118 - و اگر پروردگار تو می‌خواست، همه مردم را [به اجبار] یک امّت [و بر یک دین] قرار می‌داد، و حال آن که آنها همواره در اختلافند
119 - مگر کسی که پروردگارت به او مرحمتی کند، و برای همین آنان را خلق کرده است، و سخن پروردگارت بر این رفته است که حتما جهنم را از جن‌ّ و انس [نافرمان] یکسره پر خواهم کرد
120 - و هر کدام از سرگذشت‌های پیامبران را که بر تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می‌گردانیم، و در این [سرگذشت‌ها] حق برای تو آمده و مؤمنان را اندرز و تذکری است
121 - و به کسانی که ایمان نمی‌آورند بگو: با هر امکانی که دارید عمل کنید که ما هم عمل خواهیم کرد
122 - و منتظر باشید که ما نیز منتظریم
123 - و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداست، و تمام کارها [سر انجام] به او بازگردانده می‌شود پس او را پرستش کن و بر او توکّل نمای، و پروردگار تو از آنچه می‌کنید غافل نیست
﷽؛
1 - الف، لام، را اینها آیات کتاب روشنگر است
2 - ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که شما بیندیشید
3 - ما بهترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم بر تو حکایت می‌کنیم، و تو بی‌تردید پیش از آن از بی‌خبران بودی
4 - [یاد کن] زمانی را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! همانا من در خواب یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم، آنها را دیدم که برای من سجده می‌کنند انّی رأیت: ای پدر من! همانا من دیدم رأیت (رأی): دیدم احد عشر کوکبا: یازده ستاره ساجدین جمع ساجد: سجده کنان رأیتهم لی ساجدین: آنها را سجده کنان بر خویش دیدم
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #هود و #یوسف
🏷صفحه ۲۳۵
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
5 - [یعقوب] گفت: ای پسرک من! خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو حیله‌ای می‌اندیشند همانا شیطان برای انسان دشمنی آشکار است
6 - و این گونه، پروردگارت تو را بر می‌گزیند و از تعبیر خواب‌ها به تو می‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌کند، همان گونه که قبلا بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد همانا پروردگار تو دانای حکیم است
7 - به راستی در ماجرای یوسف و برادرانش برای سؤال کنندگان عبرت‌هاست
8 - آن‌گاه که گفتند: یوسف و برادرش نزد پدرمان با آن که ما جمعی نیرومند هستیم محبوب‌ترند قطعا پدر ما در گمراهی آشکاری است
9 - یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی [دور] بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمی صالح باشید
10 - یکی از آنها گفت: یوسف را مکشید اگر کاری می‌کنید، او را در نهانخانه چاه بیفکنید تا یکی از کاروان‌ها او را برگیرد
11 - گفتند: ای پدر! تو را چه شده است که ما را بر یوسف امین نمی‌دانی در حالی که ما قطعا خیرخواه او هستیم!!
12 - فردا او را با ما بفرست تا در چمن گردش و بازی کند و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود
13 - گفت: این که او را ببرید، سخت مرا اندوهگین می‌کند و می‌ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد
14 - گفتند: اگر گرگ او را بخورد با این که ما گروهی نیرومند هستیم، البته در این صورت ما زیانکار خواهیم بود🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه ۲۳۶
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
15 - پس وقتی او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنین کردند]، و به او وحی کردیم که قطعا آنها را از این کارشان در حالی که نمی‌دانند خبرخواهی داد
16 - و وقت غروب گریان نزد پدر خود آمدند
17 - گفتند: ای پدر! ما رفتیم مسابقه دهیم و یوسف را پیش اثاث خود نهادیم، آن‌گاه گرگ او را خورد، ولی تو سخن ما را هر چند راستگو باشیم باور نخواهی کرد
18 - و بر پیراهن وی خونی دروغین آوردند، [یعقوب] گفت: [نه]، بلکه نفس شما کاری را برای شما آراسته است پس اینک صبری نیکو [بهتر است]، و بر آنچه توصیف می‌کنید از خداوند یاری می‌خواهم
19 - و کاروانی آمد و آب آورشان را فرستادند، پس او دلو خود را انداخت گفت: مژده باد! این یک پسر بچه است و او را به عنوان کالایی پنهان داشتند، و خدا به آنچه می‌کردند آگاه بود
20 - و او را به بهای ناچیزی، چند درهمی، فروختند و در [مورد] آن بی‌رغبت بودند [چون می‌دانستند صاحب دارد]
21 - و آن کس از مصر که او را خریده بود به همسرش گفت: جایگاه او را گرامی بدار، شاید به حال ما سودمند باشد یا او را به فرزندی اختیار کنیم و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین تمکّن بخشیدیم، و تا به او تأویل رؤیاها را بیاموزیم، و خدا بر کار خویش غالب است ولی بیشتر مردم نمی‌دانند
22 - و چون به حدّ رشد رسید، او را حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه ۲۳۷
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
23 - و آن زنی که یوسف در خانه‌اش بود از او کام خواست، و درها را محکم بست و گفت: بیا که از آن توام یوسف گفت: پناه بر خدا! او پروردگار من است [و] جایگاه مرا نیکو داشته است قطعا ستمکاران رستگار نمی‌شوند
24 - و آن زن آهنگ وی کرد، و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او می‌کرد [و وی را می‌زد و متهم می‌شد] چنین کردیم تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم، او از بندگان خالص شده‌ی ما بود
25 - و آن دو به سوی در از یکدیگر پیشی گرفتند، و زن پیراهن وی را از پشت بدرید، و در کنار در آقای زن را یافتند زن گفت: جزای کسی که قصد بدی به خانواده‌ی تو کرده جز این که زندانی یا کیفر دردناکی شود چه خواهد بود!
26 - یوسف گفت: او از من کام خواست و شاهدی از خانواده‌ی آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او از جلو چاک خورده، زن راست گفته و او از دروغگویان است
27 - و اگر پیراهنش از پشت دریده شده، زن دروغ گفته و او از راستگویان است
28 - پس چون [شوهرش] دید پیراهن او از پشت چاک خورده گفت: بی‌شک، این از مکر شما زنان است، که مکر شما بزرگ است
29 - ای یوسف! از این [پیشامد] درگذر، و ای زن تو نیز برای گناه خود استغفار کن که تو از خطاکاران بوده‌ای
30 - و زنانی در شهر گفتند: زن عزیز از غلام خود کام می‌خواهد و سخت دلداده‌ی او شده است، به راستی ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه ۲۳۸
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از 🚩ان شاءالله شهيده شکرانی🚩
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﺒﺮﺋﻪ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻧﻔﺲ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﮔﺮ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﺪﻱ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻣﮕﺮ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺭﺣﻢ ﻛﻨﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٥٣)
ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻭﺭﻳﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﻢ . ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻮﺳﻒ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﻠﺎم ﻛﺮﺩ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻭﻣﻘﺎﻣﻰ ﻭ [ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ] ﺍﻣﻴﻨﻲ .(٥٤)
ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻢ .(٥٥)
ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ [ ﺁﻥ ] ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻜﺎﻧﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﻱ ﺁﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ . ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﻴﻢ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﻢ .(٥٦)
ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ .(٥٧)
ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻳﻮﺳﻒ [ ﺑﺎ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺧﺸﻜﺴﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﻛﻨﻌﺎﻥ ، ﺟﻬﺖ ﺗﻬﻴﻪ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺼﺮ] ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﺑﺮ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺪ .(٥٨)
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺯﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺷﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺷﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﺩﺭ ﭘﺪﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻭﺭﻳﺪ ، ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺗﻤﺎم ﻣﻰ ﭘﺮﺩﺍﺯم ﻭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ؟(٥٩)
ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻫﻴﭻ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻦ ﻧﻴﺎﻳﻴﺪ .(٦٠)
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﻰ ﻛﻮﺷﻴﻢ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻭ ﺟﻠﺐ ﻛﻨﻴﻢ ، ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ .(٦١)
ﻭ [ ﻳﻮﺳﻒ ] ﺑﻪ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﻮﺍﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ] ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ، ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺘﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ .(٦٢)
ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻱ ﭘﺪﺭ ! ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﻨﻊ ﺷﺪ ، ﭘﺲ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﻛﻦ ﺗﺎ ﭘﻴﻤﺎﻧﻪ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ .(٦٣)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه242
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﮔﻔﺖ : ﺁﻳﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺍﻣﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻢ ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﻣﻴﻦ ﭘﻨﺪﺍﺭم ؟ [ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﻲ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺪﺍﺭم ] ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٦٤)
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻛﺎﻟﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ، ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺍﻣﻮﺍﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻱ ﭘﺪﺭ ! [ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ] ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ؟ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺎ [ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ] ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻳﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ، ﻭ ﺑﺎﺭ ﺷﺘﺮﻱ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ [ ﺑﺎﺭ ﺷﺘﺮ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺰﻳﺰ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ ] ﺑﺎﺭﻱ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺍﺳﺖ .(٦٥)
ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎ [ ﺑﻪ ﻣﺼﺮ ] ﻧﻤﻰ ﻓﺮﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻣﺤﻜﻤﻰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺴﭙﺎﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﺷﻤﺎ ] ﻧﺘﻮﺍﻧﻴﺪ . ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﻢ ، ﻭﻛﻴﻞ ﺍﺳﺖ .(٦٦)
ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﭘﺴﺮﺍﻧﻢ ! [ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ] ﺍﺯ ﻳﻚ ﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﻮﻳﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻳﺪ ، ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﺪﺑﻴﺮ ] ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻫﻴﭻ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻗﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﻢ ، ﺣﻜﻢ ﻓﻘﻂ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، [ ﺗﻨﻬﺎ ] ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍم ، ﻭ [ ﻫﻤﻪ ] ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ .(٦٧)
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ ، ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻫﻴﭻ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺭﻗﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﺪ ﺟﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺑﻮﺩ [ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺑﻪ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ ] ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪ ، ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻌﻠﻴﻤﺶ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻲ [ ﻭﻳﮋﻩ ] ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم [ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﺸﻤﻰ ﻇﺎﻫﺮﺑﻴﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ] ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ .(٦٨)
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻳﻮﺳﻒ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﺩﺭ [ ﻣﺎﺩﺭﻱ ]ﺵ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﻱ ﺩﺍﺩ ، ﮔﻔﺖ : ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ [ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﻓﺎﺵ ﻛﺮﺩم ] ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﺒﺎﺵ.(٦٩)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه243
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩ ، ﺁﺑﺨﻮﺭﻱ [ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ] ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺳﭙﺲ ﻧﺪﺍ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ: ﺍﻱ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺷﻤﺎ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﻴﺪ !(٧٠)
ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﻴﺎﻥ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ؟(٧١)
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﺑﺨﻮﺭﻱ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ، ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺷﺘﺮ ﻣﮋﺩﮔﺎﻧﻲ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺿﺎﻣﻦ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻢ .(٧٢)
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻓﺴﺎﺩ ﻛﻨﻴﻢ ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﺯﺩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ .(٧٣)
ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﺑﺎﺷﻴﺪ [ ﻭ ﺳﺎﺭﻕ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻳﺎﻓﺖ ﺷﻮﺩ ]ﻛﻴﻔﺮﺵ ﭼﻴﺴﺖ ؟(٧٤)
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﺑﺨﻮﺭﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﻨﻪ ﺍﺵ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﻮﺩ ، ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻏﻠﺎﻣﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ ] . ﻣﺎ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ [ ﺩﺭ ﻛﻨﻌﺎﻥ ]ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻴﻔﺮ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ .(٧٥)
ﭘﺲ [ ﻳﻮﺳﻒ ] ﭘﻴﺶ ﺍﺯ [ ﺑﺮﺭﺳﻲ ] ﺑﺎﺭِ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ، ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ [ ﺑﺮﺭﺳﻲ ] ﺑﺎﺭﻫﺎﻱ [ ﺩﻳﮕﺮ ]ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻛﺮﺩ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﺑﺨﻮﺭﻱ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ . ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺳﻒ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ [ ﻣﺼﺮ ]ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻛﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ [ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻤﻠﻲ ﺷﻮﺩ ] . ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ [ ﺑﻪ ] ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺑﺮﻳﻢ ﻭ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺸﻲ ، ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ .(٧٦)
ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺩﺯﺩﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ [ ﺧﻠﺎﻑ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ ] ; ﺯﻳﺮﺍ ﭘﻴﺶ ﺗﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭ [ ﻱ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ]ﺍﻭ ﻫﻢ ﺩﺯﺩﻱ ﻛﺮﺩ . ﻳﻮﺳﻒ [ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﻱ ] ﺍﻳﻦ ﺗﻬﻤﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺳﺨﻨﻲ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﺍ ﻓﺎﺵ ﻧﺴﺎﺧﺖ . ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﺗﺮ [ ﻭ ﺩﺍﻣﻨﺘﺎﻥ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ] ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮﺗﺎﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ] ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ .(٧٧)
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻱ ﻋﺰﻳﺰ ! ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺪﺭﻱ ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻛﻦ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻴﻢ.(٧٨)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه244
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: «ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ! ﻣﺎ ﻭﺳﻴﻠﮥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﻭ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻳﻢ؛ ﺁﻥﻭﻗﺖ ﻛﺲ ﺩﻳﮕﺮی ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﻨﻴﻢ؟! ﺩﺭﺁﻥﺻﻮﺭﺕ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻩﺍﻳﻢ.» (٧٩)
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﻛﺮﺩﻥِ ﺑﻨﻴﺎﻣﻴﻦ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﺷﺪﻧﺪ، ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪﺍی ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪﻣﺸﻮﺭﺕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﮔﻔﺖ: «ﺁﻳﺎ ﻳﺎﺩﺗﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ، ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻗﺴﻢﺩﺍﺩﻥِ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﺍی ﺍﺯ ﻣﺎ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺒﻠﺶ ﻫﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻳﻮﺳﻒ ﭼﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻳﻢ؟! ﻣﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺗﻜﺎﻥ ﻧﻤﻲﺧﻮﺭم ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﺪﺭم ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺟﺎﺯﮤ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﻫﻲ ﺟﻠﻮی ﭘﺎﻳﻢ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﭼﺎﺭﻩﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ. (٨٠)
ﭘﻴﺶ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ: ’ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ، ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﭘﺴﺮﺕ ﺩﺯﺩی ﻛﺮﺩ! ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ؛ ﭼﻮﻥ ﻛﻒِ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻮ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﺑﻨﻴﺎﻣﻴﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭ ﺯﺷﺘﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ! (٨١)
ﺍﮔﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻲﻛﻨﻲ، ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﺷﻬﺮی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺑﭙﺮﺱ، ﻫﻢ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻳﻢ. ﺁﻥﻭﻗﺖ ﻣﻲﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﻢ.‘» (٨٢)
ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ. ﻳﻌﻘﻮﺏ ﮔﻔﺖ: «ﻧﺨﻴﺮ! ﻫﻮﺍﻭﻫﻮﺳﺘﺎﻥ ﺯﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺭﻧﮓﻭﻟﻌﺎﺏ ﺩﺍﺩ. ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺻﺒﺮ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺻﺒﺮی ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﮥ ﺑﭽﻪﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ.» (٨٣)
ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪِ ﺩﻝ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻛﺮﺩ: «ﻭﺍی ﺍﺯ ﺩﻭﺭیِ ﻳﻮﺳﻒ!» ﻭ ﺁﻥﻗﺪﺭ ﻏﻢﺍﻧﮕﻴﺰ ﮔﺮﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺷﺪ. ﺩﺭﺁﻥﺣﺎﻝ ﻫﻢ، ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻋﻤﻴﻘﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩ! (٨٤)
ﺑﭽﻪﻫﺎﻳﺶ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ، ﺗﻮ ﺑﻪﻗﺪﺭی ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﻳﺎﺩ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﻛﻪ ﺁﺧﺮﺵ، ﻳﺎ ﺑﻪﺷﺪﺕ ﻣﺮﻳﺾ ﻣﻲﺷﻮی ﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻫﻠﺎﮎ ﻣﻲﻛﻨﻲ!» (٨٥)
ﻳﻌﻘﻮﺏ ﮔﻔﺖ: «ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﻢﻭﻏﺼﻪﺍم ﺭﺍ ﻧﻪ ﭘﻴﺶ ﺷﻤﺎ، ﺑﻠﻜﻪ ﻓﻘﻂ ﭘﻴﺶ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻣﻲﻛﻨﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭم ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻲﺍﻃﻠﺎﻋﻴﺪ! (٨٦)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه245
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از Tasnim
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﺑﭽﻪﻫﺎی ﻣﻦ، ﺑﺮﻭﻳﺪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻳﻮﺳﻒ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺑﻨﻴﺎﻣﻴﻦ ﺑﮕﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺩم ﺑﻲﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ.» (٨٧)
ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺍﻫﻲِ ﻣﺼﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺪﻣﺖ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ: «ﺍی ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ، ﺁﺳﻴﺐﻫﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﮔﺮﻳﺒﺎﻧﮕﻴﺮِ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮤ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻳﻢ! ﻣﺜﻞ ﺩﻓﻌﮥ ﻗﺒﻞ، ﺩﺭ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺳﻨﮓﺗﻤﺎم ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻛﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ.» (٨٨)
ﻳﻮﺳﻒ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﻣﻲﺩﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﺪﺍﻧﻢﻛﺎﺭیﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﻳﻮﺳﻒ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻳﺪ؟!» (٨٩)
ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: «ﻫﺎﻥ؟ ﻧﻜﻨﺪ ﻳﻮﺳﻒ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮﻳﻲ؟!» ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺑﻠﻪ، ﻣﻦ ﻳﻮﺳﻔﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭم ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﻨّﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ. ﻫﺮﻛﺲ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺻﺒﺮ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺭﺳﺘﻜﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﻤﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ.» (٩٠)
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭی ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ، ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺗﻮ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ.» (٩١)
ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭی ﮔﻔﺖ: «ﺣﺎﻟﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﺎی ﺗﻮﺑﻴﺦ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻧﻴﺴﺖ. ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺁﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥﺗﺮ ﺍﺳﺖ. (٩٢)
ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻣﺮﺍ ﺑﺒَﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﺪﺭم ﺑﻤﺎﻟﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺎﻳﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭَﺩ. ﻫﻤﮥ ﺍﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ.» (٩٣)
ﻫﻤﻴﻦﻛﻪ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﺼﺮ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ، ﻛﻪ ﭘﻴﺸﺶ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ ﺩﺍﺭم ﺑﻮی ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻣﻲﻛﻨﻢ! ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺱﭘﺮﺗﻲ ﻣﺘﻬﻤﻢ ﻧﻜﻨﻴﺪ.» (٩٤)
ﺑﺎ ﺑﻲﺍﺩﺑﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ، ﺗﻮ ﺩﭼﺎﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺳﺎﺑﻘﺖ ﻫﺴﺘﻲ!»*(٩٥)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه246
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﻫﻤﻴﻦﻛﻪ ﻣﮋﺩﻩﺭﺳﺎﻥ ﺁﻣﺪ، ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺍﻭ ﻓﻮﺭی ﺑﻴﻨﺎ ﺷﺪ! ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﮔﻔﺖ: «ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭم ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻲﺍﻃﻠﺎﻋﻴﺪ؟!» (٩٦)
ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻭﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ: «ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ، ﺑﺮﺍی ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻩ. ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺗﻮ ﻭ ﻳﻮﺳﻒ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ.» (٩٧)
ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﮤ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ.» (٩٨)
ﻫﻤﮕﻲ ﺭﺍﻫﻲِ ﻣﺼﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻳﻮﺳﻒ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﺮﺯ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﻓﺖ. ﻫﻤﻴﻦﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮﺵ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻳﻮﺳﻒ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺼﺮ ﺷﻮﻳﺪ. ﺍِﻥﺷﺎءﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﻴﺪ.» (٩٩)
ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺭﺳﻤﻲ، ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺑﺎ ﻭﺭﻭﺩِ ﻳﻮﺳﻒ، ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﮥ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺳﺠﺪﻩﻛﻨﺎﻥ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ.١ ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: «ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ، ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮِ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎً ﺩﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩم. ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻣﻦ ﺧﻮﺑﻲﻫﺎی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﺮﺩ: ﻭﺳﻴﻠﮥ ﺁﺯﺍﺩیﺍم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥﻫﺎی ﻛﻨﻌﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺍﺑﻄﮥ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺷﻜﺮﺁﺏ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭی ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻜﺘﻪﺳﻨﺞ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥﻛﻪ ﮔﻔﺘﻲ!٢ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﺍﻧﺎی ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ.» (١٠٠)
ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: «ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺳﻬﻤﻲ ﺍﺯ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩی ﻭ ﺍﺯ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲِ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻲ. ﺍی ﭘﺪﻳﺪﺁﻭﺭﻧﺪﮤ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ، ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺗﻮ ﻫﻤﮥ ﻛﺲﻭﻛﺎﺭ ﻣﻨﻲ. ﻣﺮﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻣﺤﺾ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻤﻴﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﺎﻥِ ﺑﺮﺗﺮ* ﻣﻠﺤﻖ ﻓﺮﻣﺎ.» (١٠١)
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻳﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺒﺮﻫﺎی ﻏﻴﺒﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ؛ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﻋﺰم ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺰم ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻧﺎﺑﻮﺩیﺍﺵ ﻧﻘﺸﻪ ﻣﻲﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﺶ ﺁﻥﻫﺎ ﻧﺒﻮﺩی! (١٠٢)
ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ، ﻫﺮﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭی ﻛﻨﻲ، ﺑﻴﺸﺘﺮِ ﻣﺮﺩم ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲﺁﻭﺭﻧﺪ؛ (١٠٣)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه247
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از
•🕊🌸🕊🌸🕊؛
؛ ﷽
ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍی ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲﺷﺎﻥ ﻣﺰﺩی ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﻧﻤﻲﺧﻮﺍﻫﻲ. ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻳﮥ ﺑﻪﺧﻮﺩﺁﻣﺪﻥ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. (١٠٤)
ﭼﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻲﺍﻋﺘﻨﺎ ﻭ ﺑﻲﺧﻴﺎﻝ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﻣﻲﮔﺬﺭﻧﺪ!*(١٠٥)
ﺣﺘﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮِ ﺁﻥﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻴﺰﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮی ﺭﺍ ﻫﻢ، ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻲﺩﺍﻧﻨﺪ!* (١٠٦)
ﻧﻜﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﻲﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﺜﻞ ﺍﺑﺮ ﺗﻴﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺳﺎﻳﻪ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﻳﮏﺩﻓﻌﻪ ﻟﺤﻈﮥ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ؟! (١٠٧)
ﺑﮕﻮ: «ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩﻭﺭﺳﻢ ﻣﻦ: ﻣﻦ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯ، ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ. ﺑﻠﻪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻨﺰّﻩ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻢ ﺑﺖﭘﺮﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ.» (١٠٨)
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮی ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﻭﺣﻲ ﻣﻲﻛﺮﺩﻳﻢ. ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻨﻜﺮ ﺗﻮﺍَﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪﻛﻨﺎﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺳﻔﺮ ﻧﻜﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺁﺧﺮﻋﺎﻗﺒﺖِ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﭼﻪ ﺷﺪ؟! ﺳﺮﺍی ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮﺍی ﻛﺴﺎﻧﻲﻛﻪ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻋﻘﻠﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﻛﺎﺭ ﻧﻤﻲﺍﻧﺪﺍﺯﻳﺪ؟! (١٠٩)
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺮﺩم ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩم ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭﻋﺪﻩﺍی ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻨﮕﺎم، ﻳﺎﺭیﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪ: ﺁﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻟﺎﻳﻖ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺘﻴﻢ، ﻧﺠﺎﺕ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ؛ ﻭﻟﻲ ﻋﺬﺍﺏِ ﺳﺨﺘﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍی ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﻫﺎ ﺭﺩﺧﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ! (١١٠)
ﺩﺭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ، ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﻳﻮﺳﻒ، ﺩﺭﺱِ ﻋﺒﺮﺗﻲ ﺑﺮﺍی ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﻗﺮﺁﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺳﺨﻨﻲ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻛﺘﺎﺏﻫﺎی ﺁﺳﻤﺎﻧﻲِ ﻣﻮﺟﻮﺩ* ﻭ ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺿﻴﺤﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﺗﻤﺎم ﺁﻧﭽﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻭ ﺭﺣمتی ویژه است برای مومنان(۱۱۱)
🕊🌸🕊🌸🕊
🕊#ترجمه صفحه به صفحه قرآن
🏷استاد انصاریان
🕊سوره مبارکه #یوسف
🏷صفحه248
⚜️
🕌⚜️
⚜️🕌⚜️
🕌⚜️🕌⚜️
هدایت شده از پایگاه نمو
💠 آیت الله حائری شیرازی (ره):
✨ هرکسی می‌خواهد استدلال و برهان را ببیند، در سوره #انعام دقت کند.
🗣 هرکس می‌خواهد اعجاز قرآن در روان صحبت کردن و کاربردی حرف زدن را ببیند، در سوره #یوسف دقت کند.
📖 هر کس می‌خواهد کل قرآن را با هم ببیند، در سه آیۀ «#آیة_الکرسی» تأمل کند.
🏔 از آیت الکرسی می‌شود همه قرآن را دید. قلۀ قرآن است.
🔻نمو | پایگاه علمی، تزکیه‌ای، مهارتی و بصیرتی
🆔 @nomov_ir