یکی پیغمبر یکی پیشوا؛ دو دشمن داشتند که فرجام کارشان اگرچه به نادرستی، ولی به زیبایی به نظم در آمده است:
[محمدنبی خرّمی:
وقتی فرعون ، پیروان سرورمون موسا رو دنبال کرد ولی دید داره تو آب خفه میشه گفت: « آمنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ(۹۰-یونس)» یعنی:
باور آوردهام که نیست خدایی جز آنکه بنیاسرائیل بدو باور آوردهاند و من از فرمانبردارانم!
گفته میشه سرورمون حسین رو وقتی شهید کردند، یزید برائت میجست و دیوونهوار میخونده:
انأ المحروم و ما عندي بتریاقٍ و لا راقي
أدر کأساً و ناولها الا یا أیها الساقي!
یعنی: من آن بیچیزی هستم که نه درمانی برایم هست و نه کسی که رقیه برایم بخواند(ادعیهٔ شرعی) و از ترجمهٔ مصراع دوم معذورم؛
چکیده اینکه گاهی دیر میشه😊! حواسمون به خویشتنِ یزیدی و خویشتنِ حسینیمون باشه🥲
چنانچه حافظ حواسش بود و میگفت:
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...]
راه اهلبیت، از دلها میگذرد...
🪶 @UK_Poem
#پیغمبر #اولوالعزم #موسا #فرعون #یزید #پیشوا_حسین #سرور_جوانان_بهشت #عشق #توبه #یادداشت #حافظ #کانون_شعروادب #دانشگاه_کاشان