✅یزید نیز همانند اجدادش، بغض و کینه شدید به بنی هاشم داشت.
ابن عباس نقل می کند که؛
روزی امام حسن مجتبی(ع) و یزید بن معاویه نشسته بودند و خرما می خوردند.
یزید گفت :
📋《يَاحَسَنُ(ع)! إِنِّي مُنْذُ كُنْتُ أُبْغِضُكَ》
♦️ای حسن(ع)! از آن روز که به وجود آمده ام تو را دشمن می دارم.
امام حسن(ع) فرمود :
📋《اِعْلَمْ يَا يَزِيدُ! إِنَّ إِبْلِيسَ شَارَكَ أَبَاكَ فِي جِمَاعِهِ فَاخْتَلَطَ اَلْمَاءَانِ فَأَوْرَثَكَ ذَلِكَ عَدَاوَتِي لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ : وَ شٰارِكْهُمْ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ وَ شَارَكَ اَلشَّيْطَانُ حَرْباً عِنْدَ جِمَاعِهِ فَوُلِدَ لَهُصَخْرٌ فَلِذَلِكَ كَانَ يُبْغِضُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ(ص)》
♦️بدان ای یزید! شیطان در آمیزش پدر تو شریک شد؛ و هر دو نطفه به هم آمیختند و در وجود تو دشمنی مرا نهادند.
زیرا خدای متعال [خطاب به شیطان] می فرماید : در مالها و فرزندانشان شرکت جو!(اسراء ۶۴)
و نیز شیطان در آمیزش «حرب» شرکت کرد و «صخر» از آن زاده شد.
از این رو او جدّم رسول خدا(ص)را دشمن می داشت.(۱)
یزید که واقعه کربلا را فرصتی مناسب برای انتقام از خون عثمان می دانست، در اوج بغض و کینه در نامه ای به ولید حاکم مدینه نوشت :
📋《اِنَّ اللهَ تَعالی مُنتَقِمُ لِلمَظلُومِ عُثمانَ بنَ عَفَّانِ مِن آلِ اَبی تُرابِ بِآلِ سُفیانِ》
♦️خداوند انتقام عثمان مظلوم را به وسیله آل سفیان، از آل ابی تراب خواهد ستاند.(۲)
بعدها هنگامی که اسرای کربلا را وارد مجلس یزید کردند، آن لعین در حالت مستی، با خویش شعری کفرآمیز زمزمه می کرد و میگفت :
📋《لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْر شَهِدُوا
جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْلْ》
♦️ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند!
📋《لاََهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً
وَ لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ》
در آن هنگام از شدت فرح و خوشحالی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند!
📋《قَدْ قَتَلْنَا القَرْمَ مِن سَادَاتهِمْ
وَ عَدَلْناه بِبَدْرٍ فَاعتَدَلْ》
♦️ما بزرگان اینها را به جای کشتگانمان در بدر کشتیم که سربه سر شد.
📋《لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ
خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ》
♦️بنی هاشم با سلطنت و حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.
📋《لَسْتُ مِنْ خِنْدِف إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ
مِنْ بَنِی أَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ》
♦️اگر من نتوانم از فرزندان احمد انتقام کارهایشان بگیرم، از دودمان خندف نیستم!(۳)
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۲
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۲۶۲
۳)الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۳۰۷
@TarikhEslam
✅مروان بن حکم نیز از بنی امیه و از کینه توزان اهل بیت(ع) و خاندان بنی هاشم بود.
نقل است که امام علی(ع) خطاب به مروان فرموده بود :
📋《وَيلَكَ وَ وَيلُ أُمَّةِ مُحَمَّدِِ مِنكَ وَ مِن بَنِيكَ إِذَا سَاءَت دَرعُكَ》
♦️وای بر تو و وای بر امت محمد(ص) از دست تو و پسرانت! زمانی که به قدرت برسید.(۱)
و در روایتی دیگر امام علی(ع) به مروان فرمود :
📋《وَ هُوَ أَبُو الْأَكْبُشِ الْأَرْبَعَةِ وَ سَتَلْقَى الْأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أَحْمَرَ》
♦️او پدر قوچ های چهار گانه است و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت.(۲)
مروان از کسانی بود که مانع تشییع جنازه مطهر امام حسن مجتبی(ع) شد.
نقل است که مروان به همراه نیروهای خود در روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
مروان فریاد می زد و می گفت :
📋《أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؟!!》
♦️عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن(ع) در کنار پیامبر(ص)؟!
چنین چیزی نشدنی است.
و بعد با جمله ی《وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ》 تشیع کنندگان را تهدید به جنگ کرد.(۳)
سپس دستور تیر اندازی به تابوت و جنازه مطهر امام حسن(ع) داد.
ابن شهر آشوب در مناقب نقل می نویسد :
📋《وَ رَمَوا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سَلَّ مِنهَا سَبعُونَ نَبلاً》
♦️جنازهی آن حضرت(ع) را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبهی تیر به تابوت آویخته شد.(۴)
در مورد امام حسین(ع) نیز آمده است که؛ در زمان حکومت معاویه، مروان بن حکم والی مدینه بود و در آن زمان امام حسین(ع) در مدینه به سر می برد.
روزی امام سجاد(ع) پیغامی را از طرف امام حسین(ع) به مروان برد.
مروان نام حضرت(ع) و نام برادرش حضرت علی اکبر(ع) را پرسید.
وقتی با جواب امام سجاد(ع) مواجه شد که نام هر دو علی است، با عصبانیت گفت :
📋《عَلِيٌّ وَ عَلِيٌّ مَا يُرِيدُ أَبُوكَ أَنْ يَدَعَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ إِلاَّ سَمَّاهُ عَلِيّاً؟!!》
♦️علی و علی! مثل اینکه پدرت قصد دارد نام تمام فرزندانش را علی بگذارد؟!!
وقتی امام سجاد این جریان را به امام حسین(ع) عرض کرد، امام حسین(ع) فرمود :
📋《وَيْلِي عَلَى اِبْنِ اَلزَّرْقَاءِ دَبَّاغَةِ اَلْأَدَمِ!
لَوْ وُلِدَ لِي مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلاَّ عَلِيّاً(ع)》
♦️وای بر فرزند مروان چشم زرد دباغ!اگر صاحب صد فرزند نیز شوم دوست ندارم جز علی نامی بر آنها بگذارم.(۵)
و وقتی معاویه مُرد، مروان در مدینه به سر می برد، و حاکم معزول مدینه از طرف معاویه بود.
وقتی یزید به حاکم مدینه ولید بن عتبه دستور داد که از امام حسین(ع) بیعت بگیرد، مروان با ولید به شور نشستند و مروان بر این امر بسیار مصمم بود.
حتی وقتی ولید به امام حسین(ع) فرصت داد، این مروان بود که همچنان بر ولید پافشاری می کرد که بیعت هر چه زودتر انجام شود و حسین(ع) را رها نکند و می گفت :
📋《وَ اَللَّهِ لَئِنْ فَارَقَكَ اَلْحُسَيْنُ اَلسَّاعَةَ وَ لَمْ يُبَايِعْ لاَ قَدَرْتَ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهَا أَبَداً حَتَّى يَكْثُرَ اَلْقَتْلَى بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ اِحْبِسِ اَلرَّجُلَ فَلاَ يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى يُبَايِعَ أَوْ تَضْرِبَ عُنُقَهُ》
♦️به خدا قسم! اگر حسين(ع) اينك از تو جدا شود و بيعت نكند ديگر هرگز بر او دست نخواهى يافت تا كشتار بسيارى ميانۀ تو و او صورت گیرد!
او را نگهدار تا اينكه يا بيعت كند يا گردنش را بزنى!(۶)
حتی مروان شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و به ولید گفت :
📋《مُرْ سَيَّافَكَ أَنْ يَضْرِبَ عُنُقَهُ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الدَّارِ وَ دَمُهُ فِي عُنُقِي》
♦️شمشیرزنانت را حاضر کن و به آنان دستور بده تا گردن حسین بن علی(ع) را قبل از اینکه از دارالعماره خارج شود، بزنند و خون او بر گردن من است!(۷)
📚منابع :
۱_۲)المستدرك على الصحيحين حاکم نیشابوری، ج۴، ص۵۲۶_ص۵۲۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۸
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴
۵)الکافی شیخ کلینی، ج۶، ص۱۹
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۳
۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸
@TarikhEslam
✅امام سجاد(ع) همواره در طول حیاتشان مظلوم بوده اند.
بعد از حادثه کربلا، رعب و وحشت شدیدی بر مسلمین و خصوصاً شیعیان حاکم شد.
لذا در آن روزگار، امام سجاد(ع) سخت تنها و بی یار مانده بود.
لذا ایشان فرمود :
📋《مَا بِمَکَّةَ وَالْمَدِینَةَ عِشْرُونَ رَجُلَاً یُحِبُّنَا》
♦️در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند.(۱)
نقل است که، در زمان حکومت عبدالملک بن مروان، عبدالملک امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر!
ابن جوزی می گوید :
📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّداً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجلِيِهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ..فَمَا مَضَت إِلَّا أَربَعَ لَيَالِِ》
♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام سجاد(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه به سمت شام بیرون ببرند.
آنان چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند.
سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد.(۲)
سفر امام سجاد(ع) به شام به شکل و هئیت یک اسیر واقعا نشان از بغض و کینه دشمن داشت.
اواخر عمر امام سجاد(ع) که مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع) را در دل داشت.
او بارها می گفت : من تا وقتی که علی بن حسین(ع) در دنیا باشد، راحت نیستم!(۳)
تا اینکه همین ولید بن عبدالملک امام سجاد(ع) را به شهادت رساند.
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۳
۲)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲
۳)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۱۹۰
@TarikhEslam
6⃣3⃣کاروان #امام_حسین_علیه_السلام در روز بیست و هشتم ذی الحجه سال شصت هجری قمری، به منزل «عذیب الهجانات» رسیدند!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_ذی_الحجه
@TarikhEslam
✅كاروان امام حسین(ع) در این روز به منزل «عُذيبِ الهجانات» رسيدند.
این منزل نزدیک قادسیه است.
در این منزل مجمّع و طرّماح بن عدی و نافع بن هلال به امام حسین(ع) ملحق شدند و حرّ بن یزید ریاحی قصد داشت آنها را بگیرد یا برگرداند که امام حسین(ع) فرمودند : آنها اصحاب من هستند و حرّ مانع نشد.
به قولی در این منزل بود که امام حسین(ع) از خبر شهادت قیس بن مسهّر صیداوی، که در كوفه به دست عبیدالله بن زياد کشته شده بودند، مطلع شد.
طبق بعضی از گزارشها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید.
هنگامی که خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام حسین(ع) رسید، اشک در چشمانش جاری شد و فرمود :
📋《..فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》
♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳)
بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیرهگاه نهان ثوابت فراهم آور.(۱)
📚منبع :
۱)موسوعة التاریخ الإسلامی یوسفی غروی، ج۶، ص۱۲۴
@TarikhEslam
7⃣3⃣روز بیست و نهم ذی الحجه سال شصت هجری قمری، کاروان #امام_حسین_علیه_السلام به منزل «قطقطانیه» رسیدند!👇
✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(ع) با اصحابشان به همراه لشکر حرّ بن یزید ریاحی به منزل «قطقطانیه» رسیدند.
قطقطانیه محلّى نزدیک کوفه بود که
یکى از منزلگاههاى میان راه قادسیّه به طرف شام بوده که شهر امنیتی و استراتژی محسوب می شده است.
بنابر روایت امام صادق(ع) که فرمودند :
هنگامی که امام حسین(ع) در قطقطانیه فرد آمدند، چشم حضرت(ع) به خیمه ای بنا شده افتاد، و پرسید : این خیمه از آن کیست؟
عرض کردند : از آن عبیدالله بن حرّ جعفی است.(۱)
و گفته شده که در قصر مقاتل عبیدالله بن حرّ جعفی با امام(ع) ملاقات داشته است.(۲)
پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا، منطقۀ میان قادسیّه و قطقطانیّه پر از نیروهاى گشت و شناسایى ابن زیاد بود، تا رفت و آمدها را کنترل کنند.
و منطقه قُطقَطانیه دو راهی یا چند راهی بوده است که کاروانها پس از رسیدن به آنجا راه خود را انتخاب میکردند.(۳)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_ذی_الحجه
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۵۰
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۱
۳)روضة الواعظین ابن فتال، ج۱، ص۱۷۱
@TarikhEslam
✅هنگامی که امام حسین(ع) در مکه حضور داشت، کوفیان به ایشان نامه نوشتند، وحمایت و آمادگی خود را اعلام کردند.
به نقل ابن طاووس، تعداد نامه ها به ۱۲ هزار رسید.(۱)
که البته امام حسین(ع) به نامهها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجستهای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و رفاعة بن شداد پای نامهها بود.
سرانجام امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام(ع) گزارش کند، که اگر کوفیان همانگونه هستند که در نامههایشان نوشتهاند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود.
نامه های کوفیان به امام حسین(ع) توسط قیس بن مسهر و تنی دیگر از کوفیان، به دست حضرت(ع) می رسید.
نام قیس در کنار مسلم بن عقیل به عنوان فرستاده و پیک امام حسین(ع) مشهور شد.
قیس از قبیله بنی اسد بود و به همین جهت در بعضی از منابع، او را جزء شهدای بنی اسد به شمار آورده اند.
قیس با مسلم در سفر مکه به کوفه و رساندن نامه مسلم به امام حسین(ع) در جریان بیعت کوفیان نقش داشت.
شیخ مفید می نویسد :
📋《دَعَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَسَرَّحَهُ مَعَ قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيِّ..》
♦️امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را فراخواند و او را به همراه قیس بن مسهر صیداوی به کوفه فرستاد.(۲)
و همچنین؛
📋《..اِذَا بَلَغَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلْحَاجِرَ مِنْ بَطْنِ اَلرُّمَّةِ بَعَثَ قَيْسَ بْنَ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيَّ إلَى أهلِ الكُوفَةِ》
♦️امام حسین(ع) در محلی به نام حاجز برای کوفیان نامه نوشت و آن نامه را قیس بن مسهر صیداوی به کوفه برد.(۳)
که این اعزام قیس بعد از شهادت مسلم بن عقیل بود.
در طول مسیر، هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود.
قیس قبل از دستگیری؛ نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیافتد.
حُصَین، قیس را پیش ابن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیم گیری کند.
پس از آن که قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردند، مناظرهای بین آندو صورت گرفت.
ابن زیاد گفت : تو کیستی؟
قیس گفت : گفت : مردیام از شیعیان علی(ع) و پسرش!
ابن زیاد گفت : چرا نامه را پاره کردی؟
قیس گفت : برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
ابن زیاد گفت : از جانب که بود و سوی که نوشته؟
قیس گفت : از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمیدانم.
ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
📋《وَ اللّهِ لَا تُفَارِقنِي حَتَّى تُخبِرنِي بِأَسمَاءِ هَؤلاءِ القَومِ أَو تَصعَدُ المِنبِرَ فَتَلعَنُ الحُسَينَ بنَ عَلِي(ع) وَ أَبَاهُ وَ أَخَاهُ وَ إِلَّا قَطَعتُكَ إربَاً إربَاً》
♦️به خدا قسم! از من جدا نشوی تا نام آنان را به من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی(ع) و پدرش و برادرش را لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم.
قیس گفت : نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم.
به دستور ابن زیاد، قیس به بالای منبر رفت تا امام علی(ع) و دو فرزندش را لعن کند.(۴)
شیخ مفید می نویسد :
📋《فَصَعِدَ قَيْسٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ هَذَا اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) خَيْرُ خَلْقِ اَللَّهِ اِبْنُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ فَأَجِيبُوهُ!
ثُمَّ لَعَنَ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ أَبَاهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ صَلَّى عَلَيْهِ》
♦️او وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد.
سپس درود بر حضرت رسول اکرم(ص) فرستاد و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد.
او در ادامه، عبیدالله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد.
آنگاه گفت : ای مردم! من فرستاده حسین(ع) به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید.
پس؛
📋《[فَأُخبِرَ ابنُ زِيَادِِ بِذَلِكَ] وفَأَمَرَ عُبَيْدُ اَللَّهِ أَنْ يُرْمَى بِهِ مِنْ فَوْقِ اَلْقَصْرِ فَرَمَوْا بِهِ فَتَقَطَّعَ [فَمَاتَ]》
♦️ابن زیاد از افشاگری های قیس مطلع شد و دستور داد او را از بالای بام قصر پایین انداخته و به شهادت رساندند و سپس بدن وی را قطعه قطعه کردند.(۵)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
در گزارش شیخ مفید آمده است :
📋《أَنَّهُ وَقَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ مَكْتُوفاً فَتَكَسَّرَتْ عِظَامُهُ وَ بَقِيَ بِهِ رَمَقٌ فَجَاءَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ اَللَّخْمِيُّ فَذَبَحَهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ وَ عِيبَ عَلَيْهِ! فَقَالَ : أَرَدْتُ أَنْ أُرِيحَهُ!》
♦️قیس را دست بسته به زمین افکندند استخوانهایش شکست و هنوز رمقی مانده بود که مردی به نام عبد الملک بن عمیر لخمی، سر وی را برید. حاضران وی را نکوهش کردند که چرا چنین کردی؟
در جواب گفت : میخواستم راحتش کنم!(۶)
طبق بعضی از گزارشها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید.
هنگامیکه خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود :
📋《...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》
♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳)
بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیرهگاه نهان ثوابت فراهم آور.(۷)
كميت اسدی در بتی از شعر خود از قیس با نام شیخ صیداء نام می برد :
📋《وَ شَيْخِ بَنِي الصَّيْدَاءَ قَدْ فَاظَ قَبلَهُمْ..》
♦️بزرگ قبيله صيداء قبل از آنان به شهادت رسيد.(۸)
در فرازی از زیارت الشهداء به قیس بن مسهر اینگونه سلام داده شده است.
📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی》(۹)
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۳۵
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۹
۳)تاريخ طبری، ج۴، ص۲۹۷
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۶۶
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۶
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۱
۷)موسوعة التاریخ الإسلامی، غروی، ج۶، ص۱۲۴
۸)نفس المهموم محدث قمی، ص۵۶۷
۹)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴
@TarikhEslam
🌙عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت حلول ماه محرّم الحرام، فرا رسیدن ماه تاسوعا و عاشورای حسینی(ع)🏴
🕌حَیِّ عَلَی العَزَاءِ،
حَیِّ عَلَی البُکَاءِ،
فِی مَاتَمِ الحُسَینِ(ع)،
مَظلُومِ کَربَلاء!
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅ #امام_رضا_عليه_السلام می فرماید :
📋«اِنَّ اَبِي اِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرَي ضَاحِکَاً وَ کَانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّي يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيَّامٍ، فَاِذَا کَانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کَانَ ذَلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ : هُوَ الْيَوْمُ الّذِّی قُتِلَ فِیهِ الحُسَینِ(ع)»
♦️هرگاه ماه محرّم فرا می رسيد، پدرم #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام ديگر خندان ديده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می يافت، تا آن که ده روز از محرّم مي گذشت، روز دهم محرّم که فرا می رسد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود و می فرمود : این روز، روز مصیبت شهادت امام حسین(ع) است.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۱
@TarikhEslam
✅ریان بن شبیب می گوید :
در روز اول محرم خدمت #امام_رضا_علیه_السلام رسیدم و ایشان فرمود :
📋«إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا»
♦️محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مىدانستندو خون ما را در آن حلال شمردند وحرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند وآتش به خيمههاى ما زدند وآنچه درآن بود، چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا(ص) نكردند.
📋«إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ(ع) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا اَلْكَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ»
♦️روز شهادت حسين(ع) چشم ما را زخم كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى وبلا به ما دچار ساخت.(۱)
📚منبع :
۱)اقبال الاعمال ابن طاووس، ج۲، ص۵۴۴
@TarikhEslam