست خود و «لبینات» را در سمت چپ خود داشته، هجرت خود را آغاز کرده و بعد وارد «وادی ابراهیم» شده است. سپس به روضه «ام الهشیم» رسیده است و در آنجا مستقیم به طرف شمال برگشته و از راه «حب و الحبل» درحالی که «حدیبیه» گذشته و کوههای غربی مکه را در سمت چپ خود داشته است. بعد، از نزدیکی «الحمیمه» از وادی «مر الظهران» عبور کرده و وارد «گردنه المرار» (دره الکریمی کنونی) شده؛ درحالی که سروعه و کوه ضاف را در سمت چپ خود داشته و در سمت راستش کوه مکسر بوده است.
وقتی از دره الکریمی خارج شده، در دامنه شرقی کوههای الخشاش که در سمت چپ و وادی الصغو که در سمت راست او بوده، عبور کرده که چاهها و چشمههای زیادی در آنجا وجود دارد. سپس شب هنگام از نزدیک عسفان گذشته و از آن دوری جسته و درحالیکه آن را در سمت راست خود داشته، آن را پشت سر گذارده است.
سپس در کنار چشمههایی فرود آمده که الغولاء نامیده میشده است و بعد در وادی آن چشمه، حدود پنج کیلومتر راهپیمایی نموده و بعد، از سمت راست ایشان گردنهای به نام گردنه نقری پدیدار شده است که با پیمودن آن، مسیر او به جاده عمومی در نزدیکی کویر رسیده است. بعد مجبور شده تا در شب حرکت کند. با طی این مسیر، به الدف در صد کیلومتری مکه رسیده است.
هنگام صبح به درهای عمیق بین کوههای جمدان پناه برده است.
امروزه در این دره درختی وجود دارد که مردم با اعتقاد به اینکه آثاری به جامانده از آثار پیامبر خدا است، آن را زیارت میکنند. چون شب فرا رسید، در آخر شب، از پناهگاه خود خارج شده و به حرکت خود در این مسیر ادامه داده و در پایین امج فرود آمده و بعد گردنه لفت (الفیت امروزی) را پشت سر گذارده و این همان جاده بزرگ و اصلی بوده است که پیامبر(ص) مجبور بوده تا از آن عبور کند.
بعد در قدید فرود آمده و آن را در روز پیموده است. سپس از ضاف و اممعبد در نزدیکی جایگاه بت مناة عبور نموده و از آنجا از گردنه المشلل بالا رفته و در دوران فرود آمده که متعلق به بنیمدلج و خزاعه بوده و هر دو قبیله در آن مشترک بودهاند.
در آنجا با «سراقه» برخورد نموده است.
سپس از وادی کلیه گذشته و در روز سوم از کناره و انتهای سنگلاخها حرکت کرده تا هنگام فرا رسیدن شب چهارم، از نزدیکی جحفه در شرق آن، درحالیکه آن را میدیده، عبور نموده است.
بعد از عبور از جحفه، از وادی الخرار به حرکت خود ادامه داده و بعد به طرف راست به سمت شرق حرکت کرده و از غدیر خم گذشته و بعد در وادی مر (وادی رابغ امروزی) عبور کرده و به طرف مشرق پیش رفته تا به وادی حیاء رسیده و در آنجا چاههایی هست که به چاههای المُرّه معروفند.
بعد به سمت چپ به طرف شمال حرکت کرده و از سنگلاخ الشیباء عبور کرده و وارد وادی الفرع شده و در نزدیکی مصب لقف آن را پشت سر گذارده و از آن عبور نموده تا به مدالج رسیده و یکی بعد از دیگری چنانچه در گذشته ذکر کردیم، از آنها عبور نموده و هنگام عبور از آنها از العصوین و مرجح و نقاط دیگری مانند ام کشد و اجیرد هم عبور نموده است. زمانی که وارد تعهّن شده، در القاحه و در نزدیکی السقیا، در سمتی که به طرف مکه است، راهپیمایی کرده و پیش از القاحه از السقیا و چاه الطلوب گذشته و راهی جز این را نمیتوانسته انتخاب نماید.
زمانی که به چاه الطلوب رسیده، برای انتخاب مسیر درست و مناسب خود، مستقیم به طرف شمال در درهای به نام فید در مقابل منزلگاه رأی العین پیش رفته و در ابتدای وادی الیدعه الشرقی فرود آمده و سپس از گردنه عقنقل عبور کرده و وارد وادی الحلقه شده است.
بعد، از الغائر بالا رفته و همه این نقاط در خط سیر او مانند دانههای مروارید منظم شدهاند.
کسی که ادعا میکند حضرت از العرج عبور نموده، سخنی نادرست گفته است؛ زیرا متضمن مسافت طولانی و تحمل مشقت و سختی بسیار و غیر ضروری است و اگر انسان شکل طبیعی زمین را مورد دقت قرار دهد، در مییابد که چنین کاری بعید به نظر میرسد.
از الغائر، مسیر جاده را به سمت شمال در وادی العقیق ادامه داده و از شرق حمراء الاسد عبور نموده و بعد، از دامنه غربی کوه عیر حرکت کرده و سپس به قباء رسیده است.
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
📚منبع:
کتاب مسیر هجرت رسول خدا(ص) عاتق بلادی، ص۳۴۲
@TarikhEslam
✅حضرت رسول اکرم(ص) شبانه از غار ثور بیرون آمد و همراه راهنمایی مورد اعتماد به سوی مدینه راه افتاد.
از مکه تا مدینه بیش از چهارصد کیلومتر فاصله بود.
برای اینکه دشمنان رسول اکرم(ص) را پیدا نکنند، آن حضرت(ص) شبها راه می رفت و روزها گوشه ای به استراحت می پرداخت.
فردی به نام «سراقه بن مالک» که از اسب سواران ماهر حجاز بود، از محل حرکت رسول اکرم(ص) باخبر شد.
سپس سوار بر اسب تند روی خود شد و باسرعت به سمت مدینه تاخت تا رسول اکرم(ص) را دستگیر کند، یا به قتل برساند و صد شتر از قریش جایزه بگیرد.
سراقه به سرعت پیش تاخت تا سرانجام به نزدیکی محلی رسید که رسول اکرم(ص) وهمراهانش در آنجا استراحت کرده بودند.
بر اساس نوشته ابن کثیر از دانشمندان اهل سنت، ابوبکر از دیدن این وضع باز ترسید و رسول اکرم(ص) او را دل داری داد و فرمود:
📋 لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا》
♦️نترس واندوهگین مباش! خدا با ماست!
سراقه که خود را در صد قدمی گرفتن جایزه می دید، خوشحال پیش می رفت که اسب تند رو او رم کرد و سراقه را بر زمین کوفت.
برای نخستین باری بود که سراقه از روی اسبی به زمین می غلتید.
سراقه به سرعت برخاست و با خشم سوار بر اسب شد و فریاد زنان تاخت.
او از رسول اکرم(ص) وهمراهانش خواست که بایستند و اگر توقف نکنند، با تیر های زهر آلود کشته خواهند شد.
نگاه رسول خدا(ص) به آسمان دوخته شد و از خدای خود کمک و یاری می خواست و عرضه داشت :
📋《اللَّهُمَّ! اكْفِنَاهُ بِمَا شِئْتَ》
♦️خدایا! شرّ او را به هر گونه که اراده میکنی، از سر ما کم کن.
پس در این هنگام؛
📋《فَسَاخَتْ فَرَسُهُ إِلَى بَطْنِهَا فِي أَرْضٍ صَلْدٍ، وَ وَثَبَ عَنْهَا》
♦️که ناگهان پاهای اسب تندرو همراه خود سراقه در شن فرو رفت و سراقه از اسب بر زمین افتاد.
ناله و فریاد سراقه بلند شد و فهمید این کارها از طرف خداوند برای پشتیبانی ونجات رسول اکرم(ص) است.
سراقه گفت :
📋《يَا مُحَمَّدُ(ص)! قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ هَذَا عَمَلُكَ، فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يُنَجِّيَنِي مِمَّا أَنَا فِيهِ، فَوَاللَّهِ لأَعْمِيَنَّ عَلَى مَنْ وَرَائِي مِنَ الطَّلَبِ》
♦️ای محمد(ص)! دانستم که این عقوبت کار و درخواست توست.
پس از خدا بخواه که مرا از آن چیزی که دچارش شدم، نجات دهد.
به خدا سوگند که از تعقیب شما صرف نظر خواهم کرد.
پس اینچنین از رسول اکرم(ص) کمک خواست و طلب آمرزش کرد و حضرت(ص) که انسان مهربانی بود وحتی دشمنان خود را دوست داشت و همیشه در هدایت و راهنمایی آنان می کوشید به سوی سراقه برگشت واو را از دل شن ها بیرون آورد.
سراقه گریست واز کاری که کرده بود اظهار پشیمانی کرد و گفت:من در انجام هرگونه امری حاضرم و اگر می خواهید اسب وغلام من هم همراه شما باشد.
رسول اکرم(ص) فرمود : نه سراقه! ما به تو نیازی نداریم برگرد ودیگران را از تعقیب ما باز گردان!
سراقه با شرمساری بازگشت، ولی باور نمی کرد که از آن شن زار، جان سالم به در برده است.
زیرا در حجاز هرکس در شن زار فرو می رفت همان جا دفن می شد.
سراقه در بازگشت هرکس را که در سر راه خود دید، گفت : بی خود جلو نروید!
محمد(ص) را نخواهید یافت و او از این راه نرفته است!
بدین ترتیب همه دوستانی که می خواستند، به خاطر جایزه، رسول اکرم(ص) را تعقیب کنند برگشتند، و حضرت(ص) سالم به مدینه رسید.(۱)
📚منبع:
۱)اسد الغابه ابن أثير، ج۳، ص۳۱۰
@TarikhEslam
#پرسش_و_پاسخ
سوال1⃣8⃣1⃣:اقدامات #امام_علی_علیه_السلام بعد از خروج حضرت رسول اکرم(ص) و همراهان به سمت «یثرب» چه بود؟👇
@TarikhEslam
✍پاسخ :
حضرت رسول اکرم(ص) به امام علی(ع) دستور داد که پس از ایشان در مکّه بماند و امانت هایى را که مردم به حضرت(ص) سپرده بودند به صاحبانش باز گرداند، سپس به اتّفاق حضرت فاطمه(س) و دیگر بانوان بنىهاشم فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبیر که به «فواطم ثلاث» معروف شدند در قبا به آن حضرت(ص) بپیوندد.
پس حضرت(ع) سه شبانه روز در مکه ماند و امانتهای مردم را که نزد رسول خدا بود، به صاحبانش رسانید، و هنگامی که از این کار فراغت یافت به مدینه هجرت کرد.(۱)
📚منبع:
۱)التنبیه و الاشراف مسعودی، ص۲۰۰
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
6️⃣0️⃣2⃣ #معرفی_کتاب:📚
کتاب «مسیر هجرت رسول خدا(ص)» بازیابی و بیان نقطه به نقطه مسیر حرکت حضرت رسول اکرم(ص) هنگام هجرت؛ اثر عاتق بن غیث بلادی📚
@TarikhEslam
#پرسش_و_پاسخ
سوال2⃣8⃣1⃣:منظور از
جنگ های «رَدّه» که بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) در زمان خلافت «ابوبکر بن ابی قحافه» به راه افتاد، چه بود؟👇
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
@TarikhEslam
✍پاسخ :
منظور از «حروب ردّه» يا «جنگ های ارتداد» سلسله جنگهايی بودند كه توسط خليفه اول، «ابوبکر» به راه افتاد.
بهانه او نيز مبارزه با افرادی بود كه پس از رحلت رسول اکرم(ص) دست از دين اسلام برداشته بودند.
در اين جنگها عده بی شماری از مسلمانان بی گناه كشته و زنان و كودكان آنان به بردگی کشیده شدند.
با استناد به منابع تاریخی ميتوان علت را در سركوب طرفداران اميرالمومنين علی(ع)، كسب درآمد از طريق جمعآوری غنايم و وجوهات برای تداوم حكومت و انحراف اذهان اعراب كم درآمد و گرسنه از مسئله جانشينی امام(ص) و در نهایت ایجاد رعب و تهدید در عین حال مشروعیت بخشیدن به حکومت خود جستجو نمود.
پس به اين نتيجه می رسيم كه در واقع همه آنها جنگ با مرتد شدگان نبوده است بلكه بايد آنها را به چند گروه تقسيم كرد :
1⃣گروهی كه ادعای نبوت كرده بودند، مانند : «مسيلمه کذاب» و «سجاح بنت حارث» که از اين دسته بودند.
2⃣كسانی كه دين اسلام را رها كرده و به آيين جاهلی خود بازگشته بودند.
اين گروه با انتشار خبر رحلت رسول اکرم(ص) ميان قبايل عرب، دست از اسلام برداشتند.
مانند مردم بحرين آن زمان که دين اسلام را پس از رحلت رسول اکرم(ص) رها كرده و مرتد شدند.(۱)(۲)
3⃣مسلمانانی كه فقط با مسئله زكات مشكل داشتند.
گروه اخير خود به سه دسته تقسيم ميشدند :
۱)دستهاي كه مايل به پرداخت زكات نبودند، نه به ابوبكر و نه به هيچ كس ديگر!
۲)دستهاي كه منكر حكم فقهی زكات نبودند، بلكه پرداخت آن را به ابوبكر نمی پذيرفتند و ميگفتند : ما زكات را از اغنيايپی خود گرفته و به فقرايمان می دهيم، اما به كسی كه كتاب و سنت پرداخت چيزی را از جانب ما به او، لازم نشمرده نخواهيم داد.
۳)دستهای كه مايل به پرداخت زكات به حكومت مدينه نبودند، اما حاضر به پرداخت آن به اهلبيت رسول اکرم(ص) بودند.
باور اين دسته آن بود كه مهاجرين و انصار به دليل حسادت مانع روی كار آمدن اهل بيت(ع) شدهاند.
مانند طايفهاي از كنده ساكن در «حضرموت» بودند و به عامل جمع آوري زكات گفتند :
«تا رسول خدا(ص) زنده بود از ایشان اطاعت ميكرديم.
اكنون نيز اگر مردی از خاندان او زمام امور را در دست گيرد از او اطاعت خواهيم نمود.
اما ابن ابيقحافه، نه با او بيعت كردهايم و نه از او اطاعت خواهيم كرد.»
اين گروه به طور آشكار از خلافت اميرالمومنين(ع) حمايت می كردند كه به شدت سركوب شدند.
برای نمونه؛
«مالک بن نویره» از صحابه رسول خدا(ص) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام محسوب می شد.
او نماینده رسول اکرم(ص) در گرفتن صدقات و زکات قبیله اش بود.
پس از رحلت رسول اکرم(ص) با خودداری از بیعت با ابوبکر، خالد بن ولید به سوی قبیله اش رفت و با اینکه مالک آهنگ جنگ نداشت، خالد دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و همان شب با همسرش همبستر شد.
در پی این اقدام ابوبکر با خالد برخوردی نکرد و گفت : خالد در اجتهاد خود خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت.(۳)
این عمل تا جایی شنیع و ناشایست بود که حتی عمر بن خطاب نیز به آن عکس العمل نشان داد و به خالد اعتراض کرد.
طبری می نویسد :
عمر بعد از بازگشت خالد، به او گفت :
《قَتَلتَ اِمرَءَاً مُسلِمَاً ثُمَّ نَزوتَ عَلَى اِمرَأتِهِ؟ وَاللهِ لَأَرجُمَنَّكَ بِأَحجَارِكَ!》
مرد مسلمانی را میکشی و سپس با همسرش هم بستر میشوی و اکنون خود را قهرمان اسلام میدانی؟!
به خدا قسم سنگسارت میکنم.(۴)
📚منابع :
۱)كتاب الردّه واقدی، صص۴۸-۵۱
۲)فتوح البلدان بلاذری، ص۱۲۱
۳)اسد الغابة ابن اثیر، ج۴، ص۴۰
۴)تاريخ الطبری، ج۲، ص۵۰۴
@TarikhEslam