تاملی در تاریخ اسلام
8️⃣2⃣غصب «فدک» :👇 #روز_شمار_فاطمیه #وقایع_ماه_ربیع_الاول #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها @TarikhEslam
9⃣2⃣آخرین اتمام حجت #امام_علی_علیه_السلام با مردم مدینه:👇
✅امام علی(ع) آخرین اتمام حجت خویش را با مردم بی وفای مدینه انجام داد.
پس مانند سابق اقدام نمود، اما نتیجه ای همچون دفعات قبل داشت و باز همان چهار نفر آمادگی خود را اعلام کردند.
👤علامه مجلسی می نویسد :
امام علی(ع) فرمود :
📋《..أَتَانِي أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَبَايَعُونِي فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يُصْبِحُوا عِنْدَ بَابِي مُحَلِّقِينَ رُءُوسَهُمْ عَلَيْهِمُ السِّلَاحُ فَمَا وَفَي لِي وَلَا صَدَقَنِي مِنْهُمْ أَحَدٌ غَيْرُ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَأبُوذَرٍّ وَالْمِقْدَادِ وَالزُّبَيْرِ》
♦️هنگامي كه با ابوبكر بيعت شد، چهل نفر از مهاجرين و انصار به نزد من آمدند و با من بيعت كردند و زبير در ميان ايشان بود. به آن ها دستور دادم كه فردا صبح با سري تراشيده همراه با سلاح درب خانه من جمع شوند؛ كسي از ايشان به وعده خود براي من وفا نكرد و كسي از ايشان مرا تصديق نكرد؛ مگر چهار نفر؛ سلمان و ابوذر و مقداد و زبير!(۱)
#روز_شمار_فاطمیه
#وقایع_ماه_ربیع_الاول
📚منبع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۴۷۱
@TarikhEslam
1⃣ملاقات عمومی :
👤شیخ مفید می نویسد :
📋《حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَيْنِ(ع) مَعَهَا》
♦️امام علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت(س) را بر در خانه مهاجران و انصار می برد.
حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز همراهش بودند.
حضرت فاطمه(س) خطاب به آنان می فرمود :
📋《يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ اُنْصُرُوا اَللَّهَ فَإِنِّي اِبْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لاَ أَجَابَهَا وَ لاَ نَصَرَهَا》
♦️ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید.
من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید.
پس حال به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید.
اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.(۱)
2⃣ملاقات خصوصی :
حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد معاذ بن جبل رفت.
حضرت(س) به او فرمود :
📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》
♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی!
اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.
معاذ گفت :
📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》
♦️آیا غیر از من کسی هست؟
حضرت(س) فرمود :
📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ!》
♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد.
معاذ گفت :
📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي!》
♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم!
حضرت(س) فرمود :
📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》
♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم.
سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(۲)
📚منابع :
۱_۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
7️⃣1️⃣1️⃣ #معرفی_کتاب :📚
کتاب «دختر پیامبر(ص)» شرح وقایع زندگی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) در دوبخش تاریخی و تطبیقی؛ اثر استاد جاودان✍📚👇
@TarikhEslam
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
🌐جهت خرید کتاب «دختر پیامبر(ص)» :👇
https://taaghche.ir/book/20735/دختر-پیامبر-ص-؛-وقایع-زندگی-حضرت-زهرا-س-بعد-از-رحلت-پیامبر-ص
@TarikhEslam
✅نامش جُنْدَب بْن جُنادَه غِفاری از بزرگان صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از یاران امام علی(ع) بود.
او از سابقون و پیشتازان اسلام است و پس از ظهور اسلام جزء اولین نفرات ایمان آورنده به رسول اکرم(ص) بود.
ابن عبد البر می نویسد :
هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) به رسالت مبعوث شد، آوازه ایشان به قبیله بنی غفار رسید.
روزی ابوذر به برادرش انیس گفت :
📋《ارْكَبْ إِلَى هَذَا الْوَادِي، وَاعْلَمْ لِي عِلْمَ هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّهُ يَأْتِيهِ الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ، وَاسْمَعْ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ ائْتِنِي》
♦️به آن سرزمین برو و مرا از علم این مرد که گمان میکند او را از آسمان، اخباری میرسد، آگاه ساز و سخنانش را گوش کن و نزد من برگرد. برادرش به مکه رسید، سخنان رسول اکرم(ص) را شنید و نزد ابوذر بازگشت و گفت :
📋《رَأَيْتُهُ يَأْمُرُ بِمَكَّةَ بِمَكَارِمِ الأَخْلاقِ》
♦️مردی را دیدم که در مکه، مردم را به مکارم اخلاق دعوت می کرد.
سپس ابوذر مشتاقانه به مکه رفت و به جستجوی رسول اکرم(ص) پرداخت.
ابوذر می گوید : هنگامی که صبح فرا رسید به همراه امام علی(ع) راهی خانه رسول اکرم(ص) شدیم و حضرت(س) را زیارت کردم.(۱)
ابوذر می گوید :
📋《كُنْتُ رُبُعَ الْإِسْلَامِ أَسْلَمَ قَبْلِي ثَلَاثَةٌ وَ أَنَا الرَّابِعُ، أَتَيْتُ نَبِيَّ اللَّهِ(ص) فَقُلْتُ لَهُ : السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، فَرَأَيْتُ الِاسْتِبْشَارَ فِي وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالَ : مَنْ أَنْتَ؟
فَقُلْتُ : إِنِّي جُنْدُبٌ رَجُلٌ مِنْ بَنِي غِفَارٍ!》
♦️من چهارمین نفر بودم که نزد رسول اکرم(ص) رفتم و به او گفتم : سلام بر تو ای رسول خدا! شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و شهادت میدهم که محمد بنده او و فرستاده اوست.
سپس خوشحالی را در چهره رسول اکرم(ص) دیدم و ایشان از من اسمم را پرسید و من نیز خود را معرفی کردم و توسط ایشان مسلمان شدم.(۲)
رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمود :
📋《ارْجِعْ إِلَى قَوْمِكَ فَأَخْبِرْهُمْ، وَاكْتُمْ أَمْرَكَ عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ، فَإِنِّي أَخْشَاهُمْ عَلَيْكَ》
♦️به نزد قوم خودت بازگرد و آنان را از این امر با خبر کن، ولی از مردم مکه مخفی نگه دار، زیرا من از جانب آنان برای تو می ترسم.
ابوذر عرض کرد :
📋《وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لأُصَوِّتَنَّ بِهَا بَيْنَ ظَهْرَانِيهِمْ》
♦️قسم به کسی که جانم در دست اوست، آیین یکتا پرستی را مانند تازیانه بر پشتهای آنان می کوبم.(۳)
ابوذر در راستای تبلیغ دین مبین اسلام بسیار کوشید و در این راه بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفت و توسط مشرکان شکنجه شد.
ابوذر همواره در کنار حضرت رسول اکرم(ص) بود و از حواریون ایشان محسوب می شد، تا اینکه واقعه هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه رخ داد و ابوذر نیز به مدینه آمد.
طبق نقل مرحوم کلینی؛
📋《لَقَدْ آخَى رَسُولُ اَللَّهِ(ص) بَيْنَهُمَا[أَبِی ذَرٍّ وَ سَلْمَانَ]》
♦️حضرت رسول اکرم(ص) بین ابوذر و سلمان غفاری عقد اخوت و برادری بست.(۴)
ابوذر در زمان حیات حضرت رسول اکرم(ص) کاملا خود را وقف اسلام می کرد و در همه جنگها شرکت می جست و در فتح مکه نیز پرچم قبیله بنی غفار را بر دوش داشت.
ابوذر بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) از حامیان اصلی امام علی(ع) درآمد و از مخالفان اصحاب سقیفه محسوب می شد.
ابوذر یکی از چهار نفری بود که در ماجرای مخالفت با سقیفه و دعوت امام علی(ع) برای قیام علیه غاصبین لبیک گفت.
امام علی(ع) خود در این رابطه می فرماید :
به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یاری خویش فراخواندم.
📋《فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَهُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَی بِهِ》
♦️از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند : سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر واز خاندانم نیز کسی نبود تا از من پشتیبانی کند.(۵)
امام باقر(ع) میفرماید :
📋《اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلنَّبِيِّ(ص) إِلاَّ ثَلاَثَةَ نَفَرٍ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أَبُوذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ》
♦️پس از رسول خدا(ص) همه افراد مرتد شدند و دست از علی(ع) کشیدند مگر سه نفر؛ مقداد بن اسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی!(۶)
همچنین ابوذر در تشییع جنازه حضرت فاطمه(س) شرکت داشت.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
علامه مجلسی می نویسد :
📋《فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ؛ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ، أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ(ع) وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع)، وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ، وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَهُ؛ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا، وَ دَفَنُوهَا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ!》
♦️پس هنگامی که پاسی از شب گذشت و چشم ها به خواب رفتند، امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، عمّار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و گروهی از بنیهاشم و نزدیکان و خواص اهلبیت(ع) جنازه ی مطهره را تشییع و بر ایشان نماز خواندند.(۷)
ابوذر در زمان خلیفه دوم از کسانی بود که به دستور عمر درباره منع نگارش حدیث بی اعتنا بود و می گفت :
📋《وَاللَّهِ لَوْ وَضَعْتُمُ الصَّمْصَامَةَ عَلَى حَلْقِی عَلَى أَنْ أَتْرُكَ كَلِمَةً سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لأَنْفَذْتُهَا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ》
♦️والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از رسول اکرم(ص) نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول اکرم(ص) ترجیح خواهم داد.(۸)
به دلیل نقل حدیث بود که ابوذر با چند نفر دیگر در زمان عُمَر زندانی شدند.
اوج مخالفتهای ابوذر در زمان خلافت عثمان بود که در این راستا حتی تبعید را نیز به جان خرید.
واقدی به نقل از صهبان اسلمی می نویسد :
📋《رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ يَوْمَ دُخِلَ بِهِ عَلَى عُثْمَانَ عَلَيْهِ عَبَاءٌ مِدْرَعاً قَدْ دُرِعَ بِهَا عَلَى شَارِفٍ حَتَّى أُنِيخَ بِهِ عَلَى بَابِ عُثْمَانَ!
فَقَالَ : أَنْتَ اَلَّذِي فَعَلْتَ وَ فَعَلْتَ؟!
فَقَالَ : أَنَا اَلَّذِي نَصَحْتُكَ فَاسْتَغْشَشْتَنِي وَ نَصَحْتُ صَاحِبَكَ فَاسْتَغَشَّنِي!
فَقَالَ : كَذَبْتَ وَ لَكِنَّكَ تُرِيدُ اَلْفِتْنَةَ وَ تُحِبُّهَا》
♦️روزی ابوذر را دیدم که بر عثمان وارد شد در حالی که عبایی کهنه بر تن داشت و آن را بر درب خانه عثمان آویزان کرد.
عثمان خطاب به او گفت : تو همانی که چنین و چنان کرده ای!
ابوذر گفت : من تو را نصیحت می کنم .
عثمان گفت : دروغ می گویی و تو در صدد ایجاد فتنه و آشوب هستی که این کار را دوست می داری!(۹)
ابوذر همواره به عثمان انتقاد و اعتراض می نمود و گاهی نیز عثمان دینارهایی را برای ابوذر می فرستاد تا از این طریق او را ساکت کند، که در مقابل، ابوذر نمی پذیرفت و دائما به انتقاد از حکومت او می پرداخت تا اینکه عثمان تاب نیاورد و ابوذر را به شام تبعید کرد.
ابوذر در شام نیز مانند مدینه به رسالت خود ادامه می داد و در آنجا به معاویه اعتراض می کرد.
بلاذری می نویسد :
📋《بَنَى مُعَاوِيَةُ الخَضرَاءَ بِدِمشَقَ فَقَالَ :
يَا مُعَاوِيَة! إِِن كَانَت هَذِهِ الدَّارُ مِن مَّالِ اللَّه فَهِيَ الخِيَانَةُ وَ إِن كَانَت مِن مَالِكَ فَهَذَا الإِسرَافُ فَسَكَتَ مُعَاوِيَةُ》
♦️وقتی معاویه کاخ سبزش را در دمشق ساخت، ابوذر گفت : ای معاویه! اگر این کاخ را از مال خدا ساختهای، خیانت است و اگر از دارایی خودت ساختهای، اسراف است. معاویه هیچ نگفت!(۱۰)
معاویه نیز او را از شام به مدینه فرستاد و عثمان این بار به ابوذر گفت :
📋《اُخْرُجْ عَنَّا مِنْ بِلاَدِنَا.. فَخَرَجَ أَبُو ذَرٍّ إِلَى اَلرَّبَذَةِ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى تُوُفِّيَ》
♦️از سرزمین ما دور شو و بیرون برو!
پس چنین شد که ابوذر به دستور عثمان به ربذه تبعید شد و تا زمان وفات در آنجا به سر می برد.(۱۱)
عثمان هنگام تبعید ابوذر به ربذه دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد مروان بن حکم او را از مدینه بیرون کند.
اما هنگام تبعید ابوذر، امام علی(ع)، عقیل و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و عمار یاسر برای مشایعت او حاضر شدند و بدرقه نمودند.(۱۲)
امام علی(ع) خطاب به ابوذر فرمود :
📋《يَا أَبَاذَرٍّ! إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً..》
♦️ای ابوذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی بند که به خاطر او خشم گرفتی. این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس آن را که به خاطرش از تو ترسیدند بدیشان واگذار، و با آنچه از آنان بر آن ترسیدی رو به گریز در آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتی، چه بسیار نیاز دارند، و چه بینیازی تو بدانچه از تو باز میدارند. به زودی میدانی فردا سود برنده کیست؟(۱۳)
ابوذر با بدترین حالت ممکن به ربذه تبعید شد تا جایی که بدنش مجروح شد و گوشت بدنش ریخت.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
تا اینکه ابوذر در ماه ذیالحجه سال ۳۲ هجری قمری در زمان خلافت عثمان در ربذه از دنیا رفت.
نقل شده است که؛
📋《لَمَّا حَضَرَتْ أَبَا ذَرٍّ اَلْوَفَاةُ وَ هُوَ بِالرَّبَذَةِ بَكَتْ زَوْجَتُهُ أُمُّ ذَرٍّ!
فَقَالَ : مَا يُبْكِيكِ؟!
فَقَالَتْ : مَا لِي لاَ أَبْكِي وَ أَنْتَ تَمُوتُ بِفَلاَةٍ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ لَيْسَ عِنْدِي ثَوْبٌ يَسَعُكَ كَفَناً وَ لاَ بُدَّ لِي مِنَ اَلْقِيَامِ بِجِهَازِكَ》
♦️هنگامی که لحظه وفات ابوذر در ربذه فرا رسید، همسرش امذر گریه میکرد و وقتی ابوذر علت را پرسید، همسرش گفت :
تو در بیابان می میری و من پارچهای ندارم تا تو را کفن کنم!
ابوذر به او گفت : گریه نکن و خوشحال باش!
زیرا که روزی رسول اکرم(ص) در بین افرادی که من نیز در میان آنان بودم فرمود :
یکی از شما در بیابان میمیرد و جماعتی از مؤمنین او را به خاک میسپارند.
حال تمام افرادی که آن روز با من بودند در شهر و میان مردم جان سپردهاند و فرمایش رسول اکرم(ص) درباره من است.(۱۴)
پس از این، حذیفه بن یمان، عبدالله بن مسعود و برخی از یارانش از جمله حجر بن ادبر، مالک اشتر، و جوانانی از انصار اتفاقاً از آنجا گذشتند، و به تغسیل و تکفین او پرداختند و عبدالله بن مسعود بر پیکرش نمازخواند و ابوذر در همان ربذه دفن گردید.(۱۵)
📚منابع :
۱)الاستيعاب ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۵۴
۲)صحیح ابن حبان، ج۱۶، ص۸۳
۳)الاستيعاب ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۶۵۴
۴)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۰۱
۵)تفسیر البرهان بحرانی، ج۳، ص۷۷۴
۶)الاختصاص شیخ مفید، ص۶
۷)بحار الانوار مجلسی، ج۲۹، ص۱۱۳
۸)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۲، ص۲۷۰
۹)بحار الانوار مجلسی، ج۳۱، ص۲۷۹
۱۰)انساب الاشراف بلاذری، ج۵، ص۵۴۲
۱۱)بحار الانوار مجلسی، ج۳۱، ص۱۷۷
۱۲)مروج الذهب مسعودی، ج۱، ص۶۹۸
۱۳)نهج البلاغه سید رضی، خطبه ۱۳۰
۱۴)بحار الانوار مجلسی، ج۴۲، ص۱۷۷
۱۵)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۸
@TarikhEslam