eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
154 ویدیو
259 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پاسخ: خیبر جلگه ی وسيع و حاصل‏خيزى بود، كه در شمال مدينه، به فاصله ۳۲ فرسنگى آن قرار داشت، که «وادى خيبر» ناميده مى ‏شد. پيش از بعثت رسول اکرم(ص) يهوديان براى سكونت و حفاظت خويش در آن منطقه، دژهاى هفتگانه محكمى ساخته بودند. جمعيت آنها بالغ بر بيست ‏هزار تن بود و در ميان آنان، مردان جنگاور و دلير، فراوان به چشم مى‏ خورد که معروفترین آنها مرحَب و برادرش حارث بود. جرم بزرگ يهوديان خيبر اين بود كه كمك مالى آنان، سبب جنگ خندق شد و اين خطر وجود داشت كه آنها با تحريك امپراتور روم يا ايران، به پايگاه اسلام حمله كنند؛ به خصوص در آن زمان، كه يهوديان در جنگ‏هاى ايران و روم، با يكى از آنها همكارى داشتند. از اين‏ رو، رسول اکرم(ص) تصميم گرفت، كه آتش اين خطر را خاموش سازد. ایشان در سال ششم هجری هنگامى كه آن حضرت(ص) از حديبيه بازگشت، ماه ذى‏ الحجه و مقدارى از محرم سال هفتم هجرى را در مدينه ماند؛ سپس با سپاهی به سوى خيبر حركت كرد. وقتى رسول اكرم(ص) نزديك قلعه ‏هاى خيبر رسيد، سر به سوى آسمان بلند كرد و فرمود : بارالها! تويى خداى آسمان‏ها و آن چه زير آنها قرار گرفته و خداى زمين وآن چه برآن سنگينى افكنده، من از تو خوبى اين آبادى و خوبى اهل آن و آن چه را كه در آن هست، مى‏ خواهم و از بدى‏ هاى آن و بدى آن چه را در آن قرار گرفته، به تو پناه مى ‏برم. رسول اکرم(ص) و يارانش، از توطئه‏ هاى يهوديان آگاه بودند. از اين رو، شبانه و مخفيانه حركت كردند و آنان را به محاصره درآوردند. يهوديان در بالاى قلعه ‏ها، ديدبان‏ها و تيراندازانى قرار داده و در جلوى راه‏هاى ورودى قلعه، خندقى كنده بودند. ايام محاصره را بین ۱۰ الی ۲۰ روز نوشته‏ اند. سپاه اسلام، قلعه‏ ها را يكى پس از ديگرى فتح كردند تا به آخرين قلعه، خیبر كه از همه محكم‏تر بود و فرمانده معروف يهود، «مرحب» در آن قرار داشت، رسيدند. حضرت(ص) دستور حمله عمومى را به فرماندهى ابوبكر صادر كرد. از طرفی مرحب، برای تقویت نیروهای خودی و تضعیف نیروهای اسلام، در حالی‌ که رجز می‌خواند، از قلعه خارج شد و هماورد می‌طلبید. اما ابوبکر نتوانست، در مقابل پهلوان یهود عرض اندام کند و در نهایت فرار کرد. فردای آن روز رسول اکرم(ص) عمر بن خطاب را به فرماندهی گروهی به نبرد با یهودیان فرستاد. حاکم نیشابوری می نویسد : 📋《أَنَّ النَّبِيَّ(ص) دَفَعَ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِلَى عُمَرَ فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونُهُ》 ♦️حضرت رسول اکرم(ص) پرچم را به عمر داد او نیز به میدان رفت و سپس ترسید و بازگشت و فرار کرد.(۱) در این هنگام، پيامبر اکرم(ص) فرمود : 📋《لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یَفَتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدیَهِ لَیسَ بفَرَّار(کَرَّارَاً غَیرَ فَرّارٍ)》 ♦️همانا فردا این رایت را به مردی که خدا و رسولش را دوست دارد و نيز خدا و رسول او دوست دارند، خواهم داد که او حمله كننده‏ ى است كه فرار نمى‏ كند. فردا همگى آماده بودند، تا بار ديگر فرمان حمله بگيرند. ياران شب را به صبح رساندند، در حالى كه در اين فكر بودند كه پرچم فتح سر انجام به چه كسى واگذار مى گردد. هنگامی که صبح شد، رسول اکرم(ص) امام علی(ع) را خواست و فرمود : 📋《أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)؟》 ♦️علی(ع) کجاست؟ گفتند : علی(ع) به درد چشم مبتلا شده و استراحت می‌کند. پیامبر(ص) فرمود : علی(ع) را بیاورید! پس؛ 📋《فَلَمَّا جَاءَ بَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ وَ دَعَا لَهُ، فَبَرَأَ حَتَّى كَأَنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ وَجَعٌ》 ♦️وقتی امام علی(ع) آمد، حضرت رسول اکرم(ص) برای شفای چشم او دعا کرد و به برکت دعای رسول خدا(ص)، امام علی(ع) بهبود یافت. آنگاه رسول اکرم(ص) فرمود : 📋《خُذْ هَذِهِ الرَّايَةَ فَامْضِ بِهَا حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْك‏َ》 ♦️این پرچم را بگیر و آن را با خود ببر تا خدا خیبر را بر تو بگشاید. آنگاه پرچم را به دست علی(ع) داد. امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《یا رَسُولَ اللَّه(ص)! أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا!》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آنقدر با آنان می‌جنگم تا اسلام بیاورند! پیامبر اکرم(ص) فرمود : 📋《انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِيهِ، فَوَاللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِدًا ، خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ يَكُونَ لَكَ حُمْرُ النَّعَمِ》 ♦️به سوی آنان حرکت کن و چون به قلعه آنان رسیدی، ابتدا آنان را به اسلام دعوت کن! به خدا سوگند! اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت نماید، بهتر از آن است که دارای شتران سرخ موی باشی.(۲) سپس امام علی(ع) رهسپار میدان نبرد شد. 📚منابع : ۱)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱ ۲)صحيح بخاری، ج۵، ص۱۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚔مبارزه دو قهرمان در خیبر!👇 @TarikhEslam
✅امام علی(علیه السلام) با نیروهای خود راهی میدان شد. نخستين كسى كه از يهوديان همراه با كاروان خود بر مسلمانان حمله كرد، حارث، برادر مرحب بود. مسلمانان پا به فرار گذاشتند؛ ولى امام على(ع) به تنهايى پايدارى فرمود و ضرباتى به يكديگر زدند و سرانجام حارث به ضربت شمشير امیر المومنین(ع) كشته شد. ياران حارث به سوى حصار گريختند و وارد آن شدند و در را بستند. در اين هنگام مرحب بيرون آمد و اين رجز را خواند : 📋《قَدْ عَلِمَتْ خَيْبَرُ أَنِّي مَرْحَبٌ شَاكِي السِّلَاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ إِذَا السُّيُوفُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ أَطْعَنُ أَحْيَانًا، وَحِينًا أَضْرِبُ》 ♦️در و ديوار خيبر مى داند كه من مرحب هستم؛ سراپا سلاح و پهلوان كار آزموده، غالبا ضربه مى زنم و گاهى هم ضربه مى خورم!(۱) امام على(ع) پيش آمد و رجزى در برابر او سرود و چنين گفت : 📋《أنا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةْ، كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَةْ، أُوفِيهِمُ بِالصَّاعِ كَيْلَ السَّنْدَرَةْ》 ♦️من همان كسى هستم كه مادرم مرا حيدر خوانده ؛ مرد دلاور و شير بيشه ها. بازوان قوى و گردن نيرومند دارم و در ميدان نبرد همانند شير بيشه صاحب منظرى مهيب هستم.(۲) رجزهاى دو قهرمان پايان پذيرفت. صداى ضربات شمشير و نيزه هاى دو قهرمان اسلام و يهود وحشت عجيبى در دل ناظران به وجود آورد. حاکم نیشابوری می نویسد : 📋《فَضَرَبَ مَرْحَبًا فَفَلَقَ رَأْسَهُ فَقَتَلَهُ، وَكَانَ الْفَتْحُ》 ♦️ناگهان شمشير برنده و كوبنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و كلاه خود و سنگ و سر را تا دندان دو نيم ساخت و مرحب کشته شد و سپاه اسلام پیروز شد.(۳) مرحب به زمین افتاد، فریاد خوشحالی مسلمین در فضا طنین‌انداز شد. اين ضربت آن چنان سهمگين بود كه برخى از دلاوران يهود كه پشت سر مرحب ايستاده بود، وقتی این صحنه را مشاهده کردند، وحشت‌ زده به قلعه پناهنده شدند و فوراً درب قلعه را بستند. امام على(ع) يهوديان فرارى را تا در حصار تعقيب كرد. امام على(ع) فورا متوجه درب خیبر گرديد و دست در چهار چوب در انداخت و آن را از جاى خود كَند و به بر روی خندق پرتاپ کرد، تا دیگر مسلمانان بتوانند از روی آن عبور کرده، وارد قلعه شوند. امام علی(ع) در این جنگ؛ با آنکه دروازه قموص به قدری سنگین بود که چهل مرد جنگی لازم بود تا دروازه را باز یا بسته کنند، حضرت على(ع) آن در آهنین را یک تنه از جا برکند و براى خود سپر قرار داد و جنگ نمود. راوی می گوید : 📋《لَقَدْ تَكَلَّفَ حَمْلَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلاً فَمَا أَطَاقُوهُ!》 ♦️علی(ع) دری را از جای ‏كند، كه چهل نفر قدرت انتقال آن را نداشتند.(۴) به این ترتیب پس از ساعاتی، قلعه محکم و مقاوم خیبر به دست توانای امام علی(ع) فتح شد و خیبر با آن همه اسلحه و مهمات و نیرویی بالغ بر ۲۰ هزار نفر، به دست ۱۴۰۰ نفر از مسلمانان فتح شد. امام علی(ع) فرمود : 📋《وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرَكَةٍ غَذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيَّة!》 ♦️به خدا سوگند! من دروازه خيبر را با قدرت جسمانى و تحرّك غذايى (انرژي حاصل از غذا) از جاي نكندم؛ بلكه من به قوّه مَلكى (ملكوتی و ربانی) و روحى كه به نور پروردگارش، روشن است تأييد و حمايت شدم.(۵) پس به اين ترتيب، قلعه‏ هاى خيبر فتح شد. نام دیگر دژها، ناعم، قموص، كتيبه، نطاط، شق، طيح و سلالم بود. پيامبر اکرم(ص) پس از فتح، با آنان خوش‏رفتارى كرد و اراضى و باغ‏هاى آن‏جا را به دست يهود سپرد؛ به شرط اين‏كه نيمى از درآمد آن را به مسلمين بپردازند. فتح خيبر، براى مسلمانان، حائز اهميت بود و زمينه فتح بدون خون‏ريزى مكه را فراهم ساخت. 📚منابع : ۱)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۹۴ ۲_۳)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱ ۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۲۵ ۵)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۱۵۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕍خاکریزهای هفتگانه!👇 @TarikhEslam
✅قرآن سرسخت­ ترین دشمن مسلمین را یهود می­ داند و می­ فرماید: 📋《لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا..》 ♦️دشمن­ ترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آورده ­اند، یهود و مشرکان هستند.(۱) از طرفی سازمان یهود که مجموعه­ ای گسترده از اطلاعات را در اختیار داشت، پیامبر آینده را همانند فرزندان خویش می ­شناختند: قرآن در این باره می گوید: 📋《الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون》 ♦️کسانى که کتب آسمانى به آنان داده‏ ایم او (پیامبر) را همچون فرزندان خود می ‏شناسند، اگر چه جمعى از آنان حق را آگاهانه کتمان می­ کنند.(۲) مدینه، نخستین پایتخت حکومت پیامبراکرم(ص) است. در تاریخ آورده ­اند که ابتدا، یهود به یثرب آمدند و این شهر را بنیان گذاردند. ایشان مدت­ ها قبل از تولد پیامبر(ص)، در این منطقه به صورت گروهی ساکن شدند. یهودیان شنیده بودند که پیامبر آخرالزمان به یثرب می ­آید و در این باره اطلاعات کامل داشتند.(۳) اما از همان ابتدا یهود در سرزمین حجاز پراکنده شدند. این مناطق، درست بر سر راه­های مدینه به قدس است. آنان با استقرار در این مناطق، راه پیامبر(ص) را به بیت ­المقدس به آسانی بستند. پیامبر(ص) اگر بخواهد از هر راهی، از مدینه به سرزمین کنعان(فلسطین) برود، یهودیان در برابر او هستند. اگر از مسیر عراق برود، به فدک و اگر از مسیر مدینه برود، به خیبر می ­رسد. حالا چه اصراری بر فتح بیت المقدس است؟ چون مأموریت تصرف قدس از جانب خدا به موحدان داده شده بود.(۴) طبق اخبار منابع یهود، اگر پیامبر آخر الزمان سرزمینی را بگیرد، یا درآن مستقر شود، دیگر آن را از دست نمی دهد و لذا اگر پیامبر اسلام(ص) به قدس دست یابد، یهود باید از حرکت جهانی چشم بپوشد به همین دلیل یهود خاکریز هفتگانه از مدینه تا قدس زدند. به همین جهت خاکریز و سنگرهای یهودی بنی­ قینقاع، بنی ­قریظه، خیبر، و..در مدینه تا قدس ایجاد شد. این استحکامات طی سالیان متمادی درست شده بود. استحکامات خیبر روی کوه، خندق کندند و بالای خندق دیوار کشیدند و آن سوی دیوار، قلعه ساختند در حالی که اینان در مدینه دشمنی نداشتند. بدین ترتیب درمی­ یابیم که آنان از پیش برای دفاعی سنگین در برابر پیامبر آخرالزمان، برنامه ­ریزی داشتند. در صحنه عمل نیز دیدیم که در جنگ با پیامبر(ص)، از همین قلعه ­ها نهایت استفاده را کردند، سپس در تبوک پیامبر(ص) را معطل کردند. نتیجه این تلاش­ها، شکست پیامبر(ص) در آخرین نبرد، در موته بود. سپاه اسامه آخرین نیرویی بود که حضرت(ص) برای حرکت به سمت مرزهای روم و فلسطین کنونی تجهیز می­ کرد که با رحلت پیامبر(ص) و کارشکنی افرادی که در تاریخ مشخص ­اند، این سپاه از حرکت ایستاد و متاسفانه عملیات تاخیری یهود توانست پیامبر اکرم(ص) را از رسیدن به قدس بازدارد.(۵) حضرت رسول اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.(۶) 💠واما خاکریزهای هفتگانه:👇 1⃣بنی قَینُقاع! 2⃣بنی النضیر! 3⃣بنی قریظه! 4⃣خیبر! 5⃣موته! 6⃣تبوک! 7⃣فلسطین(بیت المقدس)! 📚منابع: ۱)سوله مائده، آیه۸۲ ۲)سوره بقره، آیه۱۴۶ ۳)الکافی کلینی، ص۸، ج۳۰۸ ۴)عهد عتیق، باب ۲۶ ۵)تبار انحراف مهدی طائب، ص۳۲۰ ۶)المغازی واقدی، ص۱۲۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣خاکریز اول:بنی قینقاع!👇 ✡این گروه از یهودیان، پس از جنگ بدر، به گزارش تمامی تواریخ، سر ناسازگاری با پیامبر(ص) را گذاشتند! و بعد از جنگ بدر پیمان پیامبر(ص) را مبنی بر عدم شورش علیه مسلمانان و عدم کشتار و ایجاد رعب در بین مسلمانان را، شکستند. ابتدا پیامبر(ص) آنها را نصیحت فرمودند و از آنها خواستند که از سرنوشت قریش عبرت بگیرند، ولی آنها دست برنداشتند و حتی به پیامبر(ص) گفتند:خیال نکن که چون بر اعراب چیره شدی، بر ما نیز چیره می شوی! و سپس از قدرت شمشیر خود سخن ها گفتند و با این سخنان، قدرت خود را به رخ پیامبر(ص) کشیدند. بعد از این ماجرا و در همین حالی که دشمنی و پیمان شکنی نشان می دادند، به نقلی روزی در بازار، یکی از یهودیان به یک زن مسلمان هتک حرمت کرد، که یک مرد مسلمان به خشم آمد و او را کشت، یهودیان بنی قینقاع هم او را کشتند و اعلان جنگ کردند و به درون حصار خود رفتند و حالت جنگی گرفتند، ودر این میان آمادگی خود را برای جنگ با مسلمانان اعلان کردند. و پیامبر(ص) نیز متقابلاً آنها را محاصره کرد، تا اینکه سپاه اسلام رعب و وحشت را در دل آنها انداخت و بعد از مدتی تسلیم شدند و با اجازۀ اینکه هر چه می توانند بار شترهایشان بکنند و بروند، اخراج شدند. بدینوسیله یهودیان بنی قینقاع سرزمین خود را ترک کرده و از مدینه به خاطر پیمان شکنی اخراج شدند. 📚منابع: ۱)المغازی واقدی، ص۱۲۸ ۲)سیره ابن هشام، ص۳۱۴ ۳)الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۹۷۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣خاکریز دوم:بنی نضیر!👇 ✡بعد از ماجرای بنی قینقاع، ماجرای بنی نضیر اتفاق افتاد. روزی رسول اکرم(ص) به دژ بنی نضیر رفت، و یهودیان، تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند، از این رو به پشت بام رفتند و خواستند از روی آن سنگی را بر سر پیامبر(ص) بیندازند، ولی پیامبر(ص) به مدد وحی الهی آگاه شد، و فوراً از پای دیوار بلند شد و از دژ خارج شد. پیامبر اكرم(ص) توطئه يهوديان عليه جان خود و تلاش آنان را براى ترور خويش، پيمان‏ شكنى آنان تلقى كرد و آن را دليل موجّهى براى مقابله با يهوديان و اتخاذ موضع قوى و كوبنده بر ضدّ آنان دانست. روشن است كه ترور رهبرى اسلامى روشن ‏ترين و خطرناك‏ ترين مظاهر خيانت است و لازم نيست، منتظر بمانيم تا خيانت‏گران اعلان جنگ كنند و در اين باره به صورت عملى و آشكار اقدام نمايند. چنان كه در تاريخ ثبت شده، رسول خدا(ص) با قبائل يهودى ساكن در مدينه پيمان بست. يكى از اين قبائل، بنى نضير بودند. و به بنی نضیر دستور داد که حالا که پیمان را شکستید، از سرزمین من خارج شوید. 📚منابع: ۱)المغازی واقدی، ص۲۷۰ ۲)سیره ابن هشام، ص۳۵۴ ۳)طبقات الکبری ابن سعد، ج۲، ص۵۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣خاکریز سوم:بنی قریظه!👇 ✡وقتی یهودیان بنی نضیر اخراج شدند و در خیبر ساکن گردیدند و گروه های دیگر یهودی، تصمیم گرفتند، تمام طوایف را تشویق به نابودی مسلمین بکنند، و جنگ احزاب را به راه انداختند، از میان آنها (حیَّ بن اخطَب) به سراغ بنی قریظه رفت و رئیس آنها را به پیمان شکنی واداشت و ایشان هم پیمان را شکستند. جالب اینکه (کعب بن اسد) ابتدا راضی نمی شود و از نیکویی های حضرت محمّد(ص) و وفاداریش به پیمان سخن می گوید، آنها پیمان داشتند که با دشمنان اسلام، علیه اسلام متحد نشوند، ولی در نهایت این کار را کردند، و پیمان شکستند. حتی از کفار قریش درخواست نیرو کردند و یک بار هم شبیخون زدند ولی در نهایت با همکاری یک تازه مسلمان که اسلامش را پنهان کرده بود، توافق آنها با کفّار به هم خورد، و در نتیجه از همکاری با احزاب عرب، باز ایستادند. پس از اتمام جنگ احزاب پیامبر(ص) به سراغ یهودیان بنی قریظه رفتند و آنها را محاصره نمودند. پس از حدود یک ماه، بنی قریظه تسلیم شد، و روایات دو دسته هستند یک گروه می گویند که پیامبر(ص)خود سعد بن معاذ را بر ایشان داور قرار دادند و گروه دوم می گویند که آنها مستقیماً تسلیم حکم سعد بن معاذ شدند. در هر حال سعد دستور به اعدام مردان و اسارت زنان و کودکان ایشان داد. 📚منابع: ۱)المغازی واقدی، ص۳۴۵ ۲)سیره ابن هشام، ص۳۷۴ ۳)تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۱۱ ۴)طبقات ابن سعد، ج۲، ص۶۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣خاکریز چهارم:خیبر!👇 ✡غزوه ی دیگر، نبرد پیامبر(ص) با یهودیان خیبر است، که منجر به اخراج آنان از خیبر می شود، علّت این امر این بود که، یهودیان مقیم خیبر(بنی نضیر و غیره) کسانی بودند که کفار را تحریک به آغاز جنگ احزاب و نابودی مسلمانان کردند. و باز در صدد توطئه دیگر علیه مسلمانان بودند. پس در این میان ،خیبر مرکز آشوب­های نظامی و تحریکات و جنگ افروزی­ ها علیه مسلمانان بود. پیامبر اسلام(ص) پس از صلح حدیبیه تمام ماه «ذی الحجة» و مقداری از «محرّم» سال هفتم هجری را در «مدینه» توقف کرد، سپس با حدود یک هزار و چهارصد نفر از یارانش که در «حدیبیه» شرکت کرده بودند، به سوی «خیبر» حرکت کرد. قلعه های هفتگانه خیبر دارای برج های بلندی بود که تیراندازان از آنجا به پیرامون قلعه اشراف کامل داشتند و تلاش دشمن برای تخریب دروازه و ورود به قلعه توسط کمانداران ناکام گذاشته شد. سرانجام پس از کشته شدن تعدادی از مسلمین به دست تیراندازان ،امام علی(ع) به درب خیبر هجوم برد و در قلعه را با زور و بازوی خود از جای درآورد و مسلمانان وارد قلعه شدند و آنجا را به تسخیر خود درآوردند. 📚منابع: ۱)سیره ابن هشام، ص۳۶۱ ۲)المغازی واقدی، ص۳۳۰ ۳)تاریخ طبری، ج۳، ص۱۰۶۷ ۴)طبقات ابن سعد، ج۲، ص۱۰۶۳ ۵)الکامل ابن اثیر، ج۳، ص۱۰۱۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣خاکریز پنجم:موته!👇 ✡جنگ موته در اوایل سال هشتم هجری رخ داد. یعقوبی می نویسد: رسول اکرم(ص) در سال هشتم، جعفر بن ابى طالب را به عنوان فرمانده سپاه،و زيد بن حارثه را جانشین وی و عبد الله بن رواحه را جانشین زید کرد و با لشگرى براى جنگ روم به شام فرستاد. در موته، نبرد با رومیان به وقوع پیوست. سه فرمانده ی نخست به شهادت رسیدند. پس از شهادت سه فرمانده‌، سرگرداني سپاه اسلام شروع شد؛ اما بالاخره با ترفندی که «خالد بن وليد» اجرا كرد، مسلمانان پس از يك روز مقاومت و پايداري، سخت در برابر سپاه عظيم روم، با سلامت كامل به مدينه بازگشتند. خالد بن وليد سپاه اسلام را برداشته، به مدينه آمد و چون خبر آمدن آن ها به شهر رسيد، مردم براى ديدار آن ها از مدينه بيرون آمدند و پيغمبر اسلام(ص) نيز بر چهار پايى سوار شد و با مسلمانان ديگر به استقبال شان رفت، اما وقتى مردم آن ها را ديدند، خاك بر روى آن ها ريخته و ملامت شان مى كردند، كه چرا در برابر دشمن استقامت نكرديد؟ و از ميدان جنگ فرار كرديد؟! پيغمبر اسلام(ص) جلوى مردم را از اين كار گرفت و گفت: نه! اين ها فرارى نيستند، بلكه به خواست خدا(از اين پس) حمله افكن ها خواهند بود! 📚منابع: ۱)تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۶۳ ۲)دلائل النبوة بیهقی، ج۴، ص۱۷۱ ۳)فتح الباری ابن حجر عسقلانی، ج۸، ص۲۳۳ @TarikhEslam