✅عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد.
عمر می گوید :
بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم :
📋《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》
♦️اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم :
📋《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》
♦️تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت :
📋《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》
♦️ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)!
پس فاطمه(س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)!
این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
آه ای فضّه! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
📋《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
♦️صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.
در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و قنفذ و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم.(۱)
📚منبع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
@TarikhEslam
✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
📋《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》
♦️بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
📋《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی!
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》
♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم.
📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》
♦️آیا این ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته اند، من نيز از آنان برائت می جويم.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
0️⃣4️⃣جریان هجوم به نقل از #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :👇 #روز_شمار_فاطمیه #وقایع_ماه_ربیع_الثانی
1️⃣4️⃣ #امام_علی_علیه_السلام به بیرون خانه می آید!👇
✅در این هنگام وقتی مهاجمین به خانه حضرت فاطمه(س) یورش بردند و بعد از جراحات و لطمات وارده بر حضرت فاطمه(س)، اصحاب سقیفه وارد خانه شدند.
اینجا بود که امام علی(ع) مقابل عمر بن خطاب درآمد و او را گرفت و بر زمین کوبید و در این حین خطاب به عمر فرمود :
📋《يَا ابْنَ صُهَاكَ! لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللهِ(ص) لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لا تَدْخُلُ بَيْتِي》
♦️ای پسر صحّاك! اگر مقدّرات خداوندی و پيمان و سفارش رسول خدا(ص) نبود، هر آينه مي فهميدی كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداری!
عُمر از ترس جان خود سریع از خانه بیرون رفت.(۱)
#روز_شمار_فاطمیه
#وقایع_ماه_ربیع_الثانی
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
📚منبع:
۱)کتاب سُلیم بن قیس، ج۲، ص۵۸۶
@TarikhEslam
✅وقتی عمر شنید، که رسول اکرم(ص) به امیر المومنین(ع) دستور صبر داده است، فهمید که می تواند به کار خود ادامه دهد و بلافاصله از ابوبکر نیروی کمکی خواست!
او و یارانش این بار با پشتیبانی صد نفری که از قبل آماده بودند، حمله کردند و تا پشت در نیم سوخته آمدند.
قنفذ نیز با گروهی دیگر به پشت درب خانه آمدند تا کمکی برای عمر و یاران او باشند.
مرحوم طبرسی می نویسد :
📋《فَأَرْسَلَ عُمَرُ يَسْتَغِيثُ فَأَقْبَلَ النَّاسُ حَتَّى دَخَلُوا الدَّارَ فَكَاثَرُوهُ》
♦️عمر از ابوبکر، نیروی کمکی خواست.
پس مردم مهاجم، هجوم دسته جمعی خود را به خانه حضرت فاطمه(س) دستور کار خود قرار دادند و همگی وارد خانه شدند.
📋《وَ بَادَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى سَيْفِهِ لِيَأْخُذَهُ فَسَبَقُوهُ إِلَيْهِ فَتَنَاوَلَ بَعْضَ سُيُوفِهِمْ فَكَثُرُوا عَلَيْهِ فَضَبَطُوهُ》
♦️امام علی(ع) در این هنگام، به طرف شمشیر خود رفت؛ ولی آنان زودتر شمشیر را برداشتند و حضرت(ع) را دستگیر کردند.
📋《وَ أَلْقَوْا فِي عُنُقِهِ حَبْلًا أَسْوَدَ》
♦️و ریسمانی سیاه بر گردن حضرت(ع) انداختند، در حالی که او را می کشیدند.
در این موقع،
📋《وَ حَالَتْ فَاطِمَةُ(س) بَيْنَ زَوْجِهَا وَ بَيْنَهُمْ عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ》
♦️کنار درب خانه، حضرت فاطمه زهرا(س) میان علی(ع) و آنان حایل شد و مانع از بردن امام(ع) شد.(۱)(۲)
اینجا بود که قنفذ تازیانهای را به بازوی فاطمه(س) زد که اثر آن تا زمان شهادت آن بانو باقی ماند.
دست فاطمه(س) از دامان علی(ع) کوتاه شد و بر زمین افتاد و دشمن، علی(ع) را مظلومانه و کشان کشان به مجلس ابوبکر بردند تا به اجبار از او بیعت بگیرند.
فاطمه(س) با جراحت تمام، سراسیمه، به زحمت بلند شد تا مانع بردن علی(ع) به مسجد شود و می فرمود :
📋《وَ اللّهِ لا أَدَعُكُمْ تُجُرُّونَ إِبْنَ عَمّي ظُلْماً》
♦️به خدا سوگند!
نمي گذارم پسر عموي مرا ظالمانه به سوی مسجد بكشانيد.
و در ادامه فرمود :
📋《وَيلَكُم! مَا اَسرَعَ مَا خُنتُم اللَّه وَ رَسُولَه فِينَا اَهلَ البَيتِ(ع) وَ..》
واي بر شما! چه زود، به خدا و رسولش، در حق ما اهل بیت(ع) خيانت کردید.(۳)
در این هنگام علی(ع) را وارد مسجد کرده و در مقابل ابوبکر که بر منبر نشسته بود، نشاندند و عمر شمشیر را بالای سر حضرت(ع) گرفته بود.
در روایت آمده است که؛
📋《أَخْرَجُوا عَلِيّاً(ع) فَمَضَوْا بِهِ إِلَى أَبِي بَكْرٍ!
فَقَالُوا لَهُ: بَايِعْ!
فَقَالَ: إِنْ أَنَا لَمْ أَفْعَلْ فَمَهْ؟!
فَقَالُوا: إِذًا وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ نَضْرِبَ عُنُقَكَ! قَالَ : إِذًا تَقْتُلُونَ عَبْدَ اَللَّهِ وَ أَخَا رَسُولِهِ. فَقَالَ عُمَرُ : أَمَّا عَبْدُ اَللَّهِ فَنَعَمْ، وَ أَمَّا أَخَا رَسُولِ اَللَّهِ(ص) فَلاَ، وَ أَبُو بَكْرٍ سَاكِتٌ لاَ يَتَكَلَّمُ!》
♦️امیرالمؤمنين(عليه السلام) را از خانه اش خارج کردند، و او را وارد مسجد نمودند.
سپس ابوبكر گفت : بيعت كن!
حضرت(ع) فرمود :
اگر من بيعت نكنم، چه می شود؟
ابوبکر گفت : قسم به خدایی كه شريك ندارد، گردنت را مي زنيم!
حضرت(ع) فرمود :
در اين هنگام بنده ی خدا و برادر پيامبر(ص) را كشته ايد.
ابوبكر ساكت شد و چيزي نمی گفت!(۴)
در این هنگام، زهرای مرضیه(س) با تن مجروح، خود را به زحمت به مسجد رسانید و خطاب به غاصبین فرمود :
📋《خَلُّوا عَنْ أبنِ عَمّي!
فَوَالَّذي بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لأََنْشَرَنَّ شَعْرِي وَ لأََضَعَنَّ قَميصَ رَسُولِ اللّهِ(ص) عَلي رَأْسي وَ لأََصْرُخَنَّ اِلَي اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالي فَما ناقَةُ صالِحٍ بِأَكْرَمَ عَلَي اللّهِ مِنّي وَ لاَ الْفَصيلُ بِأَكْرَمَ عَلَي اللّهِ مِنْ وُلْدِي!》
♦️رها کنید پسر عموم را! قسم به آن خدایی که محمد(ص) را به حق برانگیخت! اگر از علی(ع) دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده، به نزد خدای تبارک و تعالی فریاد بر می آورم.
یقین بدانید که ناقه ی صالح در نزد خدا از من گرامی تر و بچّه ی آن ناقه، نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.(۵)
📋《فَقَالَ لَهُ عُمَرُ : أَلاَ تَأْمُرُ فِيهِ بِأَمْرِكَ؟
فَقَالَ: لاَ أُكْرِهُهُ عَلَى شَيْءٍ مَا كَانَتْ فَاطِمَةُ(ع) إِلَى جَنْبِهِ》
♦️عمر در این هنگام خطاب به ابوبکر گفت :
آیا دستور نمی دهی کار را تمام کنیم؟!!
ابوبکر گفت : مادامی که فاطمه(س) در کنار علی(ع) است، او را به چیزی مجبور نمی کنم!
آن گاه حضرت فاطمه(س) همراه حسنین(علیهم السلام) برای نفرین به سوی قبر رسول خدا(ص) حرکت کرد.(۶)
علی(ع) در این هنگام به سلمان فرمود :
📋《أَدْرِكْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ(ص)!》
♦️سلمان! فاطمه(س) را دریاب!
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
سپس فرمود :
📋《فَإِنِّی أَرَى جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُكْفَئَانِ وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَى رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا》
♦️گوئی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همۀ آنها را در کام مرگبار خود فرو می برد.
سلمان به حضرت فاطمه(س) عرض کرد :
📋《يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلاَتِي! إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلاَ تَكُونِي نَقِمَةً》
♦️ای دختر محمد(ص)! خداوند پدرت را مایۀ رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق این مردم نادان مکن.
حضرت(س) فرمود :
📋《يَا سَلْمانُ! يُريدُونَ قَتْلَ عَلِّيٍ(ع) وَ ما عَلي عَلِيِّ(ع) صَبْرٌ فَدَعْني حَتّي أَتِيَ قَبْرَ أَبي فَاَنْشِرَنَّ شَعْري، و أَشُقَّ جَيْبي وَ أَصيحَ اِلي رَبِّي》
♦️اي سلمان! آنان قصد جان علی(ع) كردند.
من در شهادت علي(ع) نمي توانم صبر كنم، صبرم تمام شده است.
مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم و گریبان چاک دهم و به درگاه خدا، ناله سر دهم.
سلمان در این هنگام عرض کرد :
مولایم علی(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم؛ به خانه برگردید و نفرین نکنید.
وقتی حضرت متوجه پیام امام خویش شد، فرمود :
📋《اَرْجِعُ وَ اَصْبِرُ وَ اَسْمَعُ لَهُ وَ اُطيعُ》
♦️[حال که امامم دستور داده] بر می گردم و صبر می کنم و سخن او را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.(۷)(۸)
وقتی ابوبکر این صحنه را دید، فورا گفت :
📋《مُدَّ يَدَكَ فَبَايَع!》
♦️دستت را پیش بیاور تا با من بیعت کنی!
اما امام علی(ع) اباء کرد، در حالی که دست مبارک ایشان مشت بود.
📋《فَمَدُّوا يَدَه كَرهَاََ فَقَبَضَ عَلِيُّ(ع) أَنَامِلَهُ، فَرَامَوا بِأَجمَعِهِم فَتَحَهَا فَلَم يَقدَرُوا، فَمَسَحَ عَليهَا أَبُوبَكرِِ، وَ هِي مَضمُومَةُ》
♦️تمام آنها جمع شدند تا مشت آن حضرت(ع) را باز كنند و در درون دست ابوبكر قرار دهند، نتوانستند.
در این هنگام ابوبكر خود پیش آمد و دست خود را بر روی دست بسته ی امام علی(ع) به عنوان بیعت کشید و بدان اکتفا کرد و همگی را رها کرد.(۹)
آن گاه که علی(ع) سالم از دست مهاجمان آزاد شد؛
📋《فَلَحِقَ عَلِيٌّ(ع) بِقَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) يَصِيحُ وَ يَبْكِي وَ يُنَادِي :
يَاِبْنَ أُمَّ! إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَضْعَفُونِي وَ كٰادُوا يَقْتُلُونَنِي》
♦️پس علی(ع) خود را به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) رساند، در حالی که فریاد می زد و گریه می کرد و ندا می داد که ؛
ای پسر مادرم! همانا این قوم مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود که مرا بکشند!(۱۰)
امام علی(ع)، تنها و مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمد، و راه خانه را در پیش گرفت.
حضرت زهرا(س) شوهر معصوم خود را نگریست و فرمود :
📋《رُوحِی لِرُوحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ الْوِقَاء!
یَا اَبَالحَسَنْ! اِن کُنْتَ فِی خَیرٍ، کُنْتُ مَعَکَ و اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَکَ!》
♦️علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو!
یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود؛ اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.(۱۱)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۳)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۴)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۵)المسترشد طبری شیعی، ج۱، ص۳۸۰
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۷)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۷۱
۸)تفسیر البرهان بحرانی، ج۲، ص۷۱۰
۹)بیت الأحزان محدث قمی، ص۱۱۸
۱۰)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷
۱۱)نهج الحیاة دشتی، ص۱۵۹، ح۷۵
@TarikhEslam
✍جواب دندان شکن امیرالمومنین #امام_علی_علیه_السلام به نامه معاویه بن ابی سفیان!👇
@TarikhEslam
✅بعد از به حکومت رسیدن امام علی(ع) و در پی دستور امام(ع) به معاویه، مبنی بر تحویل امارت شام به حاکم اعزامی حضرت(ع)، این امر بر معاویه گران آمد و در طی نامه ای به منظور تنقیص و پایین آوردن مقام امام علی(ع) خطاب به امام علی(ع) نوشت:
📋《وَ مَا مِنْ هَوُلَاءِ اِلَّا مَنْ بَغَیتَ عَلَیهِ وَ تَلَکأتَ فِی بِیعَتِهِ حَتَّی حُمِلْتَ اِلَیهِ قَهْرَاً تُسَاقُ بِخَزَائِمِ الاِقْتِسَارْ کَمَا یُسَاقُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشْ》
♦️تو بر هر یک از خلفای پیشین دشمنی ورزیدی و از بیعت با آنان امتناع کردی تا آن که تو را همانند شتر افسار زده برای بیعت حاضر کردند.
این جمله معاویه حکایت از بیعت تحمیلی امام علی(ع) و بردن امام(ع) با وضع نامطلوب در مورد بیعت با خلیفه اول بوده است.(۱)
در طی نامه ای، امام علی(ع) پاسخ نامه معاویه را چنین نوشت:
📋《وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ- فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً فِي يَقِينِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا》
♦️گفته ای که مرا همچون شتر افسار زدند و کشیدند که بیعت کنم!
عجبا! به خدا سوگند با این سخن خواسته ای مذمّت کنی و ناخواسته مدح و ثنا گفته ای!
خواسته ای رسوا کنی؛ ولی رسواشده ای!
این برای یک مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود؛ مادامی که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند و این خلاصه حجّت و دلیل من است حتّی در برابر غیر تو!(۲)
📚منابع:
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۳، ص۶۰
۲)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۷۶
@TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤اقرار «ابوبکر ابن ابی قحافه» به حمله بردن به خانه #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها !
✍«شمس الدين ذهبی» و «محمد بن جرير طبری» و «ابن قتيبه دينوری» و همچنین «ابن عساكر» چنين می نويسند :
عبدالرحمن بن عوف در بيماري ابوبكر بر او وارد شد و بر وي سلام كرد، پس از گفتگويي، ابوبكر به او چنين گفت :
📋《..أَمَا إِنِّي لا آسَى عَلَى شَيْءٍ إِلّا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ :..وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ(س) وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أُغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ》
♦️من به چيزی تأسف نمي خورم، مگر بر سه چيز كه انجام دادم.
دوست داشتم خانه ی فاطمه(س) را هتك حرمت نمی كردم، هر چند برای جنگ بسته شده بود!
#اسناد_هجوم
📚منابع:
۱)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۱۱۸
۲)تاريخ طبری، ج۲، ص۶۱۹
۳)الامامة والسياسة دينوری، ج۱، ص۲۴
۴)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۳۰، ص۴۲۲
۵)شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج۲، ص۴۶
۶)المعجم الكبير طبرانی، ج۱، ص۶۲
۷)مروج الذهب مسعودی، ج۱، ص۲۹۰
۸)ميزان الاعتدال ذهبی، ج۳، ص۱۰۹
۹)لسان الميزان عسقلانی، ج۴، ص۱۸۹
۱۰)كنز العمال متقی هندی، ج۵، ص۶۳۱
۱۱)مجمع الزوائد هيثمی، ج۵، ص۲۰۲
@TarikhEslam
✍مختصری بر نشانه های ظهور #امام_زمان_علیه_السلام در روایات:👇
✅در منابع روایی شیعه، از پارهای از حوادث، که در آینده رخ خواهد داد، با عنوان نشانههای ظهور یاد شده است.
این نشانهها به صریح روایات به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیم شده است.
برخی از نشانه های حتمی حتی در منابع اهل سنّت نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
👤امام صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ اَلْقَائِمِ(ع) :
اَلْيَمَانِيُّ وَ اَلسُّفْيَانِيُّ وَ اَلْمُنَادِي يُنَادِي مِنَ اَلسَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلزَّكِيَّةِ》
♦️پنج چیز قبل از قیام حضرت قائم(عج) رخ خواهد داد که عبارتند از؛
1⃣خروج یمانی
2⃣خروج سفیانی
3⃣ندای آسمانی
4⃣خَسف در بَیداء
5⃣قتل نفس زکیه.(۱)
📚منبع :
۱)کمال الدين و تمام النعمة شیخ صدوق، ج۱، ص۶۴۹
@TarikhEslam
1⃣«ندای آسمانی»:👇
✅امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود:
📋«يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ بِاسْمِ اَلْقَائِمِ(ع) فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لاَ يَبْقَى رَاقِدٌ إِلاَّ اِسْتَيْقَظَ وَ لاَ قَائِمٌ إِلاَّ قَعَدَ وَ لاَ قَاعِدٌ إِلاَّ قَامَ عَلَى رِجْلَيْهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِكَ اَلصَّوْتِ فَرَحِمَ اَللَّهُ مَنِ اِعْتَبَرَ بِذَلِكَ اَلصَّوْتِ فَأَجَابَ»
♦️ندا دهندهای از آسمان به نام قائم، ندا در میدهد و هر که در مشرق و در مغرب است آن را میشنود.
خوابیدهای باقی نمیماند مگر آنکه بیدار میشود و ایستادهای نیست، مگر اینکه مینشیند و نشستهای نیست، مگر آنکه بر روی دو پای خود میایستد.
پس خدا رحمت کند آن کس را که از این صدا عبرت گیرد و جواب دهد.[و به امام مهدی(ع) ملحق گردد.](۱)
👤امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود:
📋«النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ»
♦️ندای آسمانی از نشانه های حتمی است.(۲)
#امام_زمان_علیه_السلام
📚منابع:
۱)الغيبة نعمانی، ص۲۵۳
۲)الکافی کلینی، ج۸، ص۳۱۰
@TarikhEslam
2⃣«قتل نفس زکیّه»:👇
✅«زکیّه» یعنی فرد پاک و بیگناه که طبق روایات در آستانه ظهور، فردی پاکباخته و مخلص از اولاد امام حسن مجتبی(علیه السلام) در راه امام زمان(علیه السلام) می کوشد و در این راه مظلومانه به شهادت می رسد که از او به نام «نفس زکیه» یاد شده است.
👤امام محمد باقر(علیه السلام) می فرماید :
📋«قَتْلُ غُلاَمٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) [بِلاَ جُرْمٍ وَ لاَ ذَنْبٍ] بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلنَّفْسُ اَلزَّكِيَّةُ فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ قَائِمِنَا»
♦️کشته شدن جوانی از آل محمّد(ص) [بدون هیچ جرم و گناهی] بین رکن و مقام که نامش محمّد بن حسن نفس زکیّه است، که در این هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.(۱)
👤امام جعفر صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:
📋«لَيْسَ بَيْنَ قِيَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ بَيْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّكِيَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً»
♦️بین ظهور مهدی(عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.(۲)
#امام_زمان_علیه_السلام
📚منابع:
۱)کمال الدين صدوق، ج۱، ص۳۳۰/
الغيبة شیخ طوسی، ص۴۶۴
۲)الإرشاد مفید، ج۲، ص۳۷۴
@TarikhEslam