🌸 طیبه 🌸
برنگرد ⚠️ 🔸 قسمت اول : عمه ! 🗓 پاییز ۱۳۸۷ 📌 قم / دبستان دخترانهی شهید میری با عجله کفشامو چپوند
کامپیوتر قدیمی مون 👀
هیبت رو ببین !😂
شمام از اینا داشتید ؟!
#برنگرد
#خاطره_بازی
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
🌸 طیبه 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر بعضیا دربارهی کامپیوترمون🙄🤣
#برنگرد
#خاطره_بازی
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
اون قرآن مکهای پر از خاطره 🥲 ❤️
اون چسب سیاه چیه اون پایین ؟
نوشته بود هدیهی خادم الحرمین الشریفین ، ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود !
منم انقدر ازش بدم میومد که اسمشو رو قرآن پوشوندم🙄😅
#برنگرد
#خاطره_بازی
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
نرم افزار جامع التفاسیر نور
منو پرت کرد تو اون روزای اول راه 💓
#برنگرد
#خاطره_بازی
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
برنگرد ⚠️
🔸 قسمت دوم : من کجام ؟!
🗓 پاییز ۱۳۸۷
📌 قم / دبستان دخترانهی شهید میری
فردا صبحش با ذوق تمام آماده شدم😍
صدای استاد پرهیزگار همینجور توی سرم میچرخید ...
خدا رو شکر سرویس مثل دیروز دیر نکرد و به موقع رسیدیم
انقدر جلوی سِن نمازخونه نشسته بودم و بالا رو نگاه کرده بودم که آخر برنامه گردنم درد میکرد 😅
خانم ظهوری اول آیه های دیروز رو خوند و بعد طبق قرارمون یک خط جدید رو انقدر تکرار کردیم تا حفظ شدیم ...
یادم نیست چند هفته طول کشید تا سورهی نباء تموم شد
اون مدت هر روز مینشستم پای کامپیوتر و انقدر صوت ترتیل گوش میدادم تا بدون غلط بخونم ، بیخبر از اینکه قراره کجا گیر کنم !👀
یه روز از آخرای پاییز ۸۷ ، خانم ناظم اعلام کرد که آخر هفته مسابقهی حفظ سوره نباء داریم 📣
کیا کل سوره رو این مدت حفظ کردن ؟! بیان اسم بنویسن
تقریبا اکثر شرکت کننده ها کلاس چهارم یا پنجم بودن ! اصلا شک کردم که منو راه میدن یا نه ؟!
گفتم امتحانش ضرر نداره ! رفتم و اسم نوشتم
قرار بود مسابقه تو وقت صبحگاه برگزار بشه
شاید ۱۰ نفر میشدیم
به ردیف رو به بچه ها ، جلوی سن ایستادیم ...
من ، تا همین یکی دو سال پیش از اون آدمای بشدت استرسی تو جمع بودم !
از اونا که حتی موقع خوندن درجه یک ترین متن هم دست و صداشون میلرزه !
از اونا که حتی با اینکه مطمئنن تو کاری خوبن ، وقتی جلوی بقیه قراره انجامش بدن همهی جونشون میشه اضطراب !😰
از اون لحظه های فقط و فقط سرگیجهی زیاد و نفس تنگی یادمه ! بعلاوهی پاهایی که از شدت استرس نمیتونستم روشون وایسم !
قدِ بلند بچه هایی که دو طرفم وایساده بودن بیشتر هولم میکرد !
عین جوجه افتاده بودم وسطشون !🙄
خانم ظهوری از هر نفر یه سوال پرسید و کلی از بچه ها رد شدن
من موندم و یکی دو نفر که بازم ازم بزرگتر بودن!
بالاخره اونا هم تپق زدن و من موندم و شدم برندهی اون مسابقه !🏆
فکرشم نمیکردم !😳
واقعا من تونسته بودم یه سوره رو حفظ کنم و مسابقه بدم ؟!
حس جالبی بود ! بیشتر شوکه بودم 😅
چند روز گذشت و وقتی مرور میکردم متوجه یه اتفاقی شدم
یه چیزی اذیتم میکرد
حس میکردم یه جای کار میلنگه !
حسم یه کوچولو راست میگفت ...
وقتی میخوندم ، نمیدونستم کجام ؟!
فقط استاد پرهیزگار تو سرم میخوند و من تکرار میکردم !
جاهایی که لحن مشابه داشت میپریدم یه آیهی دیگه و بعد گم میشدم !
اگه صدای استاد پرهیزگاری که تو مغزم نشسته بود قطع میشد ، حفظ منم تموم میشد !
معلوم بود !
چه تصویری میخواست تو ذهنم باشه وقتی کل سوره رو فقط با شنیدن حفظ کردم ! قرآن رو نگاه نمیکردم که !😶🌫
چشمامو میبستم و تکرار میکردم
فقط بار اول از قرآن بابا یه نگاهی به سوره انداخته بودم
بعدش دیگه اگر هم تصویری از آیهها داشتم ، مربوط میشد به نرم افزار نور !
فقط میدونستم سورهی نباء یک صفحه و نیمه که اون آیه بلنده که همش سرش نفس کم میارم تو صفحه دومه ! 😅
مثل این بود که یه آدرس سخت رو بجای اینکه با نرمافزار مسیریاب برم ، بگم چشمی بلدم ! بعد هر کوچهای شبیهش دیدم بپیچم تو و قاطی کنم !
اینا رو الان میگم !
اون موقع نمیدونستم مشکل کارم کجاست ! میگفتم لابد تمرکزم قطع میشه !
در نتیجه خیلی شیک این روش اشتباه رو تا مدتها ادامه دادم !🚶🏻♀
کلاس سوم بودم و تا اون موقع سورهی نازعات و عبس رو هم حفظ کرده بودم
یه روز خانم ظهوری صدام کرد دفتر
گفت برای مسابقات دانش آموزی انتخابت کردیم 😉
مسابقهای که شد یکی از خاطرات عجیب بچگیم !
✍🏻 ادامه دارد ...
#برنگرد
#حفظ_قرآن
#خاطره_نگاری
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
واقعا حس وصف ناپذیریه که اول مهر باشه و نه مدرسه بری نه بچه مدرسه ای داشته باشی🤩😂😎
۴ ، ۵ سال دیگه دوباره بساط داریم🤕
چون قطعا مامان یه دانش آموز بودن از دانش آموز بودن بسیارررر سخت تره😵💫😩
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
میگم که ...
امشب "برنگرد" رو دیرتر میذارم
عوضش اینجا دعاتون میکنم🌱
قبول ؟!😅
#حرم_عشق
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424
ولی من تصورم از دختر یه چیز دیگه بود🚶🏻♀😂
ایشون چرا ماشینا و توپاش ازش جدا نمیشن !
@Tayyebeh_79 | طیبه🖋
https://eitaa.com/joinchat/1605108465Cdafa171424