eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
142 ویدیو
248 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣مرحله ششم : افشاگری و تببین مقام ولایت توسط در بین زنان مهاجر و انصار :👇 ╭────────────╮        ✍کانال اسناد المصائب 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
✅بعد از جریان هجوم به خانه امام علی(علیه السلام) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به دلیل صدمات و لطمات وارده، در بستر بیماری ای که منجر به شهادتشان شد، قرار گرفت و در این مدت زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان می رفتند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در جمع آنان شروع به سخن کرده و دلائل عدم حمایت مردان آنها را اعلام نمود و آنان را از وضعیت آینده ی خویش با خبر ساخت. 👤اولین کسی که به عیادت آن حضرت(سلام الله علیها) آمد، «اُمّ سَلَمه» همسر حضرت رسول اکرم(ص) بود. ایشان از حضرت(سلام الله علیها) پرسید : 📋《کَیفَ اَصبَحْتِ عَن لَیلَتِکِ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》 ♦️ای دختر رسول خدا(ص)، شب را چگونه صبح کردی؟ حضرت(سلام الله علیها) فرمود : 📋《اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجَابُهُ! مَنْ اصبَحَتْ اِمامَتُهُ مَغصْوَبَه عَلی غَیرِ ما شَرَعَ اللّهُ فِی التَّنزیلِ و سَنَّهَا النَّبِیُ فِی التَّأْوِیلِ وَلَکِنَّهَا اَحْقَادٌ بَدْرِیَةٌ وَ تِرَاتٌ اَحُدِیَّةٌ کَانَتْ عَلَیْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُکْتَمِنَةً لِاِمْکَانِ الْوُشَاةِ》 ♦️صبح کردم در حالی که حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبب از دنیا رفتن پیامبر(ص) و ستمگری به وصی پیامبر(ص)، حجاب علی(علیه السلام) را هتک کردند [کنایه است از جسارت به حضرت زهرا(علیه السلام)]؛ همان که امامتش را غصب کردند، بر خلاف آنچه که خدا در قرآن نازل کرده و رسول اکرم(ص) در سنّت خود بیان فرموده بود. سبب این کار کینه هایی بود که از بدر از علی(علیه السلام) به دل داشتند و انتقام و طلب خون هایی که در اُحد ریخته بود. این منافقان دشمنی علی(علیه السلام) را در دل هایشان پنهان داشتند. 📋《فَلَّمَا اسْتُهْدِفَ الْاَمْرُ اَرْسَلَتْ عَلَیْنَا شآبیبَ آثَارِ مِنْ مَخِیلَةِ الشِقَاقِ فَیَقْطَعُ وَتَرَ الْاِیمَانِ مِنْ قَسِیِّ صُدُورِهَا وَ لَبِئْسَ عَلَی مَا وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسَالَةِ وَ کَفَالَةِ الْمُؤْمِنِینَ اَحْرَزُوا عَائِدَتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیَا بَعْدَ اسْتِنْصَارٍ مِمَّنْ فَتَکَ بِآبَائِهِمْ فِی مَوَاطِنِ الْکَرْبِ وَ مَنَازِلِ الشَّهَادَاتِ》 ♦️و آن گاه که خلافت را گرفتند و به هدف رسیدند، یکباره، ابر اهلِ شقاق بر ما باریدن گرفت و بلا بر ما فرو ریخت. بند کمان ایمان از سینه های آنان بُرید و آنچه دل هایشان می خواست، به سبب غرور دنیا به ما آزار کردند. اینها همه به جهت آن بود که علی(علیه السلام) پدران آنان را در نبردهای سخت و در منازل شهادت کشته بود.(۱) بار دیگر جمعی از زنان مهاجر و انصار برای عیادت ایشان آمدند و حضرت(سلام الله علیها) در بخشی از سخنان خویش خطاب به آنها فرمود: 📋《اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ》 ♦️به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمارم، و از آنها بیزارم. آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. و در ادامه فرمود : 📋《ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﻟّﺬﻯ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺍَﺑِﻰ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦِ(علیه السلام)؟ ﻧَﻘَﻤُﻮﺍ ﻭَﺍﻟﻠّﻪ‏ِ ﻣِﻨْﻪُ ﻧَﻜﻴﺮَ ﺳَﻴْﻔِﻪِ ﻭَ ﻗِﻠّﺔَ ﻣُﺒﺎﻻﺗِﻪِ ﻟِﺤَﺘْﻔِﻪِ ﻭَ ﺷِﺪّﺓَ ﻭَﻃْﺄَﺗِﻪِ ﻭَ ﻧَﻜﺎﻝَ ﻭَﻗْﻌَﺘِﻪِ ﻭَ ﺗَﻨَﻤّﺮُﻩُ ﻓِﻰ ﺫَﺍﺕِ اللهِ》 ♦️ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﭼﻪ ﻋﻴﺒﻰ در ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ(علیه السلام) دیدند؟ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻴﺐ ﻋﻠﻰ(علیه السلام) ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﺮّﺍﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺑﻰ‏ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺿﺮﺑﻪ‏ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺳﺮﻛﺶ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶ ۲)نهج الحياة دشتی، صص۱۰۰ـ۱۸۰، ح۵۷ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣مرحله هفتم : خطبه های در مسجد النبی(صلوات الله علیه و آله) در جمع مردم مهاجر و انصار :👇 ╭────────────╮        ✍کانال اسناد المصائب 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
✅بعد از غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وارد مسجد شد و برای مهاجر و انصار خطبه خواند. ایشان در قالب سه «حجاب» وارد مسجد شدند و در انظار عموم قرار گرفتند. ۱)«حجاب ظاهری» ايشان با استفاده از «خمار و جلباب»! که در منابع آمده است : 📋《لاثَتْ خِمَارَها عَلی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا》 ♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) «خمار» را به سر کردند و آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود. «خمار : روسری ای كه روی گردن و سينه را کاملا می پوشاند.» «جلباب : نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباس ها می پوشيده اند و شايد چيزی شبيه عبا و چادر امروزی باشد.» ۲)«حجاب پيكر ظاهری» که حضرت(سلام الله علیها) در بین جماعت زنان کامل پوشش داده شده بود. 📋《وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها》 ♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت كردند. ۳)«حجاب پرده» که ایشان در حین خطبه به واسطه پرده ای که میان زنان و مردان نصب شده بود، فاصله افتاده شد. 📋《فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءةٌ》 ♦️سپس ميان حضرت(س) و مردم پرده ای نصب شد. و ایشان بعد از ایراد خطبه به خانه بازگشت.(۱) در روایت دیگر، چنین نقل شده است که؛ 📋《مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ فِي حَشْدٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْ فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءَةٌ فَجَلَسَتْ》 ♦️حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن رسول اکرم(ص) بود، بر ابوبكر كه در ميان عده‏اى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين حضرت(سلام الله علیها) و ديگران پرده‏ اى آويختند، و حضرت(سلام الله علیها) نشست. سپس؛ 📋《أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ اَلْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ اَلْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى سَكَنَتْ فَوْرَتُهُمْ》 ♦️آنگاه ناله‏‌ هاى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم به گريه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد، سپس لحظه ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش شد.(۲) در نقل دیگر آمده است : 📋《فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ، ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَیئَةً حَتَّى إِذَا سَکنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، افْتَتَحَتِ الْکلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَعَادَ الْقَوْمُ فِی بُکائِهِمْ فَلَمَّا أَمْسَکوا عَادَتْ فِی کلَامِهَا》 ♦️گویی مجلس از شدت فریاد و گریه حضار می لرزید و حاضران به گریه افتادند. سپس ایشان لحظه ای سکوت کرد تا مجلس از جنب و جوش خود باز ایستاد.  در این هنگام، حضرت(سلام الله علیها) کلام خود را با سپاس و ستایش از خداوند و درود بر رسول اکرم(ص) آغاز نمود. بار دیگر ناله‌ها از سوی مردم به اوج خود رسید و وقتی آنان از ناله دست کشیدند، ایشان دوباره شروع به سخن کردند و فرمودند : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ(س) وَ أَبِی مُحَمَّد(ص) أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ》 ♦️اى مردم! بدانید من فاطمه‌ ام، و پدرم محمّد(ص) است که صلوات و درود خداوند بر او و خاندانش باد. آنچه که در آغاز گفته‌ام، در پایان هم از آن سخن خواهم راند و در گفتارم ناصحیح نگویم و در کردارم راه خطا پی نگیرم. «همانا پیامبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج و محنت شما او را گران آمد، سخت به شما دل بسته است و براى مؤمنین مهربان و غمخوار است.» 📋《فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی إِلَیهِ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَکظَامِهِمْ، دَاعِیاً إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یکسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ ینْکثُ الْهَامَ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ، حَتَّى تَفَرَّى اللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیاطِینِ، وَ طَاحَ وَشِیظُ النِّفَاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکفْرِ وَ الشِّقَاقِ، وَ فُهْتُمْ بِکلِمَةِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ》 ♦️اگر او را بشناسید خواهید دید که او پدر من است و نه پدر زنان شما و برادر پسر عموى من بوده، نه برادر مردان شما! @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
چه پر افتخار است این نسب که درود خداوند او و خاندانش را شامل باد. او رسالت خود را به مردم ابلاغ و آنان را از عذاب خداوندى بر حذر داشت. از روش مشرکان روى گرداند و گردنهایشان را به ضرب تازیانه توحید کوفت و حلقومشان را به سختى فشرد. او مردم را با دلیل و برهان و اندرز سودمند به راه خداوند رهنمون بود و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست تا جمع آنها از هم گسیخت و ظلمت شب تار زدوده شد و صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت به یک سو فکند. زبان پیشواى دین به گفتار باز شد و عربده‌ جویی هاى شیاطین به خاموشى گرایید و افسر و تاج نفاق بر زمین فرو افتاد و گره‌هاى کفر و اختلاف گشوده شد و شما به همراه گروهى از سپید رویان پاک نهاد (پارسایان آبرومندى که از شدت خویشتن‌دارى و گرسنگى روزه سپید روى و رنگ پریده بودند) گویاى کلمه اخلاص «لا اله الّا اللَّه» شدید. 📋《وَ کنْتُمْ عَلى‌ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ، تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ》 ♦️وحال آنکه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید و به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى‌ رسید، مى‌توانست شما را نابود کند، همچون جرعه‌اى براى تشنه و لقمه‌اى براى خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده و پایمال هر رهگذرى مى‌شدید. از آب گندیده و ناگوار مى‌نوشیدید و از پوست جانور و مردار تغذیه مى‌ کردید و پست و ناچیز بودید و از هجوم همسایه و همجوار در هراس بودید. 📋《فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ(ص) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی، وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجَالِ، وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْکتَابِ》 ♦️در چنین حالى خداوند تبارک و تعالى محمّد(ص) پیام‌ آور خود را به سوى شما گسیل داشت. او پس از آن همه رنجها که دید و سختى‌ ها که کشید، شما را از ذلت و خوارى رهایى بخشید. رزم آوران ماجراجو، سرکشان درّنده‌ خو، جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان دور از حق از هر سو به او تاختند وبا او به مخالفت برخاستند. 📋《کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا ینْکفِئُ حَتَّى یطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ، مَکدُوداً دؤوبا فِی ذَاتِ اللَّهِ، وَ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللَّهِ، قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، سَیدَ أَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً نَاصِحاً، مُجِدّاً کادِحاً، لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَکفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ》 ♦️هنگامی که هر زمان آتش اخگر به هیزم و هیمه فتنه افکندند، خداوند آن را خاموش ساخت و هر گاه شاخ شیطان نمایان مى‌گشت و یا مشرکى دهان به یاوه‌ گویى مى‌گشود، او برادرش على(علیه السلام) را در کام آن مى‌افکند. امام على(ع) هم در مقابل تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمى‌کوبید و بینى آنها را به خاک مذلّت نمى‌مالید، ترک امر نمى‌نمود. او در راه خداوند کوشا، به رسول خدا نزدیک، و مهتر اولیاى نصیحتگر، تلاشگر و کوشنده بود، و شما در آن هنگام در آسایش مى‌زیستید و از امنیت برخوردار بودید. مترصّد تغییر جهت چرخ گردون علیه ما و گوش به زنگ اخبار بودید. به هنگام کارزار عقب گرد مى‌کردید و در میدان نبرد فرار را بر قرار ترجیح مى‌دادید.(۳) وقتی حضرت فاطمه(س) بعد از ایراد خطبه به منزل بازگشت، وقتی مظلومیت امامش یعنی امیرالمومنین(ع) را دیدند، برای اینکه کارهای پلید غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که این‌ها چه ستم‌هایی روا داشته‌اند، و شرح جنایات آنها در تاریخ بماند، در خطاب به امام علی(ع) فرمود : 📋《یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)! عَلَیْکَ السَّلَامُ! اِشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ》 ♦️ای پسر ابوطالب(ع)! سلام بر تو! همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای! و همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای! 📋《اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ》 ♦️روزی گرگ‌ ها را می‌دریدی و امروز خاک را فرش خود قرار داده‌ای و گوشه‌ای نشسته‌ای! 📋《لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی》 ♦️اى کاش قبل از این که به این حالت ذلّتِ ظاهرى بیفتم، مُرده بودم.(۴) 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ص۲۳۶ ۲)الطرائف سید بن طاووس، ج۱، ص۲۶۳ ۳)شرح الأخبار قاضی نعمان، ج۳، ص۳۴ ۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۷ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8⃣مرحله هشتم : تصریح در نشان دادن انزجار و نفرت از سران سقیفه و غاصبان خلافت :👇 ╭────────────╮        ✍کانال اسناد المصائب 🆔 @AsnadolMasaeb ╰────────────╯
✅حال حضرت فاطمه(سلام الله علیها) روز به روز رو به وخامت بود. زنان نیز سخنان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در بین مدینه بازگو کردند و همگان به نارضایتی فاطمه(سلام الله علیها) از ابوبکر و عمر پی بردند و در صدد نکوهش «عمر و ابوبکر» بر آمدند. خلیفه وقت، «ابوبکر بن ابی قحافه»، به همراه «عمر بن خطاب» وضعیت را به ضرر خود دیدند و به این ترتیب قصد عیادت از ایشان را کردند که با این کار حداقل حضرت(سلام الله علیها) را راضی نگه دارند و خود را بی تقصیر جلوه دهند و اینکه دلجویی ظاهری انجام داده باشند و مسئله غصب خلافت و هجوم را معمولی جلوه دهند و تنفّر مردم را نسبت به خودشان کم کنند و هم به حکومت خود، به نوعی رنگ مشرعیت بدهند. اما در اولین درخواست با بی توجّهی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رو به رو شدند. وقتی کار به اینجا کشید و فهمیدند که حضرت(سلام الله علیها) آنان را به حضور نمی طلبد، از امام علی(علیه السلام) خواستند، تا وساطت کند. پس، از أمیرالمومنین(علیه السلام) درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(علیه السلام) تقاضای آن دو را به فاطمه(سلام الله علیها) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند : 📋《البَیتُ بَیتُکَ وَ الحُرَّةُ اَمَتُکَ، اِفعَل مَا تَشَاءُ》 ♦️خانه متعلق به شماست و من هم به منزله كنيز و خدمتگزار در خانه شما هستم و هر طور که صلاح می دانید عمل کنید.(۱) پس بدین ترتیب حضرت(سلام الله علیها) پذیرفت. سپس ابوبکر و عمر داخل شدند. حضرت فاطمه(سلام الله علیها) تا آنان را دید، روی به دیوار و پشت به آنان کرد. گفتند : آمده ایم که رضای شما را حاصل کنیم! حضرت(سلام الله علیها) فرمود : من با شما حرف نمی زنم، مگر که قول بدهید که آنچه را که می گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید. آنان نیز قبول کردند. 📋حضرت(سلام الله علیها) خطاب به آن دو فرمود: 《أَرَأَیتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص)! تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا : نَعَمْ. فَقالَتْ : نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ الله(ص) یقُولُ : «رِضَی فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟ قالا : نَعَمْ! سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(ص)! فَقالَتْ : فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَیهِ!》 ♦️آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(ص) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟ آنان گفتند : آرى! فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(ص) فرموده اند : «خشنودى فاطمه(س) خشنودى من، و خشم فاطمه(سلام الله علیها) خشم من است، هر كه دخترم فاطمه(سلام الله علیها) را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه(سلام الله علیها) را خشمگین نماید، مرا خشمگین نموده است؟» گفتند : آرى، چنین حدیثى را از رسول خدا(ص) شنیده ایم. حضرت(سلام الله علیها) فرمود : من هم خدا و فرشتگان را گواه مى گیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون رسول خدا(ص) را ملاقات نمایم، حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود. در این هنگام، ابوبکر پیش آمد و گفت : ای فاطمه(سلام الله علیها)! پناه می برم به خدا از اینکه مورد خشم پیامبر اکرم(ص) و تو باشم و بعد شروع کرد به گریستن! در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مرتب خطاب به ابوبکر بن ابی قحافه می فرمود : 📋《وَاللهِ لَاَدعُوَنَّ اللهَ عَلَیكَ عِندَ كُلِّ صَلَوةِِ اُصَلَّیَهَا》 ♦️به خدا قسم! من در هر نمازى كه مى خوانم، تو را نفرین مى كنم.(۲) آنان پس از شنیدن این سخنِ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، منزل را ترک کردند. 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۸ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۹، ص۶۲۷/ ﺍﻻﻣﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻟﺴﻴﺎﺳﻪ دینوری، ﺝ۱، ﺹ۲۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣مرحله نهم : وصیت که نقشه دشمنان را نقشه بر آب کرد :👇 ✅حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظه های واپسین لحظات حیات خویش، این چنین به امیرمؤمنان علی(ع) وصیت کرد: 📋《یا عَلِیُّ(ع)! اَنَا فاطِمَةُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْکَ لأكونَ لَکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرةِ. اَنْتَ اَوْلی بِی مِنْ غَیْرِی! حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و كَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً》 ♦️ای علی(علیه السلام)! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمّد(ص) هستم خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری! پس حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن! و به هیچ كس اطّلاع نده!!(۱) 📚 منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ابن فتال نیشابوری می نویسد : حضرت فاطمه(س) روزی احساس کرد که زمان وفات خویش فرا رسیده است، ام ایمن‏ و اسماء بنت عمیس را احضار فرمود و کسى را به دنبال امام على‏(ع) فرستاد و وقتی امام على(ع) آمد، به ایشان فرمود : 📋《یَا ابْنَ عَمِّ! إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی》 ♦️اى پسر عمو! احساس مى‏ کنم که مرگ من فرا رسیده است و آن چنان هستم که تردید ندارم به اینکه هر ساعت به پیوستن به پدرم نزدیک‏تر مى‏ شوم و اکنون به چیزهایى که در دل دارم تو را وصیت مى‏ کنم. در این هنگام؛ امام علی(ع) فرمود : 📋《أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️اى دختر رسول خدا(ص)! به آنچه مى‏ خواهى وصیت کن! 📋《فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ : یَا ابْنَ عَمِّ! مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی!》 ♦️سپس کنار بالین او نشست و هر که را در خانه بود، از خانه بیرون کرد. فاطمه(س) سپس فرمود : اى پسر عمو! مى‏ دانى که هرگز به تو دروغ نگفته‏ ام و از هنگامى که با یکدیگر زندگى مشترک داریم با تو مخالفتى نکرده‏ ام. امام علی(ع) فرمود : 📋《مَعَاذَ اللَّهِ! أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا》 ♦️پناه بر خدا! که تو به احکام خدا داناتر و پرهیزکارتر و بهتر از آنى و بیشتر از آن از خدا مى‏ ترسى که من فرداى قیامت بتوانم بگویم که مخالفتى با من روا داشته‏ اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من، سخت گران است، ولى افسوس که از این جدایى چاره نیست. و به خدا سوگند! با مرگ تو مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) بر من تازه مى‏ شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصیبتى بسیار بزرگ است، ولى همگان از خداییم و همگان به سوى او باز گردنده‏ ایم و این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست و این اندوهى است که چیزى مایه تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمى‏ کند. و سپس هر دو برای مدتی گریستند. 📋《ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ لَهَا : أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی!》 ♦️سپس امام على(ع) سر فاطمه زهرا(س) را بر سینه نهاد و فرمود : به آنچه مى‏ خواهى وصیت کن که به هر چه وصیت کنى عمل خواهم کرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجیح مى‏ دهم. سپس حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود : 📋《جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ! أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ! أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ》 ♦️وصیت مى‏ کنم براى حمل جسد من تابوتى بسازى که تصویر آن را دیدم و فرشتگان نشانم دادند. امام(ع) فرمود : 📋《صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ》 ♦️چگونگى آن را توصیف کن، و فاطمه(س) براى او توصیف کرد و على(ع) نیز آن چنان تابوت و سریرى را فراهم کرد. و این نخستین تابوتى بود که ساخته شد و پیش از آن کسى چنان فراهم نساخته بود. سپس فاطمه زهرا(س) این چنین وصیت نمود : 📋《أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ!》 ♦️به تو وصیت مى‏ کنم که هیچ یک از این کسانی که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع جنازه‏ ام حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ع) هستند. و اجازه مده که هیچ یک از پیروان ایشان هم شرکت کنند و وقتی چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه ی شب به خاک بسپار! 📚منبع : ۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، صص۱۵۱-۱۵۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅حضرت فاطمه(س) در لحظه های آخر عمر شریفشان، هنگام وضو برای نماز، به اسماء بنت عمیس فرمود : 📋《هَاتِی طِیبِیَ الَّذِی أَتَطَیَّبُ بِهِ، وَ هَاتِی ثِیَابِیَ الَّتِی أُصَلِّی فِیهَا، فَتَوَضَّأَتْ ثُمَّ وَضَعَتْ رَأْسَهَا، فَقَالَتْ لَهَا : اجْلِسِی عِنْدَ رَأْسِی فَإِذَا جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاهِ فَأَقِیمِینِی، فَإِنْ قُمْتُ وَ إِلَّا فَأَرْسِلِی إِلَى عَلِیٍّ(ع)》 ♦️عطرم را که با آن، معطر می‌شوم و لباس‌های نمازم را بیاور حضرت(ص) وضو ساخته، سپس سرش را بر زمین گذاشت و به اسماء‌ فرمود : کنار سرم بنشین، وقتی زمان نماز شد مرا بیدار کن اگر بیدار نشدم کسی را دنبال علی(ع) بفرست. چون امام علی(ع) برای نماز ظهر به مسجد رفته بود. اسماء می گوید : وقتی وقت نماز رسید، اسماء گفت : ای دختر پیامبر اکرم(ص)! وقت نماز است، امّا متوجّه شد که فاطمه(س) از دنیا رفته است. در ادامه آمده است که حضرت فاطمه(س) قبل از شهادتشان به اسماء فرمودند : 📋《اَنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى النَّبِیَّ(ص) لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّهِ، فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِیٍّ، وَ ثُلُثٌ لِی فَقَالَتْ : یَا أَسْمَاءُ! ائْتِنِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا، فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ، ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا》 ♦️جبرئیل در زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) کافوری از بهشت آورد و پیامبر اکرم(ص) آن را سه بخش کرد، یک سوم آن را برای خودش برداشت، یک سوم را برای علی(ع) گذاشت و یک سوم بقیه را نیز به من داد! سپس فرمود : ای اسماء! باقی مانده حنوط پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. اسماء می گوید : آن را آوردم و کنارش گذاشتم. سپس جامه بر سر کشید و خود را پوشاند و فرمود : 📋《انْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً ثُمَّ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی، فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا》 ♦️کمی منتظرم باش و بعد مرا صدا کن، اگر پاسخت را ندادم، بدان که نزد پدرم رفته‌ام. اسماء مدّتی به انتظار نشست، سپس او را صدا زد، ولی پاسخی نشنید. اسماء صدا زد : ای دختر محمّد مصطفی(ص)! ای دختر گرامی‌ترین فرزندی که از زنان متولّد شده است! امّا فاطمه(ع) پاسخی نداد. اسماء پارچه را از صورت فاطمه(س) کنار زد و دید، فاطمه(س) از دنیا رفته است. سپس اسماء خود را بر روی فاطمه زهرا(س) انداخت، در حالی که او را می‌بوسید و می‌گفت : فاطمه(س) جان! هرگاه نزد پدرت پیامبر اکرم(ص) رفتی سلام اسماء را به او برسان!(۱) 📚منبع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در این هنگام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) وارد شدند و گفتند : 📋《یَا أَسْمَاءُ! مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ!》 ♦️ای اسماء! مادرمان در این وقت نمی‌خوابید! اسماء گفت :  📋《یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم (ص)! مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است. 📋《فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ : یَا أُمَّاهْ! کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ(ع) یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ : یَا أُمَّاهْ! أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ(ع) کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَنْصَدِعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ》 ♦️امام حسن(ع)، خودش را بر روی مادر انداخت و در حالی که او را می‌بوسید می‌گفت : ای مادر! پیش از آن که جانم از تنم بیرون رود با من، سخن بگو. امام حسین(ع) نیز پیش آمد و در حالی که پاهای مادرش را می‌بوسید، می‌گفت : مادر جان! منم، پسرت حسین(ع)! پیش از آن‌که قلبم بشکافد و از تپش بیفتد با من، سخن بگو! در این هنگام، امام علی(ع) در مسجد حضور داشت. بلافاصله اسماء حسنین(ع) را به دنبال پدرشان فرستاد و گفت : 📋《يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! انْطَلِقَا إِلَى أَبِيكُمَا عَلِيٍّ(ع) فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّكُمَا!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم(ص) نزد پدرتان بروید و او را از رحلت مادرتان، آگاه سازید. آنان نیز سراسیمه به سمت مسجد رفتند.(۱) 📚منبع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پس حسنین(علیهما السلام) از خانه بیرون شدند تا اینکه؛ 📋《كَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُكَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِيعُ الصَّحَابَةِ》 ♦️نزدیک مسجد رسیدند در آن‌جا، شروع به گریه کردند. همه‌ی صحابه و یاران پیامبر اکرم(ص) پیش رفته و به آنها گفتند : 📋《مَا يُبْكِيكُمَا يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟ لَا أَبْكَى اللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ!》 ♦️ای فرزندان پیامبر اکرم(ص)! خدای متعال چشمان شما را گریان نبیند! چرا گریه می‌کنید؟ آیا چشمانتان به جایگاه پدر بزرگتان افتاده و از علاقه ی به او، به گریه افتاده‌اید؟ آنان گفتند : 📋《لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ(س)؟》 ♦️نه! مگر مادرمان فاطمه(ع) نمرده است؟ در این هنگام، حسنین(ع) وارد مسجد شدند و امام علی(ع) نیز حالت پریشان آنها را دید و از آنان پرسید : چه اتفاقی افتاده است؟ پس حسنین(ع) گفتند : 📋《قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س)!》 ♦️مادرمان فاطمه(س) از دنیا رفت. وقتی امام علی(ع) سخن آنان را شنید، در این هنگام ؛ 📋《فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ》 ♦️علی(ع) به صورت بر زمین افتاد، در حالی که می فرمود : 📋《بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ(ص)؟ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى! فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِكِ؟》 ♦️از چه کسی، تسلیت و تعزیت بجویم؟ ما از تو، آرامش و تسلی می‌یافتیم! اکنون پس از تو، از چه کسی تسلی بجوییم؟(۱) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ》 ♦️امام على(ع) نماز ظهر را خوانده و به سوى منزل بازگشت. 📋《إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ : مَا الْخَبَر؟ وَ مَا لِي أَرَاكُنَّ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ!》 ♦️كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت(ع) آمدند در حالى كه گريان و محزون بودند. امام(ع) به ايشان فرمود : چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب می ‏بينم؟! آنان گفتند : 📋《يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع)! أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ(س) وَ مَا نَظُنُّكَ‏ تُدْرِكُهَا》 ♦️ای اميرالمؤمنين(ع)! دختر عموى خود زهرا(س) را درياب، گر چه گمان نمى‏ كنيم حاصلى داشته باشد!(۲) 📚منابع : ۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۵۰۰ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۸۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا