#سخن_علماء
👤علت عدم حضور مختار در واقعه کربلا؟!!
🎙در بیان #استاد_رجبی_دوانی :👇
#مختار_بن_ابی_عبید_ثقفی_رحمه_الله
@TarikhEslam
#پرسش_و_پاسخ
سوال0⃣0⃣2⃣:آیا مختار موسس فرقه «کیسانیه» بوده است؟👇
#مختار_بن_ابی_عبید_ثقفی_رحمه_الله
@TarikhEslam
✍پاسخ:
کیسانیه فرقهای است که به امامت محمد بن علی(محمد حنفیه) قائل بودند.
برخی گفتهاند که مذهب کیسانیه منسوب به مختار است، زیرا لقب مختار کیسان بوده است پس روشن میشود که مختار به امامت محمد بن علی معتقد بوده است!
ابتدا باید گفت که کیسانیه بعد از وفات مختار و محمد حنفیه پدید آمد.
👤مرحوم آیت الله خویی میگوید :
مذهب کیسانیه که به امامت محمد حنفیه قائل بودند، بعد از وفات محمد پدید آمد و مختار هم قبل از محمد کشته شد.
و در ادامه می نویسد :
《و انما حدثت الکیسانیة بعد وفاة محمد بن الحنفیة و اما ان لقب مختار هو کیسان، فان صح ذلک فمنشؤه ما تقدم فی روایة الکشی من قول امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) له مرتین :یا کیس! یا کیس!》
مذهب کیسانیه بعد از وفات محمد پدید آمد و لقب کیسانیه اگر در مورد مختار صحت داشته باشد، منشاء آن نیز همان روایت مرحوم کشی از قول امام علی(ع) است که دوبار در حق مختار فرمود : ای کیس! ای کیس!(۱)
ایشان در جایی دیگر این اتهام را ساخته علمای ملل و نحل غیر شیعی میدانسته که استنادشان به روایات مجعول و مردود بوده است و تاریخ تأسیس مذهب کیسانیه را بعد از قتل مختار و درگذشت محمد بن حنفیه میداند.(۲)
👤علامه محمدتقی تستری نیز می نویسد :
《واما قولهم بکیسانیته فغیر معقول، لانه مذهب حدث بعد المختار وبعد محمد ابن الحنفیة، بل لا یمکن قوله بامامة محمد وقد قتل فی حیاة محمد ولم یکن محمد مدعیا للامامة؛ وان صح انه ادعاها یوما بعد الحسین(علیهالسّلام) کما فی خبر تضمن ذاک الخبر انه تاب و اناب》
گفتار اهلسنت به اینکه کیسانیه منسوب به مختار است، معقول نیست؛ زیرا این مذهب بعد از مختار و بعد از محمد بن حنفیه پدید آمد، بلکه امکان ندارد که مختار به امامت محمد حنفیه معتقد بوده است در حالی او در زمان حیات محمد کشته شد و خود محمد نیز مدعی امامت نبود. و اگر صحت داشته باشد که محمد بعد از امام حسین(ع) ادعای امامت کرده، از این کارش توبه کرده است.(۳)
👤علامه مامقانی با بیان دلایلی این مطلب را نمیپذیرد و کیسانی بودن مختار را رد میکند.(۴)
👤علامه امینی نیز انتساب مختار به کیسانیه را نمیپذیرند.(۵)
📚منابع:
۱)معجم الرجال خوئی، ج۱۹، ص۱۱۰
۲)معجم الرجال خوئی، ج۱۸، ص۱۰۲
۳)قاموس الرجال تستری، ج۱۰، ص۱۴
۴)تنقیح المقال مامقانی، ج۳، صص ۲۰۵-۲۰۶
۵)الغدیر علامه امینی ،ج۱، ص۳۴۳
@TarikhEslam
📷نمایی از قبر و ضریح مختار بن ابی عبید ثقفی واقع در مسجد کوفه:👆
@TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽▶️⏹⏸📽▶️⏹⏸📽
#سکانس_برتر
🎞سکانسی زیبا از سخنان مختار در مورد تزویر در آخرین قسمت از سریال مختارنامه ساخته جناب میرباقری
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
3️⃣2️⃣2⃣ #معرفی_کتاب:📚
کتاب «مختار از دیدگاه اهل بیت» شرح تاریخ زندگانی وقیام مختار ثقفی بر اساس منابع کهن و دیدگاه اهلبیت(علیهم السلام) نسبت به مختار ثقفی؛ اثر علی شفیع پور حسینی✍📚
@TarikhEslam
4_710636819120652910.pdf
3.95M
📚✍📚✍📚✍📚✍
کتاب «مختار از دیدگاه اهل بیت(ع)»
@TarikhEslam
✅مهاجمین و اصحاب سقیفه در پی اولین هجوم دسته جمعی، موفق شدند حصر را بشکنند و یاران و متحصنین پیرامون امام علی(ع) در خانه حضرت فاطمه(س) را به نوعی فراری دهند.
پس در صدد اجرای دومین هجوم بودند و آن باز تهدید اهل خانه و ارعاب مردم توسط حکومت به واسطه عربده کشی ها و قدرت نمایی ها بود.
از آنجایی که خیال مهاجمین از باب یاران متحصن راحت بود و تقریبا با فراری دادن آنها و گرفتن بیعت اجباری از آنان، نیمی از راه را رفته بودند، این بار ترس آنها از این بود که مردم مدینه از آنجایی که از نزدیک شاهد جریان هستند، شورش نکنند و در دفاع از اهل بیت رسول اکرم(ص) اقدامی انجام ندهند.
پس ثمره هجوم دوم، منصرف کردن مردم نظاره گر مدینه از این اقدام بود.
چون تجربه برای مهاجمین نشان داده بود که در هجوم اول وقتی عمر بن خطاب برای آتش زدن خانه اقدام کرد، و اهل خانه را به سوزاندن تهدید نمود، در این هنگام مردم مدینه خطاب به او گفتند :
📋《إِنَّ فِيهِ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ وُلْدَ رَسُولِ اَللَّه(ص) وَ آثَارَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)!》
♦️تو قصد آتش زدن خانه فاطمه(س) را داری در حالی که در این خانه دختر و فرزندان و آثار و یادگاران حضرت رسول اکرم(ص) هستند؟
تا جایی که عمر در مقابل اعتراض مردم قدری عقب نشینی کرد و در مقابل مخالفت مردم گفت :
📋《أَ تَرَوْنِي فَعَلْتُ ذَلِكَ؟ إِنَّمَا أَرَدْتُ اَلتَّهْوِيلَ!》
♦️آیا پنداشتید که من این کار را انجام می دهم؟ خواستم فقط با این عمل اهل خانه را بترسانم!(۱)
مهاجمین می خواستند این حرف مردم و اعتراضشان دیگر در هجوم نهایی تکرار نشود و این هجوم صرفا برای هم رای کردن مردم با خود و یا حداقل مانع از تحریک شدن و شورش آنان بود که این هم به ثمر نشست.
تا جایی که در تاریخ نقل نشده که در مقابل عربده کشی ها و قدرت نمایی های عمر بن خطاب در مقابل خانه حضرت فاطمه(س) کسی مخالفت کرده باشد.
وقتی میدان کاملا از حامیان امام علی(ع) خالی شد، پس اهل سقیفه توانست با قلدری تمام شروع به عربده کشی و قدرت نمایی کنند که این عمل به نوعی باعث رعب مردمانی شد که در آن روز در آنجا تجمع کرده بودند ولی جرئت مخالفت نداشتند.
عمر بن خطّاب بعدها به إبن عباس گفت :
آيا مىدانى چرا قوم شما [قريش]، شما را از جانشينى محمد(ص) منع كردند؟
📋《كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَالْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَوُفِّقَتْ》
♦️براى اين كه كراهت داشتند خلافت و نبوت براى شما باشد، در آن صورت فخر و غرور شما افزون مىشد؛ به همين دليل قريش خلافت را براى خود گذاشت و كار درستى كرد.(۲)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
۲)الكامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۹
@TarikhEslam
✅در این یورش عمر بن خطاب به همراه بسیاری از مهاجمین بر در خانه حضرت فاطمه(س) تجمع کردند.
علامه مجلسی می نویسد :
📋《أَقْبَلَ عُمَرُ فِي جَمْعٍ كَثِيرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ》
♦️عمر با جمع کثیری از افراد خود، به منزل امام علی(ع) آمد و از علی(ع) در خواست کرد که از خانه خارج شود، که امام علی(ع) از خروج اباء کرد و عمر در این هنگام آتش و هیزم طلب کرد.(۱)
در این هجوم نه از دفاع متحصنین خبری بود و نه از اعتراض مردم مدینه!
شهرستانی می نویسد :
📋《وَ مَا كَانَ فِي الدَّارِ غَيرُ عَلِىِِّ(ع) وَ فَاطِمَةَ(س) وَ الحَسَنِ(ع) وَ الحُسَينِ(ع)》
♦️در آن روز غیر از علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین(ع) کسی در خانه نبود.(۲)
در این هنگام عمر فریاد زد :
📋《واللهِ لأَحرُقَنَّ عَلَيكُم》
♦️به خدا قسم آتش را بر شما مسلط می کنم.(۳)
پس در این هنگام؛
📋《خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ عَلَى اَلْبَابِ》
♦️حضرت فاطمه(س) بر آنها خارج شد و در پشت در ایستاد و خطاب به عمر فرمود :
📋《لاَ عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ اَلْوَلاَءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا اَلرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ اَلْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اَللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ》
♦️در تمام عمر خود هيچ قومى را نمىشناسم كه بىوفاتر و بىعاطفهتر از شماها باشند، جنازۀ رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم كار خود و بدست آوردن خلافت شديد، نه مشورتى با ما نموديد و نه كمترين حقّى براى ما قائل شديد، گويا شما هيچ اطّلاعى از فرمايش پيامبر(ص) در روز غدير خم نداشتيد؟
به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولايت را محكم ساخت كه جاى هر طمع و اميدى براى شما باقى نگذاشت، ولى شما آن را رعايت نكرده و هر رابطهاى را با پيامبرتان قطع نموديد.البتّه خداوند متعال ميان ما و شما حاكم خواهد فرمود.(۴)
کلمات و عبارات نشانگر این بود که مخاطب حضرت فاطمه(س) نه تنها مهاجمین بود، بلکه شامل مردم مدینه هم می شد.
عمر که ترس از تحریک و شورش مردم داشت، مجدد شروع به عربده کشی کرد.
📋《فَأَقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نَارٍ عَلَى أَنْ يُضْرِمَ عَلَيْهِمُ اَلدَّارَ》
♦️عمر در دست خود شعله ای از آتش حمل می کرد که قصد به آتش کشیدن خانه فاطمه(س) را داشت.(۵)
او می گفت :
📋《اُحرِقُوا دَارَهَا بِمَن فِيهَا》
♦️خانه را با اهلش به آتش بکشید.(۶)
در این هنگام حضرت فاطمه(س) او را دید و به او فرمود :
📋《يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ! أَ جِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟》
♦️ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را به آتش بکشی؟
عمر گفت :
📋《نَعَمْ! أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ اَلْأُمَّة》
♦️آری! مگر آن که با ابوبکر بیعت کنید چنانکه امت بیعت کردند.(۷)
حضرت فاطمه(س) در این هنگام به درگاه الهی شکایت کرد و فرمود:
📋《یَا أَبَتَاهُ! يَا رَسُولَ اللّهِ(ص)! أُنظُر مَا ذَا لَقِينَا بَعدَكَ مِن ابنِ الخَطَّابِ وَ ابنِ أَبِي قُحَافَةِ!》
♦️اى پدر! اى رسول الله(ص)! ما پس از تو چه ظلم ها كه از عمر بن خطاب و ابوبكر ابن ابى قحافه ديديم.(۸)
و حضرت(س) این چنین شروع به استغاثه کرد که چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگر هایشان پاره پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند.
اما مهاجمین از کار شوم خود دست برنداشتند و همچنان به کار خویش ادامه دادند.
📚منابع:
۱)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
۲)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱
۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳
۴)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
۵)عقد الفرید ابن عبد ربه، ج۴، ص۹۳
۶)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱
۷)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۳۹
۸)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۸۱
@TarikhEslam
✅ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت :
نزد عبدالله بن عباس در خانه اش بودم، و گروهى از پيروان على(ع) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى گفت.
از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد.
او گفت :
📋《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ!》
♦️اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) عمر به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن!
حضرت فاطمه(س) فرمود :
📋《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》
♦️اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبتمان هم رها نمى كنى؟
عمر گفت :
📋《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》
♦️در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى كشيم.
حضرت زهرا(س) فرمود :
📋《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》
♦️اى عمر! از خدا نمى ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه ام يورش آوردى؟!
📋《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》
♦️عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱)
عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، مغیره و ابوعبیده بن جراح و قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند.
و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(س) پشت در نشسته بود!
در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند.
حضرت فاطمه(س) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد.
کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(س) می خورد.
در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد.
پیش از آنکه حضرت فاطمه(س) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(س) برخورد کرد و حضرت(س) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(س) آسیب رسید.
در این هنگام حضرت(س) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند.
فشار در، بر بدن حضرت(س) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید.
حضرت(س) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
سپس ناله زد:
📋《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️آه ای فضه! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲)
ابن حجر عسقلانی می نویسد :
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(س) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(ع)》
♦️در این هنگام عمر به فاطمه(س) لگد زد که سبب سقط محسن(ع) گرديد.(۳)
سپس حضرت(س) عاملین این کار را نفرین کرد.
سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد.
عمر خود می گوید :
به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
📋《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(ع) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ》
♦️نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.(۴)
در این هنگام عمر وارد خانه شده بود و قبل از رسیدن فضه بر هر دو صورت فاطمه(س) چنان سیلی زد، که چشمان حضرت(س) پر از خون شد.
عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود، با لگد به سینه و پهلوی حضرت(س) زد.
عمر با غلاف شمشیر، بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت(س) می زد.
ناگهان عمر تازیانه را بر بازوی فاطمه(س) زد.
📋《وَ ضَرَبَ عُمَرُ لَهَا بِالسَّوطِ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّملَجِ الاَسوَدِ المُحتَرِقِ》
♦️عمر با تازیانه بر بازوی فاطمه(س) زد، تا اینکه؛ بازو و کتف ایشان مانند دستبدی سیاه، کبود شد.(۵)
در این حال صدای حضرت(س) به «یا ابتاه!» بلند شد.
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۴)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۴۰۷
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
7️⃣3️⃣ادامه حملات در نقلهای دیگر :👇 #روز_شمار_فاطمیه #وقایع_ماه_ربیع_الثانی #حضرت_فاطمه_سلام_الله_ع
8️⃣3️⃣میزان لطمات و صدمات وارده بر #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها طبق روایات و تاریخ :👇
#اسناد_صدمات
#روز_شمار_فاطمیه
#وقایع_ماه_ربیع_الثانی
@TarikhEslam
✅برخی از آنچه در کتب شیعه و اهل سنت درباره لطمات و صدمات وارده بر حضرت فاطمه زهرا(س) در طی حمله مهاجمین به خانه ایشان آمده است، عبارت است از :
1⃣ضرب تازیانه :👇
🔹بر پهلوها و پشت :
نقل شده است :
📋《فَمَاتَت وَ آثَارُ السِّیَاطِ بِجَنبِهَا》
♦️حضرت فاطمه(س) از دنیا رفت، در حالی که آثار تازیانه بر پهلوی او بود.(۱)
و در روایتی :
📋《ضَرَبَ قُنفُذُ فَاطِمَهَ(س) بِالسَّوطِ عَلَی ظَهرِهَا وَ جَنبَیهَا》
♦️قنفذ با تازیانه بر دو طرف پهلوی فاطمه(س) زد.(۲)
🔹بر دست :
نقل شده است :
📋《وَ ضَرَبَ یَدَ الصِّدِّیقَةِ الکُبرَی فَاطِمَةِ(س) بِالسَّوْطِ》
♦️و آن ملعون دست صدیقه کبری(س) را با تازیانه زد.(۳)
در روایتی خود عمر می گوید :
📋《فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا》
♦️با تازیانه بر دستانش زدم و او از آن ضربه من درد کشید.(۴)
🔹بر بازو :
در روایتی از خود حضرت فاطمه(س) نقل شده است :
📋《فَالتَوَی السَّوطَ عَلَی عَضُدِی، حَتَّی صَارَ کَالدُّملُجِ》
♦️عُمَر با تازیانه به بازوی من زد و مانند دستبندی سیاه، کبود شد.(۵)
2⃣شکستن شدن پهلو :👇
نقل شده است که :
📋《وَ کُسِرَت جَنبُهَا》
♦️و پهلویش شکسته شده است.(۶)
در روایتی دیگر :
📋《فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعَاً مِن جَنبِها》
♦️قنفذ بانو را به سمتی از خانهاش پرت کرد و استخوان دنده پهلویش را شکست.(۷)
3⃣لگد خوردن :👇
نقل شده است :
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ (بِرِجلِهِ) فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》
♦️عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۸)
در روایتی دیگر :
📋《لَکَزَهَا قُنفُذُ》
♦️قنفذ با لگد به سینه فاطمه زهرا(س) زد.(۹)
4⃣ضربه با غلاف شمشیر :👇
نقل شده است :
📋《فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیفَ وَ هُوَ فِی غِمدِهِ فَوَجَاَ بِهِ جَنبَهَا》
♦️سپس عمر شمشير را بلند کرد، در حالی که در غلاف بود، پهلو های فاطمه(س) را مجروح ساخت.(۱۰)
5⃣فشار بین در و دیوار :👇
نقل شده است :
📋《وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ بِالبَابِ》
♦️سرور زنان را با درب مورد فشار قرار دادند.(۱۱)
در روایتی دیگر :
📋《ضَغَطَ عُمَرُ لَهَا بَینَ البَابِ وَ الحَائِطِ》
♦️عُمر، فاطمه(س) را بین در و دیوار فشار داد.(۱۲)
در روایتی دیگر :
📋《أنـَّهُ حَصَرَ فاطِمَةَ(س) فِی الْبابِ حَتّی أسْقَطَتْ مُحْسِناً》
♦️عمر، فاطمه(س) را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد.(۱۳)
و در روایتی دیگر :
📋《عَصَرَ عُمَرُ فَاطِمَةَ(س) خَلفَ البَابِ》
♦️عمر فاطمه(س) را پشت در فشرد.(۱۴)
6⃣سیلی به صورت :👇
نقل شده است :
📋《لَطَمَ وَجَهَ الزَّکِیَّةِ》
♦️عمر به صورت فاطمه زکیه(س) سیلی زد.(۱۵)
در روایتی، خود عمر می گوید :
📋《فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
♦️از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.(۱۶)
در روایتی دیگر :
📋《لَطَمَهَا حَتَّی خَرَّت لِوَجهِهَا وَ جَبِینِهَا》
♦️عمر با سیلی فاطمه(س) را زد و او با صورت و پیشانی بر زمین آمد.(۱۷)
در روایتی دیگر :
📋《ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ》
♦️سپس عمر، سیلی به صورت ایشان زد، که گویا میبینم که بر اثر سیلی او گوشواره از گوشش بر زمین افتاد.(۱۸)
7⃣زخمی شدن سینه توسط میخ در :👇
نقل شده است :
📋《وَ نَبَتَ مِسمَارُ البَابِ فِی صَدرِهَا》
♦️میخ در، به سینه فاطمه(س) فرو رفت.(۱۹)
8⃣سوختن صورت :👇
از حضرت فاطمه(س) نقل شده است که :
📋《وَ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.(۲۰)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📚منابع :
۱)الهجوم عبدالزهراء، ص۲۷۹
۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۵۳، ص۱۴
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۳
۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۱۷۹
۶)نوادر الاخبار فیض کاشانی، ص۱۶۳
۷)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۸)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۹)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۷
۱۱)اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۴۶
۱۲)الصواعق المحرقه هیثمی، ص۵۱
۱۳)اثبات الهداة حرّ عاملی، ج۳، ص۳۹۸
۱۴)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۴۴
۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۳۱، ص۱۲۶
۱۶)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۱۷)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۳۶
۱۸)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۵
۱۹)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۱۷
۲۰)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
@TarikhEslam